تفاوت و تشابه دیدگاه های مفسران پیرامون یک سوره

محبوبه زمانی علویجه

نسخه متنی
نمايش فراداده

تفاوت و تشابه ديدگاه‏هاي مفسران پيرامون يك سوره

محبوبه زماني علويجه

يكي از شيوه‏هاي مناسب جهت درك مفاهيم قرآني، بهره‏گيري از تفاسيري است كه توسط صاحب‏نظران نگاشته شده و بديهي است كه در تطبيق تفاسير مختلف با همديگر، خواننده مجال خواهد داشت تا در جريان ديدگاه‏هاي مختلف نسبت به سوره‏ها و آيات قرآن قرار گيرد و به اين نحو ابهاماتش برطرف شود.

در اين تحقيق كه اولين قسمتش در اين شماره و ادامه‏اش در شماره آينده به استحضار خواهد رسيد، نويسنده به بررسي تطبيقي سوره بلد در تفاسير مختلف پرداخته و كوشيده در راستاي تشريح بيشتر مفاهيم قرآني حركت كند.

بدانيد كه اين قرآن همان خيرخواه و نصيحت‏گويي است كه در آن فريب و خيانت راه ندارد. راهنمايي است كه جز به راه راست و درست نمي‏رود و خبر دهنده‏اي است كه دروغ نمي‏گويد. هيچ كس با اين قرآن ننشست جز اينكه چيزي به او افزوده شد و يا چيزي از او كاسته گرديد و بدانيد كه پس از اين قرآن، به هيچ راهنمايي نيازي نمانده و پس از قرآن هيچ كس از هدايت بي‏نياز نبوده است.

پس درمان دردهاي خود را از آن بجوئيد و در سختي‏هايتان از آن كمك بخواهيد. زيرا در اين قرآن شفاي بزرگترين دردهاست كه همان كفر و نفاق و تباهي و گمراهي است.

نهج‏البلاغه

سوره بلد سي و پنجمين سوره‏اي است كه بر پيامبر نازل شد. اين سوره بعد از سوره «ق» در مكه نازل شده و در ترتيب سوره‏هاي قرآن به عنوان نودمين سوره شناخته شده است. بنابر احتمال قوي در سال سوم بعثت نازل شده و قبل از اظهار دعوت و پيش از نزول آيه 94 سوره حجر آمده كه مي‏گويد: «فاصدع بما تومر واعرض عن المشركين».

تعداد آيات آن به توافق نظر علما بيست آيه و تعداد كلمات آن 82 و حروف آن 320 حرف مي‏باشد.(1)

اين سوره به ترتيب فعلي در قرآن بعد از سوره «فجر» آمده. كه بر اين امر دلايل متعددي ذكر شده است. شيخ طبرسي در مجمع البيان مي‏گويد: «چون خداوند سوره فجر را با نفس مطمئنه تمام كرده در اين سوره (سوره بلد) راه وصول به اطمينان را كه ايمان و عمل خير است بيان نمود».

در كتاب تفسير نوين پيرامون تناسب بين سوره «فجر» و سوره «بلد» موارد بسياري ذكر شده از جمله اينكه:

1 - هر دو سوره در مقام تسليت و آرامش روحي بخشيدن پيغمبر است

2 - در سوره فجر از ستمگري‏ها و تبهكاري‏هاي اقوام گذشته و جنايات صاحبان زوروزر نسبت به عموم، حتي پيغمبران آن‏ها به تصريح ياد شده و در سوره «بلد» از توانگران خويش به كنايه و اشاره.

3 - در آن سوره سوگند به زمان فريضه حج بود (در يكي از وجوه معاني الفاظ مورد قسم) و در اين سوره قسم به مكان آن است.

4 - در آن سوره از پندارهاي بي‏جا و قضاوت‏هاي غلط دنياپرستان و به ويژه غرور و خودخواهي ثروتمندان نام برده و آنها را تخطئه كرده است در اين سوره نيز.

5 - در هر دو سوره مالدوستي و عدم توجه به حال بينوايان و يتيمان نكوهش شده است.

6 - هر دو سوره از دو دسته كافر و مومن ياد كرده و بدكاران و كفار را از آتش دوزخ بيم داده است.(2)

علت نامگذاري اين سوره به «بلد» ظاهراً وقوع كلمه «بلد» در آغاز آن است.(3)

با توجه به سياق آيات، اين سوره مكي است و در الميزان آمده: به قولي مدني است، كه ظاهر آيات اين نظر را تاييد نمي‏كند.

در تفسير احسن الحديث شان نزولي براي اين سوره نيست و اغلب مفسران معتقدند هدايت بشر نزول آنرا لازم كرده است. (4)

در تفسير روح المعاني در مورد مكان نزول سوره آمده كه به قولي مكي و به قولي مدني است و به قول ديگر 4 آيه ابتداي آن مكي و بقيه مدني است. در اين تفسير آمده: زمخشري ادعا كرده كه اين سوره مكي است و بعضي آيات نشان مي‏دهد سوره بعد از فتح مكه و در مكه نازل شده است. (5)

در اين تفسير تناسب سوره فجر با سوره بلد در همان نفس مطمئنه‏اي است كه شرايط آن در سوره بعد، يعني بلد ذكر شده. (6)

خلاصه مطالب سوره چنانچه در تفسير الميزان آمده چنين است:

خلقت انسان بر رنج و مشقت پايه‏گذاري شده، هيچ كاري از كارهاي زندگي خالي از مشقت و زحمت نيست، راحتي خالص فقط در آخرت ميسر است. پس چه بهتر كه انسان بر تكاليف و فرموده‏هاي خدا صبر و عمل كند و رنج ترك معصيت را بر خود هموار سازد و داخل عقبه اطعام گرسنگان و اكرام يتيمان شود تا از اصحاب يمين و نيكوكاران گردد والا آخرتش مانند دنيا پر از عذاب و رنج خواهد بود. (7)

فضيلت سوره بلد:

در فضيلت تلاوت اين سوره از پيغمبر اكرم (ص) نقل شده است كه فرمود:

من قراها اعطاه الله الامن من غضبه يوم القيامة

«كسي كه سوره بلد را بخواند خداوند او را از خشم خود در قيامت در امان مي‏دارد». (8)

و در حديثي از حضرت امام صادق (ع) آمده است:

«كسي كه در نماز واجب سوره «لا اقسم بهذاالبلد» را بخواند، در دنيا از صالحان شناخته خواهد شد و در آخرت از كساني شناخته مي‏شود كه در درگاه خداوند مقام و منزلتي دارد و از دوستان پيامبران و شهدا و صالحان خواهد بود.»(9)

بسم الله الرحمن الرحيم

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

لا اقسم بهذاالبلد

ترجمه:

قسم به اين شهر مقدس (مكه)

* لغات كليدي و ترجمه لغات:

بلد: سرزمين. در قاموس آمده: «البلد والبلدة... هر سرزميني (قطعه‏اي) از زمين»

«بلد» به معني شهر نيست. بلكه به معناي سرزمين و ديار است. استعمال قرآن نيز چنين است.(10)

تفسير آيه از تفسير نوين: در قرآن چندين مورد است كه حرف «لا» در اول فعل قسم آمده ولي معني نفي نمي‏دهد.

مفسران اتفاق دارند در اينكه مقصود از «بلد» مكه معظمه است و جلالت و عظمت آن چه در جاهليت و چه در السلام معلوم است. (11)

* تفسير آيه از تفسير نمونه: (12) سنت قرآن در بسياري از موارد بر اين است كه بيان حقايق بسيار مهم را با سوگند شروع مي‏كند. سوگندهايي كه خود نيز سبب حركت انديشه و فكر و عقل انسان است. سوگندهايي كه ارتباط خاصي با همان مطلب مورد نظر دارد.

در اينجا نيز براي بيان اين واقعيت كه زندگي انسان در دنيا توام با درد و رنج است از سوگند تازه‏اي شروع مي‏كند و مي‏فرمايد: «قسم به اين شهر مقدس» (شهر مكه)

تفسير آيه از تفسير روح المعاني: (13) با توجه به سياق آيات و همينطور آيه بعد منظور از بلد شهر مكه است كه از صفات آن «حرام» است كه در مورد «حرام بودن» در آيات بعد توضيح خواهيم داد.

* به طور كلي در همه تفاسير منظور از «بلد» شهر مكه است و در اين مورد اختلافي نيست.

تفسير آيه از تفسير احسن الحديث: (14) درباره «لا اقسم» چنين آمده كه: «لا» به احتمال قوي براي نفي كلام مفروض خصم است يا براي تاكيد قسم، آيه «و انت حل» (آيه بعد) موقعيت بلد را مستحكم مي‏كند.

و انت حل بهذاالبلد

ترجمه:

شهري كه تو ساكن آن هستي.

لغات كليدي و ترجمه لغات آيه:

حل: (15) مصدر است و به معني نازل شدن. و مي‏گويند «حل به حلا و حلولا نزل» در آيه به معني فاعل «نازل - مقيم» است. در مجمع فرموده «الحل: الحال و هوالساكن».

تفسير آيه از تفسير نوين: (16) يعني و حال آنكه تو زيست كننده و فرود آينده‏اي به اين شهر.

در تفسير اين آيه «قرشي» دو معني براي «حل» ذكر كرده و در نتيجه دو معني نيز براي آيه منظور نموده.

معني اول: اگر لفظ «حل» از حلول و به معني «ورود» باشد در اينصورت به معني وارد و نازل است و اگر مربوط به زمان حال باشد ترجمه آيه چنين مي‏شود: «حال آنكه تو نشيمن كننده و ساكن و مقيم در آن شهر هستي» و اگر اخبار از آينده باشد معني آيه چنين است: «حال آنكه تو در آينده وارد شونده و فرود آينده‏خواهي بود در اين شهر» كه مژده‏اي است به پيامبر در فتح مكه.

معني ديگر: اگر «حل» به معني حلال باشد يا در حال و يا در استقبال. اگر به معني حال بگيريم: در مقام نكوهش و مشركان است. يعني اينان مكه را هرم مي‏دانند ولي تو را توهين نموده و هتك حرمت مي‏كنند و اين توهين در نظر آنان حلال است.

و اگر به معني آينده بگيريم به اين معني مي‏شود كه: «تو در اين شهر حلال خواهي بود.» يعني پيامبر(ص) در فتح مكه جائز است كه كافران را اسير كند يا بكشد و آنروز به فرمان پيامبر (ص) اينكار را كردند از جمله «ابن اخطل» را در حاليكه متوسل به خانه كعبه شده بود به دوزخ روانه كردند.


  • درشتي و نرمي به هم دربه است چورگزن كه جراح و مرهم نه است

  • چورگزن كه جراح و مرهم نه است چورگزن كه جراح و مرهم نه است

* تفسير آيه از تفسير نمونه: (17) البته شرافت و عظمت مكه ايجاب مي‏كند خداوند به آن سوگند بخورد. چرا كه نخستين مركز توحيد و عبادت پروردگار در اينجا ساخته شده و انبياي بزرگ گرد اين خانه طواف كرده‏اند. البته اين آيه متضمن مفهوم ديگري است كه: اين شهر به بركت وجود تو پيامبر (ص) پرفيض گشته است و به واسطه وجود پيامبر است كه شايسته سوگند گرديده و حقيقتاً كه ارزش سرزمين به انسان‏هاي شريف آن ديار است.


  • اي كعبه راز يمن قدوم تو صد شريف بطحا ز نور طلعت تو يافته فروغ يثرب ز خاك تو با رونق و نوا

  • وي مرده را زمقدم پاك تو صد صفا يثرب ز خاك تو با رونق و نوا يثرب ز خاك تو با رونق و نوا

البته در تفسيري از امام صادق (ع)(*) چنين آمده كه: خداوند به اين شهر سوگند نمي‏خورد زيرا احترام پيامبر(ص) را قائل نبوده و حرمت شهر در مورد پيامبر(ص) صادق نبوده است، و اين توهين و لرزشي بس بزرگ نسبت به كفار قريش است كه خود را خادمان و حافظان حرم مكه مي‏پنداشتند. و در اين صورت معني آيه چنين است.

«من به اين شهر مقدس سوگند ياد نمي‏كنم در حالي كه احترام تو را هتك كرده‏اند و جان و مال و عرض تو را حلال و مباح شمرده‏اند».

تفسير آيه از تفسير روح المعاني (18): مفسر تفسير روح المعاني اين سوال را ايجاد مي‏كند كه چرا كلمه «بلد» در آيه دوم مجدداً تكرار گشته؟ و سپس چنين پاسخ مي‏دهد كه: گرچه مي‏توانست اين جمله را عطف به جمله ماقبل نمايد و بلد را حذف كند اما به دليل شان و منزلت و حرمت مكه به تكرار آن مبادرت ورزيده است.

«حل» را از مصدر حلول به معني حلال آورده. كه يعني خون پيامبر در اين شهر حلال است و مراد از كلمه «حل» كسي است كه حرمتش حفظ نمي‏گردد.

در اين تفسير منظور از ذكر آيه دوم در واقع تسليت و آرامش دادن به پيامبر است كه او را در سختي و رنج قرار داده و به اين ترتيب قصد دارد او را دلداري داده و با او همدردي نمايد.

عده ديگر بر اين عقيده‏اند كه با قسم خوردن به اين شهر مي‏خواسته شرافت مكه را به سبب اينكه محل ولادت حضرت (ص) است، نمايانگر باشد.

و برخي گفته‏اند: «حل» مي‏تواند مقابل كلمه حرم باشد. يعني به زودي با فتح مكه اين سرزمين را محل مقاتله تو با كفار قرار مي‏دهيم.

* تفسير آيه از تفسير احسن الحديث: (19) در اين تفسير ذيل اين آيه توضيح چنداني ذكر نشده فقط اشاره به عظمت مكه به دليل اينكه پيامبر(ص) در آن است گرديده.

و والد و ما ولد.

ترجمه:

و قسم به پدر و فرزندش (ابراهيم خليل و اسماعيل ذبيح)

* لغات كليدي و ترجمه لغات آيه: (20)

لغات اين آيه نياز به تعبير و تفسير ندارد، اما آنچه به اختصار در تفاسير آمده اين است كه: پدر در زبان فارسي و والد در زبان عربي عموماً به انسان اختصاص دارد و در ساير حيوانات كاربرد ندارد. به مادر نيز والد مي‏گويند اما آنچه بيشتر به كار مي‏رود والده است. به گوسفند نيز والد گفته مي‏شود ولي به معني گوسفند باردار است نه نرينه بچه دار. ماده والد «ولد» است.

* تفسير آيه از تفسير نوين: (21) بعضي مفسران «والد» را حضرت آدم (ع) و «ولد» را بني آدم تعبير كرده‏اند و عده‏اي ديگر «والد» را حضرت ابراهيم (ع) و «ولد» را ذريه آن حضرت مي‏دانند كه نسل «عرب» از فرزندان اسماعيل(ع) فرزند حضرت ابراهيم و متناسب با شهر مكه هستند.

اما آنچه به نظر مفسر تفسير نوين صحيح آمده به وجه كلي و مطلق گرفتن «والد» و «ولد» است. و دليل آنرا اين طور ذكر كرده كه: «والد» نكره است و عموم پدرها و حتي مادرها را نيز شامل مي‏شود و هيچ قرينه لفظي و معنوي وجود ندارد كه آنرا به شخص خاصي اختصاص بدهد. و «ولد» نيز نكره است و عام. و هر مولودي را نيز شامل مي‏شود. چنانچه آيه بعد نيز «انسان» را به طور كلي مخاطب و مورد بحث قرار داده است.

* تفسير آيه از تفسير نمونه: (22) در تفسير نمونه نيز تبصير «والد» و «ولد» به حضرت ابراهيم (ع) و اسماعيل(ع) به كار رفته و دليل آنرا ذكر شهر «مكه» در آيه قبل مي‏داند و كعبه را نيز كه بنيانگذارش اسماعيل(ع) و ابراهيم (ع) بوده‏اند مايه فخر مكه و شرافت آن مي‏داند.

نويسنده اين تفسير تعابير ديگر را نيز بيان نموده اما ايشان نظر فوق را برتر مي‏دانند به همان دليلي كه بيان شد.

* تفسير آيه از تفسير روح المعاني (23): منظور از «والد» و «ولد» ابراهيم (ع) و فرزندش «اسماعيل»(ع) است. و البته دليل اينكه شهر مكه شهر حرام است اين است كه ابراهيم (ع) از خداوند خواست كه شهر مكه را شهر امن قرار دهد. (24)

واذ قال ابراهيم رب اجعل هذاالبلد امنا: سوره ابراهيم / آيه 35

تعبير ديگري كه در تفسير گرانسنگ روح المعاني بيان شده اين است كه نكره آوردن «والد» به خاطر بزرگداشت و تكريم «ولد» بوده است و مي‏خواسته به اين ترتيب «ولد» را تكريم و مدح نمايند.

و نيز گفته شده منظور آدم (ع) و همه ذريه اوست و يا مقصود آدم (ع) و صالحان از فرزندان اوست. (25)

* تفسير آيه از تفسير احسن الحديث (26): نويسنده اين تفسير نيز مناسبترين تعبير را براي «والد» و «ولد» ابراهيم (ع) و پسرش اسماعيل (ع) مي‏داند و دليل آنرا نقش آنان در بنيانگذاري كعبه و شهر مكه بيان مي‏كند و علت نكره بودن را همچون مفسر روح المعاني عظمت آن دو مي‏داند.

در اين تفسير نيز تعابير ديگر بيان گرديده.

لقد خلقنا الانسان في كبد

ترجمه:

كه ما انسان را در رنج آفريديم. (و زندگي او مملو از رنجها است)

* لغات كليدي و ترجمه كلمات آيه (27)

كبد: (بر وزن شرف) سختي و رنج. «الكبد: شدة الامر» و بر وزن كتف به معني جگر است. راغب گويد: بر وزن فرس، به معني درد جگر و بر وزن كتف به معني جگر است.

* تفسير آيه از تفسير نوين (28): در تفسير نوين در تفسير با دو ترجمه براي آيه ذكر شده:

1 - ترجمه: «بي گمان ما آدمي را در رنج و سختي آفريديم». اشاره به سختي و رنجي است كه آدمي در طول حيات از بدو تولد تا هنگام مرگ به آن دچار است.

2 - ترجمه: «بي گمان ما آدمي را نيرومند آفريديم». [ در صورتي كه كبد به شدت معني شود.] با آنكه انسان از نظر جسمي ضعيف است اما قواي فكري و كيفيت ساختمان اعضاي بدنش طوري است كه بر همه حيوانات مسلط است و دريا و زمين و آسمان را تحت سيطره دارد. اين دو معني هر دو با معني كبد سازگاري دارد.

* ترجمه آيه از تفسير نمونه (29): نويسنده اين تفسير هدف نهايي اين سوگندها را اين آيه بيان مي‏كند. و رنج و سختي را در سرشت انسان نهفته مي‏داند. چرا كه زندگي آدمي از بدو تولد در همه ادوار با رنجها و مشقات بسيار قرين و همراه است. و اين از طبيعت زندگي آدمي جدا نيست. و اگر جوامعي را مي‏بينيم كه به ظاهر درد و رنجي ندارند يا بر اثر سطحي نگري ماست و يا براي مدت زمان محدود و استثنائي است كه قانون كلي جهان را برهم مي‏زند.

* ترجمه آيه از تفسير روح المعاني (30): علاوه بر اعتقاد به نظر فوق، نويسنده اين تفسير با توجه به روايتي از ابن عباس منظور از اين آيه را ابتلاء به بيماري مزمني به نام فساد دل و تباهي درون مي‏داند. و مراد از انسان را كسي مي‏داند كه مومن نيست و عمل صالح انجام نمي‏دهد و البته به نظر مفسر عاليقدر فقط مراد از انسان جنس انسان نيست.

* ترجمه آيه از تفسير احسن الحديث (31): رابطه اين آيه با آيات قبل اينطور بيان شده كه: تربيت رسول خدا(ص) و مشكلاتي كه در رسالت خويش با آنها مواجه شدند. از آن طرف اسكان هاجر و اسماعيل در مكه توسط حضرت ابراهيم (ع) كه گفت:

ربنا اني اسكنت من ذريتي بواد غير ذي زرع

سوره ابراهيم / آيه 37

از نمونه‏هاي بارز مشقت زندگي است بدين وسيله رابطه قسم و مقسم به كاملاً روشن مي‏شود.

ايحسب ان لن يقدر عليه احد

ترجمه:

آيا او گمان مي‏كند كه هيچ كس قادر نيست بر او دست يابد.

* لغات كليدي و ترجمه لغات آيه: لغات آيه همه مفهوم است و نيازي به بحث و توضيح ندارد.

* تفسير آيه از تفسير نوين (32): خداي متعال در سوره پيش روحيه بشر و ضعف نفس او را تشريح فرمود كه اگر ثروت و احترامي داشت، خود را نزد خداوند، عزيز و مكرم مي‏پندارد و هرگاه تنگدست بود خيال مي‏كند خداوند او را خوار و ذليل داشته است. خلاصه نه بر نعمتي شكر مي‏كند و نه در محنتي صبر دارد.

مخاطب آيه كفار قريش هستند كه در آزار و اذيت پيامبر (ص) مي‏كوشيدند. اين آيه چنين مي‏گويد كه مي‏پنداريد تا كي بازارتان گرم است؟ به زودي اين قدرت از شما گرفته ميشود. همانطور كه چنين شد و در «بدر» همين اشراف مغرور، مغلوب اين بردگان شدند. مثل ابن مسعود، مرد كوچك اندام بيكسي كه با دست خود سر ابوجهل را از تن جدا نمود.

* تفسير آيه از تفسير نمونه (33): در اين تفسير در مورد اين آيه چنين آمده كه: اشاره به اين دارد كه آميختگي زندگي انسان با آنهمه درد و رنج دليل بر اين است كه او قدرتي ندارد. ولي او بر مركب غرور سوار است در انجام كار خلاف از هيچ فروگذار نيست.

آيا چنين مي‏پندارند كه از چنگال مجازات پرودگار رهائي مي‏يابد؛ چه اشتباه بزرگي!

احتمال ديگري در اين باره آمده كه منظور ثروتمنداني هستند كه مي‏پندارند احدي توانائي تصاحب ثروت انبوهشان را ندارد.

همچنين گفته شده منظور كساني هستند كه معتقد بودند احدي آنها را در برابر اعمالشان بازخواست نمي‏كنند. به نظر مفسر نمونه، اين آيه معني جامعتري دارد كه پسنديده‏تر است. بعضي گفته‏اند آيه فوق اشاره به مردمي از قبيله «جمح» است كه «ابوالاسد» ناميده ميشود بقدري قوي بود كه گاه روي يك تكه چرم مي‏نشست ده نفر مي‏خواستند آن را از زير پاي او بكشند نمي‏توانستند، چرم پاره پاره ميشد و او از جا تكان نمي‏خورد. ولي نظر داشتن آيه به چنين فرد يا افراد مغروري مانع از عموميت مفهوم آن نيست.

* تفسير آيه از تفسير روح المعاني (34): در تفسير اين آيه چنين نوشته كه «ايحسب» نتيجه‏اي است از آنچه در آيه قبل به آن اشاره شد.

به اين معني كه انسان ظرف است و مظروفش رنج و عذاب است و اين رنج و عذاب براي او مقدر شده است. انسان هر آرزويي كه مي‏كند كمتر و ناقص‏ترش را بدست مي‏آورد و اين براي او لازم است و انسان بايد تسليم آن باشد. هيچ كس نبايد تصور آنرا داشته باشد كه بر خدا عصيان كند، استكبار بورزد و از عبادت او سر بر تابد و يا با ريا و خودنمايي سعي در فريب خدا بكند. (العياذ بالله)

* تفسير آيه از تفسير احسن الحديث (35): اين تفسير نيز آيه فوق را نتيجه آيه قبل مي‏داند. يعني انسان در مشقت آفريده شده. اما اگر اختيار دست خودش بود، در رنج نبود و اين يعني انسان مقهور اراده و قدرت الهي است.

پس نبايد تكبر ورزد و خود را قدرت مطلق بداند.

ادامه دارد

* مجمع البيان. ج 10 - ص 493

1). تفسير احسن الحديث: سيد علي اكبر قرشي، تهران، 1371، تيراژ 2000. ج 12. ص 225.

2). تفسير نوين: شريعتي، محمدتقي، تهران، 1353، ج - جزء سي ام. ص 188 - 187.

4 و 3) تفسير احسن الحديث: سيدعلي اكبر قرشي، تهران، 1371. ج 12. ص 227.

6 و 5). تفسير عربي روح المعاني في تفسيرالقرآن العظيم: علامه ابي‏الفضل شهاب‏الدين السيدمحمد الاوسي البغدادي. تهران. انتشارات بوذرجمهوري.

7). تفسير احسن الحديث - ج 12 جزء سي ام. ص 228.

8). مجمع البيان. ج 10 - ص 490.

9). ثواب الاعمال. طبق نقل «نورالثقلين» ج 5. صفحه 578.

10). تفسير احسن الحديث. ج 12. ص 231.

11). تفسير نوين. جزء سي‏ام. ص 188.

12). تفسير نمونه. ج 27. ص 7.

13). تفسير روح المعاني. ص 134 - 133

14). تفسير احسن الحديث. ج 12 - ص 233.

15). همان منبع. ص 231

16). تفسير نوين. جزء سي‏ام. ص 189 - 188

17). تفسير نمونه. ج 27 .ص 8 - 7

18). تفسير روح المعاني. ص 134

19). تفسير احسن الحديث. ص 233

20). تفسير نوين: ص 189 (جزء 30)

21). همان منبع: ص 190

22). تفسير نمونه: ج 27. ص 9

23). تفسير روح المعاني جزء 30. ص 135

24). تفسير الميزان: علامه طباطبائي، ج 20، انتشارات بنياد علمي و فكري علامه طباطبائي، تهران، 1363، ص 767

25). تفسير روح المعاني جزء 30. ص 135

26). تفسير احسن الحديث ج 12. ص 234

27). همان منبع. ص 231

28). تفسير نوين. جزء 30 - ص 191 - 190

29). تفسير نمونه. ج 27 - ص 10

30). تفسير روح المعاني. ص 136 - 135

31). تفسير احسن الحديث. ج 12. ص 234

32). تفسير نوين ص 191.

33). تفسير نمونه ج 27. ص 11

34). تفسير روح المعاني. ص 136

35). احسن الحديث ص 234