در دين مقدس اسلام هيچ عبادتى مانند حج ، داراى آن همه ابعاد متنوعى كه هريك احساس نوعى از تكليف را اشباع مينمايد ، نميباشد . از آن جمله :
1 تكليف مالى است كه مسلما براى عمل حج وجود دارد . انسان با اداى اين تكليف است كه بمرحله آزادى ارتباط با مال و منال دنيا ميرسد و در راه انجام تكليف دست از آن برميدارد .
2 احرام دو پوشاك بسيار ساده بنام لباس احرام . ميتوان گفت : اگر اعمال حج فقط منحصر به اين بود كه مسلمانان بروند در مكه و چند روز در مكه با آن لباس ساده زندگى كنند ، خود يك حركت بسيار آموزنده بود چه رسد به اينكه هريك از اعمال حج خود عامل تربيتى است جداگانه . توضيح اينكه دو نتيجه خيلى با اهميت در پوشيدن آن لباس ساده بسيار پر معنى وجود دارد :
نتيجه يكم الغاى تشخصات ساختگى كه انسان را از برادرش انسان جدا مى كند و اين پوشاك ساده پر معنى چنان حشمت و جلالى در نتيجه به وجود آمدن وحدت در كثرت صدها هزار جمعيت به وجود مى آورد كه در هيچ گونه حركت دسته جمعى ديده نميشود . در اين موقع كه اين كلمات را مينويسم ، آن حالت روحى را كه در زيارت بيت اللّه از آن حشمت و جلال دريافت كرده بودم ، در خود شهود ميكنم و همان ابيات را كه از حكيم صفاى اصفهانى رحمة اللّه عليه در آن زمان خوانده بودم ، در اينجا مى آورم :
نتيجه دوم جوشيدن احساس بسيار شريف درون نگرى و قطع نظر از علائق عاريتى است كه چند روزى از طرف قراردادها و اعتبارات و لذائذ محدود و نسبى و تخيلات به موجوديت آدمى مى چسبد و پس از آنكه سرمايه هاى بسيار عظيم مغز و روان و روح آدمى را مستهلك ساخت ، راه فنا را پيش ميگيرد و بدون اينكه به پشت سرش بنگرد كه از يك موجود بسيار عالى بنام انسانى چه تفاله اى را بر جاى گذاشت ، ناپديد ميگردد .
آدمى در حاليكه احرام را مى بندد ، بخوبى به ياد تنها به اين دنيا آمدن و تنها از اين دنيا رفتن را متذكر ميشود و در آن موقع است كه انسان تا حدودى به طعم تصنعى بودن فلسفه هائى پى ميبرد كه ميگويد : فرد مطلقا ساخته شده اجتماع است ما بدون اينكه دخالت و تأثير اجتماع و اصالت آن را در بعد اجتماعى فرد مورد ترديد قرار بدهيم ، بر اصالت هويت فرد نيز تأكيد مى كنيم و ميگوئيم : آنانكه در اصالت مطلق اجتماع راه افراط مى پيمايند ، بايد متوجه شوند كه به اضافه صدها حالات حقيقى كه انسان اصالت هويت فردى خود را در آنها در مى يابد ، مانند لذائذ و آلام ، هر انسانى تنها وارد اين دنيا ميشود و تنها از اين دنيا بيرون مى رود و تاكنون هم مشاهده نشده است كه حتى يكى از مردم اجتماع برود به بيمارستان و به بيمارى بگويد كه يك دقيقه دردت را بمن بده تا من كه يك جزئى از اجتماع هستم كه ترا ساخته ام ، درد ترا بكشم خلاصه ، لباس احرام كار بسيار شگفت انگيزى مينمايد كه در عين حال كه انسان را به روى جويبار خويشتن خم ميكند كه لحظاتى با خويشتن خلوت كند و معناى إنَّ صَلوتِى وَ نُسُكِى وَ مَحْيَاىَ وَ مَماتِى لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ 1 ( تحقيقا نماز و عبادت من و زندگى و مرگ من از آن خدا پرورنده عالميان است . ) را واقعا دريابد ، در همين حال همين لباس احرام روح جمعى را در انسانها بيدار
( 1 ) . الانعام آيه 162 . [ 119 ] مينمايد تا همگى بفهمند كه
نه تنها در صدها هزار كه اگر همه مردمى كه در اين خاكدان بدنيا آمده اند و پس از اين هم خواهند آمد ، در آن رصدگاه نظاره و انجذاب به بينهايت ، يعنى در آن مكان مقدس ( بيت اللّه ) جمع شوند باز بيش از همان پوشاك ساده را نميتوانند بپوشند .
3 لبيك يعنى اجابت ميكنم دعوت ترا اى خداى من ، كه اگر اين كلمه واقعا از دل برآيد ، قطعى است كه دعوت از خدا هم واقعا متوجه آن بنده گشته است . آيا كسانى كه مورد دعوت خداوندى قرار گرفته اند ، شرفى بالاتر از اين سراغ دارند كه خدا آنان را خواسته است كه در پيشگاه او حاضر شوند و به شهود عظمت و فروغ او نائل آيند ؟ هرگز گمان مبريد كه شما بدون دعوت خداوند سبحان ، لبيك را از اعماق دل برآوريد اگر احساس كرديد كه نوعى لرزش پر معنى در دل شما بوجود آمد .
4 اخلاص در نيت از آغاز اين عمل بسيار بزرگ تا پايان آن ، زيرا همه اجزاء آن اعم از عمل و ذكر ، در حضور دربارگاه الهى به وقوع مى پيوندد و حكمت اعلاى آنها تقرب و توجه به خدا است . درباره اخلاص در عمل در قرآن و در سرتاسر سخنان امير المؤمنين و ديگر ائمه معصومين عليهم السلام عالى ترين مطالب مطرح شده است كه ميتوان گفت : همه آنها بنحوى خاص اخلاص را روح عمل معرفى مينمايد .
5 خوددارى از ارتكاب امورى متعدد امورى كه پس از بستن احرام بايد مورد خوددارى قرار بگيرد در نزد فقهاء مورد اختلاف است . محقق حلى در كتاب شرايع الاسلام تروك احرام را 20 ميشمارد . بعضى از فقهاء 18 و در كتاب النافع و التبصره 14 تا شمرده شده است . بهر حال ، آن محرمات كه در حال احرام بايد ترك شود هر يك بنحوى ، انسان را بعالم ماده و ماديات مى پيوندد و با ترك آنها مقدارى او را از علائق طبيعى و لذائذ مادى رها مى نمايد و به احساس تجرد و عظمت روح و نورانيت آن موفق مى سازد .
6 آيا وقتى كه از در مسجد الحرام وارد ميشويد و خود را روياروى خانه اى مى بينيد كه با دستور الهى بنا شده و تا كنون هزاران انبياء و اوصياء و اولياء [ 120 ]
و دلسوختگان پرواز در فضاى ملكوت ، ذكر يا رب در دهان دور آن گشته اند و به بارگاه خداوندى عروج نموده و با خداى خود براز و نياز پرداخته اند ميدانيد كه در چه موقعيتى هستيد ؟
7 آيا در موقع تشرف به بيت اللَّه الحرام ، عظمت احساس تكليف و انجام متعهدانه آن را در موقع طواف به دور چند سنگ رويهم چيده شده ، درك نموده ايد ؟ آيا هيچ ميدانيد كه آن محيط محدود كه بيت را دربر گرفته تا كنون چه درسهائى به اولاد آدم داده است و آنها را تا مرتفع ترين قله مرتفع بالا برده است و آنگاه آنانرا به چشمه سار درون خويشتن شان خم كرده است اين زمزمه دائمى بيت اللّه الحرام است كه فقط حجاج حقيقى آنرا ميشنوند كه
8 حركت و تكاپو در ما بين صفا و مروه بدون توجه به چيزى حتى با فراموش كردن خويشتن ، حركت در عرصات قيامت را كه هيچ كسى متوجه هيچ كس و هيچ چيزى نيست مجسم مى كند .
9 وقوف در صحراى عرفات و نيايش در آن ، از اعماق قلب توأم با خلوص و صفا . مضامين دعاى عرفه اى كه سرور شهيدان امام حسين بن على عليهما السلام در آن مكان مقدس الهى خوانده است ، مى فهماند كه بنده مشتاق انجذاب به بارگاه ربوبى ، چگونه ميتواند با پروردگارش ارتباط برقرار كرده و در جذبات آن فياض مطلق فرو رود .
10 وقوف شبانگاهى در مشعر الحرام ، عظمت و ملكوتى بودن فضاى مشعر الحرام را فقط خدا ميداند و آنكس كه ديده براى شب بيداران مشعر الحرام ، اين نتيجه كافى است كه بقيه عمر را هميشه بيدار بوده و خواب غفلت سراغ آنانرا نخواهد گرفت . آنجا براى آگاهان افقى پديدار ميگردد كه عالى ترين نمايشى از بيكرانگى دارد . ديدار آن افق ملكوتى چنان حلقه هاى آهنين عالم ماده و ماديات را از خشونت مى اندازد و نرم ميسازد كه آنها را مبدل به اشباح و سايه هائى از حلقه هاى زنجيرى مينمايد كه گوئى هريك از آنها پله اى براى صعود اختيار به قله هاى اعلاى ملكوت الهى است .
نيايش هاى شبانگاهى مشعر الحرام ، زمزمه هاى ابدى روح است كه در اين سراى خاكى [ 121 ]
ميتواند سر بدهد و قرار گرفتن در مسير إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ درك و دريافت نمايد .
11 وارد منى ميشويد ، به پيروى از ابو الانبياء ابراهيم خليل الرحمن عليه السلام عمل قربانى را انجام بدهيد نام خدا را در موقع قربانى ميبريد كه اى خداوند خالق زندگى و مرگ ، بدستور تُست كه من اين جاندار را از پاى در مى آورم و اگر دستور تو نبود ، من جرأت ريختن قطره اى از خون هيج جاندارى را نداشتم . اين قربانى ميتواند تعليم كند كه حيوان جان خود را در راه اعتلاء و كمال روحى انسانى از دست ميدهد .
12 بارمى جمرات ، شيطان مطرود از درگاه الهى را از خود دور مينمائيد .
يقينى است كه اگر نفس اماره درونى را بجاى خود ننشانيد و بت نفس را سنگسار نكنيد ، از دست شيطان بيرونى نجات پيدا نخواهيد كرد و به قول آن شاعر
اين بت نفس است كه درون را براى ورود شيطان و بت هاى بيرونى آماده ميسازد ، بالشى براى آنها تهيه ميكند كه بيايند و به آن بالش تكيه كنند و فرمانروائى درون را بدست بگيرند . اين بود نمونه اى از حكمت هاى اعمال حج كه اگر هر سال تعدادى از مردم مسلمان واقعا از آن حكمت ها برخوردار شوند و برگردند ، جوامع خود را ميتوانند اصلاح نمايند ، ولى دريغا كه جز افراد استثنائى از اين كاروان بسيار بزرگ ، نه تنها از آن حكمت ها استفاده نميكنند ، بلكه اين سفر روحانى و تكاملى را وسيله اى براى اشباع خودخواهى هاى وقيحانه خود اتخاذ مى كنند . اين روايت از امام معصوم است كه وقتى در مكه يكى از حجاج به او ميگويد :
يابن رسول اللَّه ما أكثر الحجيج ؟ ( اى فرزند پيامبر ، چه قدر فراوان است حجاج ؟ ) حضرت در پاسخ فرمود : [ 122 ]
ما أكثر العجيج و أقل الحجيج ؟ ( چقدر فراوان است فرياد زننده و اندك است حج كننده ) 13 يكى از اساسى ترين فلسفه ها و اهداف عمل بسيار با عظمت حج عبارتست از اطلاع مسلمانان از اوضاع و حالات همديگر : و مدتهاى بسيار طولانى است كه اين هدف و حكمت عظمى از يادها رفته و متروك شده است . و گوئى عواملى بسيار نيرومند وجود دارد كه از برقرارى ارتباط ما بين دو انسان مسلم ممانعت جدى بعمل مى آورد كه مبادا بح و گفتگوهاى اجتماعى و سياسى برقرار شود و اين كار موجب روشنى و آگاهى آنان گردد اينكه امير المؤمنين عليه السلام درباره حكمت حج و عمره مى فرمايد :
فإنّهما ينفيان الفقر و يرحضان الذّنب ( زيرا حج و عمره فقر و تنگدستى را منتفى و گناه را ميشويد ) مربوط به جنبه اجتماعى حج است كه مسلمانان در آن سرزمين مقدس از اوضاع و حالات همديگر مطلع ميگردند و با اطلاع از دردهاى اقتصادى و ناگواريهاى سياسى همديگر است كه موجب ميشود در صدد رفع آن دردها و ناگواريها و نابسامانى ها برآيند ، زيرا اين روايت مبارك از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم مورد قبول همه فرق مسلمين است كه
من أصبح و لم يهتمّ بأمور المسلمين فليس بمسلم ( هر كس كه بامدادى سر از خواب برآورد و اهميتى به امور مسلمانان ندهد مسلمان نيست ) [ 123 ]
12، 13 و صلة الرّحم فإنّه مثراة في المال و منسأة في الأجل ( و صله رحم مال را مى افزايد و اجل را به تأخير مى اندازد . )
براى دفع بيمارى از خود بيگانگى از صله ارحام شروع كنيد .