امام صادق (ع) فرمود: اگر خبرغيبت امام خود را شنيديد انكار نكنيد و«88»حديث ديگر.
محمدبن مسلم قال سمعت اباعبدالله(ع) يقول: ان بلغكم عن صاحبكم غيبة فلا تنكروهاــ اثبات الهداة ج 6 ص 350. از جهت اين احاديث بود كه مسلمين غيبت را براى قائم ضرورى و از خصائص او مى دانستند حتى كسانى را كه احتمال مهدويت در باره شان مى دادند وادار به غيبت مى كردند.
ابوالفرج اصفهانى نوشته است : عيسى بن عبدالله نقل كرده كه محمد بن عبدالله بن حسن از همان ايام كودكى در حالت غيبت و اختفا زندگى مى كرد و مهدى ناميده شد.
.مقاتل الطالبين ص 1.65. سيد محمد حميرى مى گويد: من دربارهء محمدبن حنفيه غلو داشتم و عقيده مند بودم كه غائب است.
تا مدتى بدين عقيدهء غلط معتقد بودم تا اينكه خدا بر من منت نهاد و بوسيلهء جعفربن محمدصادق(ع) از آتش نجاتم داد و به راه راست هدايتم نمود.
داستان از اين قرار بود كه وقتى امامت جعفربن محمد با دليل و برهان برايم ثابت شد، روزى به آن حضرت عرض كردم يابن رسول الله! در موضوع غيبت احاديثى از پدرانت به ما رسيده است ووقوع آنرا حتمى شمرده اند، خواهشمندم بفرماييد كه غيبت مذكور درباره چه شخصى به وقوع خواهد پيوست؟ امام صادق پاسخ داد:آن غيبت براى ششم از فرزندان من اتفاق خواهد افتاد واوست امام دوازدهم بعد از رسول خدا كه اولشان على بن ابيطالب و آخرشان قائم بحق و بقيةالله و صاحب الزمان است.
به خدا سوگند اگر غيبتش باندازهء عمر نوح طول بكشد از دنيا خارج نمى شود تا اينكه ظاهر گردد و دنيا را پر از عدل و داد نمايد.
سيدحميرى مى گويد: وقتى اين مطلب را از مولايم جعفربن محمد شنيدم حق برايم آشكار شد و به دست آنجناب از عقيدهء سابقم توبه كردم و در اين موضوع اشعارى را سرودم پس داستان غيبت مهدى موعود به دست عثمان بن سعيد تأسيس نشده بلكه خداوند متعال غيبت را برايش مقدر نموده و پيغمبر اكرم(ص) و ائمه اطهار عليهم السلام، قبل از تولد پدرش آنرا به مردم اطلاع داده بودند.
طبرسى عليه الرحمه مى نويسد: اخبار غيبت ولى عصر قبل از تولد خودش و تولد پدر و جدش صادر شده و محدثين شيعه آنها را در اصول و كتابهايى كه در عصر امام باقر و صادق عليهما السلام تأليف شده است ضبط نموده بودند.
از جملهء ثقات محدثين حسن بن محبوب است.
وى در حدود صد سال قبل از زمان غيبت، كتاب «مشيخه» را تأليف نموده و اخبارغيبت را در آن ثبت كرده است.
از جملهء آنها اين حديث است:
ابوبصير مى گويد: خدمت امام صادق(ع) عرض كردم : حضرت ابوجعفر مى فرمود: قائم آل محمد دو غيبت دارد، يكى طولانى و ديگرى كوتاه.
پس حضرت صادق فرمود: آرى يكى از آن دو غيبت از ديگرى طولانى تر مى شود.
بعد از آن مى نويسد: ملاحظه كنيد با پيش آمدن دو غيبت براى فرزند امام حسن عسكري(ع) چگونه صدق اين احاديث ظاهر گشت!!. كتاب «اعلام الوري» تأليف طبرسى عليه الرحمه، ط تهران سال 1338ص 416. محمد بن ابراهيم بن جعفرنعمانى كه در زمان غيبت صغرى تولد يافته و در هنگام تأليف كتاب«غيبت» هشتاد و چند سال از عمر شريف امام زمان مى گذشته است،در كتاب مذكور صفحهء شش مى نويسد: ائمهء اطهار عليهم السلام وقوع غيبت امام زمان را قبلاً خبر داده بودند،اگر غيبت آنجناب اتفاق نمى افتاد ، خود اين موضوع، براى بطلان عقيدهء اماميه شاهدى مى شد ليكن خداوند متعال به واسطهء غائب نمودن آن حضرت ، صحت اخبار ائمه را آشكار ساخت.
كتابهاى غيبت قبل از تولد امام عصر داستان غيبت مهدى موعود و امام دوازدهم را پيغمبراكرم و على بن ابيطالب و ساير امامان عليهم السلام گوشزد مسلمانان كردند و از همان صدراسلام در ميان اصحاب مشهور و معروف بود، به قدرى معروفيت داشت كه گروهى از دانشمندان و راويان احاديث و اصحاب ائمهء اطهار، قبل از ولادت امام زمان و حتى قبل از ولادت پدر وجدش كتاب هايى در خصوص غيبت تأليف نمودند و احاديث مربوط به مهدى موعود و غيبتش را در آنها درج نمودند.
اسامى آنان را مى توانيد در كتاب هاى رجال پيدا كنيد.
از باب نمونه:
1 - على بن حسن بن محمدطائى طاطرى كه ازاصحاب موسى بن جعفر(ع) بوده كتابى در غيبت نوشته است.
او مردى بود فقيه و مورد اعتماد الرجال نجاشى ص 1.93،رجال شيخ طوسى ص 3.57،.
فهرست شيخ طوسى ص 1.18
2 - على بن عمراعرج كوفي،ازاصحاب موسى بن جعفر بوده و كتابى درغيبت نوشته است.
.رجال نجاشى ص 1.94
3 - ابراهيم بن صالح انماطي.
ازاصحاب موسى بن جعفر بوده و كتابى درغيبت نوشته است رجال نجاشى ص 2.8.
فهرست شيخ طوسى ص 7.5.
4 - حسن بن على بن ابى حمزه.
درعصرحضرت رضا ميزيسته وكتابى درغيبت تأليف نموده است .رجال نجاشى ص 28.فهرست شيخ طوسى ص 7.5.
5 - عباس بن هشام ناشرى اسدي.
مردى جليل القدرومورد وثوق بود.
ازاصحاب حضرت رضا(ع) بوده و در سال220 هجرى وفات نمود.
كتابى در غيبت تأليف كرده است.
.رجال نجاشى ص 2.15.رجال شيخ طوسى ص 3.84.فهرست شيخ طوسى ص 1.47.
6 - على بن حسن بن فضال.
مردى دانشمند و مورد وثوق بود.
از اصحاب حضرت هادى و امام حسن عسكرى بود.
كتابى درغيبت تأليف نموده است.
. رجال نجاشى ص 1.95.رجال شيخ طوسى ص 4.19
7 - فضل بن شاذان نيشابوري.
از فقها و متكلمين و اصحاب حضرت هادى و امام حسن عسكرى بوده است.
كتابى دربارهء قائم آل محمد و غيبت او نوشته و در سال 260 هجرى وفات نمود ر اگر به مطلب مذكور توجه كنيد برايتان روشن مى شود كه داستان غيبت امام زمان موضوع تازه اى نيست بلكه ريشهء عميق دينى دارد و از زمان رسول خدا تا كنون همواره مورد توجه و بحث بوده است.
بنابراين،احتمال اينكه امثال عثمان بن سعيد آنرا تراشيده و جعل كرده باشند، كاملاً بى اساس است، و جزازافراد مغرض صادر نمى شود.
به علاوه، اگر سه مطلب را با هم ضميمه كنيم غيبت امام زمان قطعى مى شود:
الف: برحسب برهان عقلى و روايات زيادى كه از معصومين صادر شده است، وجود مقدس امام و حجت ، براى بقاء نوع انسان ضرورى و لازم است و هيچ عصرى از آن وجود مقدس خالى نخواهد شد.
ب: بر طبق احاديث بسياري، عدد ائمه از دوازده نفر تجاوز نمى كند.
ج: به مقتضاى احاديث و شهادت تاريخ، يازده نفرآنان زندگى را بدرود گفته اند.
از انضمام اين سه امر.
بقاى حضرت مهدى به طور قطع ثابت مى شود و چون ظاهر نيست بايد گفت : در حالت غيبت بسر مى برد.
جلالي: مراد از غيبت صغرى و كبرى چيست؟ هوشيار: امام دوازدهم دو مرتبه از ديدهء مردم مخفى شد.
مرتبهء اول از سال تولدش255 يا 256 يا از سال وفات پدرش ــ
260 - شروع شد و تا سال «329» امتداد يافت.
در طول اين مدت گرچه از نظرعامهء مردم غائب بود ليكن ارتباطات كاملاً منقطع نبود بلكه نواب خدمتش رسيده و احتياجات مردم را مرتفع مى نمودند.
غائب بودن دراين 74 يا 69 سال را غيبت صغرى گويند.
غيبت دوم از سال«329» كه سال انقراض نيابت نواب بود، شروع شد و تا زمان ظهور امتداد دارد.
اين را غيبت كبرى مى گويند.
پيغمبر اكرم و ائمه اطهار(ع) قبلاً از وقوع اين دو غيبت خبرداده بودند.
ازباب نمونه :
اسحاق بن عمارمى گويد: از حضرت صادق شنيدم كه مى فرمود: قائم را دو غيبت خواهد بود يكى طولانى و ديگرى كوتاه.
درغيبت اول شيعيان خاص جايش را مى دانند ولى در دومى جز خواص دوستان دينى او كسى از جايش اطلاع ندارد.
.اسحاق بن عمارقال: سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول: للقائم غيبتان؛احديهما طويلة والاخرى قصيرة فالاولى يعلم بمكانه فيها خاصة من شيعته ، و اما الاخرى فلا يعلم بمكانه فيها الا خاصة مواليه فى دينه ــ اثبات الهداة ج 7 ص 6.9.
و بحارالانوار ج 52 ص 1.55. امام صادق(ع) فرمود: حضرت صاحب الامر دو غيبت دارد، يكى از آنها به قدرى طولانى مى شود كه گروهى مى گويند: مرده است.
گروهى مى گويند: كشته شده است.
گروهى مى گويند: رفته است.
فقط عدهء معدودى باقى مى مانند و«هشت» حديث ديگر.
غيبت صغرى و ارتباط شيعيان فهيمي: من شنيده ام كه : بعداز شروع غيبت صغرى بعضى از فريبكاران،از جهل مردم سوء استفاده نموده با ادعاى نيابت و بابيت امام غائب، مردم عوام و ساده لوح را فريب دادند و بدين وسيله، موقعيت و مقامى را كسب كردند و اموال مردم را به جيب زدند.
لازم است جنابعالى توضيح بدهيد كه: نواب چه اشخاصى بوده اند وارتباط و تماس مردم با امام زمان چگونه و به چه وسيله اى بوده است؟ هوشيار: در زمان غيبت صغرى تودهء مردم از درك ملاقات حضرت صاحب الامر(ع) محروم بودند ليكن ارتباطات كاملاً منقطع نبود و به وسيلهء عده معدودى كه باب و نائب و وكيل ناميده مى شدند، با امام خود تماس گرفته حوائج خويش را رفع مى نمودند و مشكلات دينى خود را حل مى كردند.
سهم امامى كه به اموالشان تعلق مى گرفت به وسيلهء همان نواب فرستاده مى شد.
گاهى از ناحيهء مقدسه تقاضاى كمك مادى مى نمودند، گاهى براى سفر حج يا سفرهاى ديگر كسب اجازه مى كردند.
گاهى براى شفاى مريض و طلب فرزند خواهش دعا مى كردند.
گاهى هم ابتداء از ناحيهء مقدسه براى اشخاصى پول يا لباس يا كفن فرستاده مى شد و مانند اين كارها.
در تمام اين موارد،افراد معينى واسطه بودند، تقاضاها هم بوسيله نامه فرستاده ميشد.
پاسخ آنان نيز كتباً از ناحيهء مقدسه صادر مى شد كه آنها را اصطلاحاً «توقيع» مى گويند.
آيا توقيعات به خط خود امام بود؟ جلالي: كاتب توقيعات خود امام بود يا ديگري؟ هوشيار: گفته شده كه: خود آن حضرت كاتب توقيعات بوده است حتى خط مباركش بين خواص اصحاب و علماى وقت معروف بوده آنرا به خوبى مى شناختند.
اين سخن شواهدى هم دارد محمدبن عثمان عمرى مى گويد: از ناحيهء مقدسه توقيعى صادرشد كه خطش راخوب مى شناختم.
بحارالانوار ج 51 ص 3.3.
اسحاق بن يعقوب مى گويد: بتوسط محمد بن عثمان مسائل مشكلى را به ناحيهء مقدسه فرستادم و جوابش را به دستخط مبارك امام زمان دريافت داشتم . بحارالانور ج 51 ص 3.49، و اثبات الهداة ج 7 ص 460. شيخ ابوعمر عامرى مى گويد: ابن ابى غانم قزوينى با جماعتى از شيعيان در موضوعى اختلاف و مشاجره نمودند و براى رفع نزاع نامه اى به ناحيهء مقدسه نوشته جريانرا به عرض رسانيدند.
پس جواب نامه آنان به خط مبارك امام صادرگشت.
بحارالانوار ج 53 ص 1.78 صدوق عليه الرحمه مى گفت: توقيعى كه به خط امام زمان براى پدرم صادر شده بود، اكنون نزد من موجود است.
انوار نعمانيه چاپ تبريز ج 2 ص 2.4.
افراد مذكور شهادت داده اند كه نامه ها به خط مبارك امام بوده است ولى معلوم نيست از چه راهى خط آن حضرت را تشخيص مى دادند،زيرا با وجود غيبت مشاهده امكان نداشت.
علاوه براين، اشخاصى هم خلاف اين موضوع را اظهار داشته اند مثلاً ابونصرهبةالله روايت كرده كه توقيعات صاحب الامر،به همان خطى كه در زمان امام حسن(ع) صادر مى شد،به وسيلهء عثمان بن سعيد و محمد بن عثمان،براى شيعيان صادر مى گشت.
بحارالانوار ج 51 ص 3.46. بازهمين شخص مى گويد: ابوجعفرعمرى درسنهء «304» وفات نمود.
قريب پنجاه سال وكيل امام زمان بود، مردم اموالشان را به سويش حمل مى نمودند و توقيعات آن حضرت به همان خطى كه در زمان امام حسن صادر مى شد، به دست او براى شيعيان صادر مى گشت.
. بحارالانوار ج 51 ص 3.52. در جاى ديگر مى گويد: توقيعات صاحب الامر به دست محمد بن عثمان صادر