محبوبه زماني علويجه
يكي از شيوههاي مناسب جهت درك مفاهيم قرآني، بهرهگيري از تفاسيري است كه توسط صاحبنظران نگاشته شده و بديهي است كه در تطبيق تفاسير مختلف با همديگر، خواننده مجال خواهد داشت تا در جريان ديدگاههاي مختلف نسبت به سورهها و آيات قرآن قرار گيرد و به اين نحو ابهاماتش برطرف شود.
در اين تحقيق كه اولين قسمتش در اين شماره و ادامهاش در شماره آينده به استحضار خواهد رسيد، نويسنده به بررسي تطبيقي سوره بلد در تفاسير مختلف پرداخته و كوشيده در راستاي تشريح بيشتر مفاهيم قرآني حركت كند.
بدانيد كه اين قرآن همان خيرخواه و نصيحتگويي است كه در آن فريب و خيانت راه ندارد. راهنمايي است كه جز به راه راست و درست نميرود و خبر دهندهاي است كه دروغ نميگويد. هيچ كس با اين قرآن ننشست جز اينكه چيزي به او افزوده شد و يا چيزي از او كاسته گرديد و بدانيد كه پس از اين قرآن، به هيچ راهنمايي نيازي نمانده و پس از قرآن هيچ كس از هدايت بينياز نبوده است.
پس درمان دردهاي خود را از آن بجوئيد و در سختيهايتان از آن كمك بخواهيد. زيرا در اين قرآن شفاي بزرگترين دردهاست كه همان كفر و نفاق و تباهي و گمراهي است.
سوره بلد سي و پنجمين سورهاي است كه بر پيامبر نازل شد. اين سوره بعد از سوره «ق» در مكه نازل شده و در ترتيب سورههاي قرآن به عنوان نودمين سوره شناخته شده است. بنابر احتمال قوي در سال سوم بعثت نازل شده و قبل از اظهار دعوت و پيش از نزول آيه 94 سوره حجر آمده كه ميگويد: «فاصدع بما تومر واعرض عن المشركين».
تعداد آيات آن به توافق نظر علما بيست آيه و تعداد كلمات آن 82 و حروف آن 320 حرف ميباشد.(1)
اين سوره به ترتيب فعلي در قرآن بعد از سوره «فجر» آمده. كه بر اين امر دلايل متعددي ذكر شده است. شيخ طبرسي در مجمع البيان ميگويد: «چون خداوند سوره فجر را با نفس مطمئنه تمام كرده در اين سوره (سوره بلد) راه وصول به اطمينان را كه ايمان و عمل خير است بيان نمود».
در كتاب تفسير نوين پيرامون تناسب بين سوره «فجر» و سوره «بلد» موارد بسياري ذكر شده از جمله اينكه:
1 - هر دو سوره در مقام تسليت و آرامش روحي بخشيدن پيغمبر است
2 - در سوره فجر از ستمگريها و تبهكاريهاي اقوام گذشته و جنايات صاحبان زوروزر نسبت به عموم، حتي پيغمبران آنها به تصريح ياد شده و در سوره «بلد» از توانگران خويش به كنايه و اشاره.
3 - در آن سوره سوگند به زمان فريضه حج بود (در يكي از وجوه معاني الفاظ مورد قسم) و در اين سوره قسم به مكان آن است.
4 - در آن سوره از پندارهاي بيجا و قضاوتهاي غلط دنياپرستان و به ويژه غرور و خودخواهي ثروتمندان نام برده و آنها را تخطئه كرده است در اين سوره نيز.
5 - در هر دو سوره مالدوستي و عدم توجه به حال بينوايان و يتيمان نكوهش شده است.
6 - هر دو سوره از دو دسته كافر و مومن ياد كرده و بدكاران و كفار را از آتش دوزخ بيم داده است.(2)
علت نامگذاري اين سوره به «بلد» ظاهراً وقوع كلمه «بلد» در آغاز آن است.(3)
با توجه به سياق آيات، اين سوره مكي است و در الميزان آمده: به قولي مدني است، كه ظاهر آيات اين نظر را تاييد نميكند.
در تفسير احسن الحديث شان نزولي براي اين سوره نيست و اغلب مفسران معتقدند هدايت بشر نزول آنرا لازم كرده است. (4)
در تفسير روح المعاني در مورد مكان نزول سوره آمده كه به قولي مكي و به قولي مدني است و به قول ديگر 4 آيه ابتداي آن مكي و بقيه مدني است. در اين تفسير آمده: زمخشري ادعا كرده كه اين سوره مكي است و بعضي آيات نشان ميدهد سوره بعد از فتح مكه و در مكه نازل شده است. (5)
در اين تفسير تناسب سوره فجر با سوره بلد در همان نفس مطمئنهاي است كه شرايط آن در سوره بعد، يعني بلد ذكر شده. (6)
خلاصه مطالب سوره چنانچه در تفسير الميزان آمده چنين است:
خلقت انسان بر رنج و مشقت پايهگذاري شده، هيچ كاري از كارهاي زندگي خالي از مشقت و زحمت نيست، راحتي خالص فقط در آخرت ميسر است. پس چه بهتر كه انسان بر تكاليف و فرمودههاي خدا صبر و عمل كند و رنج ترك معصيت را بر خود هموار سازد و داخل عقبه اطعام گرسنگان و اكرام يتيمان شود تا از اصحاب يمين و نيكوكاران گردد والا آخرتش مانند دنيا پر از عذاب و رنج خواهد بود. (7)
فضيلت سوره بلد:
در فضيلت تلاوت اين سوره از پيغمبر اكرم (ص) نقل شده است كه فرمود:
من قراها اعطاه الله الامن من غضبه يوم القيامة
«كسي كه سوره بلد را بخواند خداوند او را از خشم خود در قيامت در امان ميدارد». (8)
و در حديثي از حضرت امام صادق (ع) آمده است:
«كسي كه در نماز واجب سوره «لا اقسم بهذاالبلد» را بخواند، در دنيا از صالحان شناخته خواهد شد و در آخرت از كساني شناخته ميشود كه در درگاه خداوند مقام و منزلتي دارد و از دوستان پيامبران و شهدا و صالحان خواهد بود.»(9)
بسم الله الرحمن الرحيم
ترجمه:
به نام خداوند بخشنده مهربان
لا اقسم بهذاالبلد
ترجمه:
قسم به اين شهر مقدس (مكه)
بلد: سرزمين. در قاموس آمده: «البلد والبلدة... هر سرزميني (قطعهاي) از زمين»
«بلد» به معني شهر نيست. بلكه به معناي سرزمين و ديار است. استعمال قرآن نيز چنين است.(10)
تفسير آيه از تفسير نوين: در قرآن چندين مورد است كه حرف «لا» در اول فعل قسم آمده ولي معني نفي نميدهد.
مفسران اتفاق دارند در اينكه مقصود از «بلد» مكه معظمه است و جلالت و عظمت آن چه در جاهليت و چه در السلام معلوم است. (11)
* تفسير آيه از تفسير نمونه: (12) سنت قرآن در بسياري از موارد بر اين است كه بيان حقايق بسيار مهم را با سوگند شروع ميكند. سوگندهايي كه خود نيز سبب حركت انديشه و فكر و عقل انسان است. سوگندهايي كه ارتباط خاصي با همان مطلب مورد نظر دارد.
در اينجا نيز براي بيان اين واقعيت كه زندگي انسان در دنيا توام با درد و رنج است از سوگند تازهاي شروع ميكند و ميفرمايد: «قسم به اين شهر مقدس» (شهر مكه)
تفسير آيه از تفسير روح المعاني: (13) با توجه به سياق آيات و همينطور آيه بعد منظور از بلد شهر مكه است كه از صفات آن «حرام» است كه در مورد «حرام بودن» در آيات بعد توضيح خواهيم داد.
* به طور كلي در همه تفاسير منظور از «بلد» شهر مكه است و در اين مورد اختلافي نيست.
تفسير آيه از تفسير احسن الحديث: (14) درباره «لا اقسم» چنين آمده كه: «لا» به احتمال قوي براي نفي كلام مفروض خصم است يا براي تاكيد قسم، آيه «و انت حل» (آيه بعد) موقعيت بلد را مستحكم ميكند.
و انت حل بهذاالبلد
ترجمه:
شهري كه تو ساكن آن هستي.
لغات كليدي و ترجمه لغات آيه:
حل: (15) مصدر است و به معني نازل شدن. و ميگويند «حل به حلا و حلولا نزل» در آيه به معني فاعل «نازل - مقيم» است. در مجمع فرموده «الحل: الحال و هوالساكن».
تفسير آيه از تفسير نوين: (16) يعني و حال آنكه تو زيست كننده و فرود آيندهاي به اين شهر.
در تفسير اين آيه «قرشي» دو معني براي «حل» ذكر كرده و در نتيجه دو معني نيز براي آيه منظور نموده.
معني اول: اگر لفظ «حل» از حلول و به معني «ورود» باشد در اينصورت به معني وارد و نازل است و اگر مربوط به زمان حال باشد ترجمه آيه چنين ميشود: «حال آنكه تو نشيمن كننده و ساكن و مقيم در آن شهر هستي» و اگر اخبار از آينده باشد معني آيه چنين است: «حال آنكه تو در آينده وارد شونده و فرود آيندهخواهي بود در اين شهر» كه مژدهاي است به پيامبر در فتح مكه.
معني ديگر: اگر «حل» به معني حلال باشد يا در حال و يا در استقبال. اگر به معني حال بگيريم: در مقام نكوهش و مشركان است. يعني اينان مكه را هرم ميدانند ولي تو را توهين نموده و هتك حرمت ميكنند و اين توهين در نظر آنان حلال است.
و اگر به معني آينده بگيريم به اين معني ميشود كه: «تو در اين شهر حلال خواهي بود.» يعني پيامبر(ص) در فتح مكه جائز است كه كافران را اسير كند يا بكشد و آنروز به فرمان پيامبر (ص) اينكار را كردند از جمله «ابن اخطل» را در حاليكه متوسل به خانه كعبه شده بود به دوزخ روانه كردند.
* تفسير آيه از تفسير نمونه: (17) البته شرافت و عظمت مكه ايجاب ميكند خداوند به آن سوگند بخورد. چرا كه نخستين مركز توحيد و عبادت پروردگار در اينجا ساخته شده و انبياي بزرگ گرد اين خانه طواف كردهاند. البته اين آيه متضمن مفهوم ديگري است كه: اين شهر به بركت وجود تو پيامبر (ص) پرفيض گشته است و به واسطه وجود پيامبر است كه شايسته سوگند گرديده و حقيقتاً كه ارزش سرزمين به انسانهاي شريف آن ديار است.
البته در تفسيري از امام صادق (ع)(*) چنين آمده كه: خداوند به اين شهر سوگند نميخورد زيرا احترام پيامبر(ص) را قائل نبوده و حرمت شهر در مورد پيامبر(ص) صادق نبوده است، و اين توهين و لرزشي بس بزرگ نسبت به كفار قريش است كه خود را خادمان و حافظان حرم مكه ميپنداشتند. و در اين صورت معني آيه چنين است.
«من به اين شهر مقدس سوگند ياد نميكنم در حالي كه احترام تو را هتك كردهاند و جان و مال و عرض تو را حلال و مباح شمردهاند».
تفسير آيه از تفسير روح المعاني (18): مفسر تفسير روح المعاني اين سوال را ايجاد ميكند كه چرا كلمه «بلد» در آيه دوم مجدداً تكرار گشته؟ و سپس چنين پاسخ ميدهد كه: گرچه ميتوانست اين جمله را عطف به جمله ماقبل نمايد و بلد را حذف كند اما به دليل شان و منزلت و حرمت مكه به تكرار آن مبادرت ورزيده است.
«حل» را از مصدر حلول به معني حلال آورده. كه يعني خون پيامبر در اين شهر حلال است و مراد از كلمه «حل» كسي است كه حرمتش حفظ نميگردد.
در اين تفسير منظور از ذكر آيه دوم در واقع تسليت و آرامش دادن به پيامبر است كه او را در سختي و رنج قرار داده و به اين ترتيب قصد دارد او را دلداري داده و با او همدردي نمايد.
عده ديگر بر اين عقيدهاند كه با قسم خوردن به اين شهر ميخواسته شرافت مكه را به سبب اينكه محل ولادت حضرت (ص) است، نمايانگر باشد.
و برخي گفتهاند: «حل» ميتواند مقابل كلمه حرم باشد. يعني به زودي با فتح مكه اين سرزمين را محل مقاتله تو با كفار قرار ميدهيم.
* تفسير آيه از تفسير احسن الحديث: (19) در اين تفسير ذيل اين آيه توضيح چنداني ذكر نشده فقط اشاره به عظمت مكه به دليل اينكه پيامبر(ص) در آن است گرديده.
و والد و ما ولد.
ترجمه:
و قسم به پدر و فرزندش (ابراهيم خليل و اسماعيل ذبيح)
* لغات كليدي و ترجمه لغات آيه: (20)
لغات اين آيه نياز به تعبير و تفسير ندارد، اما آنچه به اختصار در تفاسير آمده اين است كه: پدر در زبان فارسي و والد در زبان عربي عموماً به انسان اختصاص دارد و در ساير حيوانات كاربرد ندارد. به مادر نيز والد ميگويند اما آنچه بيشتر به كار ميرود والده است. به گوسفند نيز والد گفته ميشود ولي به معني گوسفند باردار است نه نرينه بچه دار. ماده والد «ولد» است.
* تفسير آيه از تفسير نوين: (21) بعضي مفسران «والد» را حضرت آدم (ع) و «ولد» را بني آدم تعبير كردهاند و عدهاي ديگر «والد» را حضرت ابراهيم (ع) و «ولد» را ذريه آن حضرت ميدانند كه نسل «عرب» از فرزندان اسماعيل(ع) فرزند حضرت ابراهيم و متناسب با شهر مكه هستند.
اما آنچه به نظر مفسر تفسير نوين صحيح آمده به وجه كلي و مطلق گرفتن «والد» و «ولد» است. و دليل آنرا اين طور ذكر كرده كه: «والد» نكره است و عموم پدرها و حتي مادرها را نيز شامل ميشود و هيچ قرينه لفظي و معنوي وجود ندارد كه آنرا به شخص خاصي اختصاص بدهد. و «ولد» نيز نكره است و عام. و هر مولودي را نيز شامل ميشود. چنانچه آيه بعد نيز «انسان» را به طور كلي مخاطب و مورد بحث قرار داده است.
* تفسير آيه از تفسير نمونه: (22) در تفسير نمونه نيز تبصير «والد» و «ولد» به حضرت ابراهيم (ع) و اسماعيل(ع) به كار رفته و دليل آنرا ذكر شهر «مكه» در آيه قبل ميداند و كعبه را نيز كه بنيانگذارش اسماعيل(ع) و ابراهيم (ع) بودهاند مايه فخر مكه و شرافت آن ميداند.
نويسنده اين تفسير تعابير ديگر را نيز بيان نموده اما ايشان نظر فوق را برتر ميدانند به همان دليلي كه بيان شد.
* تفسير آيه از تفسير روح المعاني (23): منظور از «والد» و «ولد» ابراهيم (ع) و فرزندش «اسماعيل»(ع) است. و البته دليل اينكه شهر مكه شهر حرام است اين است كه ابراهيم (ع) از خداوند خواست كه شهر مكه را شهر امن قرار دهد. (24)
واذ قال ابراهيم رب اجعل هذاالبلد امنا: سوره ابراهيم / آيه 35
تعبير ديگري كه در تفسير گرانسنگ روح المعاني بيان شده اين است كه نكره آوردن «والد» به خاطر بزرگداشت و تكريم «ولد» بوده است و ميخواسته به اين ترتيب «ولد» را تكريم و مدح نمايند.
و نيز گفته شده منظور آدم (ع) و همه ذريه اوست و يا مقصود آدم (ع) و صالحان از فرزندان اوست. (25)
* تفسير آيه از تفسير احسن الحديث (26): نويسنده اين تفسير نيز مناسبترين تعبير را براي «والد» و «ولد» ابراهيم (ع) و پسرش اسماعيل (ع) ميداند و دليل آنرا نقش آنان در بنيانگذاري كعبه و شهر مكه بيان ميكند و علت نكره بودن را همچون مفسر روح المعاني عظمت آن دو ميداند.
در اين تفسير نيز تعابير ديگر بيان گرديده.
لقد خلقنا الانسان في كبد
ترجمه:
كه ما انسان را در رنج آفريديم. (و زندگي او مملو از رنجها است)
* لغات كليدي و ترجمه كلمات آيه (27)
كبد: (بر وزن شرف) سختي و رنج. «الكبد: شدة الامر» و بر وزن كتف به معني جگر است. راغب گويد: بر وزن فرس، به معني درد جگر و بر وزن كتف به معني جگر است.
* تفسير آيه از تفسير نوين (28): در تفسير نوين در تفسير با دو ترجمه براي آيه ذكر شده:
1 - ترجمه: «بي گمان ما آدمي را در رنج و سختي آفريديم». اشاره به سختي و رنجي است كه آدمي در طول حيات از بدو تولد تا هنگام مرگ به آن دچار است.
2 - ترجمه: «بي گمان ما آدمي را نيرومند آفريديم». [ در صورتي كه كبد به شدت معني شود.] با آنكه انسان از نظر جسمي ضعيف است اما قواي فكري و كيفيت ساختمان اعضاي بدنش طوري است كه بر همه حيوانات مسلط است و دريا و زمين و آسمان را تحت سيطره دارد. اين دو معني هر دو با معني كبد سازگاري دارد.
* ترجمه آيه از تفسير نمونه (29): نويسنده اين تفسير هدف نهايي اين سوگندها را اين آيه بيان ميكند. و رنج و سختي را در سرشت انسان نهفته ميداند. چرا كه زندگي آدمي از بدو تولد در همه ادوار با رنجها و مشقات بسيار قرين و همراه است. و اين از طبيعت زندگي آدمي جدا نيست. و اگر جوامعي را ميبينيم كه به ظاهر درد و رنجي ندارند يا بر اثر سطحي نگري ماست و يا براي مدت زمان محدود و استثنائي است كه قانون كلي جهان را برهم ميزند.
* ترجمه آيه از تفسير روح المعاني (30): علاوه بر اعتقاد به نظر فوق، نويسنده اين تفسير با توجه به روايتي از ابن عباس منظور از اين آيه را ابتلاء به بيماري مزمني به نام فساد دل و تباهي درون ميداند. و مراد از انسان را كسي ميداند كه مومن نيست و عمل صالح انجام نميدهد و البته به نظر مفسر عاليقدر فقط مراد از انسان جنس انسان نيست.
* ترجمه آيه از تفسير احسن الحديث (31): رابطه اين آيه با آيات قبل اينطور بيان شده كه: تربيت رسول خدا(ص) و مشكلاتي كه در رسالت خويش با آنها مواجه شدند. از آن طرف اسكان هاجر و اسماعيل در مكه توسط حضرت ابراهيم (ع) كه گفت:
ربنا اني اسكنت من ذريتي بواد غير ذي زرع
سوره ابراهيم / آيه 37
از نمونههاي بارز مشقت زندگي است بدين وسيله رابطه قسم و مقسم به كاملاً روشن ميشود.
ايحسب ان لن يقدر عليه احد
ترجمه:
آيا او گمان ميكند كه هيچ كس قادر نيست بر او دست يابد.
* لغات كليدي و ترجمه لغات آيه: لغات آيه همه مفهوم است و نيازي به بحث و توضيح ندارد.
* تفسير آيه از تفسير نوين (32): خداي متعال در سوره پيش روحيه بشر و ضعف نفس او را تشريح فرمود كه اگر ثروت و احترامي داشت، خود را نزد خداوند، عزيز و مكرم ميپندارد و هرگاه تنگدست بود خيال ميكند خداوند او را خوار و ذليل داشته است. خلاصه نه بر نعمتي شكر ميكند و نه در محنتي صبر دارد.
مخاطب آيه كفار قريش هستند كه در آزار و اذيت پيامبر (ص) ميكوشيدند. اين آيه چنين ميگويد كه ميپنداريد تا كي بازارتان گرم است؟ به زودي اين قدرت از شما گرفته ميشود. همانطور كه چنين شد و در «بدر» همين اشراف مغرور، مغلوب اين بردگان شدند. مثل ابن مسعود، مرد كوچك اندام بيكسي كه با دست خود سر ابوجهل را از تن جدا نمود.
* تفسير آيه از تفسير نمونه (33): در اين تفسير در مورد اين آيه چنين آمده كه: اشاره به اين دارد كه آميختگي زندگي انسان با آنهمه درد و رنج دليل بر اين است كه او قدرتي ندارد. ولي او بر مركب غرور سوار است در انجام كار خلاف از هيچ فروگذار نيست.
آيا چنين ميپندارند كه از چنگال مجازات پرودگار رهائي مييابد؛ چه اشتباه بزرگي!
احتمال ديگري در اين باره آمده كه منظور ثروتمنداني هستند كه ميپندارند احدي توانائي تصاحب ثروت انبوهشان را ندارد.
همچنين گفته شده منظور كساني هستند كه معتقد بودند احدي آنها را در برابر اعمالشان بازخواست نميكنند. به نظر مفسر نمونه، اين آيه معني جامعتري دارد كه پسنديدهتر است. بعضي گفتهاند آيه فوق اشاره به مردمي از قبيله «جمح» است كه «ابوالاسد» ناميده ميشود بقدري قوي بود كه گاه روي يك تكه چرم مينشست ده نفر ميخواستند آن را از زير پاي او بكشند نميتوانستند، چرم پاره پاره ميشد و او از جا تكان نميخورد. ولي نظر داشتن آيه به چنين فرد يا افراد مغروري مانع از عموميت مفهوم آن نيست.
* تفسير آيه از تفسير روح المعاني (34): در تفسير اين آيه چنين نوشته كه «ايحسب» نتيجهاي است از آنچه در آيه قبل به آن اشاره شد.
به اين معني كه انسان ظرف است و مظروفش رنج و عذاب است و اين رنج و عذاب براي او مقدر شده است. انسان هر آرزويي كه ميكند كمتر و ناقصترش را بدست ميآورد و اين براي او لازم است و انسان بايد تسليم آن باشد. هيچ كس نبايد تصور آنرا داشته باشد كه بر خدا عصيان كند، استكبار بورزد و از عبادت او سر بر تابد و يا با ريا و خودنمايي سعي در فريب خدا بكند. (العياذ بالله)
* تفسير آيه از تفسير احسن الحديث (35): اين تفسير نيز آيه فوق را نتيجه آيه قبل ميداند. يعني انسان در مشقت آفريده شده. اما اگر اختيار دست خودش بود، در رنج نبود و اين يعني انسان مقهور اراده و قدرت الهي است.
پس نبايد تكبر ورزد و خود را قدرت مطلق بداند.
ادامه دارد
* مجمع البيان. ج 10 - ص 493
1). تفسير احسن الحديث: سيد علي اكبر قرشي، تهران، 1371، تيراژ 2000. ج 12. ص 225.
2). تفسير نوين: شريعتي، محمدتقي، تهران، 1353، ج - جزء سي ام. ص 188 - 187.
4 و 3) تفسير احسن الحديث: سيدعلي اكبر قرشي، تهران، 1371. ج 12. ص 227.
6 و 5). تفسير عربي روح المعاني في تفسيرالقرآن العظيم: علامه ابيالفضل شهابالدين السيدمحمد الاوسي البغدادي. تهران. انتشارات بوذرجمهوري.
7). تفسير احسن الحديث - ج 12 جزء سي ام. ص 228.
8). مجمع البيان. ج 10 - ص 490.
9). ثواب الاعمال. طبق نقل «نورالثقلين» ج 5. صفحه 578.
10). تفسير احسن الحديث. ج 12. ص 231.
11). تفسير نوين. جزء سيام. ص 188.
12). تفسير نمونه. ج 27. ص 7.
13). تفسير روح المعاني. ص 134 - 133
14). تفسير احسن الحديث. ج 12 - ص 233.
15). همان منبع. ص 231
16). تفسير نوين. جزء سيام. ص 189 - 188
17). تفسير نمونه. ج 27 .ص 8 - 7
18). تفسير روح المعاني. ص 134
19). تفسير احسن الحديث. ص 233
20). تفسير نوين: ص 189 (جزء 30)
21). همان منبع: ص 190
22). تفسير نمونه: ج 27. ص 9
23). تفسير روح المعاني جزء 30. ص 135
24). تفسير الميزان: علامه طباطبائي، ج 20، انتشارات بنياد علمي و فكري علامه طباطبائي، تهران، 1363، ص 767
25). تفسير روح المعاني جزء 30. ص 135
26). تفسير احسن الحديث ج 12. ص 234
27). همان منبع. ص 231
28). تفسير نوين. جزء 30 - ص 191 - 190
29). تفسير نمونه. ج 27 - ص 10
30). تفسير روح المعاني. ص 136 - 135
31). تفسير احسن الحديث. ج 12. ص 234
32). تفسير نوين ص 191.
33). تفسير نمونه ج 27. ص 11
34). تفسير روح المعاني. ص 136
35). احسن الحديث ص 234