مرضية پيشتار، نرگس حسني،
فاطمه حسيني، زهرا خاكسار
و طاهره غريب زاده
پس از عاشورا معيارهاي تازهاي براي پاسداري از حيثيت خون يعني ذهنكربلايي داشتن، حرف عاشورايي زدن و از ميان رنگها سرخ را به رسميت شناختن!...
قرار قبلي شيطان ترس بود و زبوني و زردي، اما پاي پديدار شد خون حسين كهبه ميان آمد همه چيز دگرگون شد. همين كه تا ديروز حركت و هويت نداشت امروز شد خون خدا يك باره از خاك به خدا رسيد.
پيش از اين محراب پدر، قتل گاه شده بود و اكنون قتل گاه پسر محراب!...
در قرارگاه خون، هستههاي مقاومت را به بار مينشانند، اگر ماندن آدمي را بهواماندگي بكشاند چارهاي نميماند مگر رفتن ، طرح كربلا براي تغيير دادن سرنوشتزمين است. اين طرح را هميشه بايد مطرح كرد.
زيارت عاشورا را هر روز بايد خواند، همه چيز از يك نقطه شروع ميشود، اينطرح، شرح ميخواهد. كربلا زمين نيست زمينه است! جرأت ادامه حيات انقلابي، دلسنگ را هم آب ميكند، از خاك به خدا درست يك كربلا راه است، با قدري مقاومت همهچيز درست ميشود....
درود و سلام خدا بر پيامبر بزرگ اسلام محمد مصطفي (ص) باد كه مژده نجاتبشر را با خود به ارمغان آورد و راه صلاح و سعادت را به او باز نمود و آزادگي و سربلندي دنياو آخرت را نصيب مؤمنان نمود و بر خاندان پاكش كه معلمان بشر و الگوهاي انسان كاملو رهروان و رهبران راه بهشتند؛ به ويژه بر سيد و سالار شهيدان اباعبدالله الحسين (ع) .
در طول تاريخ، بشر جنگها و قيامهاي فراواني را به خود ديده است كه هر يك ازآنها با انگيزه و هدف خاص رهبران آن به پيروزي و يا شكست انجاميده است. اما در اينميان نهضت عاشورا از آن جهت كه انگيزه و هدف قيام برقراري عدالت، مساوات و اجراياحكام اسلام (اسلام ناب محمدي (ص) ) بوده است، داراي ارزش و جايگاهي والاست وهمين امر، كربلا را به دانشگاه عشق، ايمان، جهاد و شهادت تبديل كرده است.
انقلابهاي بزرگي كه در طول تاريخ بر ضد استعمار انجام گرفته با الگوبرداري ازقيام عاشورا، انگيزههاي جهاد و جانبازي را در خود تقويت كرده است. در اين مقاله تلاششده با آشنايي اهداف و انگيزه قيام عاشورا تأثير و نقش اين نهضت بزرگ را بر رويانقلاب اسلامي، دفاع مقدس، مقاومت جنوب لبنان و انتفاضه فلسطين بررسي كنيم. امااز آن جا كه بر هر فردي لازم است به گونهاي عشق فطري خود را به ارباب و سرور خويشابراز كند، اين كوچكترين خادمان آن درگاه نيز ثمره تلاش ناقابل خود را به روح بزرگشهديه ميكنند و اميدوارند آن امام كريم اين هديه ناچيز را بپذيرد چرا كه: انَّ الهدايا عليقدر مُديها
اسلام پيروز است و شكست در آن راه ندارد. در همة تاريخ اين حسين (ع) استكه پيروز بوده و اين اوست كه قلبهارافتح كرده است. نداي ياري خواهي حسين (ع) رااگر خوب گوش بسپاري و دل را مهيا كني در همه لحظات زمان جاري است. از هر نژاد،مذهب، قوم و قبيلهاي كه باشي آن را خواهي شنيد. نداي عاشورا همان بانگي است كهتاريخ و سرگذشت انسان با آن معنا ميشود. اين صدا در زمزمة درختان، در رعد، در تابشآفتاب و در تشهدي كه شهيد ميگويد شنيده ميشود. تنها كافي است كه دل فرا چنگبسپاري و آن گاه خواهي شنيد: يا حسين . حسين (ع) جز براي ياري خدا قيام نكرد.
انگيزة قيام امام حسين (ع) به عبارت اِنَّما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي باز ميگردد، مراد حضرت از اين تعبير، اصلاح بدعتها و زشتيهايي است كه به ناماسلام و حكومت ديني پس از رحلت پيامبر و شهادت حضرت امير (ع) بر جامعه اسلاميتحميل شده است .هدف امام حسين (ع) بازگشت به سيره پيامبر اكرم (ص) است. بهعبارت ديگر: هدف قيام اصلاح طلبانه حضرت بازگشت به اسلام ناب محمدي بودهاست. بنابراين اصلاحطلبي بايد توأم با اعتقاد به خدا ودر واقع در جهت اهداف الهيباشد.
ايشان هنگام برخورد بالشكريان حربن يزيد به آنها فرمود: اي مردم! به راستي كهرسول (ص) فرمود: كسي كه سلطان ستمگري راببيند كه حرام خدا را حلال دانسته وپيمان خدا را بشكند و با سنت رسول خدا (ص) مخالف بوده و در ميان بندگان خدا به گناهو دشمني عمل كند و با اين حال با رفتار و گفتار خود به مخالفت با او برنخيزد بر خدا حق
است كه او را به جايگاه بد همان ظالم در آورد.
آيا جريان انقلاب امام حسين (ع) انفجاري بود؟ يك كار ناآگاهانه ناشي از اثرفشارهاي زياد در دوران معاويه و يزيد؟
در پاسخ بايد بگوييم: نه، زيرا گفتهها و نامههاي رد و بدل شده ميان او و معاويه وبعد از معاويه با يزيد و سخنرانيهاي ايشان در مواقع مختلف نشان ميدهد كه تشكيلاين نهضت در كمال آگاهي بوده است. انقلابي اسلامي، نه انفجاري!
از جمله خصوصيت امام حسين (ع) اين است كه در برخورد با اصحاب و يارانشاجازه نميدهد كه انقلاب چهرهاي انفجاري داشته باشد، به اين دليل كه چرا امامحسين (ع) در هر فرصت قصد مرخص كردن اصحابش را دارد؟ چرا مكرر به آنها تذكرميدهد كه در اينجا آب و ناني نيست، بلكه پاي مرگ در ميان است؟ حتي در شبعاشورا نيز چنين مي گويد: من اصحابي از اصحاب خود بهتر و فاضلتر سراغ ندارم. ازهمه شما تشكر ميكنم، اينها با كسي جز من كاري ندارند. شما اگر ميخواهيد، برويد.رهبري كه بخواهد از ناراحتي و نارضايتي مردم در جهت انقلاب استفاده كند چنين حرفينميزند، بلكه بايد از شرعي بودن آن سخن ميگفت. البته تكليف، شرعي بود، اماامام (ع) قصدشان اين بود كه اين تكليف شرعي را باز در نهايت آزادي انجام بدهند.
زمينهها و عواملي كه آن نهضت عظيم را به وجود آوردند وآن فاجعه غمانگيز رارقم زدند عبارتند از:
1 ـ زمامدار جامعه اسلامي، نه تنهاشرايط لازم براي تصدي منصب حكومترانداشت كه متظاهر به فسق و فساد بود.
2 ـ ارزش هاي معنوي از ياد رفته بود. مديريت فكري و سياسي در جامعه به عهدهكساني بود كه به مفاهيم اخلاقي پايبند نبودند.
3ـ حكومت فاقد قواعد ومعيار بود،درنتيجه ظلم و تبعيض به غايت خود رسيدهبود.
4ـ بدعت ها و پيرايههاي بسياري در دين راه يافته و مذهب وسيله تأمينخواستههاي حكام و مفسدان شده بود.
5ـ دنيا مداري و مادي گرايي، آخرت را از يادها زدوده بود.
6ـ رعب و دنياپرستي هم چون بيماري، متدينان رازبون و زمينگير ساخته ودليري و رادمردي تنها در اسطورهها به جاي مانده بود.
بنابراين اصول جامعهاي كه پيامبر اكرم (ص) تأسيس كرده بود، به راه فنا ميرفتو سنتها و ارزشهاي ديني به فراموشي سپرده ميشدند.
امام (ع) هنگامي كه مسلم بن عقيل را به كوفه فرستاد در نامهاي كه به مردم آنديار مرقوم ميدارد در محكوميت يزيد و در حقانيت خويش چنين مينويسد: به جانخودم سوگند! امام و رهبر نيست مگر كسي كه به كتاب خدا عمل كند و به عدل قيام نمودهو اين حق متدين باشد و جان خود را در راه خدا در گرو بگذارد.
امر به معروف و نهي ازمنكر يگانه اصلي است كه ضامن بقاي اسلام است. علتيكه به اين نهضت، شايستگياي داده كه براي هميشه در پيشاني تاريخ بدرخشيد و برايهميشه زنده بماند،اسلام است.
امام حسين (ع) در وصيت نامه خود به محمد بن حنيفه راز قيامشان را چنينبيان ميكند:(ايشان ابتدا به يگانگي خدا و رسالت پيغمبر (ص) شهادت ميدهند چونامام ميدانست كه بعد عدهاي خواهند گفت حسين (ع) از دين جدش خارج شده است)اينها اگر ازمن بيعت هم نخواهند ساكت نخواهم نشست. مردم دنيا بدانند حسين بنعلي (ع) ، طالب مقام و ثروت نبود. مرد مفسد و اخلالگري نبود. ظالم و ستمگر نبود اويك انسان مصلح بود .
و لا مفسداً و لا ظلماً انّما خرجت لطلب الاصْلاح في امه جدي...
اين روح از روز اول تا خطبه آخر در وجود مقدس ايشان متجلي بود. به قول خودشجزء خون و حياتش شده بود. امكان نداشت از حسين (ع) جدا شود.
وقتي قرآن كريم بعضي از جوامع گذشته را ياد كرده و ميگويد اينها متلاشي وهلاك شدند و تباه و منقرض گرديدند، ميفرمايد: به موجب اينكه در آنها نيروي اصلاحنبود، نيروي امر به معروف و نهي از منكر نبود.
حماسه مقدس از آن كسي است كه روحش براي خود موج نميزند، براي نژاد وملت خود موج نميزند، او اساساً چيزي را نميبيند، بلكه تنها حق و حقيقت را ميبيند.
دومين جهت تقدس اينگونه قيامها اين است كه در شرايط خاصي كه هيچ كسگمان وقوع آن را نميبرد قرار گرفته است و يك مرتبه يك فضاي بسيار تاريك و ظلمانيرا روشن ميكند، شعلهاي در يك ظلمت مطلق. كلام و سخني در يك خاموشي مرگبار.
سومين تقدس نهضت حسيني اين است كه در آن رشد و بينشي نيرومند وجوددارد و قيام كننده چيزي را ميبيند كه ديگران نميبينند.
چهار عامل: عشق به ولايت و امامت، اعتقاد راسخ به سعادت اخروي، قدرت
تمييز جريان حق و باطل و تبري جستن از دشمنان امام حسين (ع) ، از مهم ترينويژگيهايي بودند كه شهداي كربلا را از ساير مردم در رسيدن به فوزِ شركت در حماسهحسيني متمايز ساختند.
قيام و خيزش سال شصت و يك هجري با زعامت امام حسين (ع) ، در همشكستن تنديسِ پاگرفتة رذالت در پوشش فضيلت است. نتيجه جدايي دين از سياست در مفهوم اصيل آن، مناسبات اجتماعي را ناعادلانه نموده است و جامعه اسلامي آن عصررا در درون يك مرزبندي جديد، قرار داده است. يزيد با چنين حركتي، (جدايي دين ازسياست) هم خود و اطرافيان را غير انساني نموده است و هم براي آزاد مردان نقشه دارد تاآنها را در شعاع مناسبات جديد از نهضت خارج سازد. امام حسين (ع) در پي آن است كهوضع موجود را تحمل نكند و سياست و ولايت را در تار و پود جوهر دين بازتاب دهد وپيكره بي رمق و افسردة دين را با انوار ولايت و سياست گرمي بخشد.
از ديدگاه امام خميني (ره) جنبه سياسي قيام عاشورا به قدري اهميت دارد كهامام (ع) براي رسيدن به اهداف سياسي خود از جان و مال ميگذردو به قيام خونين دستميزند. در واقع ميتوان گفت حركت حسين بن علي (ع) بذر انقلاب و قيام را در دلمسلمانان كاشته است تا هر زمان نياز به انقلاب و خيزش احساس شود مردم مسلمان بهتأسي از مقتدا و امام بر حقشان دست به انقلاب بزنند.
يكي از جنبههاي حادثه كربلا بُعد عاطفي است. كربلا به دليل وضعيت خاص خوددر به شهادت رسيدن بيش از شانزده تن از خاندان رسالت و نيز كيفيت خونبار آن زخمعميق بر قلب جامعه شيعه ايجاد كرد. حادثه از هر جهت جدي و قابل ملاحظه بود.
با نگاهي به آنچه در احاديث امامان (ع) درباره اقامه عزا و زيارت امام حسين (ع) وارد شده ميتوان دريافت كه به سرعت بعد عاطفيِ كربلا جاي خود را در جامعه شيعه بازكرده و حتي گروههايي از سنيان را نيز به خود جذب كرده. ادبيات شيعي نيز تحت تأثيراين قضيه و ساير رخ دادهاي خونيني كه براي شيعيان و ديگر مسلمانان پيش آمد،ادبيات مبتني بر مرثيه شد.
مراسم عزاداري نه تنها از نظر ظاهر باعث اتحاد مسلمين ميشود، بلكه علاوه برآن يك حالت رواني ايجاد ميكند كه تأثير شگرفي بر احساسات مردم ميگذارد و بهحركت انقلابي آنان جهت و شتاب ميبخشد.
نهضت امام خميني (ره) كه حيات اسلام ناب محمدي (ص) راتجديد كرد و وسيلهتطبيق و تحقق اسلام در زمان معاصر شد،از مكتب امام حسين (ع) شكل گرفته استودر مقاطع مختلف يادآور حماسه عاشورا است. حيات اسلام ناب به لحاظ تطبيقيبودنش دوست پرور و دشمن ساز است. با تحقق آن يزيديان زمان و ابرقدرتهاي دورانبا هم دستي عمالشان به جنبش در آمدند. از هيچ كوششي براي خاموش كردن نور الهيفرو گذار نكردند و در نقطه مقابل، عاشقان الله با شهادت خواهي به ميدان كارزار با آنهاشتافتند.
حضرت امام (ره) علل محدثه و مبقيه انقلاب اسلامي ايران را مديون عاشورا ودرسي كه مردم از امام حسين (ع) آموختند ميدانند. لذا در سخنان خويش ميفرمايند:امابايد همه متوجه اين معنا باشيم كه اگر قيام حضرت سيدالشهداء (ع) نبود امروز مانميتوانستيم پيروز شويم. انقلاب اسلامي ايران پرتوي از عاشوراو انقلاب عظيم الهيآن است. همه نقل قولهايي كه درباره واقعه عاشورا مطرح ميشود بر وظيفهشناسي امامحسين (ع) اتفاق نظر دارند. امام خميني (ره) با تكيه بر عاشورا، انجام وظيفه را اساسهمه فعاليتهاي خود قبل ازپيروزي و پس از آن قرار دادند.
در دوران پنجاه ساله پهلويها، جامعه اسلامي مانيز شاهد جدايي دينازسياست است .جنون ضد اسلامي و ضد روحانيت آنها، اغراق گوييها در باب تاريخباستان و به تقابل كشاندن آن با دوره اسلامي، اخذ ظواهر زندگي غربي، دنيوي كردنارزش ها به شكل برجسته خود را مينمايد. در چنين شرايطي آنچه مزيد بر علت گشتهپذيرش ژاندارمي در منطقه و همكاري موثر و نزديك باپديدة شوم، يعني اسرائيل غاصباست در چنين فضاي مسمومي كه همه چيز مردم ازجمله ارزشهاي آنها به هر دليلمسخ شده است تلاشي حسيني ازجانب امام خميني (ره) براي بازگشت به خويشتناسلامي آغاز شد. ايشان همواره آيه شريفه «انمااعظكم بواحده اِن تقوموالله مثني وفرادي، ثم تتفكروا» را سرلوحه عمل سياسي ـ اجتماعي خود قرار ميدهند. در ارتباطبانهضت عاشوراست كه امام راحل تفسير احياگرانه خويش مبني بر هم گرايي دين وسياست راعملي ميسازند.
جوهر اصلي انقلاب اسلامي، دين بود. منشأ پيدايش، آرايش و حركت انقلاباسلامي ايران و محرك اصلي همه اقشار ومنسجم كننده آنها بيشتر آموزههاي دينيبودهاست.
بامقايسه دو انقلاب بزرگِ قيام عاشورا و انقلاب اسلامي ايران از يك سو و انقلابكبير فرانسه و روسيه از سوي ديگر به اين نتيجه ميرسيم كه در انقلابهاي اخير، فلسفهوجودي آنها بر دو اصل زير استوار بوده است:
1- اصل حب ذات (خود خواهي ومصلحتطلبي انسان)
2ـ اصل تنازع بقا (رقابت و مبارزه انسانها باهم، نابودي يكي براي زندهماندنديگري) .
مشكل اساسي اين دو انقلاب ناشي از توجه صرف به جهات مادي انسان است.در حالي كه قيام عاشورا و انقلاب اسلامي ايران از مكتب اسلام روح گرفته و به دو اصلغير از آن دو تكيه ميكند كه عبارت اند از:
1ـ اصل خداپرستي كه مبدأ حيات و هدف انسان را در تمام زندگي تنها خداميداند. بنابراين خود خواهي و مصلحتطلبي شخصي مذموم و پست قلمداد ميشود.
2ـ در حيات اسلام به جاي تنازع در بقا- كه در مكتبهاي مادي رايج است ـ بهاصل تعاون اعتقاد دارد كه از توحيد انسانها و موجودات سرچشمه گرفته است. در مكتباسلام مبارزه فقط بايد در راه حق عليه باطل باشد.
از مهمترين امتيازات انقلاب اسلامي اين است كه روح و جان انسانها در آنمورد توجه قرارداده است .امام (ره) - رهبر اين نهضت - سخني به اين مضمونفرمودهاند: اصلاً همه ميخواهيم انقلاب كنيم كه شهيد شويم. ايشان همانند جدبزرگوارشان امام حسين (ع) ازهمان روزهاي اول اصلاً به اين فكر نبودند كه دين برايايشان حيات مادي داشته باشد و يا قيام و موقعيت فراهم آورد. امام حسين (ع) نيز درخطبهاي هدف از قيام خود را چنين عنوان ميكنند: بار پروردگارا! حقاًتو ميداني كه آنچهدر ماست از ميل به قيام و اقدام به امر به معروف و نهي از منكر، نصرت مظلومان وسركوب ظالمان، به جهت ميل و رغبت به رسيدن سلطنت و قدرت مفاخرتانگيز نيستو نه از جهت در خواست زياديهاي اموال و حُطام دنيا! بلكه به علت آن است كه در بلاد وشهرهاي تو صلاح و اصلاح ظاهر سازيم.
در مقايسهاي كه بين شخصيت هاي بزرگ در جهان انجام ميدهيم به اين نتيجهميرسيم كه هر كس شخصيت او عظيمتر باشد تأثير گذاري آن در جامعه و تاريخ نيزعظيمتر خواهد بود. بعضي از شخصيتها هستند كه محصور زمان و مكان نميشوند؛مثلاً امام حسين (ع) و امام راحل (ره) شخصيتهايي بودند كه در عصر خود درخشيدندوقيد زمان ومكان را پاره كردند. چنان چه يك رهبر الهي در قلوب انسانها راه پيداكرد،باقي ميماند. براي اين كه دل هيچ زمان نميميرد.امام حسين (ع) در تاريخ، ماندگارشدند، چون در قلوب انسانها راه يافته بودند. شخصيتهاي سياسي زياد آمدند و رفتندامااثري از آنها باقي نماند، زيرا در قلب مردم نفوذ پيدا نكردند، اماآنهايي كه منزلگهدلشان محفل عشق است نميميرند:
هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جريده عالم دوام ما
امام (ره) قبل از اين كه يك رهبر سياسي باشنديك رهبري معنوي بودند. ايشانبعد از ائمه (ع) بي نظيرترين رهبر الهياي بودند كه تاريخ به چشم خود ديده است.
بزرگترين امتيازي كه انقلاب شكوهمند اسلامي داشته تغيير و تحول نفساني درملت بوده است.
اين تغيير و تحول نفساني بزرگترين ضربات را بر ابرقدرتها نيز وارد ساخت،زيرا آنها با همه چيز آشنايي داشتند جز با اين عامل كه چگونه ممكن است كساني واردنبرد شوند و سربازان را به جانب خود بكشانند بدون اين كه تير اندازي كنند؟ چگونهممكن است روح و قلب آنها راتسخير كنند؟ اين معجزهاي بود كه در انقلاب ما به وقوعپيوست. آن زمان كه روح تسخير شود ديگر نيازي به اسلحه نيست!
كلمات، چگونه حقيقتي را كه در فضاي آسماني جبههها جاري بود، وبدان روحبخشيد، توصيف كنند؟تصاوير نيز تنها گوشهاي كوچك از اوقات حيات واقعي رزمندگانرانشان ميدهند. دلاور مرداني كه از هر سوي به جبههها سرازير شدند، تا از حقانيتانقلاب و در مقابل كفر دفاع كنند. آنان تحصيل، كار و آسايش زندگي را رها كردند تا خاكجبهه را كه بوي كربلا از آن به مشام ميرسيد سرمة چشم سازند. در دل آنها داغي نهفتهبود كه شعله آن را حضرت اباعبدالله الحسين (ع) در سال شصت ويك هجري برافروخت شهادت نشان خواهد دادكه جوانان ماعصري را بنياد نهادند كه خميني (ره)طلايه دار آن بود. عصري كه مرگ، مسخر ايمان شد وهمان گونه كه روز عاشورا امام (ع) شهيدان، مرگ را برگزيد تا اسلام زنده و جاودانه بماند و نور اسلام متجلي شود.
دشمن در پشت سلاحهاي مخرب، آتشين و ميكروبي، خود را نهان كرد ورزمندگان ما خود را در آينهاي از ايمان ِ زلال جاري ساختند. در مقابل حملات سنگينتنها ارادة خداوند و ايمان به او بود كه سنگر واقعي رزمندگان ما را مي ساخت.
جنگي كه در شهريور سال 1359 و در تب و تابهاي انقلابي كشور، از سوياستكبار جهاني به عنوان بازيگر پشت صحنه و عراق به عنوان بازي گر صحنه برملت وكشور ما تحميل شد، جدال نابرابري بود از سوي تمام كشورهاي غربي و عراق كه به حولو قوه خداوند مردم و نيروهاي مسلح ما توانستند از زير بار آن با موفقيت بيرون آمده و سرافرازانه در جهان نداي حق پرستي و عدالتطلبي و آزادي خواهي ملت ايران رايك بارديگر در گوش تمام جهانيان زنده كنند.
با پيروزي انقلاب اسلامي و سقوط شاه بناي استراتژي آمريكا كه بر دو ستونايران و عربستان سعودي پي ريزي شده بود، فرو ريخت و اين مسئله مناسبات ميان دوكشور ايران و عراق رانيز دست خوش تغيير و تحول نمود.
از ديد آنها موج اسلامي ميتوانست ثبات منطقه را مورد تهديد جدي قرار دهد ونتايج ناشي از اين تحول، زمينههاي وقوع جنگ را بوجود آورد. در واقع غربيها كه منافعخود را در منطقه جست و جو ميكنند با وقوع انقلاب اسلامي و تأثيرات ناشي از آن منافعخود را كه شامل، نفت، ثبات كشورهاي مرتجع منطقه و امنيت اسرائيل ميباشد موردتهديد ميديدند.
با اين ديد مقابله با انقلاب را نه تنها ضروري بلكه اجتنابناپذير ميدانستند.
آيت الله خامنهاي در اين باره اظهار داشتند: اين جنگ عليه انقلاب اسلاميايران و به منظور واژگون ساختن نظام انقلابي ايران و از بين بردن انقلابسازماندهيشد.
در كنگره حزب بعث كه براي نخستين بار مباحث آن در مورد جنگ ايران و عراقمنتشر شد، تأكيد ميشود كه در برابر رهبران عراق تنها اختيار يك راه وجود داشت، يامقاومت و جلوگيري از تجاوزات دشمن و يا اينكه تسليم شدن به برنامههاي امامخميني(ره).
جبهههاي نور عليه ظلمت در شبهاي عمليات سراسر شور، عشق و صفا بود. درگوشه گوشه ميدان، صوت مناجات، زيارت عاشورا و ذكر و ياد خدا به گوش ميرسيد. اگرمورخان در احوالات شب عاشورا نوشتهاند كه شبي توأم با اشتياق، عبادت، تلاوت قرآن ونيايش بود، شوق ديدار حضرت حق همه آنها را به وجد وصف ناشدني رسانيده بود، گوييبا تمام وجود لحظه شماري ميكردند تا صبح وصال بدمد و چه زيبا رزمندگان خداجو وحق طلبِ ما از اصحاب ابا عبدالله (ع) الگو گرفتند.
امام (ره) و تلاش در جهت پاسداري از اسلام
يكي از موضوعاتي كه در كلام گهر بار امام حسين (ع) و شبيه آن در بيانات امامخميني (ره) توجه هر شنوندهاي را به خود جلب ميكند حفظ اسلام است. حضرتسيدالشهداء (ع) ميفرمايند:«لو لم يستقم دين جدي الا بقتلي فيا سوف خذيني؛ اگر دينجدم پيامبر (ص) ، استوار نميماند مگر به كشته شدن من، پس اي شمشيرها مرادريابيد!»
امام خميني (ره) ـ كه شاگرد مكتب حسين (ع) است ـ همه مقصد خويش را درمكتب خود ميداند و ميفرمايد:تمام مقصد ما مكتب ماست و همه بايد فداي اسلامشويم اگر ما اسلام را در خطر ديديم، همه مان بايد برويم تا حفظش كنيم. اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دين ما بايستند، ما در مقابل همة دنياي آنان خواهيم ايستاد.
ياران امام خميني (ره) بعد از چهارده قرن همان تصويري را از شهادت در ذهنخود داشته و دارند اگر قاسم (ع) شهادت را اَحلي من العسل ميداند ياران امام (ره) نيزكه تربيت يافتگان دانشگاه كربلا هستند توصيفي زيبا از شهادت دارند:
شهيد ناصر الدين باباخاني، در وصيت نامه خود شهادت را چنين توصيفمينمايد:
«آنگاه كه رزمندهاي مجاهد به سوي دشمن حق ميرود و ملائك به تماشاي رزماو مينشينند و شيطان ناله برمي آورد و پا به فرار ميگذارد و ناگهان غنچهاي ميشكفد،آن هنگام را جز شهادت چه نام ميتوانيم داد؟ زندان تن را بشكنيد، قفس را بشكنيد تاسر كوي يار پرواز كنيد و بدانيد كه براي پرواز ساخته شدهايد، نه براي ماندن!»
امام (ره) نقش اساسي يك فرمانده رابه تمام معنا ايفا ميكردند، شايد بعضي فكركنند كه امام (ره) در گوشه جماران چگونه جنگ را كنترل ميكرد؟ ولي امام (ره) از همانجا جنگ را هدايت ميكردند. يكي از فرماندهان جنگ ميگويد: در يكي از مراحل،جنگركود پيداكرده بود، رزمندهها خدمت ايشان رفتند و كسب تكليف كردند، ايشان فرمودندكه جبهه نبايد راكد بماند و بايد به صورت محدود هم كه شده، دشمن را راحت نگذاشت.
يا در مواقعي كه نياز بود با دستور صريح ايشان مثل حصر آبادان، عملياتها با خطدهيِ لازم هدايت ميشد. به طور كلي مسلط بر جنگ بودند ـ چه معنوي و چه مادي ـ دربعد معنوي يكي از فرماندهان ميگويد: در عمليات والفجر، در ارتفاعات كاني مانگاميجنگيديم، در يك محاصرهاي بوديم كه خيلي مشكل بود نگهداري آن منطقه. عصربود، پيامي از طرف امام (ره) آمد، وقتي پيام پشت بيسيم پخش شد، ما در ارتفاعاتبوديم، امام فرمودند: بين نماز ظهر و عصر هستم و دارم شما را ميبينم، (شجاعت ودليري شما) استقامت كنيد و... در آن حالت كه همه در محاصره بودند با اين پيام چندخطيِ امام (ره) همه روحيه عجيبي پيدا كردند.
همان گونه كه حسين (ع) در روز عاشورا حضوري فعال در صحنه كارزار داشتند وبرادر و فرزندان خود را براي مبارزه با سپاه عمر بن سعد فرستادند، در طول جنگ، حضورمسئولين مملكتي و فرزندان ايشان در جبهههاي حق عليه باطل بسيار چشمگير بود.مقام معظم رهبري كه در آن زمان مقام رياست جمهوري كشور را به عهده داشتند بههمراه شهيد دكتر چمران حضور فعال و نزديكي در جبههها داشتند. ايشان اسلحه بهدوش ميگرفتند و حتي بعضي از شبها در عمليات شناسايي شركت ميكردند. ايشان باهمين اخلاص و شجاعت رزمندگان اسلام را حمايت ميكردند. وقتي آقا در ميانرزمندگان حضور مييافتند به شيوههاي گوناگوني به آنها روحيه ميدادند. باتشويقوتعريف از كارهايشان و نشان دادن ارزش و اهميت كار بچهها، ايشان در عين رعايتاصول نظامي گري وسلسله مراتب، با بچهها بسيار خودماني و صميمي بودند و گاهي همبراي انبساط خاطر بچهها لطيفههايي ميگفتند.
سردار عبدالله عراقي از فرماندهان دوران جنگ ميگويد:
يكي از آقا زادههاي ايشان (مقام معظم رهبري) به نام سيد مجتبي در عملياتبدربا مابود، جوان بسيار شجاع و باتقوا و ساده و مخلصي بود، در آن جا كارش اين بود كه بهخط مقدم مهمات حمل ميكرد، با آقاي اصغر مقدم باهم بودند و در جاهاي خاص كههيچ كس نميتوانست مهمات ببرد اينهامي بردند.خاطراتي كه از ايشان دارم نماز شبوتقوا واخلاص ايشان بود به طوري كه براي همه الگو بودند مثل طلبهاي ساده و بيآلايش كار ميكرد، ما هر چه تلاش ميكرديم كه به خط مقدم نرود نميتوانستيم...
يكي از تفاوتهاي بارز پيشوايان و رهبران مذهبي با رهبران غير ديني وجودصراحت و صداقت و بيان واقعيت هاست؛ گر چه اين صراحت و صداقت به ضرر آنهامنتهي شود، زيرا برنامه و هدف اين رهبران قبل از هر چيز ايجاد ايمان در دل افراد است.آن حضرت هنگام شنيدن پيشنهاد بيعت با يزيد خطاب به وليد بن عتبه استاندار مدينهميفرمايد: اي امير! ما خاندان نبوت و معدن رسالتيم، خاندان ما محل آمد و رفتفرشتگان است. خداوند اسلام را از خاندان ما شروع نموده. اما يزيد اين مردي كه تو از منتوقع بيعت با او را داري مردي است شراب خوار، شخصي است كه حريم الهي را در همشكسته و آشكارا در مقابل چشم مردم مرتكب فسق و فجور ميگردد. آيا رواستشخصيتي همچون من با آن سوابق درخشان و اصالت خانوادگي با چنين مرد فاسديبيعت كنم؟
همين صراحت گفتار را حضرت امام (ره) نيز در بيانات خود داشتند؛ مثلاً هنگامتجاوز نيروهاي عراق به مرز ايران، امام ميفرمايند:... گمان نكند دولت ايران و ارتشايران عاجز از اين است كه جواب به اينها بدهد. هر وقت كه مقتضي بشود من پيامي بهملت خواهم داد و به صدام حسين و امثال او ثابت خواهم كرد كه اينها، اين اذناب آمريكاكه قابل ذكر نيستند ما عازم بر اين هستيم. مصمم بر اين هستيم كه اگر چنانچه عراقحد خودش را نداند و تجاوز را تكرار كند ما دستور بدهيم و ملت ما بسيج شوند.
عزاداري و رابطه با اهل بيت (س) در سابقه تاريخي دفاع مقدس و ساختنجبههها بسيار موثر بود. قويترين و اصليترين نيروهايي كه در جنگ حضور داشتند و درساخته شدن فضاي نوراني و رونقِ معنوي در جبهه و در ميان همرزمان خود موثر بودند،عناصري بودند كه به نوعي هيئتي بودند و احياناً اگر به معناي اصطلاحيش هم هيئتينبودند ارتباطشان با اهل بيت (س) و ذكر اهل بيت (س) در سطح بالايي بوده و درد دينپيدا كرده بودند.
اين افراد با حضور در جبهه فضاي جبهه را هم آكنده از عطر ذكر اهل بيت (س)مينمودند.
هشت سال دفاع مقدس به دنيا تفهيم كرد كه تجاوز به ايران، پشيماني در پي داردبه اين معنا كه اگر كسي قصد تعرض به ايران اسلامي داشته باشد، مطمئن باشد كه سالمبرنميگردد و ضربه هولناكي خواهد خورد. هشت سال دفاع مقدس چنان پيام قاطع،پرصلابت و محكمي داشت كه فرد يا كشوري امروز نميتواند براي خيانت، يا حمله بهايران برنامه ريزي كند. بزرگترين دستاورد آن در منطقه اين بود كه هر كشور كه وحدتمنسجم و رهبر مقتدر و با ايمان داشته باشد ميتواند روي پايش بايستد و از استقلال وتماميت ارضي خود دفاع نمايد.
در جبهههاي جنوب لبنان بار ديگر عظمت و اقتدار اسلام به صحنه نمايشگذاشته شد، همچنان كه اعتقاد به پيروزي و ايمان راسخ به قدت لايزال الهي وياريخداوند ياران حسين (ع) را باوجود عده قليل بر دشمن كثير پيروز ساخت در جبهههايلبنان هر گلولهاي كه باذكر يا حسين از دهانه تفنگ مجاهدان خارج ميشد، تمثيلهمان ضربات شمشيري بود كه ياران حسين (ع) در واقعه عاشورا بر پيكر دشمن دينفرود ميآوردند.
كدام سلاح جز ايمان در برابر سيل تجهيزاتياي كه اسرائيل جنايتكار بدان متكيبود، توانايي ايستادگي داشت؟ دشمنان ميدانستند كه در مقابل ايمانِرزمندگان جنوب وحزب الله سلاح هايشان شمشير كهنهاي است كه به ضربتي درهم خواهد شكست. سلامبر ايمان مردان مبارز.
از قديم الايام مردم لبنان به دليل وجود احزاب و فرقههاي مختلف شاهددرگيريهاي خونين در اين كشور بودهاند.در خلال سالهاي 73- 1970 اين درگيريهابه اوج خود رسيده بود.از آن جا كه هر كشوري ازشوروي،چين و آمريكا تا كشورهاي عربيمنطقه، در لبنان احزاب و سازمانهايي داشتند،بنابراين لبنان محل برخورد و درگيريقدرتهاي بين المللي شده بود.به عنوان مثال، عراق و سوريه در آن زمان با هم دشمنبودند، سوريه و ليبي و...هريك از اين كشورها به حزب وابسته به خود امكانات ميدادندتابرنامههاي كشور متبوع خود راپياده كنند.
در اين ميان شيعيان كه يكي از احزاب بزرگ لبنان را تشكيل ميدادند از ايندرگيريها مصون نبودند كه به دليل عدم وجود رهبري مقتدر به صورت متفرق و پراكندهفعاليت مينمودند.
امام موسي صدر در سال 1307 متولد شدند و در حوزههاي علميه قم و نجف ودانشگاه تهران درس خواندند. ايشان در فكر و فلسفه داراي نبوغي كم نظير بودند، اولينمجله علمي ـ اسلامي به نام مكتب اسلام توسط ايشان تأسيس شد. در همان ايامي كهمشغول تحصيل علوم اسلامي بودند سفري به لبنان داشتند، در اين سفر با رهبر شيعيانلبنان ملاقاتي نمودند. رهبر شيعيان لبنان از ايشان خواستند كه در لبنان بمانند و بهفعاليت بپردازند.
در اولين حركت خود ايشان تلاشي وسيع در جهت تشكيل مجلس اعلاياسلامي شيعه انجام دادند و به عنوان مؤسس و بنيان گذار اين مجلس شناخته شدند.
در سال 1973 سازماندهي حركت محرومين (سازمان امل) به رهبري امام موسيصدر شروع شد و شهيد دكتر چمران مسئول تنظيم تشكيلات اين سازمان بود، سازمانيكه به سرعت شيعيان را متحد ساخت. سازماني كه ايدئولوژي آن اسلام بود، اما اسلاميحقيقي و انقلابي. اسلامي كه سربازانش به قدرت اسلحه شهادت مسلح ميشدند. مسلماًچنين سازماندهي با چنين ايدئولوژياي مورد بغض و كينه چپيها و راستيها و حتيروحانيون مرتجع قرار ميگرفت. سازمان امل از سه كلمه: افواج، مقاومت و لبنانيه گرفتهشده، يعني آرزو آرزو براي تحقق رسالت اسلامي و حكومت مهدي (عج).
اين سازمان به شدت در مقابل اسرائيل جنگيد و در اين راه شهداي زيادي را
تقديم كرد. اسرائيل هميشه به جنوب تجاوز ميكرد هر شب كماندوهاي اسرائيلي بهروستاهاي لبناني وارد ميشدند و ميكشتند، منفجر ميكردند و به اسارت ميبردند ولبنانيان جنوب از خود هيچ دفاعي نميكردند. اما با پيدايش امل دفاع و شهيد شدنرواج يافته بود.
دشمن با بررسي توطئههايي كه طرح ريزي كرده بود و نتايجي كه به دست آورد بهاين نتيجه رسيد كه مهمترين عامل بازدارنده، امام موسي صدر است، آنگاه توطئهايبزرگ تكوين يافت. استعمار تصميم گرفت او را بربايد، دولت ليبي دعوتنامهاي رسميبراي او فرستاد و ايشان نيز با دو نفر از همراهان خويش رهسپار ليبي شدند. اما ديگر بازنگشتند.
اسرائيل در سال 1982 تهاجم گستردهاي را به جنوب لبنان آغاز كرد. هدفاسرائيل از اين تجاوز اين بود كه با اشغال لبنان از تعرضات گاه و بيگاه فلسطينيهايمسلح و مستقر در جنوب لبنان رهايي يابد و حاكميت لبنان به جمعي از طرفداراناسرائيل برسد و همچنين سوريه تحت فشار بيشتري قرار بگيرد تا در مذاكرات احتماليامتيازات بيشتري به اسرائيل بدهد.
توني كليفتون از نويسندگان غربي كه در آن سالها در لبنان حضور داشتمينويسد: بدترين و وحشيانهترين بمبارانهاي بيروت در ماه اوت 1982 روي داد،هواپيماها بمبهاي خود را بي هدف به همه جا ميريختند، وضع بيروت شبيه موجودبيماري شده بود كه تا سر حد مرگ به وسيله يك انسان مبتلا به ساديسم در معرض چوبخوردن قرار ميگيرد.
حزب الله مرداني هستند كه تندباد حوادث آنان را نميلرزاند، از جنگ خستهنميشوند، ترسي به دل راه نميدهند و بر خدا توكل دارند. زيرا ميدانند كه العاقبهلِلمتقين والاترين جنگندهها در لبنان حزب الله بودند. زيرا شيعه لبناني انساني استمحروم، مستضعف كه از مرگ نميترسد و خون حسيني در عروقش جريان دارد.
حضرت امام (ره) در پيام حج سال 1366 از حزب الله لبنان به صراحت نام برده وآنها را بالاترين حجت الهي براي همه علما و روحانيون در راه جهاد عليه متجاوزان و نفيسكوت و مماشات در برابر آنان قلمداد كرده است.
حضرت امام (ره) در پيام خود با نام بردن از حزب الله ستايش از شجاعت و مبارزهآنان را به نحو احسن تقويت و پشتيباني كرده تا موجب دلگرمي و تشويق عناصر حزبالله شود. امام گويي به آينده حزب الله و ثبات و پايداري آن در مسير حق اطمينان داشتند.
يك عنصر شيعه و انقلابي جداي از اهل بيت (س) نميتواند باشد. از همان زمانكه ارتباط انقلابي بين ايران و لبنان برقرار شد ارتباط فرهنگي و معنوي نيز بر محور ذكراهل بيت (س) برقرار شد. طبيعتاً بسيار مؤثر بود كه اين دو كشور در جهت دفاع از كياناسلام با يكديگر احساس همدردي و هم فكري داشته باشند.
حضرت حجة الاسلام و المسلمين پناهيان كه در سال هاي اول انقلاب در لبنانحضور يافته بودند، از خاطرات خود ميگويند:
...يادم هست در سال 1361 لبنان اين وضيعت را نداشت، البته شيعيان لبناناهل شعائر مذهبي بودند، اما نه به اين صورت، آن زمان بعضي از برادران ذاكر اهل جبهه(كه در آنجا حضور داشتند) يكي از كارهايي كه انجام ميدادند انتقال همين مجالس درميان لبنانيها بود. مجالس مختصري كه در بعضي روستاها يا شهرهاي لبنان برگزارميكرديم بسياري از لبنانيهاي علاقمند ميآمدند، دور اين مجالس مينشستند و فقطتماشاگر بودند كه اين مجلس كه مجلس ذكر اهل بيت (س) است توسط بسيجيهاچگونه برگزار ميشود. برخي از اشعار عربي هم تهيه ميشد كه در آنجا خوانده شود. اينچنين پديدهاي، پديده نويي بود، اما الان اگر شما برويد لبنان ميبينيد كه اين حركتبسيار جا افتاده است. آن حركت آن روز كار خود را به نظر من انجام داد، اشاعه عزاداريبراي اباعبدالله الحسين (ع) و فرهنگ زنده نگهداشتن نام اهل بيت (س) در ميانانقلابيون.
در اثر ثبات قدم و مقاومت شگفتانگيز حزب الله، جهان اولين شكست ذلت باررژيم جنايتكار و متجاوز صهيونيستي را در سال 1379 مشاهده كرد.ارتش نيرومنداسرائيل كه تجسم قدرت تكنولوژي پيشرفته نظامي و اطلاعاتي جهان غرب به شمارميآمد و طي مدت پنجاه سال افسانه شكست ناپذيري خود را در جهان جا انداخته بود،در برابر چند نفر نيروي حزب الله كه به سلاح ايمان و روحيه شهادتطلبي مسلح بودند، باذلت و خواري تمام به اولين شكست بزرگ تو عقب نشيني ذليلانه تن داد.
انتفاضه از آغاز تا امروز
انتفاضه واژهاي عربي است از ريشه نَفَضَ به معناي جنبش، لرزش، انقلاب، قيامو برخواستن از زمين باخيز و شتاب. مردم فلسطين به جاي سلاح گرم، از سنگ برايدفاع از خود و تهاجم عليه دشمن بهره ميگيرند. از اين رو انتفاضه را انقلاب سنگ نيزميگويند. استفاده از سنگ موجبات نگراني اسرائيل را فراهم آورده است، زيرا يادآورمبارزه و پيروزي حضرت داوود (ع) پيامبر بزرگ بني اسرائيل بر جالوت است. در اينمبارزه حضرت داوود (ع) با استفاده از سنگ جالوت را كه نماد باطل بود از پاي درآورد.
در تاريخ معاصر فلسطين وجود چهار انتفاضه در سالهاي 1921، 1931، 1939،1987 ميلادي ميدرخشد كه هيچ يك از آنها به گستردگي و پايداري انتفاضه اخيرنبودهاند. از اين رو انتفاضه اخير نبودهاند. از اين رو انتفاضه نوين مردم فلسطينرا انتفاضه بزرگ نيز گفتهاند.
انتفاضه نوين (1987) معلول عواملي بيشمار است از آن جمله:
1ـ انقلاب اسلامي ايران، 2ـ ظلم و ستم رژيم صهيونيستي، 3ـ يأس و نااميدي ازدولتهاي عرب، 4ـ ناتواني گروههاي نظامي و سياسي در نجات فلسطين.
مهمترين گروههاي فلسطيني همواره تحت تأثير جنبش اخوان المسلمين مصربودهاند. اين جنبش از اواخر دهه بيست ميلادي فعاليتش را به فلسطين گسترش داد. اماكنارهگيري تدريجي شعبه فلسطيني اخوان المسلمين از صحنه مبارزات سياسي و پايفشاري بر تداوم فعايتهاي فرهنگي ـ آموزشي باعث جدايي جوانان انقلابي مخالفمشي مسالمتآميز از آن سازمان گرديد. جنبش جهاد اسلامي كه تحت رهبري دكترفتحي شقاقي و در 1980 تشكيل گرديد اساسيترين شعار اين جنبش طرد شعار فلسطين منهاي اسلام و اسلام منهاي فلسطين است.
سازمان جنبش حماس از برجستهترين سازمانهاي فلسطيني ضدصهيونيستي است كه براي نجات فلسطين به نيروي مردم متكي است و براي مبارزهفرهنگي و سياسي بيش از جهاد نظامي اهميت قائل است.
انتفاضه مردم فلسطين كه از نيمه دوم دهه هشتاد (ميلادي) به وجود آمد بامحوريت بخشيدن به هويت ديني و باورهاي مذهبي، در صحنه مبارزات و با شعارهاييچون « لا اله الا الله و الله اكبر»، «خيبر، خيبر يا يهود، جيش محمد (ص) سوف يعود»(خيبريان بدانند كه سپاه محمد (ص) ميآيد) و ثوره ثوره علي المحتل، بغير المصحف مافي حل (عليه اشغالگر به پاخيز، راه حل قرآن است) فلسطين اسلاميه، لا شرقيه و لاغربيه اين نكته را نشان داد كه مردم فلسطين بايد متكي به دين باشند تا پشتوانه اصيلو عميق ديني و ملي، در صحنه مبارزه با اشغالگران حضور پيدا كنند.
مردم فلسطين قبل از شروع انتفاضه (انتفاضه نوين) هم مبارزه ميكردند،تفاوتهايي بين مبارزات قبلي و انتفاضه اخير وجود دارد كه در زير ميآيد:
1ـ تفاوت از نظر جغرافيايياست. فرقههاي تشكيلاتي فلسطيني قبل از سال1982 در خارج از كشور، بيرون از صحنه جغرافيايي فلسطين بودند ولي در انتفاضه تأخيربرعكس بوده است. اين بار حركت در داخل صحنه و مبارزه نزديك و رو در رو بوده است.وقتي خود سازمانهاي مبارز بيرون از صحنه باشند به راحتي نميتوانند به مردم بگويند: شما قيام كنيد! اولين چيزي كه مردم به آنها خواهند گفت اين است كه شما در بيرون ازصحنه هستيد و خودتان راحت زندگي ميكنيد.»
2ـ تفاوت دوم در زمينه اعتقادي است. مردم فلسطين در گذشته تجربه كارهايكمونيستها، ليبرالها و مليگرايان را ديده بودند مكاتب الحادي و مادي ناسيوناليستي ويا از انديشههاي ليبراليستي و كانسروانيسم و محافظهكاري، در عرصه فلسطين به وجودآمد و آزمونش را طي كرد، ولي ناموفق بود. پيروزي انقلاب اسلامي و برگشتن اسلام بهصحنه و پيروزيهاي حزب الله لبنان به عنوان يك مقاومت اسلامي اصول گرا كه عشق بهشهادت دارد تجربه خوبي براي آنها بود. و همين مسائل باعث شد كه آنها روي اصولاسلام بيشتر اتكاكنند.
از زماني كه فرزندان فلسطين واژه جديد عمليات شهادت طلبانه را در فرهنگلغت منطقه فلسطين ثبت كردند مأموران مجرب ومتخصص بلند پايه اسرائيلي تازهمعناي واقعي واژههاي ترس، وحشت و اضطراب رافهميدند. شهيد مهندس يحييعياش آغاز گر عمليات شهادت طلبانه درفلسطين است، كسي كه باتأسي ازسيد و سرورشهيدان عالم، آقاابا عبداللهالحسين (ع) تنها راه رهايي و آزادي فلسطين را درفدا كردنخود ميدانست، او راهي جديد در فراروي جوانان و نوجوانان فلسطيني گشود كه بي شكپايان اين راه آزادي ونجات مردم فلسطين را به همراه خواهد داشت.
تبديل مسئله فلسطين ازمشكلي كه ازطريق ناسيوناليسم و كمونيسم حل شودبهمسئله و راه حلهاي اسلامي، تحولي است كه در دو دهه اخير پديد آمده است. ازنشانههاي تغيير ماهيت جنبش فلسطيني ميتوان به تبديل مساجد به منابع الهامبخش روح اسلامي، ثبات و پيوستگي مبارزان، توسعه حضور مردم در نمازهاي جمعه،انتشار مجلههاي انقلابي ـ اسلامي وحمله مكرربه مشروب فروشيها، در دو دهه اخيررانام برد.
يكي از رهبران سازمان جهاد اسلامي دراين باره ميگويد: انقلاب ايران بود كهعصر جديدي راپيش روي ماگذاشت و باعث شد كه مسئله فلسطين تنها از زاويه اسلامنگاه كنيم.
هاني الحسن ـ نخستين سفير ساف در ايران ـ ميگويد: ما فرزندان يك انقلابهستيم، رهبرمان يكي است و او امام خميني (ره) است.
يكي از مهمترين علتهاي ناكامي ساف در مبارزات ضد اسرائيلي برخوردارنبودن از درك شرايط نويني بود كه انقلاب اسلامي در جهان آفريد. به عكس ساف حركتاسلامي نوين فلسطين، شيوههاي انقلاب اسلامي كه خود الهام گرفته از قيام خونينعاشوراي حسيني است را مبناي مبارزات ضد صهيونيستي خويش قرار داده است.
نزار قباني شاعر سرشناس معاصر عرب و فلسطيني آزادهاي است ستم ستيز كه بامنطق خاص خود، امام حسين (ع) را تنها رهبر شايستهاي ميداند كه توان بازستاندنحقوق مظلومان را دار است. زيرا تنها حسين (ع) است كه هر آن، براي بازگرداندن حقستمديدگان زنده ميشود.
قباني تنها دختر خويش را زينب نام نهاد تا رابطه عاطفي و حماسي اش را باقهرمان كربلا هر چه ژرفتر كند او حسين (ع) را نماد شجاعت مينامد كه از شهادتش تابه امروز درد دردمندان را با خود حمل ميكند. گويي اين كه تمامي ستمديدگان در كربلايحسيني به شهادت ميرسند. فتاريخنا كل محنه ـ وايامنا كلها كربلا ـ پس تاريخ ماسراسر محنت است و روزهاي ما همگي كربلاست،،. اشارهاي گوياست به كل يوم عاشوراو كل ارض كربلا.
روزي از روزهاي نه چندان دور نزار خود را در ركاب حسين (ع) ميبيند تا حقستمديدگان را بازستاند. او براي رهانيدن قدس شريف با آه وناله فاطمه 3 هم نواست وبا اهل بيت : تاريخ را در نورديده است.
وي خويش را شهروند كربلا ميداند:
ما شهروندان شهر گريهايم، قهوه ما از خون كربلا ساخته شده، گندم مان با گوشتكربلا در آميخته. غذايمان، آبمان، روزه هايمان، نمازمان، گلهايمان، گورهايمان وپوستمان با مهر كربلا مهر خوردهاند:
من وجع الحسين نأتي، من أسي فاطمه الزهرا 3 ، من أُحُد نأتي و مِنْ بدر، و منْاحزان الكربلا...
از درد جانكاه حسين (ع) ميآييم. از غصههاي فاطمه زهرا 3 ، از احد و بدر، ازغمهاي كربلا، ميآييم تا تاريخ و همه چيز را درست سازيم و حرفها را از خيابان هاييكه نام عبري دارند بزداييم.
ملت مسلمان وپر خروش فلسطين كه از سال 1987 با سنگ و وسايل ابتدايي بهجنگ با پيشرفتهترين ارتش خاور ميانه رفته بود بار ديگر هدف تيرهاي مسموم تفرقهقرار گرفت وبا سرابهاي صلح به دامي ديگر افتاد. كنفراس صلح مادريد!
اين كنفرانس با شركت اروپا، آمريكا و برخي از كشورهاي عربي برپا شد.وعدههاي تشكيل يك كشور فلسطيني دورنمايي اميدوار كننده ايجاد كرده بود وبسيارياز فلسطينيان احساس غرور ميكردند، چون براي اولين بار توانسته بودند دشمنسرسخت خود را به پاي ميز مذاكره بياورند. اما بر خلاف اميدها و آرزوهاي اوليه روندمذاكرات بيش از نه سال به طول انجاميد. ودر طي اين مدت معلوم شد اسرائيل حاضرنيست براي تشكيل كشوري با حداقل امكانات واختيارات به طرف فلسطيني كوچكترينامتيازي بدهد.
مذاكرات سازي از سال 1991 تا سال 2000 ميلادي توافقهاي بسياري با نظارتآمريكا به امضا رسيد كه از جمله آنها ميتوان به اسلوي 1، اسلوي 2، الخليل و... اشارهنمود اما تير خلاص اين دوره طولاني از مذاكرات كمپ ديويد 2 بود. كه طرف فلسطيني(عرفات) با دستاني خالي از اين مذاكره بازگشت.
طي ماههاي اخير دولت بوش با همياري سران تل آويو دست به طراحي يكسناريوي تازه بر ضد انتفاضه ملت فلسطين زده تا جلوي عمليات شهادت طلبانه را گرفتهو يا حداقل آن را تا حد زيادي محدود سازد. اين سناريو دولت موقت فلسطين نام دارد. دراين سناريو (البته به گفته آمريكا و اسرائيل) اگر فلسطينيها آزمايش سه ساله را به خوبيو بدون درگيري پشت سربگذارند آن وقت مسئله دولت دائمي مورد بحث وبررسي قرارخواهد گرفت!
آنها از كشورهاي عرب منطقه خواستند تا مقاومت وشهادتطلبي را محكوم كردهو آن را تروريسم بنامد.
از جمله مهمترين رويدادهاي اسف بار در اين زمينه نامه پنجاه وپنج تن ازشخصيتهاي فلسطيني در روز 19/6/2002 بود كه در آن آمده بود: عملياتهايشهادت طلبانه به نفع ملت فلسطين نيست و دشمنان صلح را بيشتر ميكند! آنها از افراد
شهادت طلب خواستهاند در كارهايشان تجديد نظر نمايند و نگذارند جوانهاي بيشتريدر اين راه فدا شوند.
ذكر چند نكته در اين باره ضروري به نظر ميرسد:
1 ـ افراد مذكور با امضاي اين سند مهر تأييد بر اشغال زدهاند.
2 ـ آنها معتقدند چون عمليات شهادت طلبانه بهانه به دست دشمن ميدهد نبايدانجام شود. حال اين سؤال مطرح ميشود كه آيا نرمش تشكيلات خود گردان فلسطين دربرابر اسرائيل مانع از ادامه اشغال گري آنها شد؟
3 ـ امضا كنندگان اين سند از مردم ميخواهند كه حق را كنار گذاشته به باطلراضي شوند.
آيا به راستي در برابر دشمني چنين سفاك، راهي جز مقاومت و مبارزه مسلحانهوجود دارد؟
امروز ملت فلسطين در برابر زراد خانة عظيمي كه آمريكا در اسرائيل و منطقهايجاد كردهاند راهي جز عمليات شهادت طلبانه ندارد. فرهنگ شهادتطلبي در واقع ازايمان به خداوند قادر متعال و اعتقاد به انديشه دفاع از شرف، ناموس ومقدسات با جانوخون نشأت ميگيرد.
آنچه رخ داد اين بود كه فلسطيني در سختترين لحظات و در مشكلترينشرايط جهاد و مبارزه خويش حتي در لحظات دعا و نيايش ونزديكترين حالت به خدايمتعال «فلسطين» را مشاهده كرد و آن را در «قلب قرآن» يافت و حادثه چند ساعته اسرا ومعراج را چنان ديد كه تصويري الهي داشت از يك تاريخ طويل و دراز و چند صد سالهوپيوسته از مكه و مدينه به سوي بيت المقدس، از پيامبر اسلام و قرآني كه بر او نازل شد،از بني قريظه تاليكور و حزب كارگر، از عباس و نهر القمه تا صبرا و شتيلا، از خرابههايشام تا اردوگاه جنين و رام الله، از غار حرا تا كمپ ديويد، از وعده نخستين تا وعده ديگر. ازقرآن تا قرآن... فقط خدا را يافت وخدا را.
پس بدان تمسك جسته و از آن ياري طلبيد. آنها طلسم گم گشته خويش رايافتهاند وبا خوشحالي فرياد حماسي سردادند. صداي الله اكبر آنها همه جا طنين اندازشد.
در پايان بايد گفت كه انتفاضه تا زماني كه بيش از سه ميليون فلسطيني«مسلمان» در سرزمين خود داشته باشد هرگز از بين نخواهد رفت وبه سر منزل مقصودخواهد رسيد.
حسين (ع) عزت و سربلندي را نه براي ما شيعيان و نه براي مسلمانان، بلكهبراي همه عاشقان و آزادگان وعدالت خواهان به ارمغان آورد تا در مكتب او درس عشق وآزادي و عدالت بياموزند. حسين (ع) در بلنداي تاريخ جمله زيباي حق پيروز است را برقلوب همة انسانهاي آزاد و شجاع حك نمود و با خون سرخش شعار «هيهات منا الذله»را بر پيشاني شان نوشت تا با تداوم راه او بساط ظلم و ستم را از گستره تاريخ برچيند.
به راستي عزت واژه زيبا وپر معنايي است، عزت يعني فراتر از قدرت، يعني تسلطبر قدرت، يعني عُلوّ وبرتري، سربلندي واقتدار، عزت يعني به كساني كه به بازوان قدرتمند خود ميبالند و ديگران را به سلاحهاي پيشرفته خود تهديد ميكنند و خود را يكه تازميدان و ابر قدرت جهان ميدانند بگوييم:
مردان راه حسين (ع) در برابر قدرت و شوكت ظاهري مرعوب نخواهند شد، چونسلاحشان ايمان، كتابشان قرآن و رهبرشان وحسين (ع) است .