فلسفه عزاداری یا اهمیت سوگواری

حکیمه‌ قاسمی

نسخه متنی
نمايش فراداده

فلسفه‌ عزاداري‌ يا اهميت‌ سوگواري‌

حكيمه‌ قاسمي‌

مقدمه‌:

در مقطعي‌ از تاريخ‌ زندگاني‌ بشر، حادثه‌اي‌ بزرگ‌ وحماسه‌اي‌ شورانگيز اتفاق‌افتاد، كه‌ سبب‌ تأثيرهاي‌ فراواني‌ در زمان‌ خود، همين‌ طور تا عصر حاضر گرديد.

امام‌ حسين‌(ع) با هدف‌ اصلاح‌، دگرگوني‌ ونوسازي‌ در تمام‌ ابعاد شخصي‌ واجتماعي‌ گام‌ برداشت‌؛ راه‌ و روش‌ و منش‌ آن‌ حضرت‌ نيز تفسير كنندة‌ اهتمام‌ و تلاش‌ايشان‌ براي‌ ماندگاري‌ دين‌ ناب‌، در طول‌ تاريخ‌ است‌، حماسة‌ بزرگ‌ كربلا تبلور يك‌حركت‌ اصلاحي‌ است‌ كه‌ امام‌ آن‌ را براي‌ يك‌ دگرگوني‌ عظيم‌ آفريد، حركتي‌ كه‌ سبب‌تداوم‌ آيين‌ پيامبر(ص) در طول‌ تاريخ‌ بشر گشت‌.

اما قبل‌ از تحقق‌ حماسة‌ عاشورا، پيامبران‌، به‌ ويژه‌ خاتم‌ آنان‌(ص) وامام‌ علي‌(ع)وسپس‌ وقوع‌ آن‌، همه‌ امامان‌: و تمامي‌ بازماندگان‌ حادثة‌ عاشورا، بر آن‌ امام‌ همام‌گريه‌ كردند و پيوسته‌ به‌ يادش‌ مجالس‌ عزا و سوگواري‌ برپا نمودند. اكنون‌ اين‌ مقاله‌ درصدد پاسخ‌ به‌ اين‌ پرسش‌ است‌ كه‌ فلسفة‌ عزاداري‌ و اشك‌ ريختن‌ چيست‌؟ چرارسول‌خدا(ص) و امامان‌ معصوم‌ در سوگ‌ شهادت‌ امام‌ حسين‌(ع) و يارانش‌مي‌گريستند؟ و چرا مسلمانان‌، به‌ ويژه‌ شيعيان‌ در ماه‌هاي‌ محرم‌ و صفر بلكه‌ در ايام‌ سال‌مراسم‌ عزاداري‌ برپا مي‌كنند؟

نكته‌ ديگري‌ كه‌ در اين‌ پژوهش‌ مورد تحقيق‌ و بررسي‌ قرار خواهد گرفت‌ اين‌است‌ كه‌ چگونه‌ محرم‌ و صفر سبب‌ احياي‌ توحيد و دين‌ خدا مي‌گردد؟ و اين‌ مراسم‌عزاداري‌ براي‌ سالار شهيدان‌، در سايه‌ چه‌ انديشه‌اي‌ سبب‌ استحكام‌ دينداران‌ در عمل‌ به‌موازين‌ شرعي‌ و ره‌ يافتي‌ به‌ حكمت‌ و اهداف‌ قيام‌ عاشورايي‌ حسين‌ بن‌ علي‌ و همه‌يارانش‌ مي‌شود؟

پس‌ از بيان‌ شواهد تاريخي‌ و روايي‌ و بررسي‌ تأثيرات‌ اجتماعي‌ عزاداري‌ به‌ اين‌نكته‌ خواهيم‌ رسيد كه‌ همان‌ گونه‌ كه‌ حادثة‌ عاشورا نقش‌ تعيين‌ كننده‌اي‌ در روشن‌ شدن‌راه‌ هدايت‌ مردم‌ داشته‌ است‌، بزرگداشت‌ و يادآوري‌ آن‌ خاطرة‌ جاويد موجب‌ مي‌گردد كه‌جامعة‌ بشري‌ به‌ ويژه‌ اسلامي‌ در الگو پذيري‌ از آن‌ راهيان‌ نور بكوشند و جامعه‌ از بركات‌ وثمرات‌ فردي‌ و اجتماعي‌ آن‌ بهره‌مند گردند.

چرا بايد حادثه‌ عاشورا را گرامي‌ بداريم‌؟

چرا بايد بعد از گذشت‌ نزديك‌ به‌ چهارده‌ قرن‌، ياد آن‌ حماسة‌ غم‌انگيز را زنده‌ نگه‌داريم‌ و مراسمي‌ براي‌ آن‌ برپا كنيم‌؟

هر انساني‌ به‌ سادگي‌ در مي‌يابد كه‌ حوادث‌ گذشتة‌ هر جامعه‌ و آييني‌ مي‌تواند درسرنوشت‌ و آينده‌ آن‌ آثار عظيمي‌ داشته‌ باشد. بسياري‌ از حوادث‌ كه‌ در جاي‌ خود داراي‌آثار و بركاتي‌ غير قابل‌ انكار بوده‌اند، مي‌توانند با بازنگري‌ و بازسازي‌ مراتب‌ و اهداف‌ آن‌ رادوباره‌ در جامعه‌ بيابند.

در همة‌ جوامع‌ بشري‌ مرسوم‌ است‌ كه‌ از حوادث‌ گذشتة‌ خود ياد مي‌كنند؛ و به‌ آن‌هااحترام‌ مي‌گذارند، بلكه‌ عقلاي‌ عالم‌ براي‌ بزرگداشت‌ دانشمندان‌ و مخترعان‌ و قهرمانان‌ملي‌ و ديني‌ خود آيين‌هاي‌ بزرگداشتي‌ منظور مي‌نمايند، اين‌ كار بر اساس‌ يكي‌ ازمقدس‌ترين‌ خواسته‌هاي‌ فطري‌ كه‌ از آن‌ به‌ حس‌ّ حق‌شناسي‌ تعبير مي‌شود، رخ‌ مي‌دهد.

افزون‌ بر اين‌، گاهي‌ ياد آن‌ خاطره‌ها، همانند تجديد واقعي‌ آن‌ها سبب‌ تأثيري‌همانند وقوع‌ آن‌، مي‌شود، بنابراين‌ هدف‌ از عزاداري‌ها و مراسم‌ حماسة‌ عاشورا، احياي‌فلسفة‌ عاشورا و استمرار بخشيدن‌ به‌ قيام‌ خونين‌ امام‌ حسين‌(ع) است‌. در نتيجه‌ گرامي‌داشتن‌ عاشورا و عزاداري‌ در طول‌ تاريخ‌ داراي‌ اثرهاي‌ مفيد و ارزشمندي‌ بوده‌ است‌ ازجمله‌:

1 - احيا و زنده‌ داشتن‌ نهضت‌ عاشورا موجب‌ زنده‌ نگه‌ داشتن‌ و ترويج‌ دائمي‌مكتب‌ قيام‌ و انقلاب‌ در برابر طاغوت‌ هاست‌ و تربيت‌ كننده‌ و پرورش‌ دهندة‌ روح‌ حماسه‌و ايثار است‌.

2 - عزاداري‌ نوعي‌ پيوند محكم‌ عاطفي‌ با مظلوم‌ انقلاب‌گر و اعتراض‌ به‌ ستمگراست‌ و به‌ تعبير استاد شهيد مطهري‌: «گريه‌ بر شهيد شركت‌ در حماسة‌ اوست‌.»

3 - زنده‌ نگه‌ داشتن‌ عاشورا سبب‌ مي‌شود گذشت‌ قرون‌ نتواند ميان‌ پيوند روحي‌جامعه‌ و مكتب‌، جدايي‌ ايجاد نمايد، و سبب‌ مي‌شود، امت‌ اسلام‌ از تأثيرات‌ و انحرافات‌دشمنان‌ در امان‌ باشند و مكتب‌ را در پيچ‌ و خم‌ روزگار از تصرف‌ها و بدعت‌ها محافظت‌نمايد و از همين‌ رو است‌ كه‌ استعمارگران‌ براي‌ نابودي‌ ملت‌هاي‌ اسلامي‌ مي‌كوشند تارابطه‌ آنان‌ را با تاريخ‌ پر افتخار صدر اسلام‌ قطع‌ نمايند تا با ايجاد خلا، زمينه‌ القاي‌فرهنگ‌ خود را فراهم‌ آورند.

آنچه‌ تاكنون‌ به‌ قلم‌ آمد، گوشه‌اي‌ از آثار اجتماعي‌ عزاداري‌ بر امامان‌: به‌ ويژه‌سيدالشهدا است‌، فلسفه‌هاي‌ سازنده‌ و تربيتي‌ بسياري‌ دارد كه‌ برخي‌ از آن‌ها عبارتند از:

1 - الهام‌ روح‌ انقلاب‌، آزادگي‌، شهادت‌طلبي‌، ايثار و حقيقت‌ جويي‌؛

2 - پيوند عميق‌ عاطفي‌ بين‌ امت‌ و الگوهاي‌ راستين‌؛

3 - آشنايي‌ توده‌هاي‌ مردم‌ با معارف‌ ديني‌؛

4 - پالايش‌ روح‌ و تزكيه‌ نفس‌.

ضرورت‌ برگزاري‌ مجالس‌ حسيني‌

در سخنان‌ نوراني‌ امامان‌ معصوم‌: تأكيد زيادي‌ براي‌ تشكيل‌ مجالس? ديني‌شده‌ است‌، پيامبر(ص) مي‌فرمايد:«عليكم‌ بمجالس‌ الذكر.» بر شما لازم‌ است‌ كه‌مجالس‌ ديني‌ را تشكيل‌ دهيد و در آن‌ها شركت‌ كنيد و در جاي‌ ديگر مي‌فرمايد:«ارتعوارياض‌ الجنة‌ قالوا: يا رسول‌ اللّه‌ ما رياض‌ الجنّة‌ قال‌: مجالس‌ الذكر.» هرگاه‌ به‌باغ‌هاي‌ بهشت‌ برخورد كرديد، در آن‌ حاضر شويد. سؤال‌ كردند كه‌ باغ‌هاي‌ بهشت‌چيست‌؟ فرمود: مجالس‌ ذكر و اجتماعاتي‌ كه‌ در آن‌ها ياد خدا و اهل‌ بيت‌ و امام‌ حسين‌زنده‌ شود.

امام‌ رضا(ع) نيز فرمودند: «من‌ جلس‌ مجلسا يحيي‌ فيه‌ امرنا لم‌ يمت‌ قلبه‌ يوم‌يموت‌ القلوب‌.» هر كسي‌ كه‌ در مجلسي‌ شركت‌ كند كه‌ امر ما در آن‌ زنده‌ مي‌شود، دلش‌در آن‌ روزي‌ كه‌ دل‌ها مرده‌ است‌، نمي‌ميرد.

حضرت‌ امام‌ خميني‌1 در اين‌ باره‌ مي‌فرمايد:

«الان‌ هزار و چهارصد سال‌ است‌ كه‌ اين‌ منبرها، با اين‌ روضه‌ها و با اين‌مصيبت‌ها و با اين‌ سينه‌ زني‌ها ما را حفظ‌ كرده‌اند.»

با توجه‌ به‌ آنچه‌ بيان‌ شد، ضرورت‌ برگزاري‌ مجالس‌ سوگواري‌ روشن‌ است‌. دلالت‌آميزتر از آنچه‌ بيان‌ شد، فوايد اين‌ مجالس‌ است‌:

الف‌) هدايت‌ مردم‌

رسالت‌ تمامي‌ پيامبران‌ الهي‌ هدايت‌ مردم‌ است‌. هدايت‌ با حركت‌ دادن‌ انسان‌ ازظلمات‌ به‌ سوي‌ نور و از جهل‌ به‌ علم‌ انجام‌ مي‌پذيرد. از سوي‌ ديگر عقل‌ انسان‌ به‌تنهايي‌ نمي‌تواند هدايتگر او باشد. عقل‌ مي‌تواند نگرش‌ انسان‌ را قوي‌ سازد، اما جهت‌ وسوي‌ نگرش‌ و بسياري‌ از مسائل‌ ديني‌ و حقيقي‌ جهان‌ اگر چه‌ مخالف‌ عقل‌ نيست‌، درحيطه‌ و حوزة‌ ادراك‌ عقلي‌ نيز نيست‌. اين‌ سوي‌ و جهت‌ نگرش‌ و همچنين‌ تأكيد برادراكات‌ عقلي‌ توسط‌ پيامبران‌ الهي‌ صورت‌ مي‌پذيرد.

قيام‌ امام‌ حسين‌(ع) به‌ منظور جهت‌ دادن‌ به‌ مردم‌ صورت‌ گرفت‌، زيرا وقتي‌مشاهده‌ كرد كه‌ مردم‌ در هياهوي‌ تبليغاتي‌ دشمنان‌ و حاكمان‌ فاسق‌ دچار سرگرداني‌شده‌اند، حاضر شد خون‌ خود را در راه‌ خدا بدهد تا مردم‌ از حيرت‌ ضلالت‌ و گمراهي‌ به‌سوي‌ حقيقت‌ نور هدايت‌ شوند.

مجالس‌ عزاداري‌ امام‌ حسين‌(ع) نيز همين‌ رسالت‌ را، دارا هستند كه‌ در جهاني‌كه‌ نظام‌هاي‌ سرمايه‌ داري‌، با ترويج‌ فرهنگ‌ خويش‌ دست‌ و پاي‌ انسان‌ها را با غل‌ وزنجيرِ شهوت‌ و هواهاي‌ نفساني‌ بسته‌ است‌، و سبب‌ خلا معنويت‌ در زندگي‌ امروز انسان‌شده‌ مجالس‌ حسيني‌ باعث‌ بيداري‌ و رهايي‌ انسان‌ از قيد شهوت‌ها گردد. آنچه‌ در اين‌مجالس‌ رخ‌ مي‌دهد، چيزي‌ جز معنويت‌ و جلا دادن‌ به‌ روح‌هاي‌ خسته‌ نيست‌.

ب‌) شناساندن‌ انسان‌ كامل‌

آنچه‌ بيشتر در مجالس‌ حسيني‌ ياد مي‌شود اوصاف‌ و صفات‌ و اهداف‌ قيام‌ آن‌حضرت‌ است‌. از اين‌ رو مخاطب‌ اين‌ مجالس‌ در مي‌يابد كه‌ حسين‌ انسان‌ كامل‌ ووارسته‌اي‌ است‌ كه‌ نه‌ به‌ سبب‌ هواي‌ نفس‌ و يا از روي‌ لهو و لعب‌، بلكه‌ براي‌ اصلاح‌ امت‌ وانسانيت‌ جان‌ خود را در طبق‌ اخلاص‌ گذاشت‌. بدين‌ سان‌ يادآوري‌ آن‌ حضرت‌ و يارانش‌سبب‌ الگوسازي‌ براي‌ انسان‌هايي‌ مي‌شود كه‌ سرگذشت‌ او را مي‌شنوند.

اگر مجالس‌ عزاداري‌ به‌ صورت‌ صحيح‌ برگزار شود، سبب‌ مي‌گردد كه‌ الگوهاي‌ناب‌ از الگوهاي‌ بي‌ارزش‌ شناخته‌ شود و به‌ گونه‌اي‌ موجب‌ استحكام‌ ارزش‌هاي‌ الهي‌ درجامعه‌ گردد، بنابراين‌ خاطرة‌ امام‌ و ياوران‌ باوفايش‌ تكرار تاريخ‌ را متذكر مي‌شود ووفاداري‌ و شناخت‌ و الگو قرار دادن‌ انسان‌ كامل‌، پيامد اين‌ مجالس‌ است‌.

ج‌) ايجاد معنويت‌ در جامعه‌

مهمترين‌ اثري‌ كه‌ بر برگزاري‌ مجالس‌ عزاداري‌ مترتب‌ است‌، اين‌ است‌ كه‌ جامعه‌انساني‌ كه‌ در پي‌ مشكلات‌ خويش‌ از معنويت‌ و صفاي‌ باطن‌ دور گشته‌ است‌، لااقل‌ براي‌مدتي‌ حال‌ و هواي‌ ديگري‌ بيابد و شيعيان‌ در مدتي‌ از زمان‌ در جوي‌ از معنويت‌ و صفا قرارمي‌گيرند و سبب‌ زنده‌ سازي‌ و احياي‌ دل‌ و تقويت‌ ترس‌ و اميد به‌ رحمت‌ الهي‌ مي‌گردد تادر پي‌ آن‌ جامعه‌ به‌ سوي‌ اصلاح‌ و سازندگي‌ معنوي‌ و مادي‌ ناب‌ به‌ پيش‌ رود. بنابراين‌آنان‌ كه‌ به‌ درستي‌ و با خلوص‌ نيت‌ به‌ عزاداري‌ مي‌پردازند، پس‌ از گذشت‌ و تكرار اين‌معنويات‌، شخصيتي‌ خدايي‌ پيدا مي‌كنند و بينش‌ و معنويت‌ آنان‌ رشدي‌ غير قابل‌ انكار،پيدا خواهد كرد.

كنجكاوي‌ جوانان‌ و نوجوانان‌ درباره‌ برگزاري‌ اين‌ مراسم‌، و دريافتن‌ آنان‌، دليل‌برگزاري‌ مراسم‌ سوگواري‌ و در نتيجه‌ رسيدن‌ به‌ اهداف‌ امام‌ حسين‌(ع) و شناخت‌شخصيت‌ آن‌ حضرت‌، بدون‌ اراده‌، تأثيري‌ عميق‌ در دل‌ خواهد گذاشت‌.

اگر نظر روان‌ شناختي‌ به‌ انسان‌ بيفكنيم‌، خواهيم‌ ديد دو عامل‌ عمده‌ در رفتارآگاهانة‌ ما مؤثرند:

1 - عامل‌ شناخت‌ و معرفت‌: وقتي‌ انسان‌ مطلبي‌ را بفهمد و بپذيرد، قطعاً شناخت‌در رفتار او تأثير بسزايي‌ خواهد گذاشت‌ و عملي‌ ماندگار خواهد بود كه‌ مبتني‌ بر شناخت‌حقيقي‌ باشد.

2 - عامل‌ احساسات‌ و تمايلات‌: شايد عامل‌ ديگري‌ كه‌ در رفتار ما بيشتر ازشناخت‌ تأثير دارد، عامل‌ انگيزه‌ و به‌ تعبير ديگر احساسات‌، تمايلات‌، گرايش‌هاوميل‌هاباشد.

هرگاه‌ رفتار انسان‌ها را تحليل‌ مي‌كنيم‌ در مي‌يابيم‌ كه‌ عامل‌ اصلي‌ در برانگيختن‌ انسان‌ نقش‌ اساسي‌ داشته‌ است‌ كه‌ عامل‌ انگيزه‌ و تمايل‌ و احساسات‌ است‌. بعداز شناخت‌ِ حركت‌ِ سيد الشهداء(ع) و نقش‌ مهم‌ آن‌ در سعادت‌ انسان‌ها، متوجه‌ مي‌شويم‌كه‌ تنها شناخت‌، حركت‌ آفرين‌ نيست‌، اما به‌ ياد آوردن‌ آن‌ خاطره‌ در مراسم‌ سوگواري‌ مارا به‌ پيمودن‌ راه‌ آنان‌ و الگو قرار دادن‌ آنان‌ وا مي‌دارد.

براي‌ روشن‌ شدن‌ اثر تجسم‌ در عمل‌ به‌ اين‌ نكته‌ دقت‌ كنيم‌: وقتي‌ خداوند به‌موسي‌ فرمان‌ داد: (و واعدنا موسي‌ ثلاثين‌ ليلة‌) اراده‌ و وعدة‌ خدا اين‌ بود كه‌ موسي‌ سي‌شب‌ در كوه‌ طور با خدا مناجات‌ كند ولي‌ دوباره‌ با جملة‌ (و اتممناها بعشر)، ده‌ روز ديگربه‌ آن‌ افزوده‌ شد. مردم‌ از اين‌ ده‌ روز خبر نداشتند و سامري‌ از اين‌ فرصت‌ استفاده‌ كرد وآن‌ گوساله‌ را ساخت‌ و مردم‌ را به‌ پرستش‌ آن‌ دعوت‌ كرد و گفت‌: (هذا الهكم‌ و اله‌موسي‌) اين‌ خداي‌ شما و موسي‌ است‌، بسياري‌ از بني‌ اسرائيل‌ به‌ حرف‌هاي‌ هارون‌گوش‌ نكرده‌ و در مقابل‌ گوساله‌ سجده‌ نمودند. خداوند به‌ موسي‌ وحي‌ كرد كه‌ در ميان‌قومت‌ چنين‌ واقعه‌اي‌ رخ‌ داده‌ است‌. بعد از گذشت‌ ده‌ روز موسي‌ برگشت‌ و تا ديد مردم‌گوساله‌ مي‌پرستند، عصباني‌ شد. به‌ گونه‌اي‌ كه‌ الواح‌ را به‌ كناري‌ پرتاب‌ كرد:

(و القي‌ الالواح‌ و اخذ برأس‌ اخيه‌ يجره‌ اليه‌) الواح‌ را به‌ كناري‌ انداخت‌ و سربرادرش‌ - هارون‌ - را گرفت‌ و با عصبانيت‌ به‌ سوي‌ خود كشيد و او را بازخواست‌ كرد: چرااجازه‌ دادي‌ مردم‌ گمراه‌ شوند؟»

منظور توجه‌ به‌ اين‌ نكته‌ است‌، وقتي‌ وحي‌ آمد كه‌ اي‌ موسي‌ قومت‌ گوساله‌ پرست‌شده‌اند، آثار غصب‌ در او ظاهر نشد، اما زماني‌ كه‌ بازگشت‌ و ديد كه‌ آنان‌ گوساله‌مي‌پرستند، برآشفت‌ و نتوانست‌ تحمل‌ نمايد.

مراسم‌ سوگواري‌ سبب‌ گريستن‌ و باعث‌ تحريك‌ِ احساسات‌ مي‌شود، به‌ گونه‌اي‌ كه‌دانستن‌ و خواندن‌ چنان‌ اثري‌ ندارد. بنابراين‌ تنها بحث‌ و بررسي‌ عالمانة‌ واقعة‌ عاشورانمي‌تواند، نقش‌ عزاداري‌ را ايفا كند، بلكه‌ بايد در اجتماع‌ صحنه‌هايي‌ به‌ وجود آيد كه‌احساسات‌ مردم‌ را تحريك‌ نمايد.

د) ايجاد وحدت‌

اگر مراسم‌ پر شكوه‌ حج‌، گردآورنده‌ مسلمانان‌ از فرقه‌ها و ملل‌ مختلف‌ جهان‌است‌، مراسم‌ عزاداري‌ سبب‌ مي‌شود كه‌ پيروان‌ امام‌ كه‌ از نژادهاي‌ مختلف‌ و با بينش‌هاي‌متفاوت‌ هستند، يك‌ دل‌ شوند.

ه) عبرت‌گيري‌

وقتي‌ در يادآوري‌ واقعة‌ كربلا، ظلم‌ها، انحرافات‌ و منكرات‌ آن‌ روزگار تبيين‌مي‌شود، ذهن‌ شنوندگان‌ به‌ جامعة‌ خويش‌ معطوف‌ مي‌گردد و آن‌ را مورد توجه‌ قرارمي‌دهد، و با مقايسة‌ عصر خود با آن‌ روزگار در صدد برمي‌آيد كه‌ اگر حكومتي‌ حسيني‌دارد، در حفظ‌ آن‌ بكوشد و اگر حاكمي‌ ظالم‌ بر مَسند نشسته‌، در برابر آن‌ بايستد.

مردم‌ عزادار عبرت‌ مي‌گيرند كه‌ اگر يارِ پيشواي‌ خويش‌ و تابع‌ امر ولايت‌ نباشند،چه‌ بر سر جامعه‌ و مباني‌ ديني‌ خواهد آمد و درس‌ آموزندة‌ ديگر اين‌ كه‌ چگونه‌ در مقابل‌باطل‌ و فساد بايستند و از مبارزه‌ با طاغوت‌ نهراسند و بدانند آنچه‌ باقي‌ مي‌ماند،حماسه‌اي‌ در پرتو رنگ‌ الهي‌ است‌.

جايگاه‌ عزاداري‌ در فطرت‌ و دين‌

1 - هماهنگي‌ با فطرت‌

اگر چه‌ ريشه‌هاي‌ شادي‌ و گريه‌ در انسان‌ روشن‌ نباشد، اما به‌ طور طبيعي‌، غمگين‌شدن‌ و افسردگي‌ در درجه‌اي‌ متفاوت‌ به‌ نسبت‌ انسان‌ها سبب‌ روان‌ شدن‌ اشك‌ مي‌شود،بنابراين‌ آنچه‌ تجربه‌ نشان‌ مي‌دهد اين‌ است‌ كه‌ ابراز تأثّر به‌ وسيلة‌ گريه‌ يا ابراز شادي‌ به‌وسيلة‌ خنده‌، از نشانه‌هاي‌ تعادل‌ روحي‌ انسان‌ است‌. به‌ گونه‌اي‌ كه‌ اگر فردي‌ نگريد ونخندد، مي‌توان‌ روان‌ او را نا متعادل‌ توصيف‌ كرد. انسان‌هايي‌ كه‌ با گريه‌ و خنده‌، غم‌ها وشادي‌ها ي‌ خود را بروز مي‌دهند، از سلامت‌ جسمي‌ و روحي‌ بيشتري‌ و از نشاط‌ و تحرك‌بهتري‌، در صحنة‌ زندگي‌ برخوردارند.

در منابع‌ ديني‌ به‌ اين‌ نكتة‌ فطري‌ انسان‌ توجه‌ شده‌ است‌: «بكاء العيون‌، وخشية‌القلوب‌ من‌ رحمة‌اللّه‌ تعالي‌؛ گرية‌ چشم‌ها و ترس‌ قلب‌ها از نشانه‌هاي‌ رحمت‌ خداوندي‌است‌ و در مقابل‌ گريه‌ نكردن‌ و قلبي‌ بي‌رحم‌ داشتن‌، نشانة‌ بدبختي‌ انسان‌ معرفي‌شده‌است‌.

پيامبر(ص) مي‌فرمايند: «من‌ علامات‌ الشقاء: جمود العين‌ قسوة‌القلب‌؛ ازنشانه‌هاي‌ بدبختي‌ و شقاوت‌، جمودِ چشم‌ و قساوت‌ِ دل‌ است‌.»

بنابراين‌ تجسم‌ مظلوميت‌ كساني‌ كه‌ مورد علاقة‌ انسان‌ هستند، بلكه‌ به‌ ياد آوردن‌خاطرة‌ حماسة‌ عاشورا، عواطف‌ انسانهايي‌ را كه‌ فطرتي‌ پاك‌ داشته‌ باشند، تحت‌ تأثيرقرار مي‌دهد، زيرا دريافت‌ بدي‌ ظلم‌ و خوبي‌ عدالت‌ امر عقلي‌ و فطري‌ است‌. در نتيجه‌تشكيل‌ مجالس‌ عزاداري‌ ريشه‌ در فطرت‌ انسان‌ دارد.

2 - دين‌ و عزاداري‌

به‌ طور كلي‌ گريه‌ها داراي‌ سرچشمه‌هاي‌ گوناگوني‌ هستند كه‌ ما براي‌ رسيدن‌ به‌بحث‌ گريه‌ و عزاداري‌ براي‌ سيدالشهداء به‌ عنوان‌ مقدمه‌ اين‌ تقسيم‌ بندي‌ را ياد آورمي‌شويم‌:

1 - گريه‌ بر خطا و اشتباه‌

وقتي‌ انسان‌ در مقابل‌ خداوند قرار مي‌گيرد و اشتباهات‌ خويش‌ را به‌ ياد مي‌آورد،براي‌ بخشش‌ و آمرزش‌ آن‌ها به‌ بالاترين‌ مرحلة‌ توبه‌، يعني‌ گريه‌ و انابه‌ مي‌پردازد.

امام‌ علي‌(ع) مي‌فرمايند:

«من‌ بكي‌ من‌ ذنب‌ غفرله‌؛ هركس‌ به‌ خاطر گناهي‌ كه‌ انجام‌ داده‌، گريه‌ كند،مشمول‌ آمرزش‌ قرار مي‌گيرد.»

و امام‌صادق‌(ع) با سندي‌ از پدران‌ خود از حضرت‌ عيسي‌(ع) نقل‌ مي‌فرمايند:

«طوبي‌ لمن‌...بكي‌ علي‌ خطيئته‌؛ خوشا به‌ حال‌ كسي‌ كه‌ براي‌ گناهي‌ كه‌ مرتكب‌شده‌ گريه‌ نمايد.»

2 - گرية‌ تزوير و دروغ‌

وقتي‌ برادران‌ يوسف‌(ع) او را به‌ بهانة‌ گردش‌ به‌ صحرا بردند و به‌ سبب‌ حسادت‌ اورا به‌ چاه‌ انداختند، سوي‌ پدر كه‌ برگشتند، پيراهن‌ خونين‌ او را به‌ پدر نشان‌ داده‌ و در مقابل‌او گريستند. قرآن‌ در اين‌ زمينه‌ مي‌فرمايد: (وجاؤوا اباهم‌ عشاءً يبكون‌) و در برگشت‌ نزدپدر به‌ گريه‌ پرداختند. اما گريه‌ آنان‌ حقيقي‌ و دلسوزانه‌ نبود، بلكه‌ گريه‌اي‌ دروغين‌ بود تامتهم‌ نشوند..

3 - گرية‌ شوق‌

شادي‌ و شوق‌ گاه‌ در قالب‌ خنده‌ و تبسم‌ و گاه‌ در قالب‌ اشك‌ جلوه‌گر مي‌شود. گرية‌شوق‌ يكي‌ از جلوه‌هاي‌ زيبايي‌ احساس‌ و دلدادگي‌ِ روحي‌ انسان‌ است‌. مادري‌ كه‌ پس‌ ازسال‌ها فراق‌، فرزند خويش‌ را به‌ آغوش‌ مي‌كشد و عاشقي‌ كه‌ پس‌ از فراق‌ به‌ وصال‌معشوق‌ دست‌ مي‌يابد، شادي‌ و شوق‌ خويش‌ را بدون‌ اراده‌ با گريه‌ ظاهر مي‌سازند.

وقتي‌ جعفر بن‌ ابي‌ طالب‌ از «حبشه‌» به‌ مدينه‌ برگشت‌، پيامبر(ص) به‌ استقبال‌ اورفت‌، «و بكي‌ فرحاً برؤيته‌؛ و از شوق‌ ديدارش‌ گريست‌.»

قرآن‌ دربارة‌ برخورد روحي‌ مؤمنان‌ هنگامي‌ كه‌ وحي‌ را مي‌شنوند، مي‌فرمايد:

(واذا سمعوا ما انزل‌ الي‌ الرسول‌تري‌ اعينهم‌ تفيض‌ من‌ الدمع‌ مما عرفوا من‌الحق‌)؛ چون‌ آنچه‌ به‌ پيامبر(ص) نازل‌ شده‌ بشنوند، مي‌بيني‌ بر اثر آن‌ حقيقتي‌ كه‌شناخته‌اند، اشك‌ از چشم‌هايشان‌ سرازير مي‌شود.

و امام‌ علي‌(ع) دربارة‌ شوق‌ به‌ بهشت‌ مي‌فرمايد:

«من‌ بكي‌ شوقاً الي‌ الجنة‌ اسكنه‌ اللّه‌ فيها و كتب‌ له‌ امانا من‌ الفزع‌ الاكبر؛ كسي‌كه‌ براي‌ اشتياق‌ِ بهشت‌ گريه‌ كند، خداوند متعال‌ او را در آن‌ جا اسكان‌ مي‌دهد و سند امان‌و مصونيت‌ او از وحشت‌ و اضطراب‌ بزرگ‌ قيامت‌، مقدر مي‌كند.»

سپس‌ امام‌ به‌ اشك‌ِ شوق‌ِ مؤمناني‌ كه‌ دربارة‌ آن‌ها و حقانيت‌ آنان‌ آيه‌ نازل‌ شده‌است‌، توجه‌ مي‌دهد و آن‌ را مي‌ستايد.

4 - گرية‌ رحم‌، دلسوزي‌ و غم‌ و اندوه‌

در سال‌ هشتم‌ هجرت‌، ابراهيم‌ فرزند رسول‌ خدا(ص) از دنيا رفت‌. پيامبر(ص)گريست‌. به‌ حضرت‌ گفتند: يا رسول‌ اللّه‌(ص) آيا شما هم‌ براي‌ فرزند خود گريه‌ مي‌كنيد؟حضرت‌ در جواب‌ فرمودند:

«ليس‌ هذا بكاء، انما هذا رحمة‌، ومن‌ لا يرحم‌ لا يرحم‌، اين‌ گريه‌ نيست‌ بلكه‌رحمت‌ است‌ و هر كس‌ رحم‌ نكند، مورد رحم‌ نيز واقع‌ نمي‌شود.»

و نيز در همين‌ باره‌ آمده‌ است‌ كه‌ آن‌ كودك‌ در آغوش‌ پيامبر(ص) بود كه‌ جان‌مي‌داد، حضرت‌ خطاب‌ به‌ او فرمود:

«انا بك‌ لمحزونون‌، تبكي‌ العين‌، و يدمع‌ القلب‌، ولانتول‌ ما يسخط‌ الرب‌؛فرزندم‌! ما براي‌ تو غمگين‌ هستيم‌، دل‌ مي‌سوزد و چشم‌ اشك‌ مي‌ريزد، ولي‌ ما چيزي‌ راكه‌ سبب‌ نارضايتي‌ خدا شود به‌ زبان‌ نمي‌آوريم‌.» اين‌ سخنان‌ شاهدي‌ محكم‌ بر اين‌ نكته‌است‌ كه‌ هنگام‌ غم‌، به‌ طور طبيعي‌ قلب‌ مي‌سوزد و اشك‌ از ديدگان‌ جاري‌ مي‌شود.بنابراين‌ سوختن‌ در فراغ‌ دوستان‌ و يا خويشان‌ امري‌ فطري‌ است‌ كه‌ درجات‌ آن‌ متفاوت‌است‌. قرآن‌ وقتي‌ داستان‌ مؤمنان‌ مجاهدي‌ را بازگو مي‌كند كه‌ رسول‌ خدا(ص) به‌ سبب‌عدم‌ توانايي‌ مالي‌ از اعزام‌ آنان‌ به‌ جبهة‌ جنگ‌ خودداري‌ كرده‌ بود، مي‌فرمايد:

(تولوا و اعينهم‌ تفيض‌ من‌ الدمع‌ حزنا الا يجدوا ما ينفقون‌)؛ آنان‌ در حالي‌ كه‌برمي‌گشتند، اشك‌ از چشمانشان‌ جاري‌ بود كه‌ چرا چيزي‌ براي‌ انفاق‌ در راه‌ خدا نيافته‌اند.

بنابراين‌ گريه‌ امري‌ فطري‌ و طبيعي‌ است‌ كه‌ نمي‌توان‌ كسي‌ را به‌ سبب‌ آن‌سرزنش‌ نمود، مگر اينكه‌ گريه‌ در جايگاه‌ خودشان‌ نباشد. افزون‌ بر اين‌ها كسي‌ نمي‌تواندشيعيان‌ را به‌ دليل‌ سوگواري‌ بر امامان‌ خويش‌ سرزنش‌ نمايد، زيرا گريه‌ سابقه‌اي‌ ديرينه‌دارد.

سابقه‌ گريه‌

مي‌توان‌ گفت‌ پيشينة‌ گريه‌، به‌ سابقة‌ وجود بشر است‌. زيرا هنگامي‌ كه‌ آدم‌، به‌زمين‌ آورده‌ شد، به‌ دليل‌ دوري‌ از بهشت‌ و ترك‌ فرمان‌(اولي‌) چندين‌ سال‌ گريست‌ تااينكه‌ با راهنمايي‌ خداوند توبه‌اش‌ پذيرفته‌ شد: «فتلقي‌ آدم‌ من‌ ربه‌ كلمات‌ فتاب‌ عليه‌ انه‌هو التواب‌ الرحيم‌.» آدم‌ پس‌ از دريافت‌ كلماتي‌ از سوي‌ خداوند توبه‌ كرد و خداوند توبه‌ اورا پذيرفت‌. زيرا او توبه‌پذير و بخشنده‌ است‌. حضرت‌ ابراهيم‌ هنگامي‌ كه‌ همسر وفرزندش‌ اسماعيل‌ را در سرزميني‌ چون‌ مكه‌ بي‌ آب‌ و علف‌ تنها گذاشت‌، وقت‌خداحافظي‌ بسيار گريست‌.

و قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ حضرت‌ يعقوب‌ در فراق‌ فرزندش‌ شب‌ و روز آرام‌ نداشت‌،آنقدر به‌ ياد يوسفش‌ گريست‌ تا نابينا گشت‌ و چشمانش‌ سفيد شد:

(و تولي‌ عنهم‌ و قال‌ يا اسفي‌ علي‌ يوسف‌ و ابيضت‌ عيناه‌ من‌ الحزن‌ فهو كظيم‌)؛و از آنها رو برگرداند و گفت‌: «افسوس‌ بر يوسف‌» و چشمان‌ او از اندازه‌ سفيد شد، اما خشم‌خود را فرو مي‌برد.»

(قالوا تاللّه‌ تَفْتَؤا تذكر يوسف‌ حتي‌ تكون‌ حرضاً او تكون‌ من‌ الهالكين‌)؛ گفتند:به‌ خدا قسم‌ تو آن‌ قدر از يوسف‌ ياد مي‌كني‌ تا در آستانة‌ مرگ‌ قرار مي‌گيري‌ و هلاك‌مي‌شوي‌.

در مقابل‌ يوسف‌ِ پيامبر نيز وقتي‌ با توطئة‌ همسرِ عزيزِ مصر بر سر دو راهي‌ِ آلوده‌دامني‌ و به‌ زندان‌ افتادن‌، اسارت‌ را پذيرفت‌، در زندان‌ به‌ سبب‌ دوري‌ از پدر، به‌ قدري‌ گريه‌كرد كه‌ به‌ فرمودة‌ امام‌ صادق‌(ع) ساير زندانيان‌ ناراحت‌ شدند و از او خواستند كه‌ يا شب‌گريه‌ كند يا روز، تا آنان‌ در يكي‌ از اين‌ دو زمان‌ به‌ آسايش‌ و استراحت‌ بپردازند. اين‌شواهد نشانگر اين‌ نكته‌ است‌ كه‌ گريه‌ و عزاداري‌ به‌ دليل‌ دوري‌ و از دست‌ دادن‌ عزيزي‌محبوب‌، سابقه‌اي‌ ديرين‌ دارد و مورد نهي‌ و نكوهش‌ نيست‌، بلكه‌ پيامبران‌ الهي‌ نيز به‌گونه‌اي‌ آن‌ را ابراز كرده‌اند.

لياقت‌ گريه‌ و سوگواري‌

اين‌ مطلب‌ روشن‌ است‌ كه‌ مردم‌ براي‌ هر كسي‌ گريه‌ نمي‌كنند. در حقيقت‌ مردمان‌بر اساس‌ صفات‌ انسان‌ها براي‌ آنان‌ ارزش‌ گزاري‌ مي‌نمايند. از اين‌ رو امروز كسي‌ براي‌تباهكاران‌ نمي‌گريد و از آنان‌ به‌ نيكي‌ ياد نمي‌كند.

قرآن‌ كريم‌ اين‌ نكته‌ را به‌ روشني‌ تبيين‌ مي‌كند و درباره‌ قومي‌ از بني‌ اسرائيل‌مي‌گويد: (فما بكت‌ عليهم‌ السماء والارض‌ وما كانوا منظرين‌)؛ نه‌ آسمان‌ بر آن‌هاگريست‌ و نه‌ زمين‌ و نه‌ به‌ آنان‌ مهلت‌ و فرصت‌ داده‌ شد.

اين‌ جمعيت‌ ارزش‌ و پايگاه‌ اجتماعي‌ خويش‌ را از دست‌ داده‌ بودند، و ممكن‌ است‌بر اساس‌ تفاسير، منظور اهل‌ آسمان‌ و زمين‌ هستند و اين‌ آيه‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ مردم‌براي‌ كسي‌ اشك‌ مي‌ريزند كه‌ خويش‌ را ساخته‌ و بر پاية‌ مباني‌ِ انساني‌ زندگي‌ كرده‌ باشند.

اين‌ دستاورد در سخنان‌ و وصيت‌هاي‌ حضرت‌ علي‌(ع) يافت‌ مي‌شود: «يا بني‌عاشروا الناس‌ عشرة‌ ان‌ غبتم‌ حنوا اليكم‌ و ان‌ فقدتم‌ بكوا عليكم‌...» حضرت‌ مي‌فرمايند:«اي‌ فرزندانم‌ با مردم‌ به‌ گونه‌اي‌ رفتار كنيد كه‌ اگر از ميان‌ آنان‌ غايب‌ شديد، خواهان‌ ومشتاق‌ ملاقات‌ شما باشند و اگر از ميانشان‌ رفتي‌ براي‌ شما گريه‌ كنند.»

اين‌ سخن‌ به‌ خوبي‌ روشن‌ مي‌كند كه‌ زندگي‌ انسان‌ها دو گونه‌ است‌، برخي‌ طوري‌زندگي‌ مي‌كنند كه‌ مردم‌ به‌ طور طبيعي‌ از آنان‌ مي‌گويند و حسرت‌ ملاقاتشان‌ را به‌ دوش‌مي‌كشند. ولي‌ برخي‌ با عصيان‌گري‌ و تباهي‌ سبب‌ مي‌شوند كه‌ مردم‌ يادي‌ به‌ نيكي‌ ازآن‌ها ننمايند.

اكنون‌ كسي‌ چون‌ امام‌ حسين‌(ع) كه‌ داراي‌ بزرگ‌ترين‌ و با فضيلت‌ترين‌ صفات‌انساني‌ و الهي‌ است‌، در مقطعي‌ از زمان‌ به‌ گونه‌اي‌ منحصر به‌ فرد به‌ شهادت‌ مي‌رسند واين‌ جان‌ نثاري‌ نيز براي‌ خويشتن‌ نبوده‌، بلكه‌ براي‌ رساندن‌ رسالت‌ خويش‌ و محفوظ‌ماندن‌ دين‌ خدا بوده‌ است‌. آيا كسي‌ كه‌ فطرتي‌ پاك‌ دارد، مي‌تواند در مقابل‌ اين‌ حماسة‌بزرگ‌ ساكت‌ بنشيند و اين‌ خواستة‌ دروني‌ خويش‌ را ظاهر نسازد؟

گريه‌ بر امام‌حسين‌(ع) و عاشوراييان‌

افزون‌ بر موارد گذشته‌، با تحقيق‌ در سير سوگواري‌ بر امام‌ حسين‌(ع) در خواهيم‌يافت‌ كه‌ با صرف‌ نظر از تأثيرات‌ فردي‌ و اجتماعي‌ عزاداري‌، ريشة‌ آن‌ را در خلقت‌ انسان‌ ومعنويت‌ و رسالت‌ الهي‌ است‌. از اين‌ رو سوگواري‌ و گريه‌ بر سيد الشهداء را در سه‌ مرحله‌بررسي‌ مي‌كنيم‌:

الف‌) گريه‌ بر امام‌حسين‌(ع) قبل‌ از تولد.

ب‌) گريه‌ بر امام‌ بعد از تولد و قبل‌ از قيام‌.

ج‌) گريه‌ بر امام‌ بعد از رويداد عاشورا.

گريه‌ بر امام‌حسين‌ قبل‌ از تولد

خداوند متعال‌ آنچه‌ را كه‌ در كربلا رخ‌ داده‌ است‌، قبل‌ از رويداد آن‌ به‌ برخي‌ ازپيامبران‌(ع) وحي‌ نموده‌ است‌ و آنان‌ بر آن‌ امام‌ همام‌(ع) گريه‌ كرده‌اند.

گرية‌ آدم‌

روايت‌ شده‌ است‌ حضرت‌ آدم‌ بر ساق‌ عمرش‌، نام‌ مقدس‌ خاندان‌ رسالت‌ را نوشته‌ديد، جبرئيل‌ به‌ او تلقين‌ كرد كه‌ در هنگام‌ مناجات‌ بگويد:

«يا حميد بحق‌ محمد، يا عالي‌ بحق‌ علي‌، يا فاطر بحق‌ فاطمه‌، يا محسن‌ بحق‌الحسن‌ و الحسين‌ و منك‌ الاحسان‌.»

هنگامي‌ كه‌ آدم‌(ع) نام‌ حسين‌ را شنيد، دلش‌ شكست‌. از جبرئيل‌ پرسيد: چرا باذكر نام‌ حسين‌ دلم‌ شكست‌؟ جبرئيل‌ از مصيبت‌ امام‌ حسين‌ گفت‌. سپس‌ هر دو براي‌مصائب‌ سيد الشهداء و فرزندانش‌ به‌ مانند مادري‌ كه‌ فرزندش‌ مرده‌ باشد، گريه‌ كردند.

در كتاب‌ تاريخي‌ ناسخ‌التواريخ‌ آمده‌ است‌ كه‌ در كتب‌ روايي‌ چنين‌ نقل‌ شده‌ است‌:روزي‌ موسي‌ بن‌ عمران‌ به‌ مناجات‌ مي‌رفت‌، در بين‌ راه‌ مردي‌ از بني‌ اسرائيل‌ موسي‌ راملاقات‌ كرد و عرض‌ كرد: اي‌ نبي‌ خدا از خدا بخواه‌ مرا ببخشد زيرا گناه‌ بسيار كرده‌ام‌.موسي‌ پذيرفت‌ و چون‌ در كوه‌ طور مشغول‌ مناجات‌ گرديد، عرض‌ كرد: پروردگارا از تو سؤال‌مي‌كنم‌ و تو مي‌داني‌ كه‌ اين‌ مرد چه‌ گفت‌، اكنون‌ او را ببخش‌. خطاب‌ رسيد: يا موسي‌ ازگناه‌ اين‌ بنده‌ گذشتم‌ و هر كس‌ از ما طلب‌ مغفرت‌ نمايد، او را مي‌پذيرم‌ مگر كشندة‌حسين‌ بن‌ علي‌(ع). موسي‌ عرض‌ كرد: پروردگار من‌! حسين‌ بن‌ علي‌ و قاتل‌ او كيست‌؟خطاب‌ آمد: قاتل‌ او از امت‌ جد اوست‌ و از گمراهان‌ و طاغوتيان‌. او را در كربلا مي‌كشند وجسد حسين‌ را بي‌ كفن‌ و عريان‌ روي‌ زمين‌ مي‌اندازند و اموال‌ او را به‌ غارت‌ مي‌برند وزنان‌ و فرزندانش‌ را اسير مي‌كنند و در شهرها مي‌گردانند. سرهاي‌ آنان‌ را روي‌ نيزه‌هانصب‌ مي‌نمايند و بر سر بازارها طواف‌ مي‌دهند. كودكان‌ ايشان‌ را تشنگي‌ هلاك‌ مي‌كند وبزرگانشان‌ را پوست‌ بدن‌ ايشان‌ در هم‌ مي‌خشكد. اگر استغاثه‌ بنمايد كسي‌ به‌ داد ايشان‌نرسد و هيچ‌ كس‌ آن‌ها را پناه‌ نمي‌دهد. چون‌ اين‌ سخنان‌ را شنيد، حضرت‌ موسي‌ به‌شدت‌ گريست‌.

بنابراين‌ گريه‌ براي‌ امام‌ حسين‌(ع) از ابتداي‌ عالم‌ وجود داشته‌ و انبياء الهي‌ نيزبراي‌ آن‌ حضرت‌ گريسته‌اند.

گريه‌ و سوگواري‌ قبل‌ از شهادت‌

بر اساس‌ روايت‌هاي‌ بسياري‌، هنگام‌ ولادت‌ امام‌ حسين‌(ع) جبرئيل‌ به‌ رسول‌خدا نازل‌ شد و خبر شهادت‌ آن‌ امام‌ را به‌ او و پدر و مادرِ نوزاد داد و آنان‌ از همان‌ روزهاي‌اول‌ براي‌ سيدالشهداء گريستند.

گرية‌ پيامبر

عايشه‌ روايت‌ مي‌كند: وقتي‌ رسول‌ خدا در خانه‌اي‌ بود كه‌ وحي‌ بر ايشان‌ نازل‌مي‌شد، به‌ من‌ سفارش‌ كردند كسي‌ وارد نشود. در همين‌ حال‌ حسين‌(ع) كه‌ كودك‌ بود،وارد شد و نزد حضرت‌ رفت‌. جبرئيل‌ به‌ پيامبر(ص) گفت‌: زماني‌ نمي‌گذرد كه‌ اين‌ كودك‌ راافرادي‌ از امت‌ تو در سرزمين‌ طف‌ّ از خاك‌ِ عراق‌ به‌ قتل‌ مي‌رسانند. پيامبر(ص) گريست‌.جبرئيل‌ گفت‌:

«لا تبك‌، فسوف‌ ينتقم‌ اللّه‌ منهم‌، بقائمكم‌ اهل‌ البيت‌(ع)؛ گريه‌ نكن‌، ديري‌نمي‌پايد كه‌ خداوند بوسيلة‌ قائم‌ اهل‌ البيت‌ تو از آنان‌ انتقام‌ مي‌گيرد.»

و امام‌ باقر«ع‌» نقل‌ مي‌فرمايند:

«كان‌ رسول‌ اللّه‌(ص) اذا دخل‌ الحسين‌(ع) جذ به‌ اليه‌...فيقبله‌ و يبكي‌...فيقول‌ يابني‌ اقبل‌ موضع‌ السيوف‌ منك‌...،پيامبر پيوسته‌ اينگونه‌ بود. هرگاه‌ حسين‌ نزد او مي‌آمد،او را در بغل‌ مي‌گرفت‌ و مي‌بوسيد و گريه‌ مي‌كرد و مي‌فرمود: اي‌ فرزندم‌ من‌ جاي‌شمشيرها را مي‌بوسم‌.

گريه‌ امام‌ علي‌(ع)

ابن‌ عباس‌ مي‌گويد: هنگام‌ رفتن‌ به‌ صفين‌، همراه‌ علي‌(ع) بودم‌. وقتي‌ از نينواعبور مي‌كرديم‌، حضرت‌ گريه‌ بسياري‌ كردند. به‌ گونه‌اي‌ كه‌ اشك‌هاي‌ ايشان‌ برچهره‌شان‌ ظاهر و جاري‌ شد. ما هم‌ هم‌صدا با امام‌ گريه‌ كرديم‌. حضرت‌ فرمود:

«واي‌، واي‌ مگر من‌ با آل‌ ابي‌ سفيان‌ چه‌ كرده‌ام‌؟ در اين‌ سرزمين‌ هفده‌ نفر ازفرزندان‌ من‌ و فاطمه‌8 به‌ شهادت‌ مي‌رسند و به‌ آغوش‌ خاك‌ مي‌روند.»

گريه‌ و سوگواري‌ بعد از شهادت‌

اولين‌ سوگواري‌

پس‌ از شهادت‌ آن‌ حضرت‌ و ياران‌ و فرزندان‌ِ خاندان‌ِ رسالت‌، مراسم‌ عزاداري‌ آغازشد. مي‌توان‌ گفت‌ اولين‌ مراسم‌ سوگواري‌ زماني‌ بود كه‌ اهل‌ بيت‌ امام‌ حسين‌ با شنيدن‌صداي‌ اسب‌ آن‌ حضرت‌ از خيمه‌ها بيرون‌ آمدند و اسب‌ بدون‌ صاحب‌ بابا را ديدند. آنان‌اطراف‌ اسب‌ را گرفته‌ و شروع‌ به‌ گريه‌ و زاري‌ نمودند و اولين‌ مراسم‌ سوگواري‌ بعد ازشهادت‌ شكل‌ گرفت‌.

گرية‌ امام‌ سجاد(ع)

شاهدان‌ باقي‌مانده‌ از خاندان‌ رسالت‌، پس‌ از واقعة‌ عاشورا، در بقية‌ عمر خويش‌،هيچگاه‌ خاطرة‌ آن‌ حماسة‌ بزرگ‌ و غم‌انگيز را از ياد نبردند و پيوسته‌ مجالس‌ عزا و گريه‌برپا مي‌نمودند. يكي‌ از كساني‌ كه‌ شاهد آن‌ واقعة‌ جانسوز بود، حضرت‌ زين‌ العابدين‌ است‌.

ابن‌ شهر آشوب‌ مي‌نويسد:

«آن‌ حضرت‌ هر وقت‌ ظرف‌ِ آب‌ را بر مي‌داشت‌ كه‌ بنوشد، به‌ گونه‌اي‌ گريه‌ مي‌كردكه‌ آب‌ اشك‌ آلود مي‌شد و وقتي‌ برخي‌ ايشان‌ را دلداري‌ مي‌دادند، مي‌فرمود:

«و كيف‌ لا ابكي‌؟ و قد منع‌ ابي‌ من‌ الماء الذي‌ كان‌ مطلقاً للسباع‌ و الوحوش‌؟ وچگونه‌ گريه‌ نكنم‌؟ آبي‌ كه‌ براي‌ درندگان‌ و حيوانات‌ وحشي‌ آزاد بود، براي‌ پدرم‌ ممنوع‌گشت‌.»

گرية‌ امام‌ باقر(ع)

علقمة‌بن‌ محمد حضرمي‌، روايت‌ مي‌كند:

«امام‌ باقر(ع) براي‌ سيدالشهداء گريه‌ و ناله‌ مي‌كرد و با رعايت‌ِ تقيه‌ به‌ اهل‌ خانة‌خود دستور مي‌داد، گريه‌ كنند. در آن‌ خانه‌ مجلس‌ عزا و سوگواري‌ تشكيل‌ مي‌گرديد و آنان‌مصيبت‌ حضرت‌ حسين‌(ع) را به‌ يكديگر تسليت‌ مي‌گفتند.»

گرية‌ امام‌ صادق‌(ع)

ابي‌ عمارة‌ شاعر مي‌گويد: «قال‌ لي‌ يا ابا عماره‌ انشدني‌ في‌ الحسين‌ قال‌ فانشدته‌فبكي‌ قال‌ انشدته‌ فبكي‌ قال‌ واللّه‌ مازلت‌ انشده‌ و يبكي‌ حتي‌ سمعت‌ البكاء من‌ الدار، امام‌صادق‌ به‌ من‌ فرمودند: اي‌ ابا عماره‌ دربارة‌ حسين‌(ع) براي‌ ما مرثيه‌ بخوان‌. حضرت‌ باشنيدن‌ مرثيه‌ گريست‌ و پيوسته‌ گريه‌ مي‌كردند تا آن‌ جا كه‌ صداي‌ زنان‌ پشت‌ پرده‌ هم‌ به‌گريه‌ بلند شد، سپس‌ امام‌ فرمودند:

«من‌ انشد في‌ الحسين‌(ع) شعرا تبكي‌ و ابكي‌ عشرا كتب‌ له‌ الجنة‌...كسي‌ كه‌دربارة‌ حسين‌(ع) شعري‌ بگويد و گريه‌ كند و ده‌ نفر را بگرياند، بهشت‌ بر او واجب‌مي‌شود.»

و عبداللّه‌ بن‌ سنان‌ مي‌گويد: روز عاشورايي‌ به‌ خدمت‌ امام‌صادق‌(ع) رسيدم‌،حضرت‌ را با رنگي‌ پريده‌ و گريان‌ و بسيار غمناك‌ ديدم‌. از علت‌ آن‌ سؤال‌ كردم‌ فرمودند:مگر نمي‌داني‌ در چنين‌ روزي‌ جد ما حسين‌بن‌علي‌(ع) شهيد شده‌ است‌.

گرية‌ موسي‌ بن‌ جعفر(ع)

امام‌ رضا(ع) مي‌فرمايد: هرگاه‌ ماه‌ محرم‌ فرا مي‌رسيد، پدرم‌ امام‌ موسي‌ بن‌جعفر(ع) پيوسته‌ اندوهناك‌ بود و نمي‌خنديد، تا دهة‌ عاشورا سپري‌ شود. در روز عاشوراهميشه‌ گريه‌ و سوگواري‌ مي‌كرد و مي‌فرمود: «هو اليوم‌ الذي‌ قتل‌ فيه‌ الحسين‌(ع)؛ اين‌روز، روزي‌ است‌ كه‌ حسين‌(ع) در آن‌ كشته‌ شده‌ است‌.

عزاداري‌ امام‌ رضا(ع)

امام‌ رضا(ع) مي‌فرمايد: هر كس‌ كار و تلاش‌ براي‌ به‌ دست‌ آوردن‌ خواسته‌هاي‌دنيوي‌ را در روز عاشورا ترك‌ كند، خداوند حاجت‌هاي‌ دنيا و آخرت‌ او را برآورده‌ مي‌كند، وهر كس‌ روز عاشورا، روز مصيبت‌ و غم‌ و گريه‌ او باشد؛ خداوند روز قيامت‌ را روز شادي‌ وسرور او قرار مي‌دهد. و چشمش‌ به‌ ديدار ما در بهشت‌ روشن‌ مي‌شود و هر آن‌ كه‌ روزعاشورا را روز بركت‌ بداند و چيزي‌ ذخيره‌ كند، هيچ‌ بركتي‌ در آن‌ چه‌ ذخيره‌ كرده‌ است‌،نمي‌يابد.

و در بيان‌ ديگر مي‌فرمايد: محرم‌ ماهي‌ است‌ كه‌ در روزگار جاهليت‌ احترام‌ داشت‌ ومردم‌ در آن‌ ماه‌ از جنگ‌ و خون‌ريزي‌ پرهيز داشتند ، اما دشمنان‌ در آن‌ ماه‌ خون‌ ما راريختند، حرمت‌ ما را شكستند، زنان‌ و عزيزان‌ ما را به‌ اسارت‌ گرفتند، آتش‌ به‌ خيمه‌ مازدند، اموال‌ ما را به‌ غارت‌ بردند و سفارش‌ پيامبر(ص) را در مورد ما پاس‌ نداشتند:

«ان‌ يوم‌الحسين‌(ع) اقرح‌ جفوننا واسيل‌ دموعنا...فعلي‌ مثل‌ الحسين‌ فليبك‌الباكون‌، فان‌ّ البكاء عليه‌ يحط‌ الذنوب‌ العظام‌؛ روز عاشوراي‌ حسيني‌ پلك‌هاي‌ ما رامجروح‌ و اشك‌هاي‌ ما را روان‌ ساخته‌...بر همانند حسين‌(ع) بايد گريه‌ كنند. چرا كه‌ گريه‌بر او گناهان‌ بزرگ‌ را از بين‌ مي‌برد.»

گريه‌هاي‌ امام‌ زمان‌ (عج‌)

در زيارت‌ ناحية‌ مقدسة‌ امام‌ زمان‌(عج‌) آن‌ حضرت‌ در خطاب‌ به‌ سيدالشهدا(ع)چنين‌ آمده‌ است‌:

اي‌ جد بزرگوار، اگر روزگاران‌ مرا به‌ تأخير انداخت‌ و نتوانستم‌ به‌ ياري‌ تو بشتابم‌ و بادشمنان‌ تو جنگ‌ بنمايم‌، اما هر صبح‌ و شام‌ براي‌ تو گريه‌ مي‌كنم‌ و اگر از شدت‌ گريه‌چشمم‌ خشك‌ شود، به‌ جاي‌ اشك‌ خون‌ گريه‌ مي‌كنم‌.»

افزون‌ بر گرية‌ انبياء الهي‌ و اوصياء و امامان‌ شيعه‌ در احاديث‌ فراواني‌ به‌ اين‌ نكته‌تأكيد شده‌ است‌ كه‌ فرشتگان‌، خورشيد، بلكه‌ همة‌ ذرات‌ عالم‌ و جن‌ و انس‌ بر آن‌ امام‌بزرگوار(ع) گريه‌ كرده‌ و مي‌كنند.

بنابراين‌ همان‌ گونه‌ كه‌ در برخي‌ احاديث‌ِ ياد شده‌ نيز گذشت‌، خداوند متعال‌ براي‌عزاداران‌ عاشورا ثواب‌ بسياري‌ همانند بخشش‌ گناهان‌ قرار داده‌ است‌ و اين‌ خود مي‌تواندسبب‌ عزاداري‌ و واسطه‌ قرار دادن‌ آن‌ حضرت‌ براي‌ توبه‌ كردن‌ و پذيرش‌ در درگاه‌ الهي‌گردد.

نتيجه‌گيري‌

با توجه‌ به‌ آنچه‌ گذشت‌، فلسفه‌ و حكمت‌ عزاداري‌ در فطرت‌ و نهاد انسان‌هاست‌كه‌ به‌ اسطوره‌هاي‌ خود احترام‌ گذاشته‌ و ياد آن‌ها را گرامي‌ مي‌دارند.

افزون‌ بر اين‌، عزاداري‌ بر سيدالشهدا مي‌تواند ثمره‌هاي‌ فراواني‌ داشته‌ باشدوسبب‌ زنده‌ ماندن‌ هميشگي‌ دين‌ اسلام‌ گردد، زيرا امام‌ تنها دين‌ را در مقطع‌ خاصي‌ زنده‌نكرد بلكه‌ راهي‌ كه‌ او پيمود براي‌ هميشه‌ تاريخ‌ سبب‌ تداوم‌ دين‌ خدا شد.

از سوي‌ ديگر گريه‌ بر امام‌ حسين‌(ع) ريشه‌ در تاريخ‌ دارد؛ به‌ گونه‌اي‌ كه‌ پيامبران‌الهي‌ و امامان‌ همه‌ براي‌ آن‌ حضرت‌ گريه‌ كرده‌اند كه‌ اين‌ علاوه‌ بر پاداش‌، سبب‌مشروعيت‌ بخشي‌ قيام‌ عاشورا و بيان‌ حقانيت‌ِ امام‌ حسين‌ مي‌گردد تا در طول‌ تاريخ‌دشمنان‌ حقانيت‌ اين‌ قيام‌ را نپوشانند.

از آن‌جايي‌ كه‌ همه‌ اولياي‌ الهي‌ بر آن‌ امام‌ همام‌ اشك‌ ريخته‌اند، ديگر كسي‌پيروان‌ ايشان‌ را نمي‌تواند براي‌ گريه‌ و ناله‌ بر آن‌ حضرت‌ سرزنش‌ كند و يا عزاداري‌ براهل‌ بيت‌ را بدعت‌ و شرك‌ بداند. چرا كه‌ آيات‌ الهي‌ نيز گريه‌ بر عزيزان‌ در تصوير تاريخ‌،نقل‌ نموده‌ است‌.