پيامبراني نويد آور و بيم رسان تا براي مردم پس از برانگيخته شدن پيامبران مستمسك و حجتي بر خدا نباشد (و بر مردم اتمام حجت شده باشد) و خدا عزيز و حكيم است.
عالِمُ الغَيبِ وَالشَهادَةِ وَ هُوَ الحَكيمُ الخَبير؛ (7) .
داناي پنهان و آشكار است و اوست حكيم و آگاه.
الَّذي اَحسَنَ كُلَّ شَى ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلقَ الاِنسانِ مِن طينٍ؛ (8) .
او (خدايى) است كه هر چيزي را كه خلق كرد نيكو (خلق) كرد و خلقت انسان را از گل آغاز كرد.
قالَ رَبُّنا الَّذي اَعطي كُلَّ شَى ءٍ خَلقَهُ ثُمَّ هَدي ؛ (9) .
(موسيژ) گفت: پروردگار ما همان است كه به هرچيزي خلقت(لازم) آن را داد و او را (به استفاده از آن خلقت) هدايت كرد.
شما پس از دقت درمفاد آيات ياد شده، خواهيد يافت كه كدام آيه مربوط به كدام يك از دو معناي حكمت است.
بشر تاكنون در پرتو حس كنجكاوي كه يكي از امتيازات انسان است توانسته به قسمتي از رموز واسرار جهان آفرينش پي ببرد و گوشه هايي از اين نظام شگرف و نظم شگفت انگيز آن را درك كند.
اگر بشر به حس كنجكاوي مجهز نبود از نظر علم و كمال در همان حالت بي خبري ابتدايي باقي مي ماند، ولي در سايه اين حس، پرده هاي ضخيم جهل را دريده و با چهره حقيقت آشناتر گشته است.
تكامل فرضيه ها و به اصطلاح صحيح تر تبدل معلومات بشر و جاي گزين شدن فرضيه هاي نو به جاي فرضيه هاي پيشين، نشانه آن است كه علوم انساني به آخرين مرحله تكامل نرسيده و هنوز در مسير تكامل خود گام برمي دارد.
اين كه غالباً فرضيه ها و افكار علمي در محافل دانشمندان ثبات ندارد و به صورت يك رشته قواعد لرزان و غير استوار عرضه و تلقي مي شود، خود گواه بر محدوديت فكر بشر و عجز و ناتواني او از ادراك تمام اسرار جهان آفرينش است.
البته نمي خواهيم بگوييم كه تمام معلومات بشر، دست خوش تبدل و تغيير است؛ زيرا در ميان آنها يك رشته قوانين علمي وجود دارد كه صدها سال است بشر نتايج مثبت آنها را ديده و از طريق برهان عقلي و يا آزمايش هاي علمي به استواري آنها پي برده است.
هم چنين نمي خواهيم زحمات توان فرساي دانشمندان را در طريق كشف مجهولات و رازهاي طبيعت ناديده بگيريم و ارزش آنها را به بهانه اين كه فرضيه هايي لرزان هستند انكار كنيم؛ زيرا همان طور كه شك، مقدمه يقين و انتقاد، اساس اصلاح است، فرضيه هاي غير ثابت هم پايه و اساس كشف رازهاي نهفته طبيعت است.