شناخت دومین ثقل

اسماعیل نساجی زواره

نسخه متنی
نمايش فراداده

شناخت دومين ثَقل

اسماعيل نسّاجي زواره

پيرايش عقيده

«سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَا الثَّقَلانِ»1

در جهان هستي غير از موجودات و پديده‏هاي محسوس و ملموس، موجودات غيرمحسوسي وجود دارد كه شناخت كامل آن‏ها براي انسان ميسّر نيست و وجود آن‏ها به واسطه‏ي آيات الهي اثبات شده است.2 يكي از باارزش‏ترين موجودات غيرمحسوس كه قرآن كريم از آن به عنوان يكي از «ثقلان روي زمين» ياد كرده است، «جنّ» است.3

اين واژه ضد «انس» است4 و در لغت به معناي موجود پنهان و نامرئي است و تمام مشتقّاتش بر استتار و پنهان دلالت دارد. واحد آن «جنّي» است5 و جمع آن برخلاف آنچه زياد استعمال مي‏شود، «اجِنّه» نيست؛ زيرا اجنّه جمع «جنين» است و جمع جنّ «جِنّه» است، همچون «مِنَ الجنّة والناس»6 اين واژه 22 بار در قرآن كريم آمده است.7 آنچه در اذهان عوام از اين موجود وجود دارد، به افسانه و خيال نزديك‏تر است تا به واقعيت؛ زيرا مردم ناآگاه خرافات زيادي درباره‏ي آن از خود ساخته‏اند كه با عقل و منطق سازگار نيست و به همين جهت يك چهره‏ي خرافي و غير منطقي به اين موجود داده‏اند كه وقتي كلمه‏ي «جنّ» گفته مي‏شود، مشتي خرافات نيز با آن تداعي مي‏شود از جمله اين كه آن‏ها را با اَشكال غريب و عجيب و وحشتناك و موجوداتي دُم دار و سم دار! موذي، پرآزار، كينه توز و بدرفتار ترسيم مي‏كنند كه ممكن است از ريختن يك ظرف آب داغ در يك نقطه‏ي خالي، خانه هايي را به آتش كشند8 و موهومات ديگري از اين قبيل كه جنّ‏ها را شبيه انسان ولي با كالبدي كوتاه‏تر و پوشيده از مو مي‏دانند كه شيار چشمان آن‏ها عمودي و پاهاي آنان مثل چهارپايان سم دارد و در دل شب‏ها فعاليّت آن‏ها بيشتر شده و مجالس عروسي يا بزم خود را در حمام‏ها، سرداب‏ها، خرابه‏ها، زيرزمين‏ها، آب انبارها وغيره برپا مي‏كنند و شب‏ها در بعضي از خانه‏ها به بازي و گشت مشغول هستند و چه بسا از روي رختخواب انسان‏هاي به خواب رفته هم عبور كنند و ريختن نجاسات به روي زمين و يا لگدمال كردن بچه‏هاي جن‏ها ممكن است والدين آن‏ها را مجبور به انتقام جويي كند.9 در حالي كه اگر موضوع وجود جنّ از اين خرافات پيراسته شود، اصل مطلب كاملاً قابل قبول است؛ چرا كه هيچ دليلي بر انحصار موجودات زنده به آنچه ما مي‏بينيم نداريم، بلكه علما و دانشمندان علوم طبيعي مي‏گويند: موجوداتي را كه انسان با حواس خود مي‏تواند درك كند، در برابر موجوداتي كه با حواس قابل درك نيستند، ناچيز است.

تا اين اواخر كه موجودات زنده ذرّه‏بيني كشف نشده بود، كسي باور نمي‏كرد كه در يك قطره آب يا يك قطره خون، هزاران هزار موجود زنده باشد كه انسان قدرت ديد آن‏ها را نداشته باشد و نيز دانشمندان مي‏گويند: چشم ما رنگ‏هاي محدودي را مي‏بيند و گوش ما امواج صوتي محدودي را مي‏شنود؛ رنگ‏ها و صداهايي كه با گوش و چشم ما قابل درك نيست، بسيار بيش از آن است كه قابل درك است.

وقتي وضع جهان چنين باشد، پس انواع موجودات زنده‏اي در اين عالم وجود دارد كه ما نمي‏توانيم با حواسّ خود آن‏ها را درك كنيم و وقتي مخبر صادقي مانند پيامبر اسلام(ص) از آن خبر مي‏دهد، بايد بپذيريم10 امّا برخي از روشنفكران از پذيرفتن اين موجود اِبا كرده‏اند و اشكال تراشي مي‏كنند از قبيل اين كه: چگونه چنين موجودي كه قابل رؤيت نيست مي‏تواند وجود داشته باشد؟ يا اين كه چه نوع موجودي است كه قابل لمس كردن نيست؟

در پاسخ بايد گفت اين مسأله از نظر علمي قابل تأييد و تصديق است و اعتقاد به آن، به عنوان يك حقيقت قرآني و وجود آن يك واقعيت مسلم است كه وجود خارجي و مادي دارد و حتي سوره‏اي به اين نام بر پيامبر(ص) نازل شده است و هيچ دليل عقلي بر نفي آن وجود ندارد و انكار آن، انكار آيات قرآن است. از طرف ديگر در طول تاريخ بسيار كساني بوده و هستند كه جنّ را ديده‏اند و با آن‏ها سخن گفته‏اند. به طوري كه در احوال مردم حاج ميرزا حسين از مراجع صدر مشروطيّت آمده است كه: يكي از جنّيان به صورت شخص عادي در سرداب منزل به حضور ايشان مي‏رسيده و مسائل مربوطه را از ايشان مي‏پرسيده است و صدها مورد تاريخي ديگر كه بارها ديدن آن‏ها توسط انسان تجربه شده است.11

ماهيت و حقيقت جنّ

خداوند خلقت و ماهيت انسان را از گِل، ملائكه را از نور، جنّ را از آتش و ساير موجودات را از آب معرفي مي‏كند و خلقت جنّ را در چند آيه بيان مي‏كند:

1. «وَخَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّارٍ؛12 جنّ را از شعله‏هاي از آتش خلق كرد».

2. «وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ؛13 و جن را پيش‏تر از آتش زهرآگين آفريديم.»

علاّمه‏ي طباطبايي(ره) در تفسير آيه‏ي دوم مي‏نويسد: ظاهر مقابله‏اي كه ميان جمله‏ي «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ» و ادامه‏ي آيه: «وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ» برقرار شده، اين است كه همان گونه كه جمله‏ي اولي درصدد بيان اصل خلقت بشر است، جمله‏ي دومي هم در مقام بيان همين معناست. پس نتيجه اين مي‏شود كه خلقت جنّ در آغاز از آتش زهرآگين بوده است. حال آيا نسل‏هاي بعدي جنّ هم مانند فرد اوّلشان از نار سموم بوده، برخلاف آدمي كه فرد اولش از صلصال و افراد بعدش از نطفه‏ي او و يا جنّ هم مانند بشر است؟

از كلام خداي سبحان نمي‏توان استفاده كرد؛ زيرا كلام خدا از بيان اين مطلب خالي است.14 پس بر حسب آيات، جنّ نيز مانند انسان موجودي است مادي با اين تفاوت كه انسان از خاك و جنّ از آتش است و طبعا همان طور كه انسان داراي روح است، جنّ نيز روح دارد و چنين موجوداتي بين روح و بدنشان تأثيرات متقابلي وجود دارد. گاهي انسان غمگين است اين امري است روحي، امّا موجب لاغر شدن جسم او مي‏گردد؛ بدن نيز در روح اثر مي‏گذارد چنان كه برخي غذاها مثل زعفران نشاط آور است يا پس از خوردن غذا و سنگين شدن، خون به مغز كم‏تر مي‏رسد و انسان كم‏تر نشاط انديشيدن و فكر كردن دارد. پس اگر گاهي روح بخواهد فعاليت‏هاي ويژه خود را انجام دهد، لازم است كه جسم در شرايط خاص باشد. مرتاض‏ها از عكس همين قضيه استفاده كرده‏اند و براي تقويت روحشان مثلاً كم غذا مي‏خورند و يا كم حركت مي‏كنند و حتّي كم نفس مي‏كشند كه صرف نظر از حرمت و حليّت آن بدين وسيله با موجودات غير مادّي تماس مي‏گيرند و اطلاعاتي كسب مي‏كنند و از جمله با جن تماس مي‏گيرند. پس بين روح و جسم تأثير متقابل وجود دارد. همين قانون در مورد جنّ كه او نيز مادي است، صادق است و چنين رابطه‏اي بين روح و بدنش وجود دارد.15

ملاصدراي شيرازي درباره‏ي حقيقت جنّ مي‏نويسد: «جنّ را وجودي در اين جهان حس و وجودي در جهان غيب است، امّا وجودشان در اين جهان همان گونه كه بيان شده، هيچ جسمي كه آن را نوعي از لطافت و اعتدال باشد نيست، جز آن كه آن را روحي در خور آن و نفسي كه از مبدأ فعّال بر آن اضافه شده است مي‏باشد و ممكن است كه علت ظهور صورت پنهاني (جنّي) در برخي اوقات آن باشد كه آنان بدن‏هاي لطيفي دارند كه در لطافت و نرمي متوسط بوده و پذيراي جدايي و گرد آمدن است و چون گردآمده و فشرده شده، قوام آن بيش‏تر شده و مشاهده مي‏گردد و چون جداگشت، قوامش نازك و جسمش لطيف گشته و از ديدگان پنهان مي‏گردد و مانند هوا كه چون فشردگي يافته و به صورت ابر درآمد، مشاهده مي‏گردد و چون به لطافت خود بازگشت ديده نمي‏شود، زيرا برخي از اوقات ابر از توده‏هاي زياد هوا بدون آن كه از بخار دريا و جز آن ياري و مدد بگيرد، به وجود مي‏آيد چنان كه در محل خود بررسي شده است».16

علاّمه مجلسي(ره) درباره‏ي جنّ مي‏گويد: «اختلافي بين مسلمين نيست كه جنّيان از اجسام لطيفي هستند كه در برخي از جاها ديده مي‏شوند و داراي حركات سريعي مي‏باشند و در مجراي خون بني‏آدم مي‏توانند حركت كنند».17

بنابراين در جنّ آتش و هوا غالب است و ساختمان بدنش طوري است كه در نهايت لطافت بوده و كاملاً قوي مي‏باشند. آن‏ها مي‏توانند مثلاً بدنشان را چنان كوچك كنند كه از سوراخي رد شوند؛ ـ چنان كه در حكايت حضرت يحيي(ع) آمده ـ يا خودشان را آن قدر بزرگ كنند كه مكان وسيعي را اشغال نمايند. هم چنين مساحتي را كه بشر بايد ظرف يك ماه طي كند در لحظه‏اي مي‏پيمايند و چيزهاي سنگيني را كه انسان قادر به حمل آن نيست مي‏توانند حمل كنند18 كه شاهد اثبات اين موضوع آيه شريفه «قَالَ عِفْريتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ...»19 مي‏باشد. اين آيه اشاره دارد به اين مطلب كه يكي از جنّ‏ها به حضرت سليمان(ع) گفت پيش از آن كه تو از جايگاه قضاوت برخيزي من مي‏توانم تخت ملكه‏ي سبأ را نزد تو بياورم. و خلاصه ايشان مانند انسان داراي نفس مجرّد هستند.

ايمان آوردن جنّيان به قرآن

در سال دهم بعثت، پيامبر اكرم(ص) از مكه به طائف مشرّف شد تا مردم را در آن مركز به سوي اسلام دعوت كند، امّا كسي به دعوت او پاسخ مثبت نداد. در بازگشت به محلي رسيد كه آن را «وادي جنّ» مي‏گفتند. شب را در آنجا ماند و آيات قرآن تلاوت كرد، گروهي از جنّ شنيدند و ايمان آوردند و براي تبليغ به سوي قوم خود برگشتند.20 همچنين علقمة بن قيس از عبدالله بن مسعود روايت كرده است كه شبي در مكه پيامبر(ص) را نيافتيم و هرچه جستجو كرديم اثري از او نديديم. در آخر گفتيم حتما آن جناب را ربوده‏اند و يا به معراج رفته در حالي كه در درّه‏ها دنبالش مي‏گشتيم، ديديم از ناحيه‏ي حرا مي‏آيد. پرسيديم يا رسول الله(ص) كجا بوديد؟ ما خيلي ناراحت شديم و بر جان تو ترسيديم و نيز به وي گفتيم: امشب از ساعتي كه شما را گم كرديم تا اين ساعت، شبي را گذرانديم كه هيچ قومي بدتر از آن را به سر نبرده است. حضرت در پاسخ ما فرمود: دعوت كنندگان جنّ به سراغ من آمد و من رفتم برايشان قرآن بخوانم. آن گاه ما را با خود برد و جاي پاي جنّيان و جاي آتش و اجاقشان را به ما نشان داد كه اين دو حكايت اشاره به واقعيت جنّ و شأن نزول سوره‏ي جنّ در قرآن كريم دارد.21

تسخير جنّ

يكي از مسائل مهم و دقيقي كه در خصوص جنّ مطرح است، تسخير آن است. چيزي كه مسلّم است اين است كه تسخير جنّ ممكن بوده وعده‏اي توانسته‏اند جن را مسخّر خود كنند و به استخدام خويش درآورند. اگرچه نمي‏توان براي تسخير جنّ يك قاعده و اسلوب مشخّص و كلّي داد، امّا گروهي از كساني كه در اين باره تلاش كرده‏اند و به نتايجي نيز دست يافته‏اند، مرتاضان و ساحراني بوده‏اند كه با رياضت‏هاي مخصوص و اكثرا غير شرعي قادر بر اموري مي‏شده‏اند و حتي افرادي، بعضي از جنّيان را براي امور دنيوي و دست‏يابي به برخي از امور پنهاني از قبيل پيدا كردن اموال مسروقه به خدمت مي‏گمارده‏اند.

ابن خلدون درباره‏ي اين مطلب چنين مي‏نويسد: «برخي از مردم مي‏كوشند اين ادراكات غيبي را از راه رياضت به دست آورند و تلاش مي‏كنند به وسيله‏ي كشتن كليه‏ي قواي بدني براي خويش يك نوع مرگ ساختگي فراهم سازند، سپس همه‏ي آثار قواي بدني را كه نفس بدان‏ها موجوديت يافته است از آن مي‏زدايند و آن گاه روح را با اوراد و ادعيه تغذيه مي‏كنند و از اين راه بر نيروي آن مي‏افزايند و تربيت روح به وسيله‏ي متمركز ساختن فكر و عادت به گرسنگي بسيار حاصل مي‏آيد و پيداست كه هرگاه مرگ بر بدن نازل آيد «حس» رخت برمي‏بندد و پرده‏ي آن برداشته مي‏شود و نفس بر ذات و جهان خود آگاه مي‏شود و آن‏ها اين مرگ قواي بدني را به طور اكتسابي؛ يعني با رياضت در وجود خود پديد مي‏آورند تا آنچه را پس از مرگ براي آنان روي مي‏دهد، پيش از مرگ به دست آورند و نفس بر مغيبات آگاه شود و رياضت‏كشاني كه به سحر و جادوگري مي‏پردازند. از اين گروه به شمار مي‏روند كه به اين گونه رياضت‏ها تن درمي‏دهند تا آگاهي بر مغيبات و تصرف در جهان هستي براي آنان حاصل آيد و بيشتر اين كسان در اقليم‏هاي غيرمعتدل جنوبي و شمالي به ويژه در كشور هند به سر مي‏برند و در آن كشور آن‏ها را «جوكيه» مي‏نامند.22

امّا در قرآن كريم راجع به تسخير جن تنها درباره حضرت سليمان بن داود(ع) سخن به ميان آمده است و از نعمت هايي كه خداوند به آن حضرت(ع) عطا كرد، علاوه بر بسياري از انسان‏ها، جنّ نيز مسخّر ايشان بود و نيز حتي پرندگان و وحوش چنانكه مي‏خوانيم: «وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ؛23 سپاهيان حضرت سليمان(ع) از جن و آدم و پرنده گردآورده شده و آنان دسته دسته شده بودند.»

اوصاف و ويژگي‏هاي جنّ

جنّ در عرف قرآن موجودي است با شعور و اراده كه به اقتضاي طبيعتش از حواس بشر پوشيده مي‏باشد و مانند انسان مكلّف و مبعوث در آخرت است و مطيع، عاصي، مؤمن، مشرك و... و خلاصه دوش به دوش انسان است. تنها فرقشان اين است كه انسان محسوس و جنّ نامحسوس و شايد بعضي فرق‏هاي مختصر هم داشته باشند. در مورد شناخت كامل‏تر اين موجود، آياتي نازل شده و رواياتي ذكر شده است كه با استناد به اين آيات و روايات كيفيت، ويژگي‏ها و اوصاف آن‏ها را ذيلاً بررسي مي‏كنيم:

1. جنّ يكي از دو موجود پرارزش (ثقلان) روي زمين است، دقت و تأمّل در آيه‏ي 31 سوره‏ي الرحمن اين مطلب را روشن‏تر مي‏كند: «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَا الثَّقَلانِ؛ اي گروه جن و انس به زودي به حساب شما خواهيم پرداخت.»

2. جنّ از لحاظ رتبه‏ي زماني اولين «ثَقَل» است «وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ...»24 و از لحاظ رتبه‏ي مقامي دومين «ثقل» است؛ زيرا انسان اشرف مخلوقات است و برخلاف آنچه در اذهان و افواه مردم عوام مشهور است و آنها را از ما بهتران مي‏دانند، انسان برتر از آنهاست به دليل اينكه تمام پيامبران الهي از انسان‏ها برگزيده شدند و جنيان به پيامبر اسلام كه از نوع بشر بود ايمان آوردند و از او تبعيت كردند و اصولا واجب شدن سجده در برابر انسان بر شيطان كه از بزرگان طايفه‏ي جن بود دليل بر فضيلت نوع انسان بر جنّ مي‏باشد.

3. ماهيت آن از آتش است: «وَخَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّارٍ؛25 جنّ را از مخلوطي از آتش آفريد». ولي با مراجعه به روايات معصومين انواع و اقسامي براي آن مطرح شده است از جمله پيامبر اكرم(ص) مي‏فرمايند: «خداوند جنّ را پنج قسم آفريده است: يك قسم به صورت مارها، قسمي به صورت عقرب‏ها، قسمي به صورت حشرات، قسمي مانند باد و قسمي از آن‏ها مانند انسان هستند كه براي آن‏ها حساب و عقاب است.»26

4. خلقتش بر خلقت انسان تقدّم دارد امّا اين كه چه مقدار است ظاهرا دليل متقني در دست نيست.

آيه‏ي 27 سوره‏ي حجر دلالت بر تقدّم خلقت جنّ بر انس دارد. همچنين در اكثر آيات قرآن كلمه‏ي جنّ جلوتر از انس آمده كه اين خود شاهد مدّعاست.

5. جنّيان داراي علم، ادراك و تشخيص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال هستند (آيات مختلف سوره‏ي جن).

6. داراي تكليف و مسؤوليت هستند (آيات سوره جنّ و الرحمن)

7. گروهي از آن‏ها مؤمن صالح و گروهي كافرند: «وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَلِكَ».27

8. آن‏ها با بعضي انسان‏ها ارتباط برقرار مي‏كنند و با آگاهي محدودي كه نسبت به بعضي از اسرار نهاني دارند به اغواي انسان‏ها مي‏پردازند.28

9. خدا را عبادت مي‏كنند: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ».29

روز قيامت به جنّ مانند انسان‏ها گفته مي‏شود آيا پيامبران نيامدند؟ آيا شما را از اين روز بيم ندادم؟ هر دو بر كفر خود گواهي دهند. آيه‏ي130 سوره‏ي انعام صريح است در اين كه جنّ مكلّف است و همچون انسان كافر مي‏شوند و پيامبراني از خود دارند و با مراجعه به سوره‏ي جنّ و آيات 29 و 32 سوره‏ي احقاف چنين برمي‏آيد كه حضرت محمد(ص) بر آن‏ها پيامبر است.30 در خصوص اين كه چگونه عبادت مي‏كنند و آيا مسلمانان آن‏ها نيز مانند انسان نماز مي‏خوانند و روزه مي‏گيرند و يا اين كه عبادت ايشان به نحوه ديگري است؟ ظاهرا دليل نقلي در دست نيست امّا از آن جايي كه آن‏ها همراه انسان مورد امر الهي قرار گرفته و مكلّف به عبادت هستند و از طرفي پيامبران آن‏ها همان پيامبران انسان‏ها هستند و پيامبر ما، پيامبر طايفه‏ي جنّ نيز است، بعيد به نظر نمي‏رسد كه عبادت آن‏ها همچون انسان‏ها بوده و به تناسب نوع خلقتشان و عالم حياتشان به پرستش خداوند مشغول باشند.31

10. مانند انسان‏ها مرگ و مير دارند و گروهي جاي گروهي را مي‏گيرند.32

11. در ميان آن‏ها افرادي يافت مي‏شود كه از قدرت زيادي برخوردارند همان گونه كه در ميان انسان‏ها چنين است. در سوره‏ي نمل آيات 17 تا 39، لشكركشي حضرت سليمان(ع) به مملكت «سبأ» نقل شده و در آنجاست كه عده‏اي از جنّ جزء لشكريان او بودند و عفريتي از جنّ به او گفت: من تخت ملكه را پيش از آن كه از جاي خود حركت كني نزد تو مي‏آورم.33

12. آن‏ها مانند انسان، قدرت بر انجام كار دارند. با وجود خلقت لطيفي كه دارند براي حضرت سليمان(ع) كار مي‏كردند، كاخ‏ها، تمثال‏ها و كاسه‏هاي بزرگ مي‏ساختند. پس از مرگ حضرت داود(ع) فرزندش حضرت سليمان(ع) جانشين او شد و خداوند به او فرمان داد تا ساختمان بيت‏المقدس را تمام كند. سليمان(ع)، آدميان، جنيّان و شياطين را جمع كرد و كارها را ميان آن‏ها تقسيم كرد و هر گروهي را مأمور به انجام كاري كرد. جنّيان را براي بدست آوردن سنگ‏هاي مرمر سفيد صاف از معادن مأمور كرد پس از ساختن شهر بيت‏المقدس، جنّيان را به چند دسته تقسيم كرد: گروهي را مأمور استخراج سيم و زر از معادن؛ گروهي را مأمور در درياها و بيرون آوردن انواع مرواريدها و گوهرها و گروهي ديگر را مأمور كرد براي او مشك و عنبر و ساير مواد خوشبو را فراهم آورند.34

13. مانند ساير موجودات زنده، نر و ماده دارند و اين موضوع در آيه 36 سوره‏ي «يس» قابل تأمل و دقّت است. آيه مي‏گويد: نباتات و انسان‏ها نر و ماده دارند و نيز چيزهايي كه ما آن‏ها را نمي‏دانيم، نر و ماده دارند و عبارت «و ممّا لايَعْلَمونَ» جنّ را نيز شامل مي‏شود ولي ما كيفيّت آن را نمي‏دانيم. همچنين در سوره‏ي جنّ از قول آن‏ها نقل شده كه مي‏گفتند: مرداني از آدميان به مرداني از جن پناه مي‏بردند.35 چون قرآن كريم اشاره به مردان جن كرده است، پس حتما زنان جنّ هم وجود دارند.36

14. طبق آيات قرآن مانند انسان توالد و تناسل دارند و در چند آيه در وصف حوريان بهشتي آمده است: «لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلا جَانٌّ؛ حوريان بهشتي را قبل از شوهرانشان، نه آدمي و نه جنّ دست نزده است».37 اين آيه به وضوح دلالت دارد بر اين كه جنّ هم آفرينش دو جنسي دارد و تكثير نوع آن به وسيله‏ي مقاربت نر و ماده صورت مي‏گيرد امّا در كلام وحي، درباره‏ي مقاربت آن‏ها سخني به ميان نيامده جز اينكه ابن عربي در كتاب فتوحات گفته است: «تناسل بشر به القاي آب نطفه در رحم است و تناسل جنّ به القاي هوا در رحم اُنثي مي‏باشد.»38

رواياتي نيز در اين رابطه در دست مي‏باشد.

15. از آنجايي كه موجودات لطيفي هستند، در شرايط عادي و در هر زماني نمي‏توان آن‏ها را ديد. امّا جنيان، ما انسان‏ها را مي‏بينند چنانكه درباره‏ي برحذر داشتن بني‏آدم از شيطان و اتباع او آمده است: «إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ...»39

16. بدان آن‏ها از نظر قرآن «شياطين» نام دارند. يكي از مواهبي كه خداوند به حضرت سليمان(ع) بخشيد، تسخير شياطين؛ يعني همان جنّيان سركش و متمرّد بود، به طوري كه در مسير سازندگي و استخراج منابع گران‏بها قرار گرفتند.40

17. روز قيامت محشور مي‏شوند.

18. آيات قرآن را استماع مي‏كردند.

19. به زبان قرآن آشنايي دارند.

20. تفاوت بين كلام عادي و كلام اعجازآميز را مي‏دانند.

21. خود را موظّف به تبليغ مي‏دانند.

22. به اعجاز قرآن اعتراف مي‏كنند.

23. مثل انسان‏ها اصل اختيار و آزادي بر آن‏ها حاكم است.

24. يقين دارند كه نمي‏توانند بر اراده‏ي خداوند در زمين غالب شوند و نمي‏توانند از پنجه‏ي قدرت او فرار كنند.

25. داراي شعور و اراده هستند.

26. ايمانشان به خداوند متعال ايمان توحيدي است؛ يعني مؤمنانِ آن‏ها احدي را شريك خداوند قرار نمي‏دهند.

27. مؤمنان آن‏ها مشركين انس و جنّ را تكذيب مي‏كنند.

28. منحرفين آن‏ها هيزم جهنّم هستند.

29. مقارن با نزول قرآن كريم و بعثت خاتم الانبياء(ص) از تلقّي اخبار غيبي آسماني و استراق سمع براي به دست آوردن آن ممنوع شدند.41

30. داراي عقايد مختلف بوده و عدّه‏اي از آن‏ها فاسق و فاجر و ظالم هستند و عده‏اي از آن‏ها صالح و مؤمن و امّا اين كه آن‏ها مانند انسان‏ها، شيعه و غير شيعه هم دارند، شواهدي وجود دارد كه صحّت اين مطلب را تأييد مي‏كند، زيرا در روايات بسياري از لسان اهل بيت(ع) عده‏اي از جنّيان به عنوان شيعه معرفي شده‏اند. از آن جمله است روايتي كه ابوحمزه‏ي ثمالي نقل كرده و گفته است: «روزي جهت شرف‏يابي به حضور امام باقر(ع) اجازه خواستم. گفتند كه عده‏اي خدمت آن حضرت هستند لذا اندكي صبر كردم تا آن‏ها خارج شوند. پس كساني خارج شدند كه آن‏ها را نمي‏شناختم. داخل شدم و به حضرت (ع) عرض كردم: فدايت شوم! الآن زمان حكومت بني‏اميّه است و شمشيرهاي آن‏ها خونريز مي‏باشد (ورود افراد ناآشنا براي شما خطرناك است!) امام فرمودند: «اي اباحمزه اينان گروهي از شيعيان از طايفه‏ي جنّ بودند آمده بودند تا از مسائل ديني خود سؤال كنند.42

31. دين حضرت موسي(ع) را قبل از اسلام تأييد و تصديق كردند. وقتي تني چند از آنان براي شنيدن آيات قرآن نزد رسول‏خدا(ص) رسيدند به سوي قوم خود برگشتند و گفتند: «ما گروه جنّيان آيات كتابي را شنيديم كه پس از موسي(ع) نازل شده است.»43

32. آن‏ها داراي مكان هستند ولي به اين معنا نيست كه مانند انسان يك فضاي خاصّي از ماده‏ي خاكي را اشغال كرده‏اند و خانه هايي چون خانه‏ي انسان و امكاناتي مثل انسان دارند و چون نوع خلقت آن‏ها با حقيقت خاكي انسان تفاوت دارد، طبيعي است كه محل زندگيشان متناسب با حقيقت آن‏هاست كه به طور قطعي مكان مشخصي از آن‏ها به دست نمي‏دهند.44

همچنين زندگي در هوا و زمين براي آن‏ها ممكن است. ابن خرّم در كتاب الفصل مي‏نويسد: طايفه‏ي جنّ امّتي هستند داراي عقل، فكر و قدرت تشخيص كه به ايشان از طرف خدا وعده و وعيد نازل شده و آن‏ها نيز پذيرفته‏اند. آميزش مي‏كنند؛ اولادي از آن‏ها به وجود مي‏آيد و مرگ نيز آن‏ها را در بر مي‏گيرد و تمامي مسلمانان نيز بر اين امر توافق و اجماع دارند. جنّيان داراي اجسام لطيف، شفاف و هوايي هستند؛ يعني زندگي در هوا و زمين براي آن‏ها امكان دارد؛ زيرا عنصر آن‏ها از آتش است. همچنان كه عنصر انسان‏ها از خاك است. نقل مي‏شود در غرب شهر مكّه مسجدي وجود دارد به نام «مسجد الجنّ» كه محل نزول جنيان در مكه است و مستحب است حاجيان در آن مسجد رفته و دو ركعت نماز به جا آورند.45

33. آن‏ها مي‏خورند و مي‏آشامند؛ زيرا مانند انسان نياز به رشد و توليد مثل دارند و طبيعي است كه تغذيه نيز داشته باشند. اما اين كه از چه چيزهايي تغذيه مي‏كنند از روايات چنين برمي‏آيد كه آن‏ها از بازمانده‏ي غذاي انسان و مغز استخوان استفاده مي‏كنند. چنان كه «ابن بابويه» نقل كرده است: «گروهي از طايفه‏ي جنّ خدمت پيامبر اكرم(ص) شرفياب شدند و عرض كردند اي رسول خدا چيزي براي خوردن به ما عطا فرما، حضرت(ص) هم استخوان و بازمانده‏ي غذا به آن‏ها عطا كرد.46 و نيز امام صادق(ع) مي‏فرمايد: «استخوان و ضايعات، غذاي جنيان است».47

34. مانند انسان مي‏خوابند. از آيه‏ي 255 سوره‏ي بقره چنين استنباط مي‏شود كه تنها ذات اقدس احديّت است كه نمي‏خوابد و همه‏ي مخلوقات از خواب ناگزيرند چنانكه در روايت آمده امام صادق(ع) فرمودند: «به غير از خداوند متعال، همه خواب دارند حتي فرشتگان».48

35. به محضر ائمه(ع) مي‏آيند و مسائل ديني خود را مي‏پرسند. در اصول كافي، ج1، ص394 بابي تحت عنوان «جنّ در محضر ائمه(ع)» وجود دارد كه درباره‏ي آن هفت حديث نقل شده است از جمله «سدير صيرفي» نقل مي‏كند كه امام باقر(ع) در مدينه به من سفارش هايي فرمود: از مدينه بيرون رفتم، در ميان راه «روحا» (محلي است چهل يا سي ميلي مدينه) بودم كه مردي با لباس خود به من اشاره كرد. به سوي او برگشتم و خيال كردم كه تشنه است. ظرف آب را به او دادم. گفت: نياز به آب ندارم، نامه‏اي به من داد كه مركّب آن خشك نشده بود. ملاحظه كردم مُهر امام باقر(ع) بود. گفتم: اين نامه را چه موقع به تو داد؟

گفت: الآن.

در نامه دستورهايي بود. چون متوجه آن مرد شدم، ديدم كسي نيست. بعد از آن ابوجعفر(ع) به مكّه آمدند. به حضرت عرض كردم: فدايت شوم! مردي نامه‏ي شما را آورد كه مهرش خشك نشده بود، فرمود: اي سُدير! ما خدمتكاراني از جنّ داريم، چون خواهيم كاري به فوريت انجام پذيرد، آن‏ها را مي‏فرستيم.49

رانده شدن جنّ

رانده شدن جنّ از آسمان، يكي از مطالب قابل دقت قرآن است.

آيات 8 تا 10 سوره‏ي جنّ مبيّن اين مطلب است كه جنّ‏ها قبلاً محل هايي در آسمان براي استراق سمع داشته‏اند و سپس ديده‏اند كه آسمان پر از نگهبان وشهاب است و شهاب در كمين آنهاست كه استراق سمع مي‏كنند. پيش خود گفتند: نمي‏دانيم آيا خداوند در اثر اين تحوّل، رشد و كمالي براي اهل زمين اراده كرده و يا بلايي به آن‏ها خواهد رسيد. در روايات اهل بيت(ع) منقول است كه اين تحوّل بعد از ولادت رسول اكرم(ص) اتّفاق افتاد و از اهل سنت آن را در وقت بعثت آن حضرت گفته‏اند و آن را در مجمع البيان ذيل آيه‏ي 18 سوره‏ي «حجر» از ابن عباس و در سوره‏ي «جن» از بلخي نقل كرده است.

در تفسير «صافي» در سوره‏ي جنّ از احتجاج از حضرت امام صادق(ع) نقل شده: اين ممنوعيت براي آن بود كه در زمين چيزي مانند وحي از خبر آسمان نباشد و آنچه از جانب خداوند آمده باشد، ملتبس نگردد... ناگفته نماند آيات قرآن دالّ بر آن است كه در آسمان محلّي براي دانستن اسرار خلقت و كارهاي آينده‏ي روي زمين وجود دارد كه جنّيان به آن جا نزديك مي‏شده‏اند. عدّه‏اي از دانشمندان مسلّم گرفته‏اند كه پيام‏هاي مرموزي به طور مرتب و موج‏هاي منظّم از آسمان به زمين ارسال مي‏گردد و آن را «بي‏سيم كيهاني» نام گذاشته‏اند.

«كارل جانسكي» به سال 1932 ميلادي 8 ماه مراقب گرفتن اين پيام‏ها با بي‏سيم خود شد و ديد هر شب چهار دقيقه از شب قبلي زودتر ارسال مي‏گردد و آن به واسطه‏ي اين بود كه گردش زمين به دور خورشيد موجب مي‏شود غروب و طلوع ستارگان هر روز چهار دقيقه زودتر از روز قبل باشد. در پايان سال 1933 ميلادي سميناري از متخصصين اين علم منعقد شد. جانسكي در اين سمينار طي بيانيه‏اي از مشاهدات خود پرده برداشت و متذكّر شد كه در ستارگان موجوداتي مي‏باشند كه قادر به تكلّم هستند و اين پيام‏هاي آسماني كه با تلسكوپ‏هاي بي‏سيم قابل دريافت هست، انسان را در شناخت هرچه بيش‏تر جهان كمك مي‏كند...

در فوريه‏ي سال 1942 دلائلي بر صحّت نظر جانسكي اضافه شد، زيرا ديده شد كه يك سلسله پيام‏هاي فضايي، كار جهت‏يابي راداري را كه در انگلستان به كار گذاشته شده بود، متوقّف كرد.

دانشمندان پس از كوشش فراوان بالاخره دريافتند كه اين وقفه در اثر يك سري پيام‏هاي تلگرافي است كه از يك سوي ناشناخته از ماوراي افق بوده است و فعلاً اين مطلب را دانشمندان تقريبا مسلّم گرفته‏اند.

ولي از نظر قرآن مجيد چنانكه در سابق اشاره شد، اين مطلب مسلّم و حتمي است. نويسنده‏ي اين مطلب عقيده دارد كه جنّ‏ها براي شنيدن چنين اصواتي به آسمان نزديك مي‏شدند نه براي شنيدن وحي؛ زيرا وحي را جز كسي كه به او وحي مي‏شود، كسي نمي‏شنود.50

خلاصه؛ آيات قرآن روشن مي‏كند كه جنّيان مي‏كوشيدند تا آسمان را رصد كنند و اسرار آن را به دست آورند تا از اسرار خلقت و حوادث آينده مطلع شوند. آري اين بود اوصاف و ويژگي‏هاي جنّ از ديدگان قرآن و عترت(ع) امّا افراد ناآگاه كه نتوانسته‏اند حقيقت جنّ را حداقل تا حدودي بشناسند، ره افسانه زدند و خرافات زيادي درباره‏ي اين موجود ساختند كه با عقل و منطق سازگاري ندارد.

1. سوره الرحمن، آيه31.

2. جن و شيطان، عليرضا رجالي، ص18.

3. قاموس قرآن، علي اكبر قرشي، ج1 و 2، ص62.

4. دايرة المعارف جامع اسلامي، سيد مصطفي حسيني دشتي، ج4، ص208.

5. مجمع البحرين، طريحي، ج6، ص229.

6. ناس، 6.

7. قاموس قرآن، همان، ص62.

8. تفسير نمونه، ج25، ص155.

9. داستان‏هاي شگفت درباره‏ي جن، ابراهيم عباسي، ص27 و 28.

10. همان، ص156.

11. جن و شيطان، ص16 و17.

12. الرحمن، 15.

13. حجر، 27.

14. تفسير الميزان، ترجمه موسوي همداني، ج12، ص225.

15. معارف قرآن، آية‏الله مصباح يزدي، ص310.

16. مفاتيح الغيب ملاصدرا، ترجمه خواجوي، ص455.

17. بحارالانوار، ج14، ص635.

18. جن و شيطان، ص21 و 22.

19. نمل، 39.

20. تفسير نمونه، ج25، ص101.

21. تفسير الميزان، ج20، ص202 و 203.

22. مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروين گنابادي، ج1، ص200 به نقل از كتاب جنّ و شيطان.

23. نمل، 17.

24. حجر، 27.

25. الرحمن، 15.

26. نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاينده، ص304، حديث1451.

27. جن، 11.

28. تفسير نمونه، ج25، ص154.

29. ذاريات، 56.

30. قاموس قرآن، همان، ص63.

31. جن و شيطان، ص63.

32. فصّلت، 25.

33. نمل، 39.

34. تفسير نمونه، ج13، ص475 و 476.

35. جن، 6.

36. قاموس قرآن، ص67.

37. الرحمن، 74.

38. جن و شيطان، ص56.

39. اعراف، 27.

40. تفسير نمونه، ج19، ص286.

41. تفسير الميزان، ج20، ص185، 186، 187، 190، 191، 193، 198، 199.

42. ميزان الحكمة، ري شهري، ج2، ص118.

43. احقاف، 30.

44. جن و شيطان، ص71.

45. وسايل الشيعه، ج3، ص76.

46. همان، ج1، ص252.

47. همان.

48. جن و شيطان، ص52.

49. اصول كافي، ج1، ص394.

50. قاموس قرآن، ص68 ـ 70.