میزان الحکمه

محمد محمدی ری شهری؛ ترجمه حمیدرضا شیخی

جلد 13 -صفحه : 248/ 30
نمايش فراداده

امين

قرآن :.

((در آن جا (هم ) مطاع (و هم ) امين است )).

ـ پيامبر خدا(ص ) : هان ! به خدا قسم كه من در آسمان امين هستم و در زمين نيز امينم .

ـ كـشـف الـغـمـة : يـكى از نام هاى پيامبر(ص )((امين )) است كه بر گرفته از امانت و امانتدارى وخوش قولى است .

پيش از آن كه پيامبر مبعوث شود عرب هاآن حضرت را امين مى ناميدند, چون امانتدارى او را ديده بـودنـد اصـولا هـر كسى كه از خلف وعده و دروغگويى او ايمن باشى , چنين شخصى امين است از همين رو, خداوند از جبرئيل (ع ) بااين صفت يادكرده وفرموده است : ((در آن جا(هم ) مطاع (و هم ) امين است )).

ـ ابـن اسـحـاق : پـيـش از آن كـه بـه رسـول خدا(ص ) وحى نازل شود, قريش به آن حضرت امين مى گفتند.

ـ ابـن اسـحـاق آن جا كه از موضوع ساختن كعبه پيش از بعثت سخن مى گويد, مى نويسد :قبايل قـريـش بـراى سـاخـتن كعبه سنگ جمع كردند و هر قبيله اى جداگانه جمع آورى مى كردآن ها پـايـه هـاى كـعبه را بالا بردند تا به جايگاه ركن ـ يعنى حجر الاسود ـ رسيد در اين هنگام بايكديگر بحثشان شد و هر قبيله اى مى خواست او حجر الاسود را در محل خودش قرار دهد نه ديگرى .

آن هـا در مسجد جمع شدند و به مشورت پرداختند و هر يك ديگرى را به انصاف دعوت كرد بعضى از راويـان گفته اند : ابو امية بن مغيرة بن عبداللّه بن عمر بن مخزوم كه در آن سال مسن ترين فرد قـريش بود, گفت : اى گروه قريش , بياييد اولين كسى را كه از در اين مسجدوارد شد داور ميان خـود قرار دهيد قريش موافقت كردند نخستين كسى كه بر آنان واردشد, رسول خدا(ع ) بود وقتى قريش او را ديدندگفتند : اين مرد امين است , ما قبول داريم , اومحمد است .

چـون پـيـامـبـر بـه آن ها رسيد, موضوع را به اطلاع ايشان رساندند حضرت فرمود: پارچه اى برايم بياوريد پارچه را آوردند پيامبر حجرالاسود را برداشت و با دست خود روى پارچه گذاشت و سپس فرمود : هر قبيله اى گوشه اى ازپارچه را بگيرد و همگى آن را بلند كنيد قريش اين كار را كردند و وقـتـى بـه محل نصب رسيد,پيامبر آن را با دست خود برداشت و درجايگاهش قرار داد و آن گاه روى آن را ساخت .

ـ ابن عباس يا محمد بن جبير بن مطعم ـ درباره ساختن كعبه ـ : وقتى به محل نصب حجر الاسود در كعبه رسيدند, هر قبيله اى گفت :مابراى نصب سزاوارتريم كاراختلاف بالاگرفت تا جايى كه بيم درگـيـرى و كشتار مى رفت , اماسرانجام قرار گذاشتند نخستين كسى كه از باب بنى شيبه وارد شـد حـجر الاسود را نصب كندهمگان گفتند : ما راضى هستيم و قبول مى كنيم رسول خدا(ص ) نـخستين كسى بود كه از باب بنى شيبه وارد شد و چون او را ديدند گفتند : اين مرد امين است و به هر حكمى كه بدهدراضى هستيم .

ـ داود بـن حـصـيـن ـ در اوصـاف پـيـامـبـر(ص ) ـ : او مردى بود كه از همه قوم خودجوانمردتر, نيك خوتر, خوش برخوردتر,همسايه دارتر, بردبارتر, امانتدارتر, راستگوترو از بد زبانى و آزار رسانى به دورتر بود هرگزديده نشد كه با كسى كشمكش و مجادله كندخداوند اخلاق و خصال پسنديده را در وجـود آن حـضرت جمع كرده بود تا جايى كه قومش او راامين ناميدند و در مكه غالبا با لقب امين از ايشان ياد مى شد.

ـ ابـن اسـحـاق : خديجه دختر خويلدبانويى تاجر و بزرگ زاده و ثروتمند بود مردم را براى تجارت با امـوال خـود اسـتـخدام مى كرد و در قبال كارشان مقدار معينى از سود حاصل از تجارت به ايشان مى داد قريش مردمى تاجر پيشه بودندوقتى خبر راستگويى و امانتدارى و خلق وخوهاى پسنديده پـيامبر به گوش خديجه رسيد,كسى را نزد آن حضرت فرستاد و پيشنهاد كرد بااموالى از او براى تجارت به شام رود.