میزان الحکمه

محمد محمدی ری شهری؛ ترجمه حمیدرضا شیخی

جلد 13 -صفحه : 248/ 10
نمايش فراداده

ـ ((افمن كان على بينة من ربه )) محمداست و ((يتلوه شاهد منه )) من هستم .

ـ درباره آيه ((افمن كان على بينة من ربه ويتلوه شاهد منه )) ـ : رسول خدا از جانب پروردگارش بينه داشت و آن شاهد من هستم .

ـ عبداللّه بن عطا: من با حضرت باقر(ع )در مسجد النبى (ص ) نشسته بودم كه ديدم پسرعبداللّه بن سـلام در گـوشـه اى نـشسته است به حضرت باقر(ع ) عرض كردم : مى گويند پدراين مرد همان كـسـى اسـت كـه عـلم كتاب نزداوست حضرت فرمود : نه , بلكه آن كس امير مؤمنان على بن ابى طـالـب (ع ) اسـت كه اين آيه درباره اونازل شده است : ((افمن كان على بينة من ربه ويتلوه شاهد منه )), پيامبر از جانب پروردگارش بينه اى داشت وامير مؤمنان على بن ابى طالب شاهد خودى او بود.

ـ امـام باقر(ع ) : آن كسى كه از جانب پروردگارش بينه دارد, رسول خدا(ص ) است وآن كسى كه پيرو اوست و شاهد از خود آن حضرت مى باشد, اميرالمؤمنين (ع ) است وسپس يكايك اوصياى او.

ـ امام صادق (ع ) ـ در حديثى پيرامون صلح حديبيه ـ : حفص بن احنف و سهيل بن عمرو نزد رسول خـدا(ص ) برگشتند و گفتند :اى محمد, قريش شرط تو را درباره آزاد بودن دين اسلام و مجبور نـكـردن كـسـى نـسـبـت بـه ديـنش , پذيرفتند پس , رسول خدا(ص ) قلم ودوات خواست و امير المؤمنين (ع ) را صدا زد وفرمود : بنويس اميرالمؤمنين (ع ) نوشت : بسم اللّه الرحمن الرحيم سهيل بـن عـمـرو گـفـت : ماخدايى به نام رحمان نمى شناسيم مانند پدرانت بنويس ((باسمك اللهم )) رسـول خـدا(ص )فـرمـود : بـنـويـس ((بـاسـمـك الـلـهم )), زيرا اين نيزيكى از نام هاى خداست اميرالمؤمنين سپس نوشت : اين عهدنامه اى است ميان محمد رسول خدا و سران قريش سهيل بن عـمـرو بـاز گـفت :اگر ما قبول داشتيم تو رسول خدا هستى كه با تونمى جنگيديم بنويس : اين عـهـدنامه اى است ميان محمد بن عبداللّه اى محمد, آيا از نسب خود ننگ دارى ؟ رسول خدا(ص ) فـرمـود : من رسول خدا هستم , هر چند شما اقرار نكنيد سپس فرمود : اى على , پاك كن و بنويس :مـحـمـد بـن عـبـداللّه امـيـرالـمـؤمـنـيـن (ص ) عرض كرد : من هرگز نام شما را از نبوت پاك نـمـى كـنـم رسـول خـدا(ص ) خـود بـا دست مباركش كلمه رسول اللّه را پاك كرد سپس نوشت : اين صلح نامه اى است ميان محمد بن عبداللّه و سران قريش و سهيل بن عمرو اينان توافق كردند كه تـاده سـال مـيـانـشـان جـنـگـى صـورت نگيرد, متعرض يكديگر نشويم , دست به سرقت و غارت نزنيم ,قصد خيانت به مواد قرارداد و زير پا نهادن صلحنامه را در دل نپرورانيم , هر كه دوست داشته بـاشد با محمد هم پيمان و هم دين شود آزادباشد و هر كه دوست داشته باشد با قريش هم پيمان و هـم آيـيـن شود نيز آزاد باشد چنانچه از قريش كسى بدون اجازه ولى و سرپرستش به ياران محمد مـلحق شد و مسترد شود و اگر ازياران محمد كسى به قريش بپيوندد به او مستردنشود اسلام در مـكـه آشكار و آزاد باشد و افراددرباره دينشان آزاد باشند  و مورد آزار و تحقيرقرار نگيرند محمد و يارانش امسال از ورود به مكه خوددارى كرده برگردند و سال آينده به مكه بيايند و سه روز در آن جـا بـمـانـنـد و جزشمشير غلاف شده اى كه مسافر با خود دارد,جنگ افزار ديگرى با خود به مكه نياورند على بن ابى طالب اين قرارداد صلح را نوشت ومهاجران وانصار برآن گواهى دادند.

سپس رسول خدا(ص ) فرمود : اى على , تواز اين كه نام مرا از قيد نبوت پاك كنى خوددارى نمودى سـوگـنـد بـه آن كـه مـرا به حق پيامبر كرد, تونيز, با دردمندى و بالاجبار, در برابر فرزندان اين جـمـاعـت بـه چـنـيـن چـيـزى تـن خـواهـى داد(سـالـهـا بـعـد) چون روز صفين فرا رسيد و طـرفـيـن جـنـگ بـه حـكـمـيـت رضايت دادند,اميرالمؤمنين (ع )نوشت : ((اين توافقنامه اى است مـيـان امـيـرالمؤمنين على بن ابى طالب و معاوية بن ابى سفيان )) عمرو بن عاص گفت : اگر ما قـبـول داشـتيم تو امير المؤمنين هستى كه با تونمى جنگيديم پس , بنويس : اين توافقنامه اى است مـيـان عـلـى بن ابى طالب و معاوية بن ابى سفيان در اين هنگام اميرالمؤمنين (ع ) فرمود :راست فرمود خدا و راست فرمود رسول او(ص ) رسول خدا(ص ) اين موضوع را به من خبر داد آن گاه كه صلحنامه را نوشت .