زن در آیینه جمال و جلال

عبد الله جوادی آملی؛ ت‍ح‍ق‍ی‍ق‌ و ت‍ن‍ظی‍م:‌ م‍ح‍م‍ود ل‍طی‍ف‍ی‌؛ وی‍رایش: س‍ع‍ی‍د ب‍ن‍دع‍ل‍ی‌

نسخه متنی -صفحه : 78/ 17
نمايش فراداده

حقيقت انسان نه مذكر است ونه مؤنث

در هر بحثى نبايد ملتزم شد كه حتماً به نحو ايجاب پاسخ داده شود، زيرا ممكن است ثمره يك بحثى فقط سلب باشد، مثلاً گاهى انسان وارد بحث حقوق زن مى شود بدين اميد كه نتيجه آن تساوى اين دو صنف يا تفاضل آنها باشد ولى بعد معلوم مى شود كه ثمره آن سلبى است. هرگز نبايد توقع داشت كه ثمره استنباط، يكى از دو امر تساوى يا تفاضل باشد، بلكه ممكن است نتيجه بحث اين باشد كه زن ومرد، نه مساويند ونه متمايز، براى اين كه موضوعى براى تساوى يا تفاوت نيست. به عبارت ديگر: گاهى انسان وارد بحث مى شود كه مثلاً آيا الف وباء مساوى هم هستند يا متمايزند، در اينجا سرانجام احد الامرين را اعلام مى كند ومى گويد: الف وباء كه دو امرند وهر دو موجودند، مثلاً باهم مساويند ويا اين كه متمايزند. در اين محور خاص، قضيه، منفصله حقيقيّه است -از دو حال بيرون نيست، امّا گاهى انسان وارد بحث مى شود تا تساوى يا تفاوت را بيابد، ليكن وقتى دقيق مى شود مى بيند نه الفى در ميان است ونه بائى، آنگاه بايد بگويد: موضوعى براى بحث تساوى يا تفاوت نيست. براى اين كه تساوى وتفاوت عدم وملكه هستنديعنى يك موضوع خاص وقتى در خارج موجود است، اين موضوع با موضوع ديگر از دو حال بيرون نيست، يامساوى با اوست يا مساوى نيست، ولى اگر تعدّد وكثرتى در كار نبود، تساوى وتفاوتى هم نخواهد بود زيرا در اثبات يكى از دو امر ياد شده لازم است دو شى ء، موجود باشند تا باهم يا متساوى باشند ويا متفاوت. قرآن كريم وقتى مساله زن ومرد را مطرح مى كند مى گويد: اين دو را از چهره ذكورت وانوثت نشناسيد بلكه از چهره نسانيت بشناسيد وحقيقت انسان را روح او تشكيل مى دهد، نه بدن او، انسانيت انسان را جان او تامين مى كند نه جسم او، ونه مجموع جسم وجان.