آموزش عقاید

محمدتقی مصباح یزدی

نسخه متنی -صفحه : 342/ 98
نمايش فراداده

علل فکري

دهم اشاره شد- زيرا ذهن ما با مفهوم ترکيب و متقابلا با نفي آن، آشناتر است تا مفهوم بساطت.

3- نفي صفات زائد بر ذات

سومين اصطلاح آن به معناي اعتقاد به يگانگي صفات ذاتيه با خود ذات الهي و نفي صفات زائد بر ذات است که به نام «توحيد صفاتي» ناميده مي شود و در لسان روايات به عنوان «نفي صفات» مطرح شده است، در برابر کساني (مانند اشاعره) که صفات الهي را اموري زائد بر ذات پنداشته و قائل به «قدماء ثمانيه) شده اند.

دليل بر توحيد صفاتي اين است که هر يک از صفات الهي، مصداق و «ما بازاء» جداگانه اي داشته باشد از چند حال، خارج نخواهد بود: يا مصاديق آنها در داخل  ذات الهي فرض مي شوند و لازمه اش اين است که ذات الهي، مرکب از اجزاء باشد و قبلا ثابت کرديم که چنين چيزي محال است، و يا اينکه مصاديق آنها خارج از ذات الهي تصور مي گردند؛ و يا اينکه ممکن الوجود وآفريده خدا انگاشته مي شوند. اما فرض واجب الوجود بودن آنها به معناي تعدد ذات و شرک صريح است و گمان نمي رود که هيچ مسلماني مستلزم به آن شود. و اما فرض ممکن الوجود بودن صفات، مستلزم اين است که ذات الهي علي الفرض فاقد اين صفات است آنها را بيافريند و سپس به آنها متصف گردد، مثلا با اينکه ذاتا فاقد حيات است موجودي را به نام «حيات» بيافريند و بوسيله آن، داراي حيات گردد، و همچنين در مورد علم و قدرت و ... در صورتي که محال است علت هستي بخش، ذاتا فاقد کمالات مخلوقاتش باشد، و از آن رسواتر اين است که در سايه آفريدگانش داراي حيات و علم و قدرت، و متصف به ساير صفات کماليه شود!

با بطلان اين فرضها روشن مي شود که صفات الهي مصاديق جداگانه اي از يکديگر و از ذات الهي ندارند بلکه همگي آنها مفاهيمي هستند که عقل از مصداق واحد بسيطي که همان ذات مقدس الهي است، انتزاع مي کند.