از نواى غريبانه استغاثه امام حسين(ع)، سالها و قرنها مىگذرد، اما انعكاس آن را مىتوان در لحظه لحظه تاريخ به گوش جان شنيد، اين فرياد نه تنها رو به خاموشى و افول نگذاشته، بلكه هر روز رساتر و پرصلابتتر، خروش وجوشش آزادگان عالم را افزوده است.
گويا امام حسين (ع) سالها و قرنها چشم به راه دوخته و به انتظار نشسته است؛ تا امام عصر (عج)، ندايش را پاسخ گويد؛ پرچم بر زمين ماندهاش را به دوش گيرد؛ داغهاى كهنهاش را التيام بخشد و آرمانهاى بلندش را لباس تحقق بپوشاند. روز ظهور، هنگام پاسخ به استغاثه مظلومانه امام حسين(ع) است و حضرت مهدى (ع) پاسخ دهنده آن. در اين گستره بىانتها و افقهاى دور آن، كسى به خروش و التهاب فرزندش كه براى رسيدن آن روز، گذر آرام آرام و جانكاه لحظهها را به تماشا مىنشيند و روزها و سالها را با چشمان منتظرش بدرقه مىكند وجود ندارد.
به راستى چه رمزى مهر سكوتْ بر لبان بسته و چه سرّى در اين ميان رخ پنهان كرده است؟ چرا ياد امام حسين(ع) هميشه و همه جا، همراه و هم پاى ياد حضرت مهدى (ع) است؟ چرا هر جا سخن از حسين(ع) است، نام حضرت مهدى(ع) نيز رخ مىگشايد؟ چرا عاشورا روز ((ظهور)) است و ياد حسين (ع) آغازين كلام مهدى (ع)...؟
اين گفتار مىكوشد گوشههايى از اين ارتباط و پيوست را، از منظرهاى مختلف و در ابعاد گوناگون بررسى كند و فهرست وار آنها را در چهار بخش (همراه با قرآن، همراه با روايات، ادعيه و زيارات، تشرفات) و يك خاتمه برشمارد تا به عنوان دستمايه برخى از محققان و مبلغان و نيز ابزارى براى تحقيق و پژوهش بيشتر و مقدمهاى براى كشف زوايايى ديگر از حقايق نورانى حيات اين دو امام همام (ع) باشد. گرچه بررسى و تحليل اين پيوستگىها و نيز نتايج و آثار آن، مجالى ديگر و فرصتى فراختر مىطلبد و گشودن گره اسرار اين پيوستگىها، دلهايى راز دان و جانهايى آگاه از آن اسرار را مىطلبد.
سعد بن عبدالله قمى گويد: به امام عصر - اوراحنا له الفداه - عرض كردم: ((اى فرزند رسول خدا! تأويل آيه ((كهيعص)) چيست؟ فرمود: ((هذه اگروف من انباء الغيب، اطلع الله علشا عبده زكريا، د قيّكا عط تمد (ص) و ذلك ان زكريا سأل ربه ان يعلّمه اىء اگمسة فاهبط عليه جقئيل فعلّمه اياها...؛(1) اين حروف از اخبار غيبى است كه خداوند زكريا را از آن مطّلع كرده و بعد از آن داستان آن را به حضرت محمد (ص) باز گفته است...)).
داستان از اين قرار است كه: زكريا از پروردگارش درخواست كرد كه ((اسماء خمسه طيّبه)) را به وى بياموزد. خداوند، جبرئيل را بر او فرو فرستاد و آن اسماء را به او تعليم داد.
زكريا چون نامهاى محمد، على، فاطمه، و حسن (عليهم السلام) را ياد مىكرد، اندوهش بر طرف مىشد و گرفتاريش از بين مىرفت. و چون حسين (ع) را ياد مىكرد، بغض و غصّه، گلويش را مىگرفت و مىگريست و مبهوت مىشد.
روزى گفت: بارالها! چرا وقتى آن چهار نفر را ياد مىكنم، آرامش مىيابم و اندوهم بر طرف مىشود؛ اما وقتى حسين را ياد مىكنم، اشكم جارى مىشود و نالهام بلند مىشود؟
خداى تعالى او را از اين داستان آگاه كرد و فرمود: ((كهيعص))! ((كاف)) اسم كربلا و ((هاء)) رمز هلاك عترت طاهره است، و(( ياء)) نام يزيد ظالم بر حسين (ع) و ((عين)) اشاره به عطش و ((صاد)) نشان صبر او است.
زكريا چون اين مطلب را شنيد، نالان و غمين شد و تا سه روز از عبادتگاهش بيرون نيامد، و به كسى اجازه نداد كه نزد او بيايد. و گريه و ناله سر داد و چنين نوحه گفت:
بارالها! از مصيبتى كه براى فرزند بهترين خلايق خود، تقدير كردهاى دردمندم.
خدايا! آيا اين مصيبت را بر آستانه او نازل مىكنى؟ آيا جامه اين مصيبت را بر تن على و فاطمه مىپوشانى!؟ آيا اين فاجعه را بر ساحت آنان فرود مىآورى؟
بعد از آن گفت: بارالها! فرزندى به من عطا كن تا در پيرى چشمم به او روشن شود و او را وارث و وصىّ من قرار ده؛ آنگاه مرا دردمند او گردان؛ همچنان كه حبيبت محمد را دردمند فرزندش گرداندى.
خداوند، يحيى را به او بخشيد و او را دردمند وى ساخت. و دوره حمل يحيى شش ماه بود و مدت حمل امام حسين (ع) نيز شش ماه بود و براى آن نيز قضيهاى طولانى است.
امام باقر (ع) مىفرمايد: حارث اعور به امام حسين (ع) عرض كرد: ((يابن رسول الله! جعلت فداك: اخقص عن قول الله ص كتابه ((والشمس و ضحشا)) قال: و بك يا حارث، ذلك تمد رسول الله (ص)، قلت: جعلت فداك: قوله: ((والقمر اذا تلشا))، قال: ذلك امفاثؤمنغ عط بن اض طالب يتلو تمداً، قال: قلت: ((و الشار اذا جلّشا))، قال: ذلك القاذ من آل تمد، جلأ الارض قسطا و عدلا؛(2)اى زاده رسول خدا! فدايت شوم. مرا از معناى آيه شريفه والشمس و ضحيها [سوگند به خورشيد و گسترش نور آن] مطّلع ساز. حضرت فرمود: مراد از خورشيد، رسول الله (ص) مىباشد.
پرسيد: فدايت شوم! منظور از آيه شريفه ((والقمر اذا تليها)) [سوگند به ماه چون پس از آن آيد. ]چيست؟
فرمود: منظور از ماه، اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع) است كه بعد از پيامبر(ص) مىباشد.
گفت: مقصود از آيه شريفه ((والنهار اذا جلّيها)) [و سوگند به روز و چون آن را روشن سازد ]چيست؟
فرمود: مقصود از روز، قائم آل محمد (عج) است كه زمين را پر از قسط و عدل كند)).
خداوند متعال مىفرمايد: ((و لا تقتلوا النفس الط حرّم الله الا باگق و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليّه سلطانا، فلا يىف ص القتل انه كان منصورا(3)؛ كسى را كه خداوند خونش را حرام شمرده، به قتل نرسانيد، مگر به حق و آن كسى كه مظلوم كشته شده، براى وليش سلطه (حق قصاص) قرار داديم؛ اما در قتل اسراف نكند، چرا كه او مورد حمايت است)).
سلاّم بن مستنير مىگويد: امام محمد باقر (ع) درباره آيه ((و من قتل مظلوما)) فرمود: ((او حسين بن على (ع) است كه مظلوم كشته شد و ما اولياى او هستيم. و قائم ما چون قيام كند، در طلب انتقام خون امام حسين (ع) بر آيد؛ پس مىكشد تا جايى كه گفته مىشود اسراف در قتل كرده است. مقتول، حسين (ع) و ولىّ او قائم (عج) است. و اسراف در قتل اين است كه غير قاتل او كشته شود. او منصور است؛ زيرا از دنيا نمىگذرد تا اين كه يارى شود به مردى از خاندان پيامبر خدا كه زمين را پر از قسط و عدل كند، همچنانكه پس از جور و ظلم شده باشد)).(4)
قندوزى حنفى نيز مىگويد: ((از امام على الرضا فرزند موسى الكاظم (رضى الله عنهما) رسيده كه آن حضرت فرمود: آيه ((و من قتل مظلوما))(5) درباره حسين و مهدى(ع) نازل شده است)).
در 308 روايت، وارد شده كه امام مهدى (عج) نهمين فرزند امام حسين (ع) است و در بيشتر احاديثى كه از وجود مقدس رسول اكرم (ص) درباره حضرت ولىعصر (عج) آمده، به آن حضرت به عناوينى چون: ((از تبار پسرم حسين)) و ((از نسل اين پسرم))، ((نهمين فرزند پسرم حسين)) معرفى شده است.(6) كه مجموع روايات پيامبر (ص) در اين زمينه 185 حديث مىباشد.(7)
در اين جا چند روايت از قول امام حسين (ع) نقل مىشود:
1. مردى از طايفه همدان مىگويد: ((حعت اگسغ بن عط بن اض طالب علشأ السلام يقول: قاذ هذه الامة هو التاسع من ولدى و هو صاحب الغيبة و هو الذى يقىَّ مفاثُه و هو حىّ؛(8) از امام حسين بن على (ع) شنيدم كه مىفرمود: قائم اين امت نهمين از فرزندان من است و او صاحب غيبت است، و او كسى است كه ميراثش را در حياتش تقسيم مىكنند)).
2. امام حسين (ع) مىفرمايد: ((كان رسول الله يقول فآ بلاص به، يا حسغ! انت السيد ابن السيد، ابوالسادة تسعة من ولدك اچة ابرار امناء معصومون و التاسع مهدسّم قاچهم. انت الامام بن الامام، ابوالاچة تسعة من صلبك اچة ابرار و التاسع مهدسم جلأ الدنيا قسطا و عدلا، يقوم ص آخر الزمان كأ حت ص اوله؛(9) رسول خدا (ص) در بشارتى به من فرمود: اى حسين! تو سيد پسر و پدر ساداتى، و ((نه)) فرزند از تو، امامان ابرار و امين و معصوماند، و نهمين آنان مهدى قائم (عج) است. تو امام پسر امام و پدر ائمه هستى و نه فرزند از پشت تو ائمه ابراراند و نهمين آنان، مهدى است كه دنيا را در آخر الزمان، پر از عدل و قسط مىكند...))... .
سالار شهيدان، فرزندش امام مهدى (ع) را فرزند حضرت فاطمه (س) مىخواند. آن حضرت فرمود:
از رسول خدا (ص) شنيدم كه فرمودند: ((اثهدىّ من ولد فاطمة؛(10) مهدى از فرزندان فاطمه است)).
در روايت ديگرى امام حسين (ع) مىفرمايد: ((پيامبر (ص) به فاطمه زهرا (س) فرمود: ((اِبلاى يا فاطمة! اثهدى منك؛ اى فاطمه! بشارت بر تو باد، كه مهدى (عج) از فرزندان توست)).(11)
امام زمان (ع) القاب مباركى دارند كه بعضى از آنها، مستقيماً با ((عاشورا)) در ارتباط است و بعضى از لقبهاى مقدس آنحضرت، بر زبان جد بزرگوارشان (ع) جارى شده است.
عيسى الخشاب مىگويد: از محضر امام حسين (ع) سؤال كردند: آيا شما صاحب اين امر هستيد؟
فرمود: ((لا و لكن صاحبُ الامر الطريد اللايد اثوتور بابيه، اثكظ بعمّه، يضع السيف عط عاتقه جانية اءكر؛(12) نه من نيستم، بلكه صاحب اين امر كسى است كه از ميان مردم كنارهگيرى مىكند و خون پدرش بر زمين مىماند و كنيه او كنيه عمويش خواهد بود. آنگاه شمشير بر مىدارد و هشت ماه تمام شمشير بر زمين نمىگذارد)).
((طريد)) و ((شريد)) كه هر دو به يك معنا است - از القاب حضرت ولى عصر (عج) به شمار مىآيد. اين دو عبارت در زبان امامان معصوم(ع) نيز به كار رفته، و معناى آن كنار زده و رانده شده است. حاجى نورى (ره) در معناى ((شريد)) مىگويد: ((رانده شده از مردمى كه آن حضرت را نشناختند و قدر وجود نعمت او را ندانستند و در مقام شكر گزارى و مقام حقش بر نيامدند؛ بلكه پس از اينكه از دست يافتن بر او نااميد شدند، به قتل و قمع ذرّيه طاهره ايشان پرداختند و به كمك زبان و قلم، سعى بر بيرون راندن نام و ياد او، از قلوب و اذهان مردم كردند)).(13)
علامه مجلسى (ره) درباره اين حديث مىفرمايد: ((اثوتور بابيه))؛ يعنى، كسى كه پدرش را كشتهاند و طلب خونش را نكردهاند. مراد از ((والد))، امام حسن عسگرى (ع)، يا امام حسين (ع) و يا جنس والد است كه شامل همه ائمه(ع) مىشود، و ((مكظ بعمه)) شايد كنيه برخى از عموهاى حضرت، ابوالقاسم باشد، يا اينكه امام زمان (عج) كنيهاش ابوجعفر، ابى الحسن و يا ابى محمد باشد. بعيد نيست علت تصريح نكردن به اسم حضرت و آوردن كنيه، به جهت خوف از عموى حضرت باشد. و قول وسط، ظاهرتر است)).(14)
حضرت مهدى (عج)، امام حسين(ع) را اينگونه توصيف فرموده است: ((كنت للرسول ولداً و للقرآن سندا و للامّة عضُدا و ص الطاعة ثشدا حافظا للعهد و اثيثاق ناكبا عن سبُل الفسّاق تتاوّة تأوّه اگهود طويل الركوع و السجود زاهداً ص الدنيا زهد الرّاحل عشا ناظراً بعغ اثستوحشغ مشا؛(15) تو اى حسين! براى ((رسول خدا)) فرزند و براى ((قرآن)) سند و براى ((امت))، بازويى بودى. در طاعت خدا تلاشگر و نسبت به عهد و پيمان، حافظ و مراقب بودى. از راه فاسقان سر بر مىتافتى. آه مىكشيدى؛ آه آدمى كه به رنج و زحمت افتاده است. ركوع و سجود تو طولانى بود. زاهد و پارساى دنيا بودى؛ زهد و اعراض كسى كه از دنيا رخت بر كشيده است و با ديده وحشت زده بدان نگاه مىكردى)).
در اين عبارت، بسيار جالب و جامع، جد بزرگوار خود امام حسين (ع) را با ده عنوان وصف كرده است:
امام حسين (ع) فرزند رسول خدا است؛
او سند و پشتوانه قرآن است؛ هر آنچه در قرآن، در قالب الفاظ است، در وجود مطهر امام حسين(ع) رؤيت و مشاهده مىشود؛
توان اسلام، امامت است و امام حسين(ع) بازوى پرتوان امّت و دين اسلام در همه اعصار است؛
در راه اطاعت پروردگار، سخت كوش و تلاشگر بود. عبادت آن حضرت (نماز و دعاء خصوصاً دعاى عرفه) مايه اعجاب است.
آن بزرگوار، نگهدار عهد و ميثاق است و با خدا و خلق او در عهد و پيمان، استوار و ثابت و باوفا است؛
آن حضرت از راه و روش فاسقان روى گردان بود و از راه مسامحه و مداهنه وارد نمىشد؛
آه امام حسين (ع) دردمندانه بود؛ مانند كسى كه بار سنگينى از غصه دردل دارد و درد سينهاش جراحتى التيام ناپذير است؛
آن حضرت ركوعها و سجدههاى طولانى داشت. كه نمونههاى آن در تاريخ ثبت و درج شده است؛
سيد الشهدا(ع)، نسبت به دنيا زاهد و بى علاقه بود. و زهد با عمل اين خاندان معنا مىگيرد؛
نظر او به دنيا، نظر وحشت زدگان بود و آنجايىكه نظر ديگران به دنيا نظر عاشقانه بود، نظر آن حضرت به دنيا، مانند انسان وحشت زده بود.(16)
((قائم)) از القاب خاصه حضرت حجت (عج) است كه در بيشتر روايات شيعه وارد شده و اطلاق آن بر هيچ يك از معصومين ديگر روا نيست.
ابو حمزه ثمالى مىگويد: به امام محمد باقر (ع) عرض كردم: اى فرزند پيامبر! آيا شما همه قائم نيستيد و حق را به پا نمىداريد؟ پس چرا تنها ولى عصر را قائم مىخوانند؟ فرمود: ((ثّا قتل جدّى اگسغ ضجّت اثلائكه بالبكاء و النحيب و قالوا ااًنا أتصفح عمن قتل صفوتك و ابن صفوتك و خفتك من خلقك؟... فاوحى الله الشم قرّوا ملائكط فوعزّض و جلاض لانتقمنّ مشم و لو بعد حغ...د كشف اًم عن الاچة من ولد اگسغ فىّت اثلائكة بذلك ورأوا احدهم قاچاً يصط، فقال سبحانه: سذا القاذ انتقم مشم؛ چون جدم حسين (ع) كشته شد، فرشتگان صدا به گريه و ناله بلند نموده و عرض كردند: پروردگارا! آيا قاتلان بهترين بندگانت، و زاده اشرف برگزيدگانت را به حال خود وا مىگذارى؟ خداوند به آنها وحى فرستاد: اى فرشتگان من! آرام گيريد. به عزّت و جلالم سوگند، از آنان انتقام خواهم گرفت؛ هر چند بعد از گذشت زمانها باشد. آنگاه پروردگار عالم پرده از جلو ديدگان آنان كنار زد و امامان از فرزندان امام حسين (ع) را يكى پس از ديگرى به آنها نشان داد. فرشتگان از اين منظره، مسرور و شادمان گرديدند و ديدند كه يكى از آن بزرگواران، ايستاده مشغول نماز است. خداوند فرمود: با اين قائم (شخص ايستاده) از آنان (قاتلان حسين (ع)) انتقام خواهم گرفت)).(17)
محمد بن حمران مىگويد: امام صادق (ع) فرمود: چون جريان شهادت امام حسين (ع) واقع شد، فرشتگان به درگاه الهى ناليدند و خروش بر آورده، به خداوند عرض كردند: بار خدايا! آيا با حسين كه انتخاب شده تو و فرزند پيامبر تو اينچنين رفتار شود؟ خداوند شبح و سايه قائم را در برابر آنان در حالت ايستاده مجسم كرد و فرمود: با اين (قائم) از ستم كنندگان به حسين انتقام خواهم گرفت.(18)
امام حسين (ع) درباره غيبت امام زمان (ع) مىفرمايد: ((لصاحب هذا الامر غيبتان، احدثا تطول حط يقول بعكم: مات و بعكم قتل و بعكم ذهب و لا يطّلع عط موضعه احد من وض و لا غفه الااثوض الذى يط امره؛(19) براى صاحب اين امر دو غيبت است كه يكى از آنها آنقدر به طول مىانجامد كه گروهى مىگويند: [مهدى ]مرده و برخى گويند: كشته شده و بعضى گويند: رفته است. احدى از دوستان و غيره، از اقامتگاه او آگاه نمىشود، جز خدمتگذارى كه متصدى امور اوست)).
هم چنين مىفرمايد: ((... له غيبة يرّتد فشا اقوام و يثبت عط الدين فشا آخرون، فيؤذَوْن و يقال اًم: مط هذا الوعدان كنژ صادقغ. اما ان الصابر ص غيبته عط الاذى و التكذيب جكلة اگاهد بالسيف بغ يدى رسول الله(ص)؛(20) براى او غيبتى است كه گروههايى در آن از دين بر مىگردند و گروههايى ديگر بر آيين خود استوار مىمانند و در اين راه آزارها مىبينند. به آنان گفته مىشود: اين وعده كى واقع خواهد شد اگر راستگو هستيد؟ آنان كه بر اين آزارها و تكذيبها صبر كنند، همانند كسىاند كه شمشير به دست گرفته و در پيشاپيش رسول اكرم (ص) جهاد مىكند.
بشارت به ظهور امام عصر (عج) حقيقتى شعفانگيز است كه از سوى امامان معصوم(ع) نويد آن داده شده است. سالار شهيدان در اين زمينه مىفرمايد: ((منّا اثظ علا مهديّاً، اوّاًم امفاثؤمنغ عط بن اض طالب و آخرهم التاسع من ولدى و هو الامام القاذ باگق بيى الله به الارض بعد موسا و يظهر به دين اگق عط الدين كلّه و لو كره اثلاكون...؛ دوازده مهدى از ما هست كه نخستين آنان على بن ابى طالب و آخرين آنان نهمين فرزند من است كه او امام قائم به حق است، خداوند زمين مرده را به وسيله او زنده مىكند و دين حق را بر تمام اديان پيروز مىگرداند...)).(21)
عبدالله بن عمر مىگويد: ((حعت اگسغ بن عط (ع) يقول: لو ر يبق من الدنيا الايوم واحد لَطوَّلَ اللّه عزّوجلّ ذلك اليوم حط پرج رجل من ولدى فيملاها عدلا و قسطا كأ ملئت جورا و ظلأ، كذلك حعتُ رسول الله يقول؛(22) از حسين بن على (ع) شنيدم كه مىفرمود: اگر از عمر دنيا جز يك روز باقى نمانده باشد، خداوند آن روز را به قدرى طولانى فرمايد تا آنكه مردى از فرزندان من خروج نمايد و زمين را پر از عدل و داد نمايد، همچنانكه پر از ظلم و جور شده باشد، من از رسول خدا (ص) اين چنين شنيدم)).
ريحانه رسول خدا، حسين بن على (ع) درباره علايم ظهور فرزندش امام عصر (عج) مىفرمايد: ((للمهدىّ چس علامات: السّفياص، و اماص، و الصيحة من الىء، و اگسف بالبيداء و قتل النفس الزكية؛(23) براى مهدى ما پنج علامت است: خروج سفيانى، خروج يمانى، بانگ آسمانى، خسف سرزمين بيداء (فرو رفتن لشگر سفيانى در سرزمين بيدا)، قتل نفس زكيّه)).(24)
در روايتى ديگر، خراب شدن ديوار مسجد كوفه از سمت خانه عبدالله بن مسعود(25) و ديدن علامتى در آسمان (مانند آتش(26)) را از نشانههاى ظهور، بيان فرموده است.
خدمت در محضر امام حسين (ع) و توفيق يارى حضرت و شمشير زدن در ركاب او، بزرگترين توفيقات الهى بود كه نصيب عدهاى از خواص عصر امام حسين (ع) شد. همچنانكه فراهم نمودن شرايط و مقدمات ظهور حضرت ولى عصر (عج) و توفيق جنگيدن در ركاب آن بزرگوار، از ديگر موهبتهاى الهى است كه نصيب عدهاى از خواص مىشود. در عظمت و شرافت خدمتگذارى، نصرت به آن آستان بلند، همين بس كه امام زمان (عج) نيز عاشق جدّ بزگوار خود و مشتاق خدمت به او است. آن حضرت در زيارت ناحيه مقدسه(27) مىفرمايد: ((و لع اخرتظ الدهور و عاقظ عن نيك اثقدور لأُندّبنّك صباحاً و مساءً و لأبكِغّ لك [عليك] بدل الدموع دماً؛ اگر روزگار مرا به تأخير انداخت و مقدّرات از يارى و نصرت تو در روز عاشورا باز داشت، هر آينه من صبح و شام بر تو ندبه مىكنم و به جاى قطرات اشك، بر تو خون مىگريم)).
آرى يارى امام مهدى (عج)، عبادتى بزرگ است، چرا كه در حقيقت خدمت به تمام پيامبران و اوصيا و امامان معصوم(ع) مىباشد؛ زيرا او آخرين حجت الهى است و اراده خداوند بر آن تعلق يافته كه زحمات طاقت فرساى همه پيامبران را، به دست با كفايت آخرين حجت خود به ثمر رساند. اگر نهضت جهانى آن ولى الله اعظم (عج)، از برنامه جهانى خلقت حذف شود، برنامه همه پيامبران عقيم گشته و هدف نهايى فرستادن رسولان و تشريع اديان ضايع و تباه مىشود.(28)
خدمت به امام عصر (ع)، مطلوب امام صادق (ع) نيز بوده است. ((خلاّد ابن قصّار مىگويد: از امام صادق (ع) پرسيدند: آيا قائم متولد شده است؟ فرمود: ((لا ولو ادركته گدمته ايام حياض؛ نه متولد نشده ولى اگر من او را درك مىكردم، همه عمر را با خدمتگزارى او سپرى مىكردم)).(29) هنگامى كه امام معصوم (ع) در حق حضرت بقية الله (عج) چنين تعبيرى به كار مىبرد؛ مقام رفيع ياران آن حضرت و ارزش خدمت به آيين ((انتظار)) روشن مىشود.
درباره روز قيام و ظهور حضرت، روايات مختلفى وارد شده است. كه در آنها، روز نوروز، عاشورا، شنبه و يا جمعه، روز ظهور معرفى شده است.
البته از آن جايى كه نوروز، طبق سال شمسى و عاشورا، بر اساس سال قمرى محاسبه مىشود، يكى شدن اين دو روز امكانپذير است و هم زمانى اين دو روز با جمعه يا شنبه نيز ممكن است.
اما رواياتى كه روز ظهور را، دو روز از هفته بيان كرده، قابل توجيه است؛ يعنى، در صورت صحيح بودن سند اين روايات، احاديث روز جمعه به روز ((ظهور)) و روايات روز شنبه به روز ((استقرار و تثبيت قيام حضرت و نابودى مخالفان)) تفسير مىشود. البته روايات روز شنبه، از نظر سند مورد تامل و بررسى است؛ ولى روايات روز جمعه از اين نظر ايرادى ندارد.(30) اما آنچه مهم است، اين كه قيام حضرت ولى عصر (عج)، مصادف با روز شهادت سيدالشهداء (ع) است و اين مطلب ما را به ارتباط ويژه صاحبان اين دو قيام رهنمون مىسازد.
امام محمد باقر(ع) فرموده است: ((كاص بالقاذ يوم عاشورا يوم السبت قاچاً بغ الركن و اثقام و بغ يديه جقئيل ينادى: البيعة لله فيملأها عدلاكأ ملئت ظلأ و جورا؛(31)گويا حضرت قائم(عج) را مىبينم كه روز عاشورا، روز شنبه بين ركن و مقام ايستاده و جبرئيل پيش روى او ندا مىكند: بيعت براى خدا است. پس زمين را پر از عدل مىكند؛ همان گونه كه پر از ظلم و جور شده بود)).
امام جعفر صادق(ع) نيز مىفرمايد: ((ان القاذ صلوات الله عليه ينادى باحه ليلة ثلاث و علاين و يقوم يوم عاشورا يوم قتل فيه اگسغ بن عط(ع)؛(32) قائم - درود خدا بر او باد در شب بيست و سوم ماه رمضان، به نام [شريفش] ندا مىشود، و درروز عاشورا، روزى كه حسين بن على (ع)، در آن كشته شد، قيام خواهد كرد)).
در رواياتى چند، به مطالب و سخنان نخستينِ امام زمان (ع) اشاره شده است؛ از جمله آنها روايتى است كه محدث بزرگوار شيخ على يزدى حائرى (ره) نقل كرده است. او مىگويد: ((زمانى كه قائم آل محمد ظهور كند، ما بين ركن و مقام مىايستد و پنج ندا مىدهد:
1. ((الا يا اهل العار انا الامام القاذ ؛ آگاه باشيد اى جهانيان كه مژ امام قاذ))؛
2. ((الا يا اهل العار انا الصمصام اثنتقم؛ آگاه باشيد اى اهل عالم كه منم شمشير انتقام گيرنده))؛
3. ((الا يا اهل العار ان جدّى اگسغ قتلوه عطشانا؛ بيدار باشيد اى اهل عالم كه جدّ من حسين را تشنه كام كشتند))؛
4. ((الا يا اهل العار ان جدّى اگسغ طرحوه عريانا؛ بيدار باشيد اى اهل عالم كه جدّ من حسين را عريان روىخاك افكندند))؛
5. ((الا يا اهل العار ان جدى اگسغ سحقوه عدوانا؛ آگاه باشيد اى جهانيان كه جدّ من حسين را از روى كينه توزى پايمال كردند)).
امام زمان (عج) ابتدا خود را چنين به جهانيان معرفى مىكند: كه قائم و شمشير انتقام منم؛ قيام نمودم تا انتقام خون جدم حسين (ع) - كه او را تشنه لب شهيد كرده، بدن مطهرش را عريان روى خاك افكندند و پايمال كردند - بگيرم.
آرى اولين كلام حضرت مهدى(عج)، ياد امام حسين (ع) است كه همواره ياد او، در دل هر انسان آزاد مرد و طالب حقى زنده است و اين مصيبت عظمى، جز با ظهور فرزندش تسلّى نمىيابد.
يكى از رابطههاى دقيق بين اين دو امام همام(ع) و قيامشان، مركز حكومت آن دو است. امام حسين (ع) از مكه به جانب كوفه، رهسپار بود و شايد با رسيدن به كوفه، مانند پدر بزرگوار خود آنجا را مقر حكومت خويش قرار مىداد؛ ولى سپاهيان يزيد، راه را بر آن حضرت بستند و او در دوم محرم، در كربلا منزل نمود.
زمانى كه خورشيد تابناك مكه، ظهور كند، كوفه را به عنوان مقر حكومت خود بر خواهد گزيد. امام محمد باقر(ع) مىفرمايد: ((مهدى قيام مىكند و به سوى كوفه مىرود و منزلش را آنجا قرار مىدهد)).(33)
هم چنين مىفرمايد:((هنگامى كه قائم ما قيام كند وبه كوفه برود، هيچ مؤمنى نخواهد بود، مگر آن كه در آن شهر، در كنار مهدى سكونت مىگزيند، يا به آن شهر مىرود)).(34)
ابوبكر حضرمى مىگويد: به امام محمد باقر يا امام صادق(ع) گفتم: كدام سرزمين پس از حرم خدا و حرم پيامبرش با فضيلتتر است؟ فرمود: ((اى ابابكر! سرزمين كوفه كه جايگاه پاكى است و در آن مسجد سهله قرار دارد و مسجدى كه همه پيامبران در آن نماز خواندهاند. آن جا عدالت الهى پديدار مىگردد و قائم به عدل و قيام كنندگان پس از او از همان جا خواهند بود. آنجا، جايگاه پيامبران و جانشينان صالح آنان است)).(35)
امام صادق(ع) از مسجد سهله ياد كرد و فرمود: ((آن خانه صاحب ما (مهدى موعود) است؛ زمانى كه با خاندانش در آنجا سكونت گزيند)).(36)
از مجموع اين روايات فهميده مىشود كه شهر كوفه، پايگاه اصلى فعاليتها و مركز فرمانروايى امام زمان(عج) خواهد بود، پايگاهى كه زمانى مقر حكومت اميرمؤمنان (ع) بود و امام حسين (ع) به آن سو مىرفت.
سالار شهيدان به فرزندش امام سجاد(ع) فرمود: ((سوگند به خدا كه خون من از جوشش باز نمىايستد تا اين كه خداوند، مهدى را برانگيزد. او به انتقام خون من، از منافقان فاسق و كافر، هفتاد هزار نفر را مىكشد)).(37)
هروى مىگويد: به حضرت رضا(ع) عرض كردم: اى فرزند رسول خدا! نظرتان درباره اين سخن امام صادق(ع) كه مىفرمايد: ((هرگاه قائم ما قيام كند، بازماندگان قاتلان امام حسين (ع) به كيفر كردار پدرانشان كشته مىشوند)) چيست؟ حضرت رضا(ع) فرمود: ((اين سخن صحيح است)).
گفتم: پس اين آيه قرآن ((و لاتزر وازرةٌ وزر أخرى)) چه معنايى دارد؟ فرمود ((آنچه خداوند مىفرمايد صحيح است؛ ولى بازماندگان قاتلان امام حسين(ع)، به كردار پدرانشان خوشحالاند و به آن افتخار مىكنند و هر كس از چيزى خشنود باشد، مانند آن است كه آن كار را انجام داده است. اگر مردى در مشرق كشته شود و مرد ديگرى در مغرب به كشته شدن او خشنود باشد، نزد خداوند شريك گناه قاتل است. و اين كه قائم، فرزندان قاتلان امام حسين را هنگام ظهورش نابود مىسازد، براى اين است كه آنان از كردار پدرانشان خشنودند.))(38)
يكى ديگر از جلوههاى روشن ارتباط بين اين دو اختر تابناك آسمان ولايت و امامت يارى نمودن امام حسين(ع) است كه در حقيقت اين يارى، نصرت امام عصر (عج) مىباشد. امام حسين(ع) در اين زمينه در شب عاشورا به اصحاب خود فرمود: ((... و قد قال جدّى رسول الله(ص): ولدى حسغ يُقتل بطفّ كربلا، غريباً وحيداً عطشاناً فريداً.
خن نيه فقد نيص و ني ولده اگجة[(ع)]...؛ همانا جدّم رسول خدا[(ص)] فرمودند: فرزند من حسين[(ع) ]در زمين كربلا، غريب و تنها، عطشان و بىكس، كشته مىشود، كسى كه او را يارى كند مرا يارى نموده و فرزندش مهدى [(ع)]را يارى نموده است...)).(39)
يكى از ويژگىهاى قيام يوسف زهراء، برخوردارى از نصرت الهى به وسيله فرشتگان است. شيخ صدوق(ره) در روايت ريّان بن شبيب، از حضرت امام رضا(ع) نقل مىكند: ((و لقد نزل اض الارض من اثلائكة اربعة آلاف لنيه فوجدوه قد قتل فهم عند ققه شعث غُقٌ اض ان يقوم القاذ فيكونون من انصاره و شِعارُهم يا لثاراتِ اگسغ؛(40) به تحقيق چهار هزار فرشته براى نصرت و يارى حسين [(ع)] به زمين فرود آمدند. آنان هنگامى كه نازل شدند، ديدند حسين [(ع)] كشته شده است، از اين رو، ژوليده و غبارآلود در نزد قبر آن حضرت، اقامت كردند و همچنان هستند تا اين كه قائم، قيام كند و آنان از ياوران و سپاه آن حضرت خواهند بود و شعارشان يا لثارات الحسين است)).
به راستى، چه ارتباطى ميان اين دو كوكب درخشان آسمان ولايت - كه ملك و ملكوت، عرش و فرش همه از يگانگى آن دو سخن مىگويند - وجود دارد. هر كجا حسين (ع) است، مهدى(عج) نيز هست و هر كجا مهدى(عج) است، حسين (ع) نيز مىباشد. ذكر و نام آن يكى، با ياد و نام ديگرى قرين و عجين است. از امام زمان (عج)؛ سيد الشهدا (ع) را مىطلبند و از سيد الشهداء امام زمان را.
امام عصر(عج) از بين برنده و محو كننده تمام آثار شرك و نفاق است؛ از اين رو عاشقان هر صبح آدينه، زمزمه ((اين هادم ابنية اللاك و النفاق)) را سر مىدهند و منتظرند تا حضرت ظهور كند و كاخ ظلم و ستم، استبداد و بناهاى نفاق را نابود سازد. به همين جهت او مساجدى را كه به شكرانه كشتن امام حسين(ع) بنا شده است، ويران خواهد كرد.
امام محمد باقر(ع) درباره اين مساجد مىفرمايد: ((در كوفه به دليل شادى از كشتن، حسين(ع)، چهار مسجد ساخته شد: مسجد اشعث، جرير، سمّاك و شبَث بن رِبعى))(41) ابو بصير مىگويد: امام محمد باقر(ع) فرمود: ((هنگامى كه قائم ما قيام كند، چهار مسجد را در كوفه ويران مىسازد...)).(42) اين مساجد اگر چه هم اكنون موجود نيست؛ ولى ممكن است بعدها گروهى از روى دشمنى با اهل بيت(ع)، آنها را دوباره بسازند.(43)
با بررسى ((ادعيه و زيارات)) مربوط به سيد الشهدا(ع) و امام عصر (عج) به ارتباط وثيق و تنگاتنگ ميان اين دو نور پاك پى مىبريم؛ چرا كه هر دو در ماه شعبان به دنيا آمدهاند و در روز تولد حسين (ع) بايد به ياد مهدى(عج)، بود و در روز تولد مهدى(عج)، بايد حسين(ع) را ياد كرد. در دعاى هر يك، بايد جملاتى را زير لب زمزمه نمود كه ياد ديگرى را در دل زنده مىكند. در اين قسمت، نمونه هايى چند از اين حقيقت اشاره مىشود:
شيعيان و شيفتگان مذهب جعفرى، در روز ميلاد سالار شهيدان (سوم شعبان)، ياد فرزندان آن حضرت را نيز در دلها تازهتر مىكنند. در توقيع مبارك حضرت امام حسن عسكرى(ع) براى قاسم بن علاء همدانى آمده است: در روز تولد امام حسين(ع) اين دعا را بخوان: ((اللهم اص اسئلك بق اثولود ص هذا اليوم اثوعود بلاكادته قبل اسشلاله و ولادته بكته الىءُ و من فشا و الارض و مَن علشا... اثعوّض من قتله ان الاچة من نسله و الشّفاء ص تربته و الفوز معه ص أوبته و الأوصياء من عقته بعد قاچهم و غيبته؛(44)خداوندا! من تو را به مقام مولود اين روز مىخوانم. او پيش از آن كه به دنيا چشم بگشايد و قبل از آن كه تولد يابد، وعده و خبر شهادتش داده شد. آسمان و هر كس در آن بود و زمين و هر كس بر روى آن بود، بر او گريه كرد... . او كه در عوض شهادت او، ائمه از نسل او شدند و شفا در تربت او قرار داده شد، فوز و رستگارى با او، در روز رجوع و بازگشت او و بازگشت اوصياء از خاندان او، بعد از قائم آنان و سپرى شدن غيبت او مىباشد)).
و در لوحى كه به نام مقدس فاطمه(س) معروف است(45)، ارتباط محكم و راستينى بين امام حسين (ع) و حضرت حجت (عج) وجود دارد. اين لوح به مناسبت تولّد امام حسين (ع) توسط جبرئيل امين به رسم چشم روشنى از طرف خداوند متعال به پيامبر اكرم(ص) هديه شد. رسول اكرم (ص) آن را مطالعه مىكنند و مىفرمايند: ((سزاوار نيست كه اين چشم روشنى به شخصى غير از فاطمه زهرا (س) سپرده شود.
نكته مهم آن، زمان فرستادن (تولد امام حسين) و محتويات و مطالب آن (ياد مهدى(ع)) است.
وقتى به نام مقدس امام حسين (ع) مىرسد، مىفرمايد:((... جعلت كلمط التامّة معه و حجط البالغة عنده...؛ كلمه تامه و حجت بالغه خود (امام زمان) را با حسين و نزد او قرار دادم)).(46)
يكى از شبهاى با عظمت سال، شب تولد يوسف زهرا(س) است كه در روايت، افضل شبهاى سال بعد از شب قدر شمرده شده، و در آن احياء و شب زنده دارى توصيه شده است.
عاشقان حضرت در آن شب، ياد حضرت اباعبدالله (ع) را در دلهاى خود احياء مىكنند و با زيارت عاشورا جان خود را صفا مىبخشند، چرا كه شب امام عصر (عج)، شب زيارتى مخصوص سالار شهيدان فرزند فاطمه زهرا(س) است.
محدث بزرگوار، شيخ عباس قمى(ره) در ((مفاتيح الجنان)) مىنويسد: با فضيلتترين اعمال شب نيمه شعبان - كه باعث آمرزش گناهان است - زيارت امام حسين (ع) مىباشد. هر كه مىخواهد، روح 124 هزار پيامبر با او مصافحه كند، امام حسين (ع) را زيارت كند. اقل زيارت آن حضرت آن است كه به بالاى بامى رود و به سمت راست و چپ نگاه كند، سپس سر به جانب آسمان بلند كند و حضرت را با اين كلمات زيارت كند: ((السلام عليك يا اباعبدالله، السلام عليك و رچة الله و بركاته))(47)
در قسمت ((زيارات)) نيز مىنويسد: احاديث بسيارى در فضيلت زيارت امام حسين (ع) در نيمه شعبان وارد شده است. و بس است در اين باب آنچه كه به چندين سند معتبر از حضرت امام زين العابدين (ع) و امام جعفر صادق(ع) وارد شده كه: هر كه بخواهد با او 124 هزار پيامبر، مصافحه كنند، زيارت كند قبر ابى عبدالله الحسين(ع) را در نيمه شعبان. به درستى كه ملائكه و ارواح پيامبران، رخصت مىطلبند و به زيارت آن حضرت مىآيند. پس خوشا به حال آن كه مصافحه كند با ايشان، و ايشان مصافحه كنند با او. پنج پيامبر اولوالعزم (نوح، ابراهيم، موسى، عيسى(ع)و محمد(ص)) نيز با ايشاناند.
شب قدر، شب امام زمان(ع) است. وملائكه و روح بر آن حضرت نازل شده، تقدير امور رادر اختيار او مىگذارند. پيشوايان معصوم(ع) در تفسير سوره قدر فرمودهاند: فرشتگان در اين شب، مقدّرات يكسال را نزد ولى مطلق زمان آورده، بر او عرضه و تسليم مىكنند.(48)
در چنين شبى - كه به حجت بن الحسن العسكرى(ع) تعلق دارد - ياد جدّبزرگوارش در دلها زنده مىشود؛ چرا كه يكى از اعمال مستحبى شب قدر، زيارت امام حسين(ع) است. شيخ عباس قمى(ره) مىنويسد: ((بدان كه احاديث در فضيلت زيارت امام حسين(ع) در ماه مبارك رمضان - خصوصاً شب اول و نيمه و آخر آن و به خصوص شب قدر - بسيار است. از حضرت امام محمد تقى(ع) منقول است كه هر كه زيارت كند، امام حسين(ع) را در شب بيست و سوم ماه رمضان - و آن شبى است كه اميد است شب قدر باشد و در آن شب هر امر محكمى جدا و مقدّر مىشود - مصافحه كند با او روح 124 هزار ملك و پيغمبر كه همه رخصت مىطلبند از خداوند در زيارت آن حضرت در اين شب.
از حضرت صادق(ع) مروى است: چون شب قدر مىشود، منادى از آسمان هفتم از بطن عرش ندا مىكند كه حق تعالى هر كسى را كه به زيارت قبر حسين(ع) آمده، آمرزيد.
و در روايت ديگر است كه هر كه شب قدر نزد قبر آن حضرت باشد و دو ركعت نماز بگزارد، نزد آن حضرت يا آنچه كه ميسر شود و از حق تعالى بهشت و پناه از آتش را بخواهد؛ خداوند به او بهشت و پناه از آتش را عطا فرمايد. و ابن قولويه از حضرت صادق(ع) روايت كرده كه هر كه زيارت كند قبر امام حسين(ع) را در ماه رمضان و در راه زيارت بميرد، حسابى نخواهد داشت و به او بگويند كه بدون خوف و بيم داخل بهشت شو)).(49)
يكى از دعاهاى بسيار مهم و با ارزش در ميان شيعه، دعاى ((ندبه)) است كه عاشقان حضرت ولىعصر(عج) هر صبح جمعه دور هم گرد آمده و با خواندن آن، با حضرتش تجديد عهد و پيمان مىكنند اين دعا سندى صحيح دارد و بخش عمده و چشمگير آن، التجاء به مهدى موعود و تأسّف از غيبت و دردمندى از فراق آن بزرگوار است و بخش هايى از اين دعاء، مربوط به جدّ بزرگوار امام زمان (عج) سالار شهيدان است؛ مانند: ((اين اگسن؟ اين اگسغ؟ اين ابناء اگسغ؛ حسن (ع) كجا است؟ حسين (ع) چه شد؟ فرزندان حسين كجايند و چه شدند؟)).
قسمت ديگرى از اين دعاى شريف ((اين الطالب بدم اثقتول بكربلا؟؛ كجاست آن طالب خون شهيد كربلا؟)) كه از حساسيت فوق العادهاى برخوردار است.
ندبه كنندگان مهدى(عج)، منتظرانِ منتقم آل محمدند تا تقاص خون به ناحق ريخته فرزند فاطمه(س) را بگيرد و موجب شادى و بهجت قلب نازنين رسول خدا(ص) شود.
آرى صبح جمعه و دعاى سوزان ندبه، در فراق امام زمان و ياد سيد الشهدا (ع) است. و چه بسا همين ياد امام حسين (ع) در صدق و صفاى اين دعا، اثرى ژرف به جاى نهد.
((زيارت عاشورا))، كه از سوى امام محمد باقر(ع)، به شيعيان و شيفتگان تعليم داده شده است مضامين والايى دارد.
در يكى از قسمتهاى زيارت چنين آمده است: ((ان يرزقظ طلب ثارك مع امام منصور من اهل بيت تمد(ص)؛ همانا از خداوند مىخواهم خون خواهى تو را در كنار امام يارى شده از خاندان پيامبر(ص) روزيم گرداند)).
زائر در اين فقره، مشاركت در خونخواهى امام حسين(ع) به وسيله امام زمان(ع) را طلب مىكند، چرا كه مقصود از امام منصور، دوازدهمين پيشواى شيعيان حضرت ولى عصر(عج) مىباشد و علت اين كه او را منصور ناميدهاند، اين است كه ايشان در طلب خون جدشان يارى مىشوند.
امام محمد باقر(ع) در شرح آيه شريفه ((و من قُتل مظلوماً)) فرمودند: ((حّى اثهدى اثنصور كأ حّى اچد تمداً و كأ حّى عيىك اثسيح؛ مهدى [عج]، منصور ناميده شد، همان طورى كه احمد، به محمد [ص] و عيسى به مسيح[ع] ناميده شد)).(50)
محمد بن مسلم مىگويد: شنيدم اباجعفر فرمود: ((قائم ما منصور به رعب و مؤيّد به نصر است...))(51)
جلوهاى ديگر از ارتباط دو فرزند زهرا(س)، روز عاشورا است، كه دل عزاداران بايد به عشق ولىعصر بتپد و ذكر قيام اباعبدالله، با ياد امام زمان (عج)، توأم باشد.
صالح بن عقبه از پدرش نقل مىكند: امام محمد باقر(ع) فرمود: ((هر كس حسين بن على(ع) را در روز دهم محرم زيارت كند تا آن كه نزد قبر آن حضرت گريان شود، خداوند - تبارك و تعالى - ثواب دو هزار حج و دو هزار عمره و دو هزار جهاد به او عطا كند كه ثواب آنها، مثل ثواب كسى است كه درخدمت رسول خدا(ص) و ائمه طاهرين(ع) حج و عمره و جهاد كرده باشد.
راوى مىگويد: عرض كردم: فدايت شوم، كسى كه در شهرهاى دور باشد و ممكن نباشد كه در مثل اين روز به سوى قبر آن حضرت رود، آيا براى او ثوابى است؟
امام (ع) فرمود: هرگاه چنين باشد به سوى صحرا يا بربلندى بام خانه خود رود و به سوى حضرت اشاره كند و سلام دهد و در نفرين بر قاتلان وى جديت نمايد و بعد از آن دو ركعت نماز بخواند. اين كار را در اوايل روز انجام دهد و خود بر امام حسين (ع) بگريد و كسانى را كه در خانهاش هستند، نيز به گريه بر آن حضرت وا دارد. و يكديگر را به اين كه در شهادت امام حسين(ع) مصيبت زده شدهاند، تعزيت گويند. و هرگاه چنين كنند، همه آن ثواب ها را براى آنان ضامنم.
گفتم: يكديگر را چگونه تعزيت بگويند ؟
حضرت فرمودند بگويند: ((اعظم الله اجورنا جصابنا باگسغ(ع) و جعلنا و اياكم من الطالبغ بثاره مع وليه الامام اثهدى من آل تمد علشم السلام؛ خداوند اجر ما و شما را در مصيبت حسين(ع) بزرگ گرداند و ما و شما را از كسانى قرار دهد كه به همراه ولىّ امام حسين، امام مهدى[عج ]از آل محمد(ع) طلب خون آن حضرت كرده و به خونخواهى او برخيزيم)).(52)
در شعارهاى لشكر آن حضرت - كه برگرفته از شعور عميق آنان است - به روشنى مىتوان ياد و خاطره امام حسين (ع) را مشاهده كرد.
در يكى از ((زيارات جامعه)) در قسمت سلام به حضرت مهدى(عج) آمده است: ((السلام عط الامام الغائب عن الابصار و اگا ص الامصار و الغائب عن العيون و اگا ص الافكار، بقية الاخيار، وارث ذى الفقار، الذى يظهر ص بيت الله اگرام ذى الاستار و ينادى بشعار يا لثارات اگسغ، انا الطالب بالاوتار، انا قاي كلّ جبار؛(53) سلام و درود بر امامى كه از ديدهها پنهان است و در شهرها حاضر؛ آن كه از ديدهها، نهان است و در دلها حاضر؛ باقى مانده اخيار و خوبان؛ و وارث شمشير ذوالفقار؛ آن بزرگوارى كه در بيت الله الحرام - كه داراى پردهها است - ظاهر مىشود و به شعار ((يا لثارات الحسين)) ندا مىكند و مىفرمايد: منم مطالبه كننده خون هاى به ناحق ريخته؛ منم شكننده هر ستمگر جفا پيشه)).
و ياران حضرت مهدى(عج) نيز به پيروى از امامشان، شعار يا لثارات الحسين سر مىدهند. محدث بزرگ مرحوم حاجى نورى(ره) از كتاب غيبت فضل بن شاذان نقل كرده: ((ان شعار اصحاب اثهدى(عج) يا لثارات اگسغ(ع)؛ به درستى كه شعار ياوران مهدى(عج) يا لثارات الحسين است)).(54) امام صادق (ع) هم مىفرمايد: ((شعار ياران حضرت مهدى يا لثارات اگسغ (اى خونخواهان حسين(ع)) است)).(55)
سيد بحر العلوم (ره) روزى به قصد تشرّف به سامرا تنها به راه افتاد. در بين راه درباره اين مسأله كه ((گريه بر امام حسين(ع) گناهان را مىآمرزد)) فكر مىكرد. همان وقت متوجه شد كه شخص عربى، سوار بر اسب به او رسيد و سلام كرد. بعد در لحظهاى پرسيد: جناب سيد! درباره چه چيز به فكر فرو رفتهاى؟ و در چه انديشه اى؟ اگر مساله علمى است مطرح كنيد، شايد من پاسخش را بدانم. سيد بحر العلوم فرمود: در اينباره فكر مىكنم كه چطور مىشود، خداى تعالى اين همه ثواب به زائران و گريه كنندگان بر حضرت سيدالشهدا(ع) مىدهد؛ مثلاً در هر قدمى كه در راه زيارت بر مىدارد، ثواب يك حج و يك عمره در نامه عملش نوشته مىشود و براى يك قطره اشكى تمام گناهان صغيره و كبيرهاش آمرزيده مىشود؟
آن سوار عرب فرمود: تعجب نكن! من براى شما مثالى مىآورم تا مشكل حل شود.
سلطانى به همراه درباريان خود به شكار مىرفت. در شكارگاه از همراهيانش دور افتاد و به سختى فوق العادهاى افتاد و بسيار گرسنه شد. خيمه اى را ديد و وارد آن جا شد. در آن سياه چادر، پيرزنى را با پسرش ديد. آنان در گوشه خيمه بز شيردهاى داشتند، و از راه مصرف شير اين بز، زندگى خود را مىگذراندند. وقتى سلطان وارد شد، او را نشناختند؛ ولى براى پذيرايى از مهمان، آن بز را سر بريده و كباب كردند؛ زيرا چيز ديگرى براى پذيرايى نداشتند. سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و خود را به درباريان رسانيد و جريان را براى اطرافيان نقل كرد.
در نهايت از ايشان سؤال كرد: اگر بخواهم پاداش مهمان نوازى پيرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملى بايد انجام بدهم؟ يكى از حاضران گفت: به او صد گوسفند بدهيد. و ديگرى كه از وزيران بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفى بدهيد. يكى ديگر گفت: فلان مزرعه را به ايشان بدهيد.
سلطان گفت: هر چه بدهم كم است؛ زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم، آن وقت مقابله به مثل كردهام؛ چون آنان هر چه را كه داشتند به من دادند. من هم بايد هر چه را كه دارم، به ايشان بدهم تا مقابله به مثل شود.
بعد سوار عرب پرسيد فرمود: حالا جناب بحرالعلوم، حضرت سيدالشهدا(ع)، هر چه از مال و منال، اهل و عيال، پسر و برادر، دختر و خواهر و سر و پيكر داشت، همه را در راه خدا داد، پس اگر خداوند به زائران و گريه كنندگان، آن همه اجر و ثواب بدهد، نبايد تعجب كرد؛ چون خدا - كه خدائيش را نمىتواند به سيدالشهدا(ع) بدهد - پس هر كارى كه مىتواند، انجام مىدهد؛ يعنى، با صرف نظر از مقامات عالى خودش، به زائران و گريه كنندگان آن حضرت، درجاتى عنايت مىكند. در عين حال اينها را جزاى كامل براى فداكارى آن حضرت نمى داند.
چون شخص عرب اين مطالب رافرمود، از نظر سيد بحر العلوم غايب شد.(56)
يكى از ويژگى هاى بارز و از خصايص برجسته علامه بحر العلوم (ره)، ارادت وصفناپذير و شور و عشق خالصانه او به سالار شهيدان و ارج نهادن به سوگوارى براى آن حضرت و بزرگداشت روزهاى جاودانه تاسوعا و عاشورا بود. در اين رابطه، علامه بحر العلوم، حضرت ولى عصر(عج) را نيز در صف عزاداران مىبيند كه قضيه از اين قرار است:
روز عاشورايى بود و موج سوگواران از هر سو، به سوى كربلا در حركت بود. علامه بحرالعلوم(ره) نيز به همراه گروهى از طلاب، به استقبال عزاداران و سينه زنان حركت كردند. در فاصله نه چندان دورى از كربلا، محلى به نام ((طُوَيرج)) هست كه دسته سينه زنى آنان و سبك سوگواريشان مشهور بود.
هنگامى كه علامه و همراهانش به آنان رسيدند، ناگهان علامه با آن كهولت سن و موقعيت اجتماعى و علمى، لباس خويش را به كنارى نهاده، و سينه خويش را گشود و در صف سينه زنان، با شورى وصفناپذير به سينه زدن پرداخت.
علما و طلاب كه همراه او جهت استقبال سوگواران و دستههاى عزادارى آمده بودند، هر چه تلاش كردند تا مانع كار او شوند و از شور و احساسات گرم و عارفانه او بكاهند، نه تنها موفق نشدند؛ بلكه گروهى از آنان، چنان تحت تاثير او قرار گرفتند كه به او پيوستند و گروهى ديگر نيز براى حفظ او - كه مبادا بر اثر موج جمعيت زير دست و پا بيفتد و دچار ناراحتى و صدمه شود - به مراقبت از او پرداختند.
سرانجام مراسم پرشور سوگوارى و سينه زنى پايان يافت و آن سيد بزرگوار، لباس خود را پوشيده، به خانه بازگشت. يكى از خواصّ، از او پرسيد: چه رويدادى پيش آمد كه شما چنان دچار احساسات پاك و خالصانه شديد كه آن گونه سر از پا نشناخته، لباس از تن در آورديد و به سينه زنان پيوستيد؟
آن مرحوم در پاسخ گفت: حقيقت آن است كه با رسيدن به دسته سوگواران و سينه زنان، به ناگاه چشمم به محبوب دلها، كعبه مقصود و قبله موعود، امام عصر(ع) افتاد و ديدم آن گرامى مرد عصرها و نسلها، با سر و پاى برهنه در ميان انبوه سينه زنان، در سوگ پدر والايش حسين(ع) با چشمانى اشكبار به سر و سينه مىزند. به همين جهت آن منظره مرا به حالى انداخت كه قرارم از كف رفت و سر از پا نشناخته، وارد صف سوگواران و سينه زنان شدم ودر برابر كعبه مقصود و قبله موعود، به سوگوارى پرداختم.(57)
حاج على بغدادى مىگويد: [در تشرف خود] به حضرت صاحب الامر(ع) عرض كردم: اى سرور ما! مسألهاى دارم؟ فرمود: بپرس. گفتم: روضه خوانهاى امام حسين(ع)، مىخوانند كه سليمان اعمش، نزد شخصى آمد و از زيارت حضرت سيدالشهدا(ع) پرسيد، آن شخص گفت: بدعت است. شب آن شخص در عالم رؤيا، هودجى را ميان زمين و آسمان ديد، سؤال كرد: در آن هودج كيست؟ گفتند: فاطمه زهرا و خديجه كبرى 8. گفت: به كجا مىروند؟ گفتند: امشب (شب جمعه)، براى زيارت امام حسين(ع) مىروند. همچنين ديد رقعههايى از هودج مىريزد ودر آنها نوشته است: ((امان من النار؛ لزوار اگسغ ص ليلة اكمعة امان من النار يوم القيامة؛ اين برگ امانى است در روز قيامت براى زوار امام حسين(ع) در شبهاى جمعه)). آيا اين حديث، صحيح است؟ فرمودند: آرى! راست ودرست است.
گفتم: سيدنا! صحيح است كه مىگويند: هر كس امام حسين(ع) را در شب جمعه زيارت كند، اين زيارت برگ امان از آتش است؟ فرمود: آرى والله؛ و اشك از چشمانش جارى شد و گريست...(58)
شيخ جليل حاج ملا سلطان على روضه خوان تبريزى - كه از جمله عبّاد و زهّاد بود - نقل مىكند.
در عالم رؤيا به حضور حضرت بقية الله - ارواحنا فداه - مشرف شده، خدمت ايشان عرض كردم: مولاى من! آنچه در زيارت ناحيه مقدسه ذكر شده كه مىفرماييد: ((فَةََنْدَبَنَّكَ صَباحاً و مَساءً و لابِكغَ عَليكَ بدل الدّموُعِ دماً))(59) صحيح است؟ فرمود: بلى صحيح است.
عرض كردم: آن مصيبتى كه در آن به جاى اشك خون گريه مىكنيد، كدام است؟ آيا مصيبت حضرت على اكبراست؟ فرمود: نه، اگر على اكبر زنده بود، در اين مصيبت او هم خون گريه مىكرد.
گفتم: آيا مصيبت حضرت عباس است؟ فرمود: نه، اگر عباس در حيات بود، او هم در اين مصيبت خون گريه مىكرد.
عرض كردم: لابد مصيبت حضرت سيدالشهداء(ع) است. فرمودند: نه، اگر حضرت سيدالشهداء(ع) هم در حيات بود، در اين مصيبت خون گريه مىكرد.
عرض كردم: پس اين كدام مصيبت است كه من نمى دانم؟ فرمودند: آن مصيبت، مصيبتِ اسيرى زينب است)).(60)
از آنجايى كه امام زمان (ع) صاحب عزاى واقعى است، بدون ترديد به مجالسى كه براى جد بزرگوارش(ع) برگزار مىشود، عنايت و توجّه ويژهاى دارد.
خطيب بزرگ شيعه، مرحوم شيخ عبدالزهراء كعبى (ره) مىگويد: يك روز بعد از ظهر وارد صحن مطهر امام حسين(ع) شدم، شخصى در مقابل يكى از حجرههاى صحن شريف - كه كتابهاى مذهبى مىفروخت و ما با من سابقه آشنايى داشت. مرا ديد و گفت: كتاب كوچكى دارم كه به نظرم براى شما خوب باشد و در آن اشعارى بسيار زيبا دارد. قيمت آن هم اين است كه يك بار آن را برايم بخوانى.
كتاب را گرفتم. خيلى كتاب مفيد و سودمندى بود؛ زيرا اشعار قصيده ابن عَرَنْدَس حلّى - كه مدتها دنبال آن مىگشتم - در آن بود. در يكى از رواقها نشسته، به خواندن آن اشعار براى كتاب فروش مشغول شدم و هر دو اشك مىريختيم كه ناگهان سيدى از بزرگان عرب را ديدم كه در برابرم ايستاده به اشعارم گوش مىدهد و گريه مىكند.
چون به اين بيت رسيدم:
ايقتل ظمْآناً حسين بكربلا
و فى كل عضوٍ من انامِله بحرُ
گريه آن بزرگوار شديد شد، رو به ضريح امام حسين (ع) كرد؛ اين بيت را تكرار مىنمود و همچون زن جوان مرده مىگريست. همين كه اشعار را به پايان رساندم، ديگر آن بزرگوار را نديدم. براى ديدن ايشان، از صحن خارج شدم تا شايد او را بيابم؛ ولى ايشان را نديدم. به هر كجا رو نمودم، اثرى نيافتم؛ گويا از برابر چشمم غايب شده است. به يقين دانستم كه حضرت حجت و امام منتظر(ع) بوده است.(61)
علامه امينى (ره) در الغدير(62) مىگويد: در ميان اصحاب ما مشهور است كه در هر مجلسى قصيده ابن عرندس خوانده شود، موجب تشريف فرمايى حضرت بقية الله - روحى له الفداه - به آن مجلس مىشود. ما براى تيمن و تبرك چند بيت اين قصيده را ذكر مىنماييم.
ايقتل ظمْآناً حسين بكربلا
و فى كلّ عضو من انامله بحر
و والدهُ الساقى على الحَوْض فى غدٍ
و فاطمه ماء الفرات لها مهر
فوالهف نفسى للحسين و ما جنى
عليه غداة الطف فى حربه الشمر
محدث نورى (ره) حكايت سيد رشتى را چنين نقل مىكند كه حضرت به سيد دستور خواندن نافله (خصوصاً نافله شب)، زيارت جامعه و زيارت عاشورا را مىدهد و بعد از آن مىفرمايد: شما چرا نافله نمىخوانيد؟ نافله نافله، نافله! شما چرا عاشورا نمىخوانيد؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا! و بعد فرمود: شما چرا جامعه نمىخوانيد؟ جامعه، جامعه، جامعه!(63)
((رجعت)) مسألهاى است كه در زمان ظهور نمود پيدا مىكند و حضرت ولى عصر(ع) صاحب رجعت است. اولين امامى كه در دولت كريمه رجعت مىكند، امامحسين(ع) است و بعداز امام زمان، حضرت سيد الشهدا 7، حاكم و امام حكومت مىباشد.
بعد از حضرت حجت (ع) اولين شخصى كه رجعت مىكند و بر سراسر گيتى حكومت مىكند، امام حسين(ع) است و در اين قسمت به پارهاى از روايات در اينباره، اشاره مىشود:
1. امام صادق(ع) فرمود: ((اولين كسى كه زمين بر رويش شكافته مىشود و به دنيا بر مىگردد، حسين بن على است)).(64)
آن حضرت هم چنين فرمود: اولين كسانى كه به دنيا بر مىگردند، حسين بن على(ع) و يارانش و يزيد بن معاويه و يارانش هستند كه همه آنها را از اول تا آخر مىكُشد)). سپس امام صادق(ع) اين آيه شريفه را تلاوت فرمود: ((د رددنالكم الكرّة علشم و امددناكم باموال و بنغ و جعلناكم اكق نففاً؛(65) پس شما را بار ديگر بر آنها مسلّط كنيم و با مال و فرزندان يارى رسانيم و تعدادتان را افزونتر كنيم)).(66)
و امام محمد باقر(ع) مىفرمايند: امام حسين(ع) شب عاشورا به اصحابش فرمود:((... فابلاوا باكنة، فوالله اچا چكث ماشاء الله تعاض بعد ما پرى علينا، د پرجنا الله و ايّاكم حغ يظهر قاچنا فينتقم من الظاثغ، و انا و انژ نشاهدهم ص السلاسل و الاغلال و انواع العذاب و النكال...؛ بشارت باد شما را به بهشت، به خدا قسم كه بعد از آنچه بر ما جارى شود، مكث خواهيم كرد آن قدر كه خداى تعالى خواسته باشد، پس بيرون مىآورد ما و شما را در آن هنگامى كه قائم ما ظاهر شود، پس انتقام خواهد كشيد از ظالمان، و ما و شما مشاهده خواهيم كرد ايشان را در سلاسل و اغلال و گرفتار به انواع عذاب و نكال...))(67)
و امام حسين (ع) در روز عاشورا، دوباره از ((رجعت)) خود سخن گفته، مىفرمايد: ((من اولين كسى خواهم بود كه زمين شكافته مىشود و رجعت مىكنم)).(68)
و در زيارت حضرت ابوالفضل(ع) مىخوانيم: ((جئتك يابن امفاثؤمنغ وافداً اليكم و قلظ مسلم لكم... خعكم معكم لامع عدوكم اص بكم و بايابكم من اثؤمنغ و جن خالفكم و قتلكم من الكافرين؛ اى پسر اميرمؤمنان! من به محضر شما شرفياب شدم؛ در حالى كه دلم تسليم شما و ياريم آماده براى شما است... من با شمايم، با شمايم، نه با دشمنان شما. من نسبت به شما و بازگشت شما از ايمان آورندگان و نسبت به آنان كه شما را كشتند، از كافرانم)).(69)
بر اساس رواياتى كه درباره رجعت وارد شده، امام حسين (ع) در اواخر حكومت ولى عصر، با اصحاب باوفايش رجعت مىكند و براى همه مردمان معرفى مىشود، تا كسى در مورد آن حضرت دچار ترديد نگردد. هنگامى كه همه مردم او را شناختند، اجل حضرت بقية الله فرا رسيده، چشم از جهان فرو مىبندد. آنگاه امام حسين(ع) متصدى و متولى امر غسل، كفن، حنوط و دفن ايشان مىگردد.
امام صادق(ع) درباره آيه شريفه ((د رددنا لكم الكرة علشم))(70) مىفرمايد: ((مقصود زنده شدن دوباره امام حسين (ع) و هفتاد تن از اصحابش در عصر امام زمان است؛ در حالى كه كلاهخودهايى طلايى بر سر دارند و به مردم، رجعت و زنده شدن دوباره حضرت حسين(ع) را اطلاع مىدهند تا مؤمنان به شك و شبهه نيفتند)). اين در حالى است كه حضرت حجت در ميان مردم است؛ چون معرفت و ايمان به حضرتش در دلهاى مردم استقرار يافت، مرگ او فرا مىرسد. پس امام حسين(ع) متولى غسل، كفن، حنوط و دفن ايشان مىشود و هرگزغير از وصى، وصى را تجهيز و خاك سپارى نمى كند)).(71)
امام صادق(ع) مىفرمايد: ((حسين(ع) با اصحابش مىآيند و هفتاد پيامبر آنان را همراهى مىكنند؛ چنان كه همراه موسى (ع) هفتاد نفر فرستاده شدند. آنگاه حضرت قائم(ع) انگشتر را به وى مىسپارد و امام حسين(ع) غسل و كفن، حنوط و دفن حضرت قائم را بر عهده مىگيرد)).(72)
1) كمال الدين، ج 2، ص 420.
2) تفسير فرات كوفى، ص 212.
3) سوره اسراء، آيه 33.
4) تفسير عياشى ج 2، ص 290: ((عن سلام بن المستنير عن ابى جعفر عليه السلام فى
قوله: ((و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليّه سلطانا فلا يسرف فى القتل انه كان
منصورا)) قال: هو الحسين بن على عليه السلام قتل مظلوما و نحن اولياؤه، و القائم
منّا اذا قام طلب بثار الحسين، فيقتل حتى يقال قد اسرف فى القتل، و قال: المقتول
الحسين عليه السلام و وليه القائم، و الاسراف فى القتل ان يقتل غير قاتله انه كان
منصورا، فانه لا يذهب من الدنيا حتى ينتصر برجل من آل رسول الله صلى الله عليه و
آله يملأ الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما)). (البرهان، ج 2، ص 419؛ البحار،
ج 10، ص 150؛ اثبات الهداة، ج7 ، ص 102)
5) ينابيع المودة، ص 590.
6) يادمهدى، محمدخادمىشيرازى، ص 16 و ص 132.
7) منتخبالاثر، آيةالله صافى گلپايگانى، ص254.
8) كمال الدين، ج 1، ص 317؛ اثبات الهداة، ج 6، ص 397؛ بحارالانوارج
51، ص 134.
9) كفاية الاثر، ص 167.
10) كنوز الحقائق، (چاپ شده در حاشيه جامع الصغير) ج 1، ص 161. (به نقل از
مهدى موعود). ج 1، ص 161.
11) البرهان، ص 94 (به نقل المهدى على لسان الحسين، صابرى همدانى، ص 12، ح
15).
12) كمال الدين، ج 1، ص 318؛ اثبات الهداة، ج 6، ص 397؛ بحارالانوار، ج
51، ص 133 .
13) النجم الثاقب، ص 78.
14) بحار الانوار، ج 51، ص 37.
15) بحارالانوار، ج 101، ص 239، ح 38.
16) خلاصه قسمت دهم مقاله آية الله كريمى جهرمى، در مجله جان جهان.
17) دلائل الامامة، طبرى، ص 239.
18) امالى شيخ طوسى، ج 2، ص 233.
19) كمال الدين، ج 1، ص 317؛ اثبات الهداة، ج 6، ص 397؛ عقد الدرر، ص 134.
20) كمالالدين، ج 1، ص 317؛ عيونالاخبار، ج 1، ص 18؛ بحارالانوار،
ج51، ص133.
21) كمال الدين، 1، ص 317؛ عيون الاخبار، ج 1، ص 18؛ بحار الانوار، ج 51، ص
133.
22) كمال الدين، ج 1، ص 317.
23) عقد الدرر، ص 111؛ البرهان، ص 113.
24) براى توضيحات اين علايم، ر.ك: غيبت نعمانى، باب 14، ص 247 و 257 و 383؛
غيبت طوسى، ص 265 و 274 و 280؛ بحار الانوار، ج 52، ص 181 و 186 و 237 و 239 و 278؛
اثبات الهداة، ج 7، ص 398 و 424 و سيماى آفتاب ص 276.
25) البرهان، ص 115 (اذا هدم حائط مسجد الكوفه ممايلى دار عبدالله بن
مسعود...).
26) البرهان، ص 109 (اذا رايتم علامة من السماء ناراً عظيمة...)؛ عقد الدرر، ص
106.
27) گفتنى است كه اين زيارت منتسب به امام عصر (ع) است؛ ولى در انتساب آن به
حضرت - ترديدهاى جدى وجود دارد. (ر.ك: بحار الانوار، ج 98، ص 320.)
28) ياد مهدى، ص 199.
29) بحار الانوار، ج 51، ص 148.
30) چشم اندازى به حكومت مهدى(عج)، نجم الدين طبسى، ص 63.
31) غيبة طوسى، ص 274؛ كشف الغمه، ج 3، ص 252؛ بحار الانوار، ج 52، ص 290.
32) غيبة طوسى، ص 274؛ بحارالانوار، ج 52، ص 290.
33) قصص الانبياء، راوندى ،ص 80؛ بحارالانوار، ج 52، ص 225؛ چشم انداز، ص 170.
34) بحارالانوار، ج 52، ص 385؛ غيبة طوسى، ص 275 بااندكى تفاوت؛ چشمانداز،
ص170.
35) كامل الزيارات، ص 30؛ مستدرك الوسائل، ج 3، ص416؛ چشم انداز، ص 170.
36) كافى، ج 3، ص 415؛ ارشاد، ص 362؛ التهذيب، ج 3، ص 253؛ غيبة طوسى، ص 283؛
وسائل الشيعه، ج 3، ص 532؛ بحارالانوار، ج 52، ص 331.
37) مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 85؛ بحارالانوار، ج 45، ص 299؛ چشم انداز، ص
148.
38) علل الشرايع، ج 1، ص 219؛ عيون اخبار الرضا (ع)، ج 1، ص 273؛ بحارالانوار،
ج 52، ص 313؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 455؛ چشم انداز، ص 154.
39) معالىالسبطين، ج1، ص208؛ رياضالقدس، ج 1، ص263؛ سحابرحمت، ص 342.
40) امالى صدوق، مجلس 27؛ بحار الانوار، ج *44 ص 285؛ مجله جان جهان، ص 35.
41) بحار الانوار، ج 45، ص 189.
42) من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 53 و 232؛ بحارالانوار، ج 52، ص 333؛ اثبات
الهداة ج 3، ص 517، 566؛ الشيعه و الرجعة، ج 2، ص 400؛ ارشاد، ص 365؛ روضة
الواعظين، ج 2، ص 246؛ چشم انداز، ص 157.
43) مهدى موعود(عج) ، ص 941؛ چشم انداز، ص 157.
44) مصباح المتهجد، اليوم الثالث يوم ولد فيه الحسين(ع) ص 758، مفاتيح الجنان،
اعمال روز سوم شعبان، اقبال، سيد على بن طاووس 689، شيعه و رجعت ص 190.
45) اصول كافى، ج 2، ص 471.
46) با حسين (ع) تا مهدى (عج) سيد مجتبى حسينى، ص 23.
47) مصباح المتهجد، شيخ طوسى، ليلة النصف من شعبان، مفاتيح، اعمال شب نيمه
شعبان.
48) كافى، كتاب الحجة، باب فى شان انا انزلناه.
49) مفاتيح الجنان، بخش زيارات، زيارت امام حسين(ع) در شبهاى قدر.
50) بحار الانوار، ج 51، ص 28.
51) همان، ج 52، ص 191، ج 24.
52) مصباح المتهجد، شيخ طوسى، المحرم و شرح زيارة الحسين(ع)، ص 713 و 714؛
مفاتيح الجنان، زيارت عاشورا.
53) النجم الثاقب، ص 469.
54) همان.
55) مستدرك الوسائل ج 11، ص 14 ب 47، ج 7: (فضيل بن يسار عن ابى
عبدالله(ع) قال: ((و هم من خشية الله مشفقون، يدعون بالشهادة و يتمنون ان يقتلوا فى
سبيل الله، شعارهم يا لثارات الحسين(ع) اذا ساروا يسير الرعب امامهم مسيرة شهر)).
56) العبقرى الحسان، ج 1، ص 119، س 11.
57) ديدار يار، على كرمى ج 2، ص 200. هر چند مرحوم نهاوندى اين گفت و گو را از
تشرفات مرحوم بحرالعلوم (ره) به محضر امام زمان (عج) دانسته است؛ ولى مرحوم دربندى
(متوفاى 1285 ه ق) در اسرار الشهادات تصريح كرده كه اين گفت و گو بين مرحوم
بحرالعلوم و شاگرد زاهد و عارفش شيخ حسين نجف انجام گرفته است. (اسرار الشهادات، ج
3، ص 46، قم، انتشارات ذوى القربى، 1420 ه ق)
58) العبقرى الحسان ج 2، ص 114؛ النجم الثاقب، ص 484؛ مفاتيح، ص 798؛ عنايات
حضرت مهدى موعود (عج)، ص 77، عنايات حضرت مهدى(عج) به علما و طلاب، ص 101.
59) بحار الانوار، ج 98، ص 238.
60) العبقرى الحسان، ج 1، ص98، س 7.
61) شيفتگان حضرت مهدى(عج)، ج 3، ص 172؛ ملاقات با امام عصر، ص 315؛ عنايات
حضرت مهدى(عج) به علما و طلاب، ص397؛ كلمةالمختار، ج 1، ص440.
62) الغدير، ج 7، ص 14.
63) النجم الثاقب، ص 60، مفاتيح الجنان بعد از زيارت جامعه.
64) بحار الانوار، ج 53، ص 39؛ الزام الناصب، ج 2، ص 360؛ تفسير برهان، ج 2، ص
408؛ ايقاظ ،ص 360.
65) سوره اسراء، آيه 6.
66) بحارالانوار، ج 53، ص 76؛ تفسير صافى، ج 3، 179؛ تفسير عياشى، ج 2ص 282؛
نورالثقلين ج 3، ص 140؛ تفسير برهان، ج 2، ص 408.
67) گزيده كفاية المهتدى، ص 105 و 106، ح 19.
68) بحار الانوار ج 53، ص 62 ؛ ايقاظ، ص 352 ؛ فوز اكبر، ص 36.
69) بحار الانوار، 22، ص 173؛ شيعه و رجعت، ص 217 و 218.
70) سوره اسراء، آيه 6.
71) كافى ج 8، ص 206؛ تأويل الأيات الظاهرة، ج 1، ص 278 و ج 2، ص 762؛ مختصر
البصائر ص 48؛ تفسير برهان ج 2، ص 401، بحار الانوار، ج53، ص 13 و ص 51 ص 56؛
تفسير عياشى، ج 2، ص 281؛ نور الثقلين ج 3، ص 138؛ المحجة ص 121؛ الايقاظ ص 309.
72) ايقاظ، ص 368.