سماحت و سهولت در شریعت اسلام

عبدالکریم عبداللهی نژاد

نسخه متنی
نمايش فراداده

سماحت و سهولت در شريعت اسلام

نشريه دانشكده الهيات مشهدـ شماره49 و 50، سال1379

عبدالكريم عبداللهي نژاد

دانشکد الهيات، دانشگاه فردوسي

چكيده

اين مقاله مشتمل بر مقدّمه‌اي است در بيان برخي از آيات و روايات رسيده از طريق شيعه و سنّي در اثبات سماحت و سهولت در شريعت اسلام و سپس يادآوري مواردي از ابواب فقهي در همين زمينه از قبيل: باب طهارت، تيمّم با نماز (مانند: عدم وجوب قيام در برخي از حالات، جواز جمع ميان دو نماز در سفر و حضر، قصر نماز مسافر، قصر نماز خوف)؛ روزه (مانند: سقوط روزه در سفر و حال بيماري، و عدم وجوب آن بر سالمندان، ذوالعطاش و ...)

يكي از ويژگيهاي شريعت اسلام، سماحت، آسان‌گيري و تخفيف وظايف مسلمانان و نفي سخت‌گيري و مشقّت است؛ به گونه‌اي كه روح غالب در تعاليم عاليه‌ي دين مبين اسلام همان سهولت، مدارا و نرمي است مگر در مواردي كه معنويت فرد يا جامعه به خطر افتد، ايمان، اخلاق و مصلحت آنان مورد تهديد قرار گيرد.

پس از بيان مواردي از ابواب فقهي (طهارت، نماز و روزه) در جهت اثبات ادّعاي فوق‌الذكر، شايسته است به مفاد برخي از «آيات» و «روايات» كه از منابع اساسي و مهم فقه و تعاليم عاليه اسلام مي‌باشد درباره «سماحت و سهولت در شريعت اسلام» به شرح زير توجّه شود:

الف: آيات

1ـ «شهر رمضان الّذي انزل فيه القرآن هديً للنّاس و بيناتٍ من الهدي و الفرقان فمن شهد الشّهر منكم فليصمه ومن كان مريضاً اوعلي سفرٍٍ فعدّةٌ من ايّام اخر يريد بكم اليسر و لايريد بكم العسر ولتكموا العدّة ولتكبرّو والله علي ماهدايكم و لعلّكم تشّكرون»:

(ايام روزه) ماه رمضاني است كه قرآن براي راهنمايي مردم نشانه‌هاي هدايت و جداسازي حق از باطل در آن ماه نازل شده، پس هر كس ماه رمضان را در حضر باشد بايد روزه بگيرد و هر كس كه بيمار يا در سفر باشد به جاي آن، روزه‌هاي ديگري را در روزه بگيرد كه خداوند خواستار راحتي و آساني براي شماست و نه سختي و دشواري، هدف اين است كه عدّه‌ي سي روز را تكميل نماييد و خدا را به خاطر اين كه شما را هدايت كرد بزرگ بشماريد، شايد (بدين وسيله) سپاسگزار باشيد.

گويا جمل «يريد بكم اليسر و لايريد بكم العسر»: خداوند حكم آسان را براي شما مي‌خواهد و نه تكليف سخت را؛ به منزل علّت استثناي حكم مريض و مسافران از روزه گرفتن و افطار آن در ماه رمضان و روزه گرفتن در روزهاي ديگر سال است.

2ـ «فبما رحمةٍ من الله لنت لهم ولو كنت فظّاً غليظ القلب لانفضّوا من حولك».

به مرحمت الهي با مردم نرم و مهربان شدي و اگر سخت دل (و تند خو )بودي از پيرامون تو پراكنده مي شدند.

همان گونه كه ملاحظه مي شود از ويژگيهاي برجسته و مزيت فوق العاد پيامبر گرامي در جذب مردم به اسلام، نرم خويي و مهرباني آن حضرت بوده است.

3ـ «يريد الله يخفّف عنكم و خلق الانسان ضعيفاً»

خداوند مي‌خواهد بار شما را سبك كند، چون انسان ناتوان آفريده شده است.

جهت ناتواني انسان اين است كه همواره با مشتهيات نفساني و غرايز گوناگون درگير است.

4ـ «ما يريد الله ليجعل عليكم من حرجٍ ولكن يريد ليطّهر كم وليتمّ نعمته عليكم لعلّكم تشكرون»:

خداوند نمي‌خواهند شما را در تنگنايي قرار دهد (و تكليف دشواري بر دوش شما بگذارد) بلكه مي‌خواهد شما را پاك سازد و نعمتش را بر شما تمام نمايد، باشد كه سپاس بگذاريد.

داخل شدن حرف «من» در «من حرجٍ» بر مفعول فعل «ما يريد» براي نفي تأكيد است، بنابراين در ميان احكام ديني،‌ هيچ حكم حرجي خواسته نشده است و بدين منظور است كه اساساً اراد جعل حكم حرجي نفي شده است و نه خود حرج.

لازم به يادآوري است كه حرج دوگونه است:

الف: حرجي كه ملاك حكم و مصلحت مطلوب از آن حكم باشد كه طبعاً اصل حكم نيز در اين صورت ذاتاً حرجي صادر مي شود، چون حكم، تابع ملاك است و فرض اين است كه ملاك حكم، حرجي مي‌باشد، مانند اين فرضاً مرّبي مي‌خواهد ملكه زهد و ترك لذّت را در دل كسي كه تحت تربيت اوست پديد آورد، استفاده از هرگونه غذاي لذيذ را بر او ممنوع مي‌سازد.

ب: اصل حكم ذاتاً حرجي نيست ولي بالعرض حرجي مي‌شود، يعني حرجي بودن به خاطر اسباب و علل اتّفاقي است كه از خارج بر آن حكم عارض ميشود و در نتيجه بعضي از افراد آن حكم، ‌حرجي مي‌شود. در اين صورت،‌ حكم اولي در خصوص آن افراد حرجي، ساقط و در موارد غير حرجي به اعتبار خود باقي مي‌باشد؛ مانند سقوط حكم وجوب قيام برنمازگزاري كه فرضاً پا درد يا كمر درد و ... دارد، حكم وجوب قيام بر او ساقط مي‌شود، چون حرجي است ولي در مورد نماز گزاراني كه توان ايستادن در حال نماز را دارند، حكم وجوب قيام به اعتبار خود باقي است.

بر حسب جمل «ولكن يريد ليطهرّ كم و ...» مراد از آي كريمه نفي حرجي است كه در ملاك حكم باشد، پس احكام الهي، ‌حرجي نيستند و اساساً هيچ حكمي با هدف دشواري تشريع نشده است بلكه براي تطهير و اتمام نعمت دين كه ملاك احكام است تشريع شده و به خاطر همين است كه هرگاه وضو و غسل، حرجي باشد (خواه آب نباشد يا تهي آن و يا استفاد از آن براي مكلّف، دشوار باشد) تكليف وضو و غسل، برداشته مي‌شود و به جاي آن، خکم تيمّم که در توان مکلف است واجب مي‌شود؛ پس اصل حكم طهارت ساقط نمي‌شود، چون هدف اصلي از اين حكم، همان‌گونه كه گذشت، تطهير و اتمام نعمت دين است. و فرق ميان اين دو غايت و نتيجه (تطهير و اتمام نعمت) اين ست كه تطهير، نتيج خصوص تشريع طهارتهاي سه‌گانه، و اتمام نعمت، نتيج تشريع و تبيين تمامي احكام دين است پس يكي از آن دو نتيجه، خاص و ديگري عام است.

5ـ «ويضع عنهم اصرهم والاغلال الّتي كانت عليهم»:

(يكي از ويژگيهاي پيامبر گرامي اسلام اين است كه) احكام پر رنج و سختي كه همچون زنجير برگردن خود نهاده‌اند برمي‌دارد.

6ـ «و ما جعل عليكم في الدّين من حرجٍ»:

خداوند هيچ تكليف دشواري را در دين بر عهده شما قرار نداده است.

هرگونه حرج و دشواري را برداشته است، اعم از اين كه دشواري در خود حكم باشد و يا دشواري كه به خاطر اسباب و علل اتفاقي از خارج بر آن حكم عارض شود. پس شريعت اسلام، شريعت سهل و آسان و شريعت حضرت ابراهيم حنيف است كه تسليم پروردگار خود بوده است».

ب: روايات

روايات فراواني است از شيعه و سني، مبني بر اين كه شريعت اسلام، داراي ويژگيهايي به شرح زير است:

الف) اسلام آيين سهل و آسان

1ـ پيامبر گرامي اسلام (ص) فرمود: «بعثني بالحنفيّة السّهلة السّمحه»:

خداوند، مرا بر آيين توحيدي سهل و آسان برانگيخت.

2ـ «بعثت بالحنفيّة السّهلة»: من بر آيين سهل و آسان مبعوث شده‌ام، و نيز فرمود:

3ـ «اسمحوا يسمح لكم»: آسان بگيريد تا بر شما آسان گرفته شود.

4ـ «إنّ الدّين يسر»: دين اسلام، آيين آساني است.

5ـ «إنّكم أمّةٌ أريد بكم اليسر»: شما امتي هستيد كه از شما آساني خواسته شد.

6ـ «يسرّوا و لاتسعرّوا، و بشّروا و لاتنفّروا»: آسان بگيريد، سخت مگيريد، مژده دهيد، متنفّرسازيد.

طبراني مي‌نويسد: هنگامي كه آي شريفه45 از سوره احزاب(يا ايّها النّبي انّا ارسلناك شاهداً و مبشّراً و نذيراً) نازل شد، پيامبر اكرم صلّي الله عليه‌ و سلّم، علّي بن‌ابي طالب و معاذ را خواست و مأموريت داد كه به «يمن» بروند و فرمود: برويد و مژده دهيد، متنفر مسازيد، آسان بگيريد و سخت مگيريد، زيرا آيه‌اي بر من نازل شد كه اي پيامبر ما تو را به پيامبري فرستاديم تا بر نيك و بد امت گواه باشي، مژده رسان بهشت، هشداردهنده از دوزخ، دعوت كنند به توحيد (وشهادت به لااله إلّا الله) و چراغ فروزان به قرآن باشي.

7ـ حضرت علي عليه السلام فرمود: «إنّ أحبّ دينكم إلي الله الحَنفيّة السّمحة السّهلة»

محبوبترين آيين الهي در پيشگاه خداوند، آيين توحيدي سهل و آسان است.

8 ـ عن أبي عبدالله عليه السّلام قال: إنّ اللهَ تبارك و تعالي أعطي محمّداً ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ شرايع نوح و إبراهيم و موسي و عيسي ـ عليهم السّلام ـ التّوحيد و الإخلاص و خلع الأنداء و الفطرة الحنفيّة السّمحة»:

امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند متعال، شرايع (پيامبران اولوالعزم) نوح، ابراهيم، موسي و عيسي ـ عليهم السلام ـ را كه تويد، اخلاص، ترك بت‌پرستي، فطرت حنيف آسان است به پيامبر اسلام حضرت محمد‌(ص) مرحمت نمود.

ب: مدارا و سازگاري با مردم

1 ـ عن أبي عبدالله عليه السّلام قال: قال رسول الله صلّي الله عليه وآله وسلّم: «أمرني ربّي بمداراة النّاس كما أمرني بأداء الفرائض»:

امام صادق عليه السلام از پيامبر گرامي صلّي الله وآله و سلّم نقل كرده كه فرمود: پروردگارم مرا به مدارا و سازگاري با مردم فرمان داده است، همان‌گونه كه به انجام واجبات فرمان داده است.

2ـ قال رسول الله صلّي الله عليه وسلّم: «بعثت بمداراة النّاس»: پيامبر اكرم(ص) فرمود: من به سازگاري با مردم مبعوث شده‌ام.

3ـ قال رسول الله صلّي الله عليه وسلّم :« رأس العقل بعد الايمان بالله مداراة النّاس وأهل المعروف في الدّنيا هم أهل المعروف في الآخرة، وأهل المنكر في الدّنيا هم أهل المنكر في‌ الآخرة»: سرچشم خرد پس از ايمان به خدا، سازگاري با مردم است، نيكوكاران در دنيا، نيكوكاران در آخرت و بدكاران در دنيا، بدكاران در آخرت خواهند بود.

4ـ حضرت علي عليه السلام فرمود: «ثمرة العقل مداراة النّاس»: ميو خرد، مدارا و سازگاري با مردم است.

5ـ و نيز فرمود: «سلامة الدّين و الدّنيا في مداراة النّاس»: سلامتي دين و دنيا در سازگاري با مردم است.

ج: نرمي و ملايمت

1ـ عن أبي جعفرٍ عليه السّلام قال: «إنّ لكلّ شييءٍ قفلاً و قفل الايمان الرّفق» امام باقر عليه السلام فرمود: به راستي براي هر چيزي قفلي است و قفل ايمان، نرمي و ملايمت است (و نه سخت‌گيري)

همان‌گونه كه علام مجلسي در شرح اين حديث گفته است رفق يعني نرمي و مهرباني و ترك سخت‌گيري، خواه از مردم نسبت به او خلاف ادبي سربزند يا نه، قفل يعني نگهبان، ايمان در اين حديث به گوهر نفيسي تشبيه شده است (تشبيه معقول به محسوس) كه بايد در نگه‌داري آن توجه شود، به گونه‌اي كه گنجين ايمان، دل، و قفل آن نرمي است كه موجب نگه‌داري ايمان، و مانع خروج آن از گنجين دل مي‌شود تا دچار تباهي نگردد؛ زيرا شيطان، دزد ايمان است و با گشودن قفل بر اثر ترك نرمي، ايمان را خارج مي‌سازد و در نتيجه، انسان را بر ارتكاب نارواييهايي از خشونت، دشنام، قهر و غضب و... برمي‌انگيزاند تا موجب نقص ايمان و يا احياناً باعث زوال آن شود.

2ـ عن أبي جعفر عليه السلام قال:«إنّ الله عزّ وجلّ رفيقٌ يحبّ الرّفق و يعطي علي الرّفق مالا يعطي علي العنف»:

امام باقر عليه السلام فرمود: خداي عزّ وجلّ، مدارا كننده است و نرمي و ملاطفت را دوست دارد، پاداش و ثوابي كه به نرمي و ملايمت مي‌دهد به سخت‌گيري نمي‌دهد.

3ـ عن ابي جعفرٍ عليه السلام قال: قال رسول الله صلّي الله وآله وسلّم:« انّ هذا الّدين متينٌ فأوغلوا فيه برفق ولاتكّرّهوا عبادة الله الي عباد الله فتكونوا كالرّاكب المنبتّ الّذي لاسفراً قطع ولا ظهراً أبقي»:

امام باقر عليه السلام از پيامبر اكرم(ص) نقل مي‌كند كه فرمود: محققاً دين اسلام، آيين دشواري است؛ پس با نرمي و ملاطفت در آن وارد شويد، و بندگي خدا را در نظر بندگان خدا ناپسند سازيد (و به زور تحميل مي‌كند) تا چون سواركار وامانده از كارواني مانيد كه مركب خود را بر اثر تندروي خسته كند و از قافله عقب مانده باشد كه نه راه را پيموده و نه مركبي سالم گذاشته است. همان‌گونه كه در كتاب «سفية البحار»ماده (رفق) از قول مصلح الدين سعدي شيرازي، آمده است: «كارها به رفق و تأمّل برآيد، و مستعجل به سرآيد»


  • به چشم خويش ديدم در بيابان سمند باد پاي، از تك فروماند شتربان همچنان آهسته مي‌راند»

  • كه آهسته سبق برد از شتابان شتربان همچنان آهسته مي‌راند» شتربان همچنان آهسته مي‌راند»

4ـ عن أبي عبدالله عليه السّلام قال: قال رسول الله ـ صلي الله عليه وآله وسلّم‌ـ «ألرّفق يُمْنٌ و الخُرْقُ شُؤمُ»: نرمي فرخنده، وسخت‌گيري و كج خلقي شوم است.

5ـ پيامبر اكرم (ص) فرمود: «من أعطي حظّه من الرّفق، اعطي حظّه من خير الدّنيا و الآخرة، و من حرم حظّه من الرّفق حرم حظّه من خير الدّنيا و الآخرة»:

كسي كه بهره‌اي از نرمي و خوش خويي داشته باشد بهره‌مند از خير دنيا و آخرت است و كسي كه محروم از نرمي و خوش خويي باشد، محروم از خير دنيا و آخرت است.

6ـ و نيز فرمود: »من رفق بامّتي رفق الله به و من شقّ علي أمّتي شفّق الله عليه»:

هركه به امّتم نرمي و ملاطفت نمايد، خدا نيز به او لطف نمايد و هر كه بر آنان سخت گيرد، خدا نيز بر او سخت گيرد.

7ـ پيامبر خدا (ص) فرمود: «المؤمن هيّنٌ ليّنٌ سمعٌ»: شخص مؤمن فروتن، نرمخو وآسانگير است.

8ـ و نيز فرمود:« انّ الله يحبّ الرّفق في الأمر كلّه»: خداوند در هر كاري، نرمي و ملايمت را دوست دارد.

از مجموع مطالب گذشته، روشن شد كه در آموزشهاي اسلامي دربار ساهله و آسان‌گيري، مساهله و جوانمردي، مدارا و نرمي، اكيداً سفارش شده و از آداب و فضايل اخلاقي اسلامي است تا جايي كه عامل موفقيت پيامبر خدا(ص) در امر رسالت معرفي مي‌شود.

آسان گيري در ابواب فقهي

با توجه به اين كه يكي از شرايط عام تكليف، توانايي مكلّف بر انجام آن است و با توجه به قواعد فقهي مانند «قاعد نفي عُسْر و حرج»، «قاعد ميسور» ، «قاعدلاضرر»،«حديث رفع» و ... كه حاكم بر ادّل اوّليه مي‌باشند، هرگاه حكمي موجب دشواري و مشقّت براي مكلّف باشد، برداشته‌ مي‌شود و يا تخفيف پيدا ميكند و تبديل به حكمي مي‌شود كه راحت و آسان باشد. موارد فراواني از آن در ابواب فقهي آمده كه از باب نمونه به برخي از آنها اشاره مي‌شود:

الف ـ باب طهارت يكي از مواردي كه در تعاليم اسلامي آسان گرفته شد، مسأل طهارت در اشياء مشكوك الطهاره است: به گونه‌اي كه «قاعد طهارت» از قواعد مسلّم در نزد عالمان ديني است. خواه آن را قاعد فقهي بدانيم، همان گونه كه صاحب كفاية الاصول مي گويد، چون در تمام ابواب فقهي جاري نيست بلكه اختصاص به باب طهارت دارد و يا قاعد اصولي بدانيم همان طوري كه صاحب مصباح الأصول مي‌گويد، چون ميزان در اصولي بودن هر مسأله‌اي اين است كه نتيجه‌اش در طريق استنباط حكم فرعي قرار بگيرد و نه جريان در تمامي ابواب فقهي؛ و گرنه بسياري از مباحث اصولي از علم اصول خارج مي شود، مانند بحث دلالت نهي بر فساد در عبادت كه به جز در باب عبادت جاري نيست.

به هر حال برابر«قاعد طهارت» كه برگرفته از اخباري از قبيل موثقه عمار به گفت شيخ اعظم انصاري در «فرائد الاصول» است؛ اصل در هر چيزي كه مشكوك الطّهاره باشد، طهارت است مگر يقين به نجاست آن حاصل شود.

تيمّم ـ به موجب آيات و روايات هرگاه براي «وضو» و«غسل» آب نباشد، يا مكلّف به آن دسترسي نداشته باشد، يا تهي آب ، مشقّت داشته باشد يا استفاد از آب براي او ضرر داشته باشد و يا به هر جهتي نتواند از آب استفاده كند، حكم وضو وغسل تخفيف پيدا مي‌كند و«تيمّم» جايگزين آن مي‌گردد. مردي در سفر بود و بر اثر اصابت سنگي، سرش زخمي شد و با اين حال، محتلم شد و نياز به غسل پيدا كرد، از همراهان خود پرسيد: آيا مي‌توانم تيمّم كنم؟ گفتند: با وجود آب، جاي تيمّم نيست. پس به ناچار غسل كرد و بر اثر آن، از دنيا رفت.(3)

پيامبر گرامي(ص) پس از شنيدن گزارش اين ماجرا، فرمود:« قتلوه قتلهم الله انّما كان دواء العيّ السّؤال»: خدا همراهان او را بكشد ( هشداري است به همراهان) كه سبب مرگ او شدند، درمان درد ناداني پرسيدن است.

ب ـ نماز

مواردي از احكام تخفيفي و تسهيلي مربوط به نماز را يادآور مي‌شود:

1 ـ عدم وجوب قيام: يكي از واجبات ركني نماز،ايستادن نمازگزار در حال نيّت كردن و گفتن تكبيرة الاحرام و ... است، امّا اگر توانايي ايستادن نداشت، مي‌نشيند و چنانچه از نشستن نيز عاجز باشد به پهلو مي‌خوابد و اگر از آن هم ناتوان باشد به پشت مي‌خوابد و براي ركوع و سجود با سر اشاره مي‌كند و چنانچه نتواند سرش را تكان دهد و با سراشاره كند، چشمان خود را به قصد ركوع و سجود مي‌بندد و در صورتي كه از آن هم ناتوان بود، افعال نماز در دل خطور مي‌دهد و اذكار را به زبان مي‌آورد.

2 ـ جواز جمع ميان دو نماز در سفر و حضر: جمع ميان دو نماز يعني نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشا، با هم خوانده شود، مثلاُ نماز عصر، زودتر از وقت خاص خودش پس از نماز ظهر خوانده شود، يا نماز ظهر، ديرتر از وقت خاص خودش پيش از نماز عصر خوانده شود و جمع ميان نماز مغرب و عشا نيز به همين صورت.

امّا جمر ميان دو نماز در حال سفر،به اتفاق شيعه و سنّي جايز است و براي اطلّاع از مآخذ و منابع طرفين به پي نوشتها مراجعه شود.

در«غايه المأمول» آمده است: «تسهيلاً عليه كالقصر، بل أولي»: جهت جواز جمع ميان دو نماز در حال سفر، براي تسهيل و راحتي نمازگزار مسافر است، همچون قصر نماز مسافر بلكه جواز جمع دو نماز در حال سفرآ سزاوارتر از قصر است،زيرا وقتي كه نماز چهار مسافر، براي راحتي او به دو ركعت تقليل مي‌يابد پس جمع ميان دو نماز به طريقي اولي جايز است.

همان‌گونه كه در «الفقه علي المذاهب الأربعة» آمده، با اين كه براي هر يك از نمازهاي روزانه، وقت خاصّي است«ولكن الدّين الاسلامي دين يسرٍ» ولي دين اسلام، آيين آسان و راحتي است كه اجازه مي‌دهد نمازي در غير وقت خاص خودش خوانده شود و حتّي در برخي از شرايط، جمع ميان دو نماز، مستحب و بلكه واجب مي‌باشد.

امّا جمع ميان دو نماز در حضر، در كتابهاي روايي اهل تشيّع، و صحاح اهل تسنّن، دهها‌ حديث وارد شده كه پيامبر اكرم(ص)، نماز ظهر و عصر، و مغرب و عشا را در حال اقامت در مدين منّوره، بدون اينكه خوف و عذري در بين باشد با هم مي‌خواند تا امّت اسلامي دو وسعت و راحت باشند و دچار زحمت و مشقت نگردند. اينكه براي توجه بيشتر، برخي از روايات شيعه و سنّي را از باب نمونه يادآور مي‌ِشود:

در كتاب «كافي»،«استبصار»و «تهذيب» از امام صادق عليه السلام، رعايت شده كه فرمود: پيامبر خدا(ص) بدون جهت خاصي، (مانند مسافرت، بارش باران ترس و هر عذر ديگري) نماز ظهر و عصر را با هم هنگام زوال ظهر، و نماز مغرب و عشا را با هم پيش از زوال شفق مغربيه، با مردم به جماعت خواندند تا امت اسلامي از نظر زمان در وسعت و راحت باشند.

در «وسائل الشيعة» باب 32 از ابواب المواقيت كتاب صلاة (باب جواز جمع ميان دو نماز بدون عذر)يازده حديث را يادآور مي‌شود كه در برخي از آن احاديث علت جمع ميان دو نماز، در وسعت قرار دادن امّت اسلامي، تخفيف حكم و نفي حرج از امت ذكر شده است.

اما در كتابهاي روايي اهل تسنّن نيز روايات فراواني دربار جواز جمع ميان دو نماز در حضر رسيده كه از باب نمونه به برخي ازآنها اشاره مي‌شود:

در «صحيح بخاري» از ابن عباس روايت مي‌كند: «انّ النّبيّ صلّي الله عليه وسلّم صلّي بالمدينة سبعاً و ثمانياً الظّهر والعصر والمغرب والعشاء».

در «صحيح مسلم» و «سنن نسائي» علت جواز جمع ميان دو نماز را بدون عذر ترس و باران، توسط پيامبر خدا(ص) در مدين منوّره، نفي حرج و مشقت از امت اسلامي، ذكر مي‌شود. در «مسند احمد بن حنبل» تنها از ابن‌عباس، پانزده روايت نقل مي‌كند كه پيامبر خدا (ص) نماز ظهرو عصر، و مغرب و عشا را با هم خواند تا امت اسلامي در وسعت و راحتي باشند و دچار زحمت و مشقّت نشوند.

«طبراني» نيز نقل مي‌كند كه انگيز جمع ميان دو نماز توسّط پيامبر خدا(ص) با در وسعت قرار دادن نمازگزاران است.

در كتاب«التاج الجامع للأصول في احاديث الرسول (ص)» پس از نقل روايت ابن عباس، از صحيح بخاري، صحيح مسلم، سنن ابو داود، سنن ترمذي و سنن نسائيّ، و اين كه علت جمع ميان دو نماز بدون عذري از سفر، ترس و باران و در شرح عبارت روايت:أرادَ الّا يخرج امّته» نوشته است: خواست پيامبر خدا (ص) اين بود كه امت اسلامي، دچار تنگنا و مشقّت و زحمت نگردند بلكه در وسعت و راحتي ديني باشند.

3ـ قصر نماز مسافر نمازهاي چهار ركعتي مسافر، به دو ركعت، تقليل مي‌يابد، خداوند متعال مي‌فرمايد: زماني كه در سفر باشيد گناهي بر شما نيست كه نماز را كوتاه نماييد، اگر بترسيد كه كافران شما را به بلا اندازند، چون كافران، دشمن آشكار شما هستند.

در روايات شيعه و سنّني، آمده كه قصر نماز مسافر، هديه، رحمت، لطف و تخفيف الهي است كه به نمازگزار مسافر، كرامت شده و روشن است كه مقتضاي ادب و معرفت، پذيرش احسان، با قصر نماز در سفر است و نه ردّ احسان.

4 ـ قصر نماز خوف به موجب آي 103 سوره نساء و روايات نماز خوف، از نظر كميّت و كيفيت، تغيير مي‌كند.

ج ـ روزه

نمونه‌هايي از احكام تسهيلي و تخفيفي روزه:

1ـ سقوط روزه در سفر

به موجب آي 104 سوره بقره و نيز آي105 كه در آغاز مقاله، توضيحاتي پيرامون آن داده شد، براي راحتي و آساني مسافر و نفي مشقّت و دشواري، حكم روزه گرفتن از شخص مسافر برداشته شد و به جاي آن بايد در روزهاي ديگر سال كه مسافر نيست، روزه بگيرد.

در روايات، افطار روزه در سفر، همانند قصر نماز در حال سفر عطيّه و احسان الهي معرفي شده كه مقتضاي ادب و معرفت، پذيرش هديّه است و ردّ احسان با گرفتن روزه در حال سفر، دور از ادب و معرفت است. از باب نمونه به روايت زير توجّه شود: قال رسول الله ص: إنّ الله عزّ وجلّ تصدّق علي مرضي أمتّي و مسافريها بالتّقصير والإفطار؛ ايسرّ أحد كم إذا تصدّق بصدقهٍ أن تردّ عليه؟

2ـ سقوط روزه در حال بيماري

آنچه درباره سقوط روزه در حال مسافرت گفته شد، عيناً دربار سقوط روزه در حال بيماري كه روزه گرفتن ضرر داشته باشد نيز صادق است و نياز به توضيح نيست.

3ـ عدم وجوب روزه بر سالمندان و ذوالعطاش

سالمندان و كسي كه بيماري تشنگي دارد و توانايي گرفتن روزه را ندارند و يا بر اثر روزه دچار مشقّت و سختي مي‌شوند، روزه برآنان واجب نيست، زيرا به موجب عموم آياتي كه حكم دشوار، حرجي و تكليفي كه بيش از توان مكلّف باشد برداشته شده است و نيز بر اساس رواياتي كه دلالت بر نفي ضرر و نفي عسر و حرج دارند و اين كه اسلام، آيين آسان و راحت است و نيز به مقتضاي رواياتي در خصوص گروههاي ياد شده، روزه ازآنان ساقط است.

4ـ واجب نبودن روزه

بر زني كه نزديك زاييدن اوست و نيز زني كه بچه شير مي‌دهد و روزه براي او و يا براي بچه‌اش ضرر دارد اين بود نمونه‌هايي از مساهله و آسان‌گيري تعاليم اسلامي در برخي از ابواب فقهي. بديهي است كه موارد فراواني از احكام تخفيفي و تسهيلي تعاليم عالي اسلام در ساير ابواب فقهي وجود دارد كه خارج از حدّ مقاله است.

نكت قابل توجه

همان‌گونه كه آغاز اين مقاله گفته شد، مسامحه و مساهله، هنگامي پسنديده و مورد سفارش و تأكيد اسلام است كه مصلحت و سعادت حقيقي جامعه به خطر نيفتد، و لذا مواردي در شريعت اسلام است كه قابل مسامحه و مساهله نيست.

. « كلّ شييءٍ طاهرٌ حتي تعلم أنّه قذرٌ». رك: مستدرك الوسائل (دوره سه جلدي) ، ج1، ص164،و (دوره 19 جلدي تحقيق شده)، ج2 ص583، نقل از كتاب المقنع، صدوق.

. يعني کسي که بيماري تشنگي دارد ( شايد مراد از آن، کسي باشد که بيماري قند دارد و زياد تشنه مي‌شود).

1- سوره بقره،آيه 185.
2- سيدمحمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، تهران، دارالكتب الإسلامية،‌چاپ آخوندي، سال 1394 هـ.ق‏ّ. ج 2، ص22.
3- آل عمران، آيه 159.
4- نساء آيه 28.
5- الميزان،‌ج4، ص300.
6- مائده،‌ آيه 6.
7- الميزان، ج 5،ص247 و 248.
8- اعراف، آيه157.
9- الميزان، ج14،ص452: (فهي شريعة سهلة سمحة ملّة أبيهم ابراهيم الحنيف الذّي أسم لربّه).
10- الكافي، محمدبن يعقوب كليني: تصحيح و تعليق علي اكبر غفاري، دارالكتب الإسلاميه. سال 1391 هـ.ق‏ّ. ج 5، ص494.
11- محمد باقر مجلسي معروف به علامه مجلسي: بحارالانوار، بيروت، داراحياء التّراث العربي،‌1403 هـ.ق‏ّ. ج68، صص 319 و 346: (وعن النبي‏ّّّّّّ (ص) بعثت إليكم بالحنفّية السّمحة السّهلة البيضاء) و ج69 ص42؛ ابوالقاسم سليمان بن احمد طبراني، المعجم الكبير،‌تحقيق حمدي عبدالمجيد السفلي،‌1404 ه‍. ج. 8ص 216 شماره 7868 (بعثت بالحنفية السّمحة)؛ كنزل‌العمّال في سنن الأقول و الأعمال، علاءالدين، علي متقي بن حسام‌ الدين هندي معروف به متقي هندي: بيروت، مؤسسة‌الرسالة، ‌1409 هـ.ق‏ّ. ج1، ص178 شماره 900 و ص 445 شماره 32095.
12- كنزالعمّال، ج6، ص 343،‌شماره 15963 و 15964، النهاية في غريب الحديث و الأثر، ابن اثير جزري: ماده (سمح) «اسمح يسمح لك» اي سهّل يسهل عليك.
13- كنزل العمال، ج3، ص 35، شماره 5343؛ التاج الجامع للأصول في أحاديث الرسول(ص)، منصور علي ناصف: بيروت، داراحياء التّراث العربي، چاپ سوم، 1381 هـ.ق‏ّ. ج 1، ص49.
14- . مسند الامام احمد بن حنبل (دوره شش جلدي)، بيروت،‌مكتب الاسلامي دارصادر،‌1389، ج5 ص32؛كنزالعمال،‌ج3، ص670، شماره 8414.
15- كنزل العمال، ج3،‌ص 37،‌شماره 5360؛ محمد (عبدالرؤف) مناوي:‌فيض القدير، شرح الجامع الصغير،‌چاپ مصر،‌1357 هـ.ق‏ّ. ج6،‌ص 461 شماره 10010 و نيز كنزالعمال، ج3،‌ص29، شماره5306: «أدعوا النّاس و بشرّو ولاتنفرّوا،‌يسرّوا ولا تعسرّوا).
16- المعجم الكبير، ج11، ص248، شماره1841از (عن ابن عباس،قال؛ امّا نزلت«يا ايّها النّبيّ انّا ارسلناك شاهداً و مبشرّاًو نذيراً» دعاالنبي‏ّّّّّّ‏ّ صلّي الله عليه وسلّم عليّاً و معاذاً، و قدكان أمر همان أن يخرجا إلي اليمن فقال: انطلقا و بشرّاو لا تنفرّا، و يسّرا ولاتعسرّا، فانّه قدانزلت عليّ يا ايّها النبي‏ّّّّّّ انّا ارسلناك شاهداً علي أمتّك مبشّراً باجنّة و نذيراًمن النّار و داعياً الي شهادة أن لا اله إلّا الله و سراجاً منيراً بالقرآن». صحيح البخاري، ابوعبدالله محمدبن اسماعيل بن ابراهيم بخاري: دارالفكر، 1401هـ . ق؛ ج5، ص108و ج7 ص101، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر سبوطي: الدّرالمنثور في التفسير بالمأثور، چاپ تهران، ج 5، ص206.
17- ابو جعفر بن علي بن حسين بن بابويه قمي: من لايحضره الفقيه، تصحيح و تعليق علي اكبر غفاري، مؤسس نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه، قم،1404 هـ.ق‏ّ ج1، ص12شماره16؛ صحيح بخاري،ج1، ص15كتاب الاماين (باب الدين يسر، و قول النّبي صلي الله عليه و سلّم: «أحبّ الدين إلي الله الحنفيّة»؛ كنز العمّال، ج1،ص178، شماره899: (أحبّ الأديان الي الله الحنفيّة السّمحة).
18-ابوالقاسم سليمان بن احمد طيراني، المعجم الأوسط، تحقيق دكتر محمود الطّحان،الرياض،تحقيق دكتر محمود الطحّان ، المملكة العربيةالسّعودية، ج 8 ، ص 172، شمار7347: (ان أحبّ الدين إلي الله الحَنَفِيَةُ السَّمْحَةُ).
19- محمد بن يعقوب كلّيني: الأصول من الكافي، ترجمه محمد باقر كمره‌‌اي، منشورات المكتبة الإسلاميه، سال 1392 هـ.ق‏ّ چاپ چهارم،ج3، ص30؛ كنز العمال، ج3،ص669، شماره 8142 و ص34 شماره5341:(« إنّ الله بعثني بالحنفّية السّمحة دين ابراهيم» ثم قرأ «وما جعل عليكم في الدين من حرج»).
20- الأصول من الكافي، ترجمه كمره‌اي، ج3، ص 182؛ محمد بن حسن، معروف به شيخ حر عاملي، وسائل الشيعة، تصحيح و تحقيق ميرزا عبدالرحيم رباني،تهران، مكتبة الإسلاميه، 1386 هـ. ق. ج8، ص 540 ، شماره 16085، كنز العمال، ج3، ص 407 شماره 7168: ( إنّ الله تعالي أمرني بمداراة الناسكما أمرني بإقامة الفرائض).
21- همان، شماره7169.
22- محمد بن حسن حرّ عاملي: وسائل الشيعة إلي تحصيل مسائل الشرعية، معروف به شيخ حرّ عاملي (دوره20 جلدي)، ج8، ص541.
23- كنز العمال، ج3، صص407، شماره7171.
24- غررالحكم، ترجم محمد علي انصاري،ص360،حرف(ث).
25- مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول (ص)، مولي محمد باقر مجلسي، معروف به علامه مجلسي، دارالكتب الإسلامية، چاپ1363ش، كتاب الايمان و الكفر، باب الرفق،ج8، ص233.
26- همان، ص185.
27- همان، ص139؛ كنزالعمال، ج3، ص40، شماره‌هاي5376 تا79 وص36 شماره 5350 و 5351.
28- قمي، شيخ عباس: سفينة البحار، قمي: ماده (رفق).
29- گلستان سعدي، باب هشتم.
30- الأصول من‌الكافي، ترجمه كمره اي، ج3، ص185؛ ابن شعبه حراني، ابومحمد حسن بن علي بن شعبه: تحف العقول عن آل الرّسول، تصحيح و ترجمه علي اكبر غفاري، كتابفروشي اسلاميه، 1352ش، ص417، از حضرت امام موسي كاظم عليه السلام كنزالعمال،ج3، ص33، شماره 327: (ايسر يمن والعسر شؤمٌ).
31- كنزالعمّال، ج3،ص45، شماره 5408و صص 38و 46 شماره 5368 و 5409، سفينه البحار، ماده(رفق).
32- كنزالعمال، ج3، ص46، شماره5410.
33-مُسند احمد بن حنبل (دوره 6 جلدي)، ج6، ص62: (قال رسول اللهِ صلّي عليه و سلم: « اللّم من رفق بامّتي فارفق به، و من شقّ عليهم فشقّ عليه». پيامبر خدا (ص) فرمود: بار خدايا! هر که با امتم نرمي و ملايمت نمايد تو نيز با او نرمي نما، و هر که با آنان سخت بگيرد تو نيز بر او سخت گير.
34- وسائل الشيعة، ج8، ص 511، كتاب الحج، باب 106، از ابواب احكام العشرة، ح4، شماره مسلسل 15950
35- صحيح بخاري، كتاب الأدب،باب الرّفق، ج7، صفحه80.
36- مستند به آياتي مانند آي 185 سوره بقره: «يريد الله بكم اليسر و لايريد بكم العسر»، آيه 286بقره: «لا يكّلف الله نفساً الّا وسعها»، آيه 6 مائده:« مايريد الله ليجعل عليكم من حرجٍ» ،آي 78حج: «ما جعل عليكم في الدّين من حرجٍ». و روايات مستفيض، رك: سيد ميرزا حسن موسوي بجنوردي:القواعد الفقهية،چاپ نجف، 1389هـ.ق‏ّ.ج ص209؛ ناصر مكارم شيرازي: القواعد الفقهية، مدرس امام امير المؤمنين عليه السلام، چاپ دوم، شوّال 1410هـ.ق‏ّ.ج1، ص163.
37- بر گرفته از روايتي مانند: حديث پيامبر(ص):«إذا أمرتكم بشيءٍ فاتوامنه ما استطعتم»، حديث امام علي عليه السلام: «الميسور لا يسقط بالمعسور»و نيز «ما لايدرك كلّه لا يترك كلّه» كه شيخ انصاري در فرائد الاصول،چاپ كتابفروشي مصطفوي، 1374هـ.ق‏ّ.ص294، احاديث ياد شده را از كتاب عوالي اللئالي (ج4،ص58) نقل مي‌كند و ضعف سند را با شهرت عملي اصحاب قابل جبران مي داند. نيز رك: آخوند مولي محمد كاظم خراساني: كفاية الاصول، (دوره دو جلدي) كتابفروشي علميه اسلاميه، ج2 .ص249. و نيز به كتابهايي كه رشد قواعد فقهيه نوشته شده است.
38-مفاد «قاعده ميسور» اين است كه هرگاه انجام تكليفي به صورت كامل براي مكلّف، دشوار باشد بايد به مقداري كه در توان اوست انجام گيرد، به گفت مولوي:
39-انّ شــــــباً كـــــلّه لا يدرك اعـــــــلموا انّ كلّه لا يترك
40-گرچه نتوان خورد طوفان سحاب كي توان كردن به‌ترك خورد آب
41-آب دريـا را اگـر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد
42-( مثنوي معنوي، جلال الدين محمد بلخي رومي، سازمان چاپ و انتشارات جاويدان، به خط سيد حسن مير خاني آج5، ص422).
43- فرائد الاصول،ص313،كفاية الاصول،ج2ص265؛ القواعد الفقهية بجنوردي، ج1، ص176؛ القواعد الفقهية مكارم شيرازي، ج1، ص29 و دهها كتاب و رسال مستقل دربار «قاعد نفي ضرر» كه مستند به رواياتي است كه به حد استفاضه رسيده و حتي فخر المحقّقين ادعاي تواتر نموده است؛ رك ايضاح الفوائد في شرح مشكلات القواعد، ج2،ص48.
44- پيامبر اكرم (ص) فرمود: «رفع عن امتّي تسعةٌ: الخطاء، والنّسيان، وما اكرهوا عليه وما لا يعلمون، و ما لا يطيقون، و ما اضطروّ عليه، والحسد، والطّيرة، والتّفكّرٌ في الوسوسة في الخلق مالم ينطق بشفته»:
45-از امتّم (مؤاخده يا آثار) نه چيز برداشته شده: اشتباه، فراموشي، آنچه به آن مجبور شده‌اند آنچه نمي‌دانند (= ناداني)، آنچه توانش را ندارند (=عجز)، ناچاري، حسد، فال بدزدن، وسوسه، در آفرينش و خالقيت خداوند و يا انديشه وسوسه در مردم و بدبيني به آنان، مادامي كه به زبان نياورد. رك: خصال شيخ صدوق، ترجم محمد باقركمره‌اي، كتابفروشي اسلاميه،1385هـ.ق‏ّ.ج2، ص184؛ من لا يحضره الفقيه ج1 ص59. حديث 132؛ فرائد الأصول،صص ، 195تا 199؛ كفاية الاصول، ج2، ص168.
46- ابو عبدالله محمدبن مكي عاملي: القواعد والفوائد، تحقيق سيد عبدالهادي حكيم، قم، منشورات مكتبة المفيد، (دو جلدي) ج1، ص123تا 132.
47- سيد محمد كاظم طباطبايي يزدي: العروة الوثقي، دارالكتب الاسلاميه، چاپ آخوندي، 1392هـ.ق‏ّ. مصل النجاسات، الثاني عشر، مسأل 2، ص25.
48- شيخ يوسف بحراني: الحدائق الناضرة في احكام العترة الطاهرة، مؤسّس نشر اسلامي، وابسته به جامع مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم1414هـ.ق‏ّ. ( اصل الحكم المذكور مما لا خلاف فيه ولا شبهة تعتريه)؛ كفاية الأصول،ج2ص165 ؛( انها ثابتة بلا كلام من دون حاجة إلي نقص و ابرام).
49- همان، ج2، ص167.
50- سيد محمد سرور واعظ حسيني بهبودي: مصباح الأصول، (تقرير درس علّامه سيد ابو القاسم خويي)، انتشارات كتابفروشي داوري، چاپ دوم، 1412هـ.ق‏ّ.،ج2،ص250.
51- شيخ مرتضي بن محمد امين بن شمس الدين، معروف به شيخ انصاري: فرائد الصول، كتابفروشي، مصطفوي،1374هـ . ق. ص 324.
52- « و ان كنتم مرضي اوعلي سفر اوجاء احدٌ منكم من الغائط اولمستم النّساء فلم تَجِدوا مآءً فتيمّموا صعيداً طيباً...» سور نساء. آيه 43 و مائد آيه 6. نيز رك : الفروع من الكافي، تصحيح و تعلق علي اكبر غفّاري، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1391هـ. ق. 1350ش، ج3، ص63تا 698.
53-ابو جعفر محمد بن حسن طوسي، معروف به شيخ طوسي: تهذيب الأحكام، تحقيق و تعليق سيد حسن موسوي خراساني، تهران، دارالكتب الإسلاميه، چاپ آخوندي،1390 هـ .ق. ج1 ص183، باب التيّمم.
54-وسائل الشيعة، كتاب الطهاره، باب 2، 3 و5 از ابواب تيمّم، ج2 صص964 تا968؛ صحيح بخاري، كتاب التيمم، ج1، صص 85 تا 91.
55-ابو جعفر محمد بن حسن طوسي: النهاية في مجرد الفقه والفتاوي، انتشارات محمدي، ص45.
56-ابو القاسم نجم الدين جعفر بن حسن، معروف به محقق حلي: شرايع الاسلام في مسائل الحلال والحرام، تحقيق عبدالحسين محمد بقال، قم، مؤسّس اسماعيليان، چاپ سوم،1409 ه. ق. ج1، صص28 و 29، العروة الوثقي، ص154.
57-3 ـ التاج الجامع للأصول في أحاديث الرسول، ج1، ص128.
58- الفروغ من الكافي، ج3، ص68؛ وسائل الشيعة، ج2، صص967 و 968.
59- رك: همان، ج3، ص410؛ ابو جعفر محمد بن عليّ بن حسين بن بابويه قمي: من لا يحضره الفقيه، تصحيح و تعليق علي اكبر غفاري، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، بي تاريخ ، ج1، ص361؛ تهذيب الاحكام، باب صلاة المضطر، صص302 و 174؛ وسائل الشيعه، ج4 ص689 ابواب القيام، ح18، و كتابهاي فقهي: النهاية، ص128، الخلاف، ج ص 420 كتاب الصلاة، م167، شرائع الاسلام ج 1 ص70؛ تذكرة الفقها، ج3 ص91 مسأله 191 به بعد، و...
60-صحيح بخاري، ج2 ص40؛ التاج، ج1 ص 201 نقل از صحاح خمسه (بخاري، مسلم، ابوداود، ترمذي و نسائي)، عبدالرحمن جزيري: الفقه علي المذاهب الاربعة، داراحياء التّراث العربي،چاپ هفتم 1406 هـ.ق‏ّ. ج1، ص497.
61- الفروع من الكافي، ج3، ص431، كتاب الصلاة، ابواب السفر. تهذيب الاحكام، ج2، ص243 باب الموقيت؛ وسائل الشيعة، ج3، ص159 باب 31 از ابواب الموقيت،
62-صحيح بخاري، ج2 صص38 و 39، صحيح مسلم، ج5 ص212، التاج، ج1، ص297، الفقه علي المذاهب الأربعة، ج1، ص483.
63- رك: التاج،ج1،ص298(پاورقي).
64- الفقه علي المذاهب الأربعة،ج1ص483.
65- همان،ج1،ص486.
66- امام احمد بن حنبل: المسند، شرح احمد محمد شاكر، دارالمعارف بمصر،1375هـ.ق‏ّ.ج3ص292 حديث شماره1953 :حدثنا يحيي عن شعبة ثناقتادة قال:سمعت جابربن زيد عن ابن عباس قال:« جمع رسول الله صلّي الله عليه وسلّم بين الظّهر و العصر، والمغرب و العشاء بالمدينة في غير خوفٍ ولا مطرٍ،قيل لابن عبّاسٍ:و ما أراد إلي ذلك؟ قال: أراد أن لايحرج أمّته».
67-اامعجم الاوسط، ج8،ص95 رقم حديث 7191: عن ابن عبّاسٍ قال:« جمع رسول الله صلّي الله عليه و سلّم بين الظّهر و العصر، والمغرب و العشاء بالمدينة، و هو مقيمٌ في غير خوفٍ ولا سفرٍ إنّما أراد بذلك السّعة للأمته.»
68-احمد بن حنبل، المسند، ج 5، سال1370هـ.ق‏ّ. ص81، حديث 3235: :« جمع رسول الله صلّي الله عليه و سلّم بين الظّهرو العصر، والمغرب و العشاء في غير مطرٍ ولاسفرٍ، قالوا: يا ابا عبّاس! ما أراد بذلك؟ قال: التوسّع علي أمّته».
69- امام احمد بن حنبل: المسند، شرح احمد محمد شاکر، دارالمعارف بمصر، 1375 هـ . ق. ج3، ص292 حديث شماره 1953: حدثنا يحيي عن شعبة ثنا قتادة قال: سمعت جابربن زيد عن ابن عباس قال: «جمع رسول الله صلّي الله عليه و سلّم بين الظّهر و العصر، و المغرب و العشاء، بالمدينة، في غير خوفٍ و لا مطرٍ، قيل لابن عبّاس: و ما اراد الي ذالک؟ قال اراد أن لا يحرج امته».
70-المعجم الأوسط، ج8، ص95 رقم حديث 7191: عن ابن عبّاس قال: «جمع رسول الله صلي الله عليه و سلّم بين الظّهر والعصر، والمغرب و العشاء بالمدينة، و هو مقيمٌ في غير خوفٍ و لا سفر إنّما أراد بذلک السّعة للأمته».
71-احمد بن حنبل، المسند، ج5، سال 1370 هـ .ق. ص81، حديث 3235: : «جمع رسول الله صلّي الله عليه و آله و سلم و بين الظّهر و العصر، و المغرب و العشاء، في غير مطرٍ و لا سفرٍ، قالوا: يا ابا عبّاس! ما أراد بذلک؟ قال: التوسّع علي أمّته».
72- الفروغ من‌الكافي، ج3،ص286.
73- ابو جعفر محمد بن حسن معروف به به شيخ طوسي: الاستبصار تحقيق و تعليق سيد حسن موسوي خراسان، تهران، دارالكتب الاسلاميه،1390 هـ.ق‏ّ. ج1،ص271،شماره981.
74- تهذيب الأحكام،ج2،ص263،شماره1046.
75- همان،ج3،ص160.
76- صحيص البخاري، ج1، ص137.
77- صحيح مسلم بشرح النّووي، بيروت، دارإحياء التراث العربي، چاپ اوّل 1347 هـ. ق. ج5صص21تا217؛ شش حديث در همين رابطه ذكر مي‌كند. از جمله در ص215: عن سعيدبن جبيرٍ عن ابن عبّاسٍ، قال: جمع رسول الله صلّي الله عليه و سلّم بين الظّهر و العصر و المغرب و العشاء بالمدينة في غير خوفٍ و لا مطرٍ؛ قال: قلت لابن عبّاسٍ: لم فعل ذلك؟ قال: كي لا يُحْرِجَ امّته».
78- سنن النّسائي، بشرح الحافظ جلال الدين السيوطي، بيروت، دارالحياء التراث العربي، كتاب الصلاة، ص20.
79- همان، ج3، سال 1375هـ.ق‏ّ. ص 265، شماره 1874، ص280شماره1918، ص283شماره1929، ص292شماره1953.
80-ج4، ص70شماره 2269،ص154شماره2465،ص183شماره2534،ص192شمراه2557،ص201شماره2582.
81-ج5، سال 1370هـ.ق‏ّ. ص81شماره3235،ص92شماره 3265،ص100، شماره 3293، ص113،شماره 3323،ص134شماره 3397، ص156 ،شماره 3467.
82- المعجم الأوسط، ج8، ص95شمار 7191.
83- التاج الجامع ...، ج1، ص148.
84- غاية المأمول، شر التاج الجامع للأصول،پاورقي، ص148،ج1، التاج ...
85- سوره نساء، آيه 101، واذا ضربتم في الأرض فليس عليكم جناح ان نقصروا من الصّلوه ان خفتم ان يفتنكم الّذين كفروا انّ الكافرين كانوا لكم عدوّاً مبيناً.
86- من لا يحضره الفقيه، ج1، ص454،حديث 1318؛ عيون اخبار الرضا عليه السلام، ابو جعفر محمد بن علّي بن حسين قمي، معروف به شيخ صدوق: ترجمه علي اكبر غفّاري، نشر صدوق، 1373ش، ج2، ص236؛ وسائل الشيعه، ج5، ص540حديث11340: «فخفّف الله عزّوجلّ عن العبد، لموضع سفره و تعبه ونصيه و اشتغاله بأمر نفسه وظعنه و إقامته لئلّا يشتغل عمّا لابدّ منه من معيشته رحمةً من الله عزّ وجلّ و تعطفاً عليه»؛ وسائل الشيعه، ج5، ص540، حديث11باب22 از ابواب صلاة مسافر:« قال رسول الله (ص):
87-إنّ الله أهدي إلي و إلي أمّتي هديّةً... كرامةً من الله لنا. قالوا:و ما ذلك يا رسول الله؟ قال: الإفطار في السّفر، والتّقصيرفي الصّلاة، فمن لم يفعل ذلك فقد ردّعلي الله عزّ وجلّ هديّته». و نيز، ص539 حديث 11335.
88-التّاج الجامع للأصول، ج1، ص295، الفصل الثاني فرصلاة المسافر.... قال (ص):« صدقةٌ تصدّق الله بها عليكم فاقبلوا صدقته».و در صحيح مسلم، سنن ابوداود»، ترمذي و نسائي، نيز حديث مزبور، روايت شده است.
89-الفقه علي المذاهب الأربعة، ج1، ص472.
90- الفروع من الكافي، ج3، ص455؛ من لايحضره الفقيه، ج1، ص460 حديث 1334، به بعد تهذيب الأحكام، ج3، ص171 ح379 به بعد و ص 299 ح 910 به بعد با وسائل الشيعة، ج5 ص478، التاج الجامع للأصول، ج1، ص292.
91- من لايحضره الفقيه، ج2آ ص 133 حديث 1946 روايت حريز از امام صادق عليه السم: كلّما أضرّ به الصّوم فالإفطارله واجبٌ.
92- به ترتيب، آيه 185بقره، 6مائده و 78حج، 286، بقره.
93- الفروع من الكافي، ج4، ص116؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص133؛ تهذيب الاحكام، ج4، ص238، الاستبصار، ج2، ص103؛ التاج الجامع.... ج2، ص76 و نيز رك: كتابهاي فقي، النهاية، ص159، شرائع الاسلام، ج1، ص191؛ جواهر الكلام، ج17، ص144.
94- الفروع من الكافي، ج4، ص117؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص134؛ تهذيب الاحكام، ج4، ص 239؛ التاج الجامع للأصول، ج2، ص76، و نيز كتابهاي فقهي مانند:
95-النهايه، ص159، شرائع الاسلام، ج1، ص191، مولي احمد بن ممد مهدي نراقي: مستند الشيعة في احكام الشريعة، تحقيق مؤسسآل البيت عليهم السلام لإحياء التّراث ج10، ص378؛ جواهر الكلام، ج17 ص151؛ الفقه علي المذاهب الأربعة، ج1، ص573.