سرگذشت علم تفسیر (09): تطور تفسیر در دوره صحابه و تابعین

فرج الله فرج اللهی

نسخه متنی
نمايش فراداده

تطوّر تفسير

فرج‏اللّه فرج‏اللهي

در دوره صحابه و تابعين

همه پديده‏هاي علمي هميشه در حال دگرگوني و حركت به سوي كمال بوده و خواهد بود، وعلم تفسير نيز از اين قانون مستثني نيست.

پس از اهل بيت عصمت و طهارت عليهم‏السلام كه قرآن در خانه آنها نازل شده بود، شاگردان آن بزرگواران، مفسران بزرگ قرآن بودند. خصوصا شاگردان اميرمؤمنان علي عليه‏السلام كه بعضي از بزرگان آنان مانند: عبداللّه ابن عباس در طبقه اولي از مفسران(صحابه) قرار داشتند. همه آنها پيوسته در اتّصال و ارتباط با خاندان وحي بودند و در روشنگري مفاهيم قرآن، دانش خود را مستقيما از سرچشمه وحي؛ يعني پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و ائمه اطهار عليهم‏السلام فرامي‏گرفتند و به صورت حديث و سينه به سينه به مسلمانان و شاگردان خود منتقل مي‏كردند.

اما در دوره تابعين يا طبقه دوم مفسران، تفسيرهاي گوناگوني در زمينه‏هاي مختلف تفسيري، توسّط مفسران بزرگوار شيعه نوشته شده است؛ مانند: «ابوعبداللّه طاوس بن كيسان يماني»(متوفي 106) از اصحاب امام زين‏العابدين عليه‏السلام 1.

و تفسير «عطيّة بن سعيدالعوفي» (الكوفي)(متوفي 111 يا 114) از اصحاب امام باقر عليه‏السلام .

همچنين تفسير «يحيي بن يعمر»(متوفي 127) شاگرد «ابوالأسود دوئلي»(متوفي 69) از شاگردان اميرمؤمنان علي عليه‏السلام و بنيانگذار علم نحو و نقطه‏گذاري قرآن.

و تفسير «جابر بن يزيد جعفي»(متوفي 127).

و تفسير «ابو محمد اسماعيل بن عبدالرحمن كوفي قرشي سدّي كبير»(متوفي 127)2.

متأسفانه تفسيرهائي كه توسط مفسران مزبور نوشته شده، از دست رفته و اثري از آنها در دست نيست؛ و علت اين امر ممكن است ممنوعيت نوشتن حديث بوده كه در زمان بعضي از خلفا به اجرا گذاشته شد

در اين دوره يعني دوره تابعين، يا به عبارتي قرن دوم و سوم، مرحله جديدي در عالَم تفسير آغاز مي‏شود و آن؛ نفوذ برخي دانشهاي مختلف و عقائد و مذاهب گوناگون توسط يهوديان و تازه‏مسلمانهاي بي‏اطلاع از اسلام و قرآن در تفسير بود و يا كساني كه از روي قصد مطالبي را به مسلمانان تلقين مي‏كردند و آنان نيز در اثر بي‏اطلاعي مي‏پذيرفتند.

عقائدي مانند «قدريه» كه تمام خير و شر را به تقدير و مشيت خدا مي‏دانستند، كم‏كم وارد تفسير شد و برخي از آيات را دليل بر جبر شمردند، چنانكه در برخي از روايات، در مورد قدريه از پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نقل شده است كه: «القدريّة مجوسُ اُمّتي»3 «قدريه مجوس امت من است».

لذا عده‏اي از دانشمندان به فكر افتادند كه واقعيتها را از مطالب خرافي و اسرائيلياتي كه گروهي وارد اسلام و تفسير كرده بودند، جدا كنند تا مطالب ناب اسلام و قرآن از طريق اهل بيت عليهم‏السلام در اختيار مسلمانان قرار گيرد.

دوره تابعين دوره تدوين تفسير پيش از اين دوره گرچه تأليفاتي انجام گرفته بود ولي بيشتر، حوادث تاريخي و شأن نزول‏ها و همچنين عقائد كلامي را مدّ نظر قرار داده بودند(البته نه اين كه اصحاب غافل از مسائل ديگر بودند)، بلكه به علت نياز شديدي كه احساس مي‏كردند، به اين قسمت اهميت بيشتري مبذول مي‏داشتند.

در اين دوره پس از رفع ممنوعيت كتابت حديث، فصل جديدي از تفسيرنگاري به روي عموم مسلمانان باز شد و حتي علم تفسير از حديث هم جدا شده و علم مستقلي را تشكيل داده و به صورت مدوّن و كتاب مستقلي در مي‏آيد.

در اين مورد دكتر محمد حسين ذهبي مي‏نويسد:

«تدوين تفسير از اواخر بني‏اميه و اول بني‏العباس شروع شد»4.

اما اين كه اولين تدوين كننده تفسير كيست، علما نظريات مختلفي دارند؛ ولي آنطور كه از شواهد و تاريخ برمي‏آيد، اولين تدوين كننده تفسير «سعيد بن جُبير»(متوفي 64هـ) است كه تفسير را به صورت مدوّن درآورد. از از شيعيان مبارز و شجاع بود؛ تا جائي كه در راه دفاع از حريم قرآن و اهل بيت عليهم‏السلام ، توسّط «حجّاج بن يوسف ثقفي» با شكنجه به شهادت رسيد.

نظر علما در مورد اوّلين تدوين كننده تفسير

ذهبي در اين مورد مي‏نويسد:

«سعيد بن جُبير قبل از مرگ عبدالملك بن مروان به سال 86هـ تفسير قرآن را به صورت مدوّن درآورد»5.

مرحوم طبرسي نيز مي‏نويسد:

«تفسير در زمان تابعين به صورت مدوّن درآمده و تصنيف شده و اولين كتاب تفسير مدوّن، از آنِ «سعيد بن جُبير»(متوفي 64هـ) است كه اعلم‏ترين تابعين در تفسير بود و «قتاده» به اين مطلب تصريح مي‏كند و «سيوطي» نيز آن را حكايت كرده»6.

«ابن نديم» راجع به كتابهائي كه در تفسير تدوين شده، از تفسيري به نام(كتاب‏الباقر محمد بن علي بن الحسين عليه‏السلام ) به روايت ابي الجارود ياد مي‏كند7 كه متأسفانه از آن هم اطلاعي در دست نيست.

قرن سوّم

در اين قرن مي‏توان گفت: نتيجه تلاشهاي بي‏وقفه ائمه اطهار عليهم‏السلام چه در زمينه تفسير قرآن و چه در زمينه تربيت شاگرد، اين مي‏شود كه تفسير استقلال خود را به دست بياورد.

از تفسيرهاي مهم اين دوره، تفسير «حسن بن علي بن فضّال كوفي»(متوفي 224)8 و تفسير «حسن بن محبوب سرّاد»9 و تفسير «علي بن مهزيار اهوازي» وكيل امام هشتم علي بن موسي الرضا عليه‏السلام 10.

در اين دوره تفسيرهاي زيادي نوشته شده كه خارج از عهده شمارش مي‏باشد ما فقط به چند نمونه از آنها اشاره كرديم. كساني كه خواهان اطلاعات بيشتر در اين زمينه هستند، مي‏توانند به كتابهاي مفصّل در اين زمينه مراجعه فرمايند.

ابر احسان


  • نادم از جرم گنه سر به گريباني چند ما و لم‏يزرع دشت عمل و بذر اميد گوشه‏گير حرم و دست به دامان توايم مؤمن از معجزه روي تو ذرّات وجود درد ما درد جدائيست كه درمانش نيست ديده مست تو شد باعث بيماري دل نازنيني كه در آتشكده محفل خويش شرحي از خون دل و ديده(ثاقب) طلبيد شده گلرنگ از آن صفحه ديواني چند

  • به شفاعت زده خود دست به داماني چند ابر احسان تو و قطره باراني چند ميزبانا نظري جانب مهماني چند كافر حلقه زلف تو مسلماني چند چه كند مشغله فهم طبيباني چند وز نگاه تو مرا نسخه درماني چند مشعل افروخته از سينه سوزاني چند شده گلرنگ از آن صفحه ديواني چند شده گلرنگ از آن صفحه ديواني چند

1) دائرة‏المعارف تشيّع، ج4، ص 369.

2) دائرة‏المعارف تشيع، ج4، ص 319.

3) محدّث قمي، سفينة‏البحار، ج2، ماده قدر.

4) ذهبي، محمد حسين، التفسير و المفسّرون، ج1، ص 140 و 141.

5) همان، ج1، ص 144.

6) مجمع‏البيان، ج1، ص 7.

7) حجّتي، دكتر سيد محمد، تفسير تاريخ و نحو، ص 124.

8) الذريعة، ج3، ص 234.

9) الذريعة، ج4، ص 248.

10) الذريعة، ج4، ص 348.