ـ امام على (ع ): فرمانبرى (از خداوند) همت زيركان است نافرمانى (از خدا) همت پليدان است .
ـ دنيا, ميدان تمرين و مسابقه مؤمن است و عمل هم و غم او و مرگ ارمغانى براى او و بهشت جايزه او, دنيا بهشت كافر است ولذت هاى گذرا همت او و مرگ مايه بدبختى او و آتش دوزخ فرجام او.
ـ هركه معرفتش درست باشد, جان اوو همت او از اين جهان فانى روى برتابد.
ـ اگـر هـمـت والاى اصـلاح مـردم را در سـردارى , از خودت آغاز كن , زيرا پرداختن تو به اصلاح ديگران , در حالى كه خود فاسد باشى بزرگترين عيب است .
ـ سـعـادتـمـنـد نباشد, مگر كسى كه همتش (اصلاح ) خودش باشد, پيوسته از آن حساب بكشد و مطالبه كند و با آن بستيزد.
ـ رغبت خردمند, به حكمت است و همت نادان اندر كار حماقت .
ـ همت خويش را مصروف چيزى گردان كه لازم توست و در آن چه به كارت نمى آيد فرو مرو.
ـ خوشا به حال كسى كه همت خود را منحصر به چيزى كرد كه به كارش مى آيد.
ـ امـام صادق (ع ): سه چيز انسان را ازرفتن در پى مقامات عاليه و اهداف بلند باز مى دارد: كوتاهى همت , چاره انديش نبودن و سستى انديشه .
ـ امام على (ع ): هر كه همتش حقيرباشد, فضيلتش از بين برود.
ـ با كسى كه همت پست دارد,همنشينى مكن .
ـ رشك بردن بر نعمت دوست , ازدون همتى است .
ـ كسى كه همت ندارد, انسانيت ندارد.
ـ آدم حقير, همت ندارد.
ـ آرزوها همت مردان است .
ـ به خدا پناه مى بريم از مطامع پست و همت ها و خواسته هاى ناپسند.
ـ و (غالبا) افراد دراز قد, كوتاه همتند.
ـ امـام بـاقـر(ع ): رسـول خدا(ص ) پيش از (ظهور) اسلام , در طائف بر مردى وارد شد و آن مرد از حضرت با احترام پذيرايى كرد پس از آن كه خداوند محمد(ص ) را به سوى مردم فرستاد, به آن مرد گـفته شد: آيا مى دانى آن كسى كه خداوند عزوجل به سوى مردم فرستاده است , كيست ؟
گفت : نـه گـفـتند: او محمد بن عبداللّه , يتيم ابو طالب و همان كسى است كه در فلان و بهمان روز در طـائف مـيـهـمـان تو شد و تو او را گرامى داشتى امام باقر(ع ) فرمود: پس , آن مردخدمت رسول خـدا(ص ) آمـد و سـلام كرد و مسلمان شد آن گاه عرض كرد: اى رسول خدا, آيا مرامى شناسيد؟
حـضـرت فـرمـود: تو كيستى ؟
عرض كرد: من صاحب همان منزلى هستم كه شما در جاهليت در فـلان و بـهـمـان روز وقـتـى بـه طائف آمديد وارد آن شديد و من با احترام از شما پذيرايى كردم رسول خدا(ص ) به او فرمود: خوش آمدى حاجتت را بخواه عرض كرد: دويست گوسفند با چوپانان آن هـا بـه من عطا فرماييد حضرت دستور داد به او دادند آن گاه به اصحاب خود فرمود: اين مرد هـمـت آن رانـداشـت از من همان چيزى را بخواهد كه پيرزن بنى اسرائيلى از موسى (ع ) خواست اصـحـاب عرض كردند: مگر پيرزن بنى اسرائيلى از موسى چه خواست ؟
فرمود: خداوند عزوجل به مـوسـى وحـى فـرمـودكـه پـيش از آن كه مصر را به قصد سرزمين مقدس در شام ترك گويى , اسـتخوان هاى يوسف را با خود ببرموسى از قبر يوسف جويا شد پيرمردى آمد و گفت : اگر كسى جـاى قـبـر او را بـلد باشد آن كس فلان پيرزن است موسى (ع ) در پى او فرستاد وقتى پيرزن آمد, موسى به او فرمود: تو جاى قبر يوسف رامى دانى ؟
عرض كرد: آرى موسى فرمود: پس , آن را به من نشان بده , هرچه بخواهى به تو مى دهم پيرزن گفت : آن را نشانت نمى دهم , مگر اين كه هر چه من بگويم همان را به من بدهى موسى فرمود:بهشت از آن تو باشد پيرزن گفت : نه , من تعيين مى كنم خـداونـد عـزوجـل به موسى وحى فرمود كه نگران نباش , بگذار او تعيين كند موسى به او فرمود: تعيين با تو عرض كرد: مى خواهم روز قيامت در بهشت باتو هم درجه باشم رسول خدا(ص ) فرمود: اين مرد همت آن را نداشت تا از من همان چيزى را بخواهدكه آن پيرزن بنى اسرائيلى خواست !.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): چـقـدرفـاصـلـه اسـت ميان خواسته اين اعرابى و خواسته آن پيرزن بنى اسرائيل !زمانى كه موسى مامور شد از دريا عبور كند و به كنار دريا رسيد, مركب هاى آنان صورت خـود را بـرگرداندند و به عقب برگشتند موسى گفت : خدايا, چه شده است ؟
خداوند فرمود: تو در نـزديـكى قبريوسف هستى پس استخوانهاى او را با خودت ببر اما چون قبر با خاك يكسان شده بـود, موسى جاى آن را پيدا نمى كرد لذا پرسيد: آيا كسى از شما جاى قبر را مى داند؟
عرض كردند: اگـر كسى باشد كه جاى آن را بلد باشد, آن كس پيرزن بنى فلان است او مى داند كجاست موسى دنبال او فرستاد او به فرستادگان موسى (ع ) گفت : چه مى خواهيد؟
گفتند: نزد موسى بيا وقتى به حضور موسى آمد, به او فرمود: تومى دانى قبر يوسف كجاست ؟
گفت : آرى فرمود: پس آن را به مـا نـشان بده پيرزن گفت : نه به خدا, مگراين كه آن چه را از تو بخواهم به من بدهى ! موسى به او فـرمـود: مـى دهـم پيرزن گفت : از تو مى خواهم كه در بهشت با تو در همان درجه اى باشم كه تو هستى موسى فرمود: بهشت را بخواه (كافى است ) گفت : نه به خدا, راضى نمى شوم , مگر اين كه با تـو بـاشـم ! موسى سعى كرد او را از خواسته اش منصرف كند, اماخداوند به موسى وحى فرمود كه آن چه مى خواهد به او بده , زيرا اين از تو چيزى كم نمى كند پس ,موسى خواسته پيرزن را قبول كرد و پيرزن قبر را نشان موسى داد پس استخوان ها را در آوردند و ازدريا گذشتند.
ـ امـام عـلى (ع ): هر كه هم و غمش چيزى باشد كه وارد شكمش مى شود, ارزش او به اندازه همان چيزى است كه از شكمش خارج مى شود.
ـ پيامبرخدا(ص ): هركه همتش خوراكش باشد, ارزشش به اندازه همان چيزى است كه مى خورد.
ـ امـام عـلـى (ع ): مـبـغـوض تـرين بندگان نزد خداوند سبحان , كسى است كه هم و غم او شكم وشرمگاهش باشد.
ـ چه دور است خير و خوبى از كسى كه هم و غمش شكم و شرمگاه اوست .
ـ امام على (ع ): هر كه دنيا هم و غم اوباشد, در هنگام جدا شدن از آن سخت حسرت خورد.
ـ كسى كه هم و غم او دنيا باشد,عوضى به دست نياورد و فريضه اى را ادا نكند.
ـ كسى كه هم و غمش دنيا باشد, درروز قيامت شقاوت و اندوهش به درازا كشد.
ـ هر كه همتش آن چه نزد خداى سبحان است نباشد, به آرزوهايش نرسد.
ـ پـيـامـبر خدا(ص ): دل سه گونه است :دل گرفتار دنيا, دل گرفتار عقبى و دل گرفتار مولى دلى كه گرفتار دنيا باشد, سختى و رنج نصيب اوست و دلى كه گرفتار عقبى باشد, درجات بلند نصيبش شود و دلى كه گرفتار مولى باشد, هم دنيا دارد و هم عقبى را و هم مولى را.
قرآن :.
«نـه , (ايـن چنين نيست ) بلكه كسانى كه ستم كرده اند, بدون هيچ گونه دانشى هوس ها خود را پيروى كرده اند پس آن كس را كه خدا گمراه كرده , چه كسى هدايت مى كند؟ و براى آنان ياورانى نخواهد بود»
«آيا كسى كه بر حجتى از جانب پروردگار خويش است , چون كسى است كه بدى كردارش براى او زيبا جلوه داده شده و هوس هاى خود را پيروى كرده اند».
ـ امام على (ع ): هوس , شالوده محنت هاست .
ـ فرمانبرى از نفس و پيروى از هوس هاى آن , شالوده هر رنج و سرچشمه هر گمراهى است .
ـ هوس , مركب فتنه است .
ـ در حقيقت نقطه آغاز فتنه ها پيروى از هوس ها و بدعت نهادن احكامى است كه .
ـ هوس , فرو افتادن در پست ترين پستى هاست .
ـ پيامبر خدا(ص ): هوا را بدان سبب هوا ناميده اند كه صاحب خود را فرو مى افكند.
ـ امام على (ع ): هوس ,بزرگترين دشمن است .
ـ در پاسخ به اين سؤال كه چيره ترين ونيرومندترين سلاطين كيست ,فرمود:هوس .
ـ هوس , همدمى مهلك است .
ـ هوس , جهالت جوانى است .
ـ هوس , (انسان را) به نابودى مى افكند.
ـ پيامبر خدا(ص ): از هوا و هوس به خداپناه بريد.
ـ امام على (ع ): آفت خرد, هوس است .
ـ مهلك ترين چيز, هوس است .
ـ پـيـامـبـر خدا(ص ): ابليس گفت : من باگناهان آنان را به هلاكت افكندم و آنان با استغفار مرا هـلاك كـردنـد پس , چون چنين ديدم ,آنان را به واسطه هوس ها به هلاكت انداختم , زيرا (در اين صورت ) خيال مى كنند رهيافته اند واز اين رو ديگر استغفار نمى كنند.
ـ آزار خـود را از نـفست باز دار ودر معصيت خدا از هوس هاى آن پيروى مكن , زيرا در اين صورت , روز قـيـامـت نـفس تو با تو به مخاصمه برمى خيزد و يكديگر را لعن و نفرين مى كنيد, مگر اين كه خداوند متعال به رحمت خود بيامرزد و پرده پوشى كند.
قرآن :.
«آن گـاه , پـس از آنـان جـانـشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساختند و از شهوت ها پيروى كردند و به زودى گمراهى را خواهند ديد».
«و خـدا مـى خـواهد تا بر شما ببخشايد و كسانى كه از شهوت ها پيروى مى كنند, مى خواهند شما دستخوش انحرافى بزرگ شويد».
ـ امام على (ع ): شهوت ها, زهرهايى كشنده اند.
ـ شهوت ها دامهاى شيطان است .
ـ شهوت يكى از دو گمراه كننده است .
ـ از شهوت ها دور شويد, زيرا كه شهوت ها شما را به سوى ارتكاب گناهان و هجوم آوردن به سوى بدى ها مى كشانند.
ـ شهوت ها آفت اند.
ـ هر كه به سوى شهوت ها بشتابد,آفت ها به سويش بشتابند.
ـ نفس خود را از شهوت ها باز دار تااز آفت ها سالم مانى .
ـ در شهوت و خشم خود از حدتجاوز مكن , كه تو را بدنام مى كنند.
ـ شيرينى شهوت را, ننگ رسوايى منغص مى كند.
ـ از اندرزهاى خداوند متعال به عيسى (ع ): اى عيسى , زنهار در حال بيدارى گناه مكن و در گاه هشيارى غافل مباش و (كودك )نفس خود را (از شير) شهوت هاى هلاكتبار بازگير و از هر شهوتى كه تو را از من دور مى كند,دور شو.
ـ امـام عـلـى (ع ): بدانيد كه هيچ طاعتى از طاعت هاى خداوند نيست , مگر اين كه به جا آوردنش ناخوشايند است و هيچ معصيتى ازمعاصى او نيست , جز اين كه به جا آوردنش خوشايند و با شهوت همراه است .
ـ بهشت به امور ناخوشايند درپيچيده شده است و دوزخ به شهوت ها.
ـ امام على (ع ): لذت ها تباه كننده اند.
ـ لذت , باعث غفلت (از ياد خدا و آخرت ) است .
ـ سرآمد آفت ها, شيفتگى به لذت هاست .
ـ كمتر پيش مى آيد كه كسى آزمند لذت ها شود و به واسطه آن ها نابود نشود.
ـ به اندازه هر لذتى , اندوهى است .
ـ بسا لذتى , كه در آن مرگ است .
ـ هر كه از معصيت هاى خدا لذت برد, خداوند او را خوار گرداند.
قرآن :.
«آيا آن كس كه هواى خود را معبود خويش گرفته است ديدى ؟ آيا (مى توانى ) ضامن او باشى ؟ »
«پـس , آيـا ديـدى كـسـى را كه هواى خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش او ودلش مهر زده و بر ديده اش پرده نهاده است ؟ آيا پس از خدا چه كسى او را هدايت خواهد كرد؟ آيا پند نمى گيريد؟ »
ـ امام على (ع ): هوا, خدايى پرستيده است خرد دوستى پسنديده است .
ـ پـيـامـبـر خدا(ص ): در زير اين آسمان هيچ معبودى كه به جاى خداوند پرستيده شود, نزد خدا منفورتر از هواى نفس نيست .
ـ امام على (ع ): نادان , بنده شهوت خويش است .
قرآن :.
«اى داود, مـا تو را در زمين خليفه (و جانشين ) قرارداديم پس ميان مردم به حق داورى كن و از هوس پيروى مكن , كه تو را از راه خدا منحرف مى سازد (و) كسانى كه از راه خدا منحرف مى شوند, به سزاى آن كه روز حساب را فراموش كرده اند, عذابى سخت خواهند داشت ».
ـ امـام عـلـى (ع ): شـمـا را بـه دورى گـزيـدن از هوس سفارش مى كنم , زيرا هوس به كورى فرا مى خواند و آن (باعث ) گمراهى در آخرت ودنياست .
ـ هوس , شريك كورى است .
ـ اگر از هوس خود پيروى كنى تو راكر و كور مى كند و آخرتت را تباه مى گرداند و تو را به نابودى مى افكند.
ـ اگر هوس را بر خود فرمانروا كنيد,شما را كر و كور مى سازد و نابودتان مى گرداند.
ـ هر كه از هوس خود پيروى كند,هوس او را كور و كر و خوار و گمراه مى سازد.
ـ اى بندگان خدا, از محبوبترين بندگان خدا نزد او بنده اى است كه خداوند او را در برابر نفسش يـارى كـرده است جامه هاى شهوت ها را بركنده و (جانش ) از هر خواسته اى تهى گشته , مگر يك خواسته كه خود را وقف آن كرده است بدين سبب از كورى (باطنى ) و مشاركت با هوسرانان بيرون آمده است .
ـ امـام عـلى (ع ): مبادا هوس بر شماچيره آيد, زيرا كه آغاز آن فتنه (و گمراهى ) است و فرجامش رنج .
ـ آغاز شهوت , سرمستى است وفرجامش نابودى .
ـ زنهار از چيره آمدن شهوت ها بر دل هايتان , زيرا كه آغاز آن ها بندگى است و انجامشان نابودى .