ابي طالب (ع) مي باشد.1. ر. ک: غاية المرام (ط قديم) ص
359-361. و با توجه به ويژگي ياد شده «منه» روشن مي شود که مصداق آن جز آن حضرت کسي نبوده است.
اهميت داشتن «علم الکتاب» هنگامي روشن مي شود که در داستان حضرت سليمان (ع) و احضار تخت بلقيس که در قرآن کريم آمده است دقت کنيم در آنجا که مي فرمايد: «و قال الذي عنده علم من الکتاب انا اتيک به قبل ان يريد اليک طرفک...» (2) يعني کسي که بهره اي از علم الکتاب داشت گفت: من تخت بلقيس را حاضر مي کنم پيش از آنکه چشم به هم زني...
از اين آيه ، استفاده مي شود که آگاه بودن از برخي از علم الکتاب چنين اثر شگفت انگيزي داشته است، و از اينجا مي توان حدس زد که داشتن همه علم الکتاب چه آثار عظيمتري را در بر خواهد داشت. و اين ، نکته اي است که امام صادق (ع) در حديثي که «سدير» نقل کرده خاطر نشان ساخته اند:
سدير گويد: من و ابوبصير و يحياي بزاز و داود بن کثير در مجلس(بيروني) امام صادق (ع) بوديم که آن حضرت با حالت غضب، وارد شدند و پس از نشستن فرمودند: تعجب است از مردمي که گمان مي کنند ما علم غيب داريم! در صورتي که جز خداي متعال کسي علم غيب ندارد، و من خواستم کنيزم را تنبيه کنم، او فرار کرد. و ندانستم در کدام اطاق رفته است3. از دنباله حديث، روشن مي شود که اين سخنان را بخاطر حضور نامحرمان، بيان کرده اند و بايد دانست که منظور از علم غيبي که اختصاص به خداي متعال دارد علمي است که احتياح به تعليم نداشته باشد، چنانکه امير مومنان (ع) در جواب کسي که سئوال کرد : آيا شما علم غيب داريد؟ فرمود: «انما هو تعلم من ذي علم» و گرنه همه انبياء و بسياري از اولياء خدا از علوم غيبي که به ايشان وحي يا الهام مي شده مطلع بوده اند ، و يکي از موارد تشکيک ناپذير آن، اين خبر غيبي است که به مادر حضرت موسي (ع) الهام شد: «انا راد وه اليک و جاعلوه من المرسلين» (قصص-7).
سدير گويد: هنگامي که حضرت برخاستند که به منزلشان (اندروني) بروند من و ابوبصير و ميسر، همراه آن حضرت رفتيم و عرض کرديم، فدايت شويم، ما سخناني که درباره کنيز گفتيد شنيديم ، ما معتقديم که شما علم فراواني داريد ولي ادعاي علم غيب درباره شما نمي کنيم.
حضرت فرمود: اي سدير، مگر قرآن نخوانده اي ؟ عرض کردم: چرا. فرمود: اين آيه را خوانده اي: «قال الذي عنده علم من الکتاب انا اتيک به قبل ان تريد اليک طرفک » گفتيم:
1. ر. ک: غاية
المرام (ط قديم) ص 359-361.
2. سوره نمل – آيه40.
3. از دنباله حديث، روشن مي شود که اين سخنان را بخاطر
حضور نامحرمان، بيان کرده اند و بايد دانست که منظور از علم غيبي که اختصاص به خداي
متعال دارد علمي است که احتياح به تعليم نداشته باشد، چنانکه
امير مومنان (ع) در جواب کسي که سئوال کرد : آيا شما علم
غيب داريد؟ فرمود: «انما هو تعلم من ذي علم» و گرنه همه
انبياء و بسياري از اولياء خدا از علوم غيبي
که به ايشان وحي يا الهام مي شده مطلع بوده اند ، و
يکي از موارد تشکيک ناپذير آن، اين خبر
غيبي است که به مادر حضرت موسي (ع) الهام شد: «انا راد وه
اليک و جاعلوه من المرسلين» (قصص-7).