واژه توحيد که از نظر لغوي به معناي «يگانه دانستن و يکتا شمردن» است در لسان اهل فلسفه و کلام و اخلاق و عرفان، به معاني گوناگون به کار مي رود که در همه آنها يگانه دانستن خداي متعال در حيثيت خاصي لحاظ مي گردد و گاهي به عنوان «اقسام توحيد» و يا «مراتب توحيد» از آنها ياد مي شود، و بررسي همه آنها متناسب با سبک اين نوشتار نيست.
از اينروي، در اينجا به بيان معروفترين و مناسب ترين اصطلاحات آن با اين بحثها بسنده مي کنيم:
نخستين اصطلاح معروف توحيد، همان اعتقاد به وحدانيت خدا ونفي تعدد و کثرت برون ذاتي است در برابر شرک صريح و اعتقاد به دو، يا چند خدا به گونه اي که هر کدام وجود مستقل و جداگانه اي از ديگري داشته باشد.
دومين اصطلاح آن به معناي اعتقاد به احديت و بساطت درون ذاتي و مرکب نبودن ذات الهي از اجزاي بالفعل و بالقوه است.
اين معني را غالبا بصورت صفت سلبي(نفي ترکيب) بيان مي کنند –چنانکه در درس