خداوند را آنگونه كه شايسته ي اوست نشناختند، چرا كه گفتند: خداوند بر هيچ بشري ، چيزي نازل نكرده است . بگو: كتابي را كه موسي آورد و نور و هدايت براي مردم بود، چه كسي نازل كرد? كتابي كه آن را ورق ورق كرده (و به دلخواه خود) بخشي را آشكار و بسياري را پنهان مي سازيد، و آنچه را شما و پدرانتان نمي دانستيد، (از طريق همان كتاب آسماني تورات ،) به شما آموخته شد. (اي پيامبر!) بگو: خدا (بود كه آنها را نازل كرد)، سپس رهايشان كن تا در ياوه گويي هاي خود غوطه ور باشند.
گروهي از يهود با اينكه به نزول وحي بر حضرت موسي عقيده داشتند، امّا از سر لجاجت مي گفتند: خداوند بر هيچ پيامبري كتابي نازل نكرده است .
اين آيه مي فرمايد: حرف شما با عقيده شما تناقض دارد. اگر خداوند بر هيچكس وحي نمي فرستد، پس تورات را كه به آن عقيده داريد چه كسي نازل كرده است ?.
1- فرستادن پيامبران و كتب آسماني ، لطفي از سوي خدا به بندگان است . كساني كه آنان را انكار مي كنند، در واقع منكر لطف ، رحمت و حكمت الهي اند. (ما قدروا الله ...)
2- به شبهاتي كه القا مي شود بايد پاسخ داد. (قالوا... قل )
3- تورات اصلي ، نور و هدايت بوده است . (نورا و هدي )
4- در تورات مطالبي بوده كه علماي يهود آنها را كتمان كرده اند. (تخفون كثيرا)
5- مبلّغان ديني بايد بدون مصلحت انديشي بي مورد، معارف و حقايق مكتب را براي مردم بيان نمايند. (ماقدروا الله ... تخفون كثيرا)
6- بدون وحي ، دست انسان از معارف بسياري كوتاه است . (علّمتم ما لم تعلموا...)
7- وظيفه ي انبيا، ابلاغ است ، نه اجبار. (قل اللّه ثم ّ ذرهم )
8- احتجاج بايد به قدر ضرورت باشد نه بيشتر. اين آيه كه خود نوعي احتجاج است مي فرمايد: اكنون كه نمي پذيرند آنان را رها كن . (ذرهم )