ترجمه و تفسیر نهج البلاغه

شارح: محمدتقی جعفری

جلد 20 -صفحه : 117/ 65
نمايش فراداده

عبادت بزرگ حج به فعليت رساننده احساس انواعى از تكاليف

در دين مقدس اسلام هيچ عبادتى مانند حج ، داراى آن همه ابعاد متنوعى كه هريك احساس نوعى از تكليف را اشباع مينمايد ، نميباشد . از آن جمله :

1 تكليف مالى است كه مسلما براى عمل حج وجود دارد . انسان با اداى اين تكليف است كه بمرحله آزادى ارتباط با مال و منال دنيا ميرسد و در راه انجام تكليف دست از آن برميدارد .

2 احرام دو پوشاك بسيار ساده بنام لباس احرام . ميتوان گفت : اگر اعمال حج فقط منحصر به اين بود كه مسلمانان بروند در مكه و چند روز در مكه با آن لباس ساده زندگى كنند ، خود يك حركت بسيار آموزنده بود چه رسد به اينكه هريك از اعمال حج خود عامل تربيتى است جداگانه . توضيح اينكه دو نتيجه خيلى با اهميت در پوشيدن آن لباس ساده بسيار پر معنى وجود دارد :

نتيجه يكم الغاى تشخصات ساختگى كه انسان را از برادرش انسان جدا مى كند و اين پوشاك ساده پر معنى چنان حشمت و جلالى در نتيجه به وجود آمدن وحدت در كثرت صدها هزار جمعيت به وجود مى آورد كه در هيچ گونه حركت دسته جمعى ديده نميشود . در اين موقع كه اين كلمات را مينويسم ، آن حالت روحى را كه در زيارت بيت اللّه از آن حشمت و جلال دريافت كرده بودم ، در خود شهود ميكنم و همان ابيات را كه از حكيم صفاى اصفهانى رحمة اللّه عليه در آن زمان خوانده بودم ، در اينجا مى آورم :


  • سر خوان وحدت آن دم كه دم از صفا زدم من در ديد غير بستم بت خويشتن شكستم در دير بود جايم به حرم رسيد پايم پى حك نقش كثرت ز جريده هيولى قدم وجود در بارگه قدم نهادم پى فرشهاى استبرق جنت حقائق ز بساط سلطنت رسته به بوريا زدم من [ 118 ]

  • بسر تمام ملك و ملكوت پا زدم من ز سبوى يار مستم كه مى ولا زدم من به هزار در زدم تا در كبريا زدم من نتوان نمود باور كه چه نقشها زدم من علم شهود در پيشگه خدا زدم من ز بساط سلطنت رسته به بوريا زدم من [ 118 ] ز بساط سلطنت رسته به بوريا زدم من [ 118 ]

نتيجه دوم جوشيدن احساس بسيار شريف درون نگرى و قطع نظر از علائق عاريتى است كه چند روزى از طرف قراردادها و اعتبارات و لذائذ محدود و نسبى و تخيلات به موجوديت آدمى مى چسبد و پس از آنكه سرمايه هاى بسيار عظيم مغز و روان و روح آدمى را مستهلك ساخت ، راه فنا را پيش ميگيرد و بدون اينكه به پشت سرش بنگرد كه از يك موجود بسيار عالى بنام انسانى چه تفاله اى را بر جاى گذاشت ، ناپديد ميگردد .

آدمى در حاليكه احرام را مى بندد ، بخوبى به ياد تنها به اين دنيا آمدن و تنها از اين دنيا رفتن را متذكر ميشود و در آن موقع است كه انسان تا حدودى به طعم تصنعى بودن فلسفه هائى پى ميبرد كه ميگويد : فرد مطلقا ساخته شده اجتماع است ما بدون اينكه دخالت و تأثير اجتماع و اصالت آن را در بعد اجتماعى فرد مورد ترديد قرار بدهيم ، بر اصالت هويت فرد نيز تأكيد مى كنيم و ميگوئيم : آنانكه در اصالت مطلق اجتماع راه افراط مى پيمايند ، بايد متوجه شوند كه به اضافه صدها حالات حقيقى كه انسان اصالت هويت فردى خود را در آنها در مى يابد ، مانند لذائذ و آلام ، هر انسانى تنها وارد اين دنيا ميشود و تنها از اين دنيا بيرون مى رود و تاكنون هم مشاهده نشده است كه حتى يكى از مردم اجتماع برود به بيمارستان و به بيمارى بگويد كه يك دقيقه دردت را بمن بده تا من كه يك جزئى از اجتماع هستم كه ترا ساخته ام ، درد ترا بكشم خلاصه ، لباس احرام كار بسيار شگفت انگيزى مينمايد كه در عين حال كه انسان را به روى جويبار خويشتن خم ميكند كه لحظاتى با خويشتن خلوت كند و معناى إنَّ صَلوتِى وَ نُسُكِى وَ مَحْيَاىَ وَ مَماتِى لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ 1 ( تحقيقا نماز و عبادت من و زندگى و مرگ من از آن خدا پرورنده عالميان است . ) را واقعا دريابد ، در همين حال همين لباس احرام روح جمعى را در انسانها بيدار

( 1 ) . الانعام آيه 162 . [ 119 ] مينمايد تا همگى بفهمند كه


  • بر مثال موج ها اعدادشان در عدد آورده باشد بادشان

  • در عدد آورده باشد بادشان در عدد آورده باشد بادشان

نه تنها در صدها هزار كه اگر همه مردمى كه در اين خاكدان بدنيا آمده اند و پس از اين هم خواهند آمد ، در آن رصدگاه نظاره و انجذاب به بينهايت ، يعنى در آن مكان مقدس ( بيت اللّه ) جمع شوند باز بيش از همان پوشاك ساده را نميتوانند بپوشند .

3 لبيك يعنى اجابت ميكنم دعوت ترا اى خداى من ، كه اگر اين كلمه واقعا از دل برآيد ، قطعى است كه دعوت از خدا هم واقعا متوجه آن بنده گشته است . آيا كسانى كه مورد دعوت خداوندى قرار گرفته اند ، شرفى بالاتر از اين سراغ دارند كه خدا آنان را خواسته است كه در پيشگاه او حاضر شوند و به شهود عظمت و فروغ او نائل آيند ؟ هرگز گمان مبريد كه شما بدون دعوت خداوند سبحان ، لبيك را از اعماق دل برآوريد اگر احساس كرديد كه نوعى لرزش پر معنى در دل شما بوجود آمد .

4 اخلاص در نيت از آغاز اين عمل بسيار بزرگ تا پايان آن ، زيرا همه اجزاء آن اعم از عمل و ذكر ، در حضور دربارگاه الهى به وقوع مى پيوندد و حكمت اعلاى آنها تقرب و توجه به خدا است . درباره اخلاص در عمل در قرآن و در سرتاسر سخنان امير المؤمنين و ديگر ائمه معصومين عليهم السلام عالى ترين مطالب مطرح شده است كه ميتوان گفت : همه آنها بنحوى خاص اخلاص را روح عمل معرفى مينمايد .

5 خوددارى از ارتكاب امورى متعدد امورى كه پس از بستن احرام بايد مورد خوددارى قرار بگيرد در نزد فقهاء مورد اختلاف است . محقق حلى در كتاب شرايع الاسلام تروك احرام را 20 ميشمارد . بعضى از فقهاء 18 و در كتاب النافع و التبصره 14 تا شمرده شده است . بهر حال ، آن محرمات كه در حال احرام بايد ترك شود هر يك بنحوى ، انسان را بعالم ماده و ماديات مى پيوندد و با ترك آنها مقدارى او را از علائق طبيعى و لذائذ مادى رها مى نمايد و به احساس تجرد و عظمت روح و نورانيت آن موفق مى سازد .

6 آيا وقتى كه از در مسجد الحرام وارد ميشويد و خود را روياروى خانه اى مى بينيد كه با دستور الهى بنا شده و تا كنون هزاران انبياء و اوصياء و اولياء [ 120 ]

و دلسوختگان پرواز در فضاى ملكوت ، ذكر يا رب در دهان دور آن گشته اند و به بارگاه خداوندى عروج نموده و با خداى خود براز و نياز پرداخته اند ميدانيد كه در چه موقعيتى هستيد ؟

7 آيا در موقع تشرف به بيت اللَّه الحرام ، عظمت احساس تكليف و انجام متعهدانه آن را در موقع طواف به دور چند سنگ رويهم چيده شده ، درك نموده ايد ؟ آيا هيچ ميدانيد كه آن محيط محدود كه بيت را دربر گرفته تا كنون چه درسهائى به اولاد آدم داده است و آنها را تا مرتفع ترين قله مرتفع بالا برده است و آنگاه آنانرا به چشمه سار درون خويشتن شان خم كرده است اين زمزمه دائمى بيت اللّه الحرام است كه فقط حجاج حقيقى آنرا ميشنوند كه


  • من ترا بردم فراز قله هان بعد از آن تو از درون خود بخوان

  • بعد از آن تو از درون خود بخوان بعد از آن تو از درون خود بخوان

8 حركت و تكاپو در ما بين صفا و مروه بدون توجه به چيزى حتى با فراموش كردن خويشتن ، حركت در عرصات قيامت را كه هيچ كسى متوجه هيچ كس و هيچ چيزى نيست مجسم مى كند .

9 وقوف در صحراى عرفات و نيايش در آن ، از اعماق قلب توأم با خلوص و صفا . مضامين دعاى عرفه اى كه سرور شهيدان امام حسين بن على عليهما السلام در آن مكان مقدس الهى خوانده است ، مى فهماند كه بنده مشتاق انجذاب به بارگاه ربوبى ، چگونه ميتواند با پروردگارش ارتباط برقرار كرده و در جذبات آن فياض مطلق فرو رود .

10 وقوف شبانگاهى در مشعر الحرام ، عظمت و ملكوتى بودن فضاى مشعر الحرام را فقط خدا ميداند و آنكس كه ديده براى شب بيداران مشعر الحرام ، اين نتيجه كافى است كه بقيه عمر را هميشه بيدار بوده و خواب غفلت سراغ آنانرا نخواهد گرفت . آنجا براى آگاهان افقى پديدار ميگردد كه عالى ترين نمايشى از بيكرانگى دارد . ديدار آن افق ملكوتى چنان حلقه هاى آهنين عالم ماده و ماديات را از خشونت مى اندازد و نرم ميسازد كه آنها را مبدل به اشباح و سايه هائى از حلقه هاى زنجيرى مينمايد كه گوئى هريك از آنها پله اى براى صعود اختيار به قله هاى اعلاى ملكوت الهى است .

نيايش هاى شبانگاهى مشعر الحرام ، زمزمه هاى ابدى روح است كه در اين سراى خاكى [ 121 ]

ميتواند سر بدهد و قرار گرفتن در مسير إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ درك و دريافت نمايد .

11 وارد منى ميشويد ، به پيروى از ابو الانبياء ابراهيم خليل الرحمن عليه السلام عمل قربانى را انجام بدهيد نام خدا را در موقع قربانى ميبريد كه اى خداوند خالق زندگى و مرگ ، بدستور تُست كه من اين جاندار را از پاى در مى آورم و اگر دستور تو نبود ، من جرأت ريختن قطره اى از خون هيج جاندارى را نداشتم . اين قربانى ميتواند تعليم كند كه حيوان جان خود را در راه اعتلاء و كمال روحى انسانى از دست ميدهد .

12 بارمى جمرات ، شيطان مطرود از درگاه الهى را از خود دور مينمائيد .

يقينى است كه اگر نفس اماره درونى را بجاى خود ننشانيد و بت نفس را سنگسار نكنيد ، از دست شيطان بيرونى نجات پيدا نخواهيد كرد و به قول آن شاعر


  • عدوى خانه خنجر تيز كرده تو از خصم برون پرهيز كرده

  • تو از خصم برون پرهيز كرده تو از خصم برون پرهيز كرده

اين بت نفس است كه درون را براى ورود شيطان و بت هاى بيرونى آماده ميسازد ، بالشى براى آنها تهيه ميكند كه بيايند و به آن بالش تكيه كنند و فرمانروائى درون را بدست بگيرند . اين بود نمونه اى از حكمت هاى اعمال حج كه اگر هر سال تعدادى از مردم مسلمان واقعا از آن حكمت ها برخوردار شوند و برگردند ، جوامع خود را ميتوانند اصلاح نمايند ، ولى دريغا كه جز افراد استثنائى از اين كاروان بسيار بزرگ ، نه تنها از آن حكمت ها استفاده نميكنند ، بلكه اين سفر روحانى و تكاملى را وسيله اى براى اشباع خودخواهى هاى وقيحانه خود اتخاذ مى كنند . اين روايت از امام معصوم است كه وقتى در مكه يكى از حجاج به او ميگويد :

يابن رسول اللَّه ما أكثر الحجيج ؟ ( اى فرزند پيامبر ، چه قدر فراوان است حجاج ؟ ) حضرت در پاسخ فرمود : [ 122 ]

ما أكثر العجيج و أقل الحجيج ؟ ( چقدر فراوان است فرياد زننده و اندك است حج كننده ) 13 يكى از اساسى ترين فلسفه ها و اهداف عمل بسيار با عظمت حج عبارتست از اطلاع مسلمانان از اوضاع و حالات همديگر : و مدتهاى بسيار طولانى است كه اين هدف و حكمت عظمى از يادها رفته و متروك شده است . و گوئى عواملى بسيار نيرومند وجود دارد كه از برقرارى ارتباط ما بين دو انسان مسلم ممانعت جدى بعمل مى آورد كه مبادا بح و گفتگوهاى اجتماعى و سياسى برقرار شود و اين كار موجب روشنى و آگاهى آنان گردد اينكه امير المؤمنين عليه السلام درباره حكمت حج و عمره مى فرمايد :

فإنّهما ينفيان الفقر و يرحضان الذّنب ( زيرا حج و عمره فقر و تنگدستى را منتفى و گناه را ميشويد ) مربوط به جنبه اجتماعى حج است كه مسلمانان در آن سرزمين مقدس از اوضاع و حالات همديگر مطلع ميگردند و با اطلاع از دردهاى اقتصادى و ناگواريهاى سياسى همديگر است كه موجب ميشود در صدد رفع آن دردها و ناگواريها و نابسامانى ها برآيند ، زيرا اين روايت مبارك از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم مورد قبول همه فرق مسلمين است كه

من أصبح و لم يهتمّ بأمور المسلمين فليس بمسلم ( هر كس كه بامدادى سر از خواب برآورد و اهميتى به امور مسلمانان ندهد مسلمان نيست ) [ 123 ]

12، 13 و صلة الرّحم فإنّه مثراة في المال و منسأة في الأجل ( و صله رحم مال را مى افزايد و اجل را به تأخير مى اندازد . )

براى دفع بيمارى از خود بيگانگى از صله ارحام شروع كنيد .