حسين علوي مهر
«بعثت» انقلاب بزرگ برضدّ جهل، گمراهي، فساد و تباهي است. و سزاوار منتگذاري خداوند و در بردارنده حكمت و تربيت است. بحث درباره آن گسترده و عميق و از زواياي مختلف قابل بررسي است.
اين نوشتار تلاش دارد تا اين مطالب را به صورت بسيار فشرده، مورد پژوهش قرار دهد:
الف ـ آغاز بعثت.
ب ـ نخستين آيات نازل شده.
ج ـ منتگذاري خداوند به خاطر نعمت بزرگ بعثت.
د ـ فلسفه و اهداف بعثت.
سرآغاز تاريخ اسلام از روزي شروع ميشود كه پيامبراسلام صلياللهعليهوآله درخلوت محبوب، در دل غاري كه در دامن كوهي در شمال مكه بود، صدايي شنيد:
«يامحمد اقرأ»؛ اي محمد! بخوان! (او شگفت زده) گفت: چه بخوانم؟ گفت: اي محمد! «اقرأباسم ربّك الذي خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربّك الاكرم، الذي علّم بالقلم، علّم الانسان مالم يعلم.»(1)؛ بخوان به نام پروردگارت كه (جهان را) آفريد. همان كه انسان را از خون بستهاي خلق كرد. بخوان كه پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان كه به وسيله قلم تعليم نمود و به انسان آنچه را نميدانست، ياد داد.(2) جبرئيل به حضرت محمد صلياللهعليهوآله فرمود: «ارسلني اللّه اليك ليتخذك رسولاً»(3)؛ خداوند مرا به سوي تو فرستاده است، تا تو را پيامبر اين امت قرار دهم.
حضرت محمد صلياللهعليهوآله هرساله مدتي به كوه «حرا»(4) ميرفت و به عبادت و راز و نياز و تفكر ميپرداخت تا اين كه روزي فرشتهاي به او گفت: اي محمد! بخوان! محمد صلياللهعليهوآله گفت: چه بخوانم؟ فرشته آيات آغازين سوره علق را بر وي قرائت كرد و پيامبر صلياللهعليهوآله نيز آنها را خواند.(5) تاريخ نگاران با آن كه تلاش فراوان در ثبت رويدادهاي تاريخ اسلام، به ويژه تاريخ زندگي پيامبراسلام صلياللهعليهوآله داشتهاند، تا آن جا كه به جزئيات رفتارها، روشها و منشهاي آن حضرت اشاره نمودهاند، امابسيار جاي تأسف است كه برخي از رويدادهاي مهم و اساسي، مانند: تاريخ ولادت، مبعث و معراج، مكان معراج، تاريخ رحلت، تاريخ تغيير قبله و موارد ديگر با دقت ثبت نشده و اختلافهايي را ميان مورخان برانگيخته است كه شايد منشأ اختلاف را بتوان در اغراض سياسي يا بيتوجهي به مسائل موجود، اجتهادهاي شخصي و از همه مهمتر، روگرداني از ابواب علم پيامبر صلياللهعليهوآله و نياموختن مفاهيم از سرچشمه زلال اهلبيت عصمت و طهارت عليهمالسلام و موارد ديگر جستجو نمود.
آغاز بعثت رسول خدا صلياللهعليهوآله چه زماني است؟ ديدگاه معروف و مورد اتفاق شيعه اماميه 27 رجب است. اما در ميان دانشمندان اهلسنت، در زمان دقيق آن اختلاف زيادي است. برخي از اهلسنت مبعث را در رمضان و برخي ديگر در ربيع الاول دانستهاند. در مورد روز مبعث نظرهاي متفاوتي ارائه شده است:
1 ـ 17 رمضان: طبري در تاريخ الرسل و الملوك و ابن سعد در طبقات الكبري(6) به اين قول اشاره نمودهاند.
2 ـ 18 رمضان: ابن اثير در الكامل في التاريخ(7) اين ديدگاه را به ابوقلابه عبداللّه بن زيد جرمي ـ از محدّثان اهل سنّت ـ نسبت داده و طبري(8) نيز بدان اشاره نموده است.
3 ـ 19 رمضان: ابن اثير به اين ديدگاه نيز اشاره نموده است.(9) 4 ـ 20 رمضان: يعقوبي در تاريخ خود روايت كرده است كه ده روز مانده به آخر رمضان، در روز جمعه پيامبر صلياللهعليهوآله مبعوث شد.(10) 5 ـ 24 رمضان: طبري در اين باره چنين مينويسد: «وقال آخرون: بل انزل لاربع وعشرين ليلة خلت منه»(11)؛ برخي گفتهاند: قرآن در شب 24 رمضان نازل شده است.
6 ـ 25 رمضان: علامه طباطبايي(12) اين ديدگاه را به برخي از محققان و مفسران اهل سنت نسبت ميدهد.
منشأ اشتباه اين چند ديدگاه كه آغاز نزول نخستين آيات قرآن را ماه رمضان ميدانند، اين است كه قائلين، ميان زمان بعثت پيامبر صلياللهعليهوآله و زمان نزول دفعي قرآن به عنوان كتابي كامل و مستقل خلط كردهاند؛ چون آنها براي تاريخ بعثت به آياتي استدلال كردهاند كه ناظر به نزول قرآن در شب قدر و ماه رمضان ميباشد.(13) زيرا خداوند ميفرمايد: «انّا انزلناه فيليلةالقدر»(14)؛ «ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم» و نيز ميفرمايد: «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن»(15)؛ «ماه رمضاني كه قرآن در آن نازل شده است.» بنابراين قرآن در شب قدري كه در ماه رمضان است، نازل شده است.
اين استدلال صحيح نيست؛ زيرا اين آيات ناظر به نازل شدن تمام قرآن به عنوان يك كتاب مستقل و كامل است كه از آن، به «نزول دفعي» تعبير ميكنند؛ درحالي كه در آغاز بعثت تنها چند آيه به رسول خدا صلياللهعليهوآله نازل شده است، (پنج آيه آغازين سوره علق) كه خود آغاز «نزول تدريجي» است. درنتيجه، زمان نزول قرآن با زمان نازل شدن تمام قرآن به عنوان كتابي كامل و مستقل فرق دارد.
7 ـ 3 ربيع الاول: حلبي اين نظر را روايت كرده است.(16) 8 ـ 8 ربيع الاول: ابن اثير از ابنعبدالبر نقل كرده است: بعثت رسول خدا صلياللهعليهوآله در روز دوشنبه 8 ربيع الاول درسال 41 از عام الفيل بوده است.(17) 9 ـ 10 ربيع الاول: مسعودي مينويسد: چون رسول خدا صلياللهعليهوآله به 40 سالگي رسيد، در روز دوشنبه 10 ربيع الاول خداي عزوجل او را برهمه مردم مبعوث كرد.(18) 11 ـ 12 ربيع الاوّل: اين، نظر كساني است(19) كه بعثت پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله را در روزي كه پيامبر به چهل سالگي رسيد، دانستهاند و چون تولد آن حضرت بنا به ديدگاه اكثر اهل سنت، 12 ربيع الاول است، بعثت آن حضرت نيز در همين روز است.
12 ـ 27 رجب: اين، ديدگاه معروف شيعه است كه عدهاي(20) از دانشمندان ادعاي اجماع و اتفاق علماي مذهب شيعه برآن را نيز نمودهاند و به دلايلي، صحيحترين ديدگاه ميباشد. از جمله اين كه رواياتي از امامان معصوم عليهمالسلام در اين زمينه وارد شده است كه ضمن تعيين تاريخ بعثت، به اعمال مستحبي مانند روزه در اين روز نيز سفارش شده كه نمايشي از عظمت و گراميداشت اين روز است.
امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: «ولاتدع صيام يوم سبعة و عشرين من رجب فانّه هواليوم الذي انزلت فيه النبوة علي محمد و ثوابه مثل ستين شهراً»(21)؛ روزه 27 رجب را ترك نكنيد؛ زيرا روزي است كه نبوت برمحمد صلياللهعليهوآله نازل شده است و ثواب روزه آن روز مانند 60 ماه روزه گرفتن است.
امام رضا عليهالسلام ميفرمايد: «خداوند محمد صلياللهعليهوآله را جهت رحمت جهانيان به نبوت برگزيد. كسي كه در اين روز روزه بگيرد، خداوند روزه 60 ماه را براي او ثبت ميكند.»(22) در وسائل الشيعه 7 روايت در اين زمينه ذكر شده است.(23) رواياتي از اهل سنت نيز همين تاريخ را تأييد ميكنند، از جمله در سيره حلبي از ابوهريره نقل شده است كه گفت: كسي كه روز 27 رجب را روزه بگيرد، خداوند 60 ماه روزه، براي او ثبت ميكند. «و هواليوم الذي نزل فيه جبراييل عليالنبي صلياللهعليهوآله بالرسالة و اول يوم هبط فيه جبرائيل»(24)؛ و اين، همان روزي است كه جبرئيل برپيامبر صلياللهعليهوآله به خاطر رسالت نازل شد و نخستين روزي بود كه او فرود آمد.
هماهنگي آغاز بعثت با نازل شدن نخستين آيات قرآن كريم، باعث شده است تا مورخان، مفسران و دانشمندان علوم قرآني و حديث به بررسي و تعيين نخستين آيات نازل شده برپيامبر صلياللهعليهوآله بپردازند. ديدگاههايي در اين باره وجود دارد كه مهمترين آنها عبارتند از:
1 ـ پنج آيه نخست سوره علق.
2 ـ سوره فاتحة الكتاب.(25) 3 ـ سوره مدّثر.(26) ديدگاه نخست پرطرفدارترين ديدگاه در ميان مورخان، مفسران و دانشمندان علوم قرآني و حديث مي باشد. از ميان مورخان؛ مسعودي(27)، ابنهشام(28)، ابناثير(29)، طبري(30)، و يعقوبي در كتابهاي خود و از ميان مفسران شيعه، صاحبان تفاسير: تبيان، مجمع البيان، الميزان، نمونه و از ميان مفسران اهلسنت؛ صاحبان تفاسير: طبري (كه حدود يازده روايت در اين باره ذكر ميكند.)، درّالمنثور، انوارالتنزيل و اسرارالتأويل (معروف به تفسير بيضاوي) و تفسيرالقرآن العظيم جزو طرفداران اين نظريه هستند.
از ميان كتابهاي علوم قرآني ميتوان به «الاتقان(31)»، «التمهيد فيعلوم القرآن(32)»، «البرهان(33)»، و... اشاره نمود.
افزون بر آن كه، مضمون آيات نخست سوره علق نيز اين ديدگاه را تأييد ميكند؛ چون رسالت و نبوت كه از بزرگترين نعمتهاي الهي است، در اين سوره با اسم ربّ شروع ميشود و از آفرينش، دانش و قلم كه مهمترين مفاهيم و معارفند، در اين سوره سخن به ميان ميآيد.
مهمترين دليل اين است كه روايات رسيده از امامان معصوم عليهمالسلام آيات آغازين سوره علق را نخستين آيات نازل شده در غار حرا ميدانند. امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: «اوّل ما نزل علي رسول اللّه صلياللهعليهوآله بسم اللّه الرحمن الرحيم، اقرأ باسم ربّك...»(34)؛ نخستين چيزي كه بر رسول خدا صلياللهعليهوآله نازل شد، «...اقرأ باسم ربّك...» بود.
امام هادي عليهالسلام نيز فرمود: جبرئيل به محمد صلياللهعليهوآله گفت: «اقرأ قال: و ما اَقرأ قال: اقرأ باسم ربّك الذي خلق.»(35) طبري(36) از علماي اهل سنت در تفسير خود، 11 روايت و سيوطي(37) 15 روايت نقل ميكند، مبني براين كه در آغاز بعثت نخستين آيات سوره علق بر پيامبر صلياللهعليهوآله نازل شده است.
طرفداران ديدگاه دوم اندك است. صريحترين كسي كه در اين زمينه سخن گفته، «زمخشري» در تفسير«كشاف»(38) است: «اكثرالمفسرين علي انّ الفاتحة اول ما نزل»؛ بيشتر مفسران برآنند كه سوره فاتحه نخستين چيزي است كه بر پيامبر صلياللهعليهوآله نازل شد.
با آن كه بيشتر مفسران ديدگاه اول را پذيرفتهاند، نسبت دادن اين قول به بيشتر مفسران، ناصحيح به نظر ميرسد.
ديدگاه سوم روايتي است كه از جابر(39) نقل شده است. اگرچه هركدام از اين دو ديدگاه ممكن است طرفداران اندكي نيز داشته باشند، اما در برابر سيل نظريات مورخان و مفسران و دانشمندان علوم قرآني و نيز روايات فراواني كه به برخي از آنها اشاره شد و نيز ادعاي اجماع امت(40) مسلمان ـ چنان چه برخي ادعا كردهاند، نسبت به ديدگاه اول ـ به سادگي نميتوان آن را رها كرد و از كنار آن گذشت.
ممكن است با تحليلي دقيقتر گفته شود كه اين سه ديدگاه باهم تفاوتي ندارند وبدين صورت قابل جمع هستند كه آيات نخست سوره علق اولين آياتي است كه برپيامبر صلياللهعليهوآله نازل شد و سوره فاتحه نخستين سوره كاملي است كه پس از آن، نازل شد و سوره مدّثر نخستين سورهاي است كه پس از فترت وحي نازل شد.
در نفس انسان نيازها و غرايز گوناگوني قرار داده شده است كه همگي طالب ارضا و هدايت صحيح هستند. خداوند متعال براي هدايت انسان، بهترين ابزار را دراختيار او قرار داده و امكانات متعددي به او عطا كرده است، تا هم بتواند نيروي خود را صرف ارضاي نفسانيات كند و هم با امكانات و نيروي داده شده، جلو خواهشهاي نفساني را بگيرد و كششهاي دروني را تحت نظم و ضابطه در آورد. دو راهنما نيز در اختيار او قرار داده است تا حق را از باطل و سره را از ناسره متمايز كند؛ يكي در درون انسان كه عقل است ـ اگر چه ابزارهاي ظاهري مانند محسوسات و اندامهاي حسي نيز درهدايتگري اين راهنما دخالت دارند.ـ و ديگري پيامبران الهي كه اين راهنما از طريق وحي براي انسان فرستاده ميشود تا تمام رفتارها را به انسان بياموزد و حدود و مقررات آن را نيز روشن نمايد، چون عقل داراي خطا و نقصان است. برترين هادي، آن است كه داراي مقام عصمت و مرتبط با وحي باشد؛ تنها راه آن، بعثت است. پس بعثت بزرگترين نعمت خداوند بربشراست و جادارد كه خداوند براين نعمت منت گذارد و اين احسان و نيكويي را به رخ آنان بكشد، چنان كه ميفرمايد: «لقد منّ اللّه عليالمؤمنين اذبعث فيهم رسولاً من انفسهم يتلو عليهم آياته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين»(41)؛ خداوند برمؤمنان منت نهاد (نعمت بزرگي بخشيد)، هنگامي كه درميان آنها پيامبري از خودشان برانگيخت كه آيات او را برآنها بخواند و آنها را پاك كند و كتاب و حكمت بياموزد و البته پيش از آن در گمراهي آشكار بودند.
خداوند در آيه فوق به خاطر بعثت پيامبراسلام صلياللهعليهوآله برمؤمنان منت مينهد و اين نعمت بزرگ و معنوي را به رخ آنان ميكشد.
ممكن است كسي تصور كند كه منت گذاري، كار صحيحي نيست، چرا خداوند در اين جا منت ميگذارد؟ مگر بعثت چه ويژگي هايي دارد و هدف از آن چيست؟ واژه منّت از «منّ» به معناي چيزي است كه با آن وزن ميكنند (سنگ كيلو). و نيز به معناي نعمت سنگين و باعظمت نيز به كار ميرود. بنابراين هر نعمت سنگين و گرانبهايي را منّت گويند. كاربرد اين واژه دو گونه است: قولي و فعلي(42).
اگر كسي عملاً نعمت بزرگي به ديگري بدهد، اين همان منّت عملي است كه بيشتر در مسائل تربيتي و هدايتي و معنوي كاربرد دارد و پسنديده و ارزنده است. كه برخي گفتهاند: اين منّت مختص به خداي متعال است. اگر كسي كار كوچك خود را با سخن گفتن بخواهد به رخ ديگري بكشد و آن را بزرگ جلوه دهد، كاري است بسيار زشت، كه اين از منّتهاي بشري است. در نتيجه، منتگذاري بربخشيدن نعمتهاي بزرگ كه از جمله آنها نعمت رسالت است، منتي زيباست و «منّ اللّه» يعني انعم اللّه؛ خداوند نعمت بزرگي بخشيد و در اختيار مؤمنان قرار داد. چنان كه در جاي ديگر خداوند به خاطر هدايت كردن انسانها به ايمان، بر آنها منت ميگذارد. «بل اللّه يمنّ عليكم ان هداكم للايمان»(43).
اگر مسلمانان به خاطر پذيرفتن اسلام، مشكلات و خسارتهاي زيادي متحمل شدهاند نبايد فراموش كنند كه خداوند بزرگترين نعمت را در اختيار آنها گذاشته و پيامبري مبعوث كرد تا انسانها را تربيت كند و از گمراهيها باز دارد. بنابراين هر اندازه براي حفظ اين نعمت بزرگ تلاش و كوشش شود و هر بهايي پرداخته شود، بازهم ناچيز است.(44) بنابراين ميتوان گفت: منّت بر دو قسم است: پسنديده و نا پسند. منت پسنديده مانند منت در آيه مورد بحث و نيز منت خداوند بر هدايت كردن مؤمنان به سوي ايمان (سوره حجرات، آيه 17) و نيز مانند منت خداوند بر موسي و هارون (سوره صافات، آيه 114) به خاطر نبوت، رسالت و نجات آنها و منتگذاري خداوند بر حضرت يوسف به خاطر به حكومت رسيدن او (سوره يوسف، آيه 90) و منت ناپسند و نكوهيده مانند منتگذاري و به رخ كشيدن انفاق، كه باطل كننده انفاق نيز ميباشد. (سوره بقره، آيه 262) و به رخ كشيدن اسلام و ايمان به خداوند يا پيامبر (يا ديگران) (سوره حجرات، آيه 17).
از آن جا كه كارهاي انسان در برابر عظمت خداوند و كارهاي او بسيار ناچيزاست، هرگونه منت گذاري انسانها بر يكديگر و بر خداوند ناپسند است. «اللّهمّ اجرللناس علي يديّ الخير و لا تمحقه بالمنّ»(45) چرا خداوند فرمود: «علي المؤمنين» و نام مؤمنان را به تنهايي آورده است، با اين كه بعثت پيامبر براي هدايت عموم بشر است؟ شايد بدين جهت باشد كه هدايت پيامبران از جهت تأثير و نتيجه تنها متوجه مؤمنان است كه از اين نعمت بزرگ بهرهمند ميشوند و آن را به خود اختصاص ميدهند.(46)
پس از قرنها تحقيق و بررسي درباره مسائل ديني، هنوز پرده از اسرار بسياري از آنها برداشته نشده است، كه از جمله آنها اسرار نهفته نبوت و بعثت است؛ اگرچه از ظواهر آيات قرآن ميتوان استفاده كرد كه بعثت پيامبران الهي، به ويژه پيامبراسلام صلياللهعليهوآله داراي اهدافي ميباشد كه بيان خواهد شد و تنها در آيه مورد بحث كه خداوند بر مؤمنان منت گذارده است، به سه برنامه از مهمترين آنها اشاره شده است:
«يتلو عليهم آياته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة»
«يتلو» از واژه «تلاوت» به معناي پيدرپي آوردن، پيروي كردن و خواندن با نظم است،(47) كه شامل پيروي كردن در حكم وخواندن منظم آيات الهي همراه باتدبّر نيز ميشود، گويا تلاوت كننده از آيات پيروي كرده يا حروف و كلمات را در پي يكديگر قرار داده است. پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله با خواندن آيات پروردگار و آشنا ساختن گوش دل و افكار مردم با اين آيات، آنها را آماده تربيت مينمايد، كه مقدمه تعليم و تربيت است.
يكي از مهمترين برنامههاي پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله تربيت انسانهاست. تربيت به معناي فراهم كردن زمينهها و عوامل براي به فعليت رساندن و شكوفا نمودن استعدادهاي انسان در جهت مطلوب است.(48) او بايد زمينهها را براي شكوفا نمودن استعدادها آماده كند، استعدادهاي خليفة اللّه شدن كه داراي ابعاد مختلف است. او بايد انسانها را آماده كند تا از نظر عملي بهترين رابطه را با خداي خود (عبادات)، با هم نوع خود (عقود و ايقاعات)، با قوانين و مقررات اجتماعي (حكومت و سياسات)، باخانواده خود (حقوق خانوادگي) و با نفس خود (اخلاق و تهذيب نفس) داشته باشند، تا بتوانند مسجود فرشتگان قرار گيرند. پيامبر صلياللهعليهوآله منجي بشريت است. يكي از دانشمندان فرانسوي ميگويد: «بزرگترين قانون اصلاح و تعليم و تربيت همان حقايقي است كه به نام وحي، قسمت به قسمت بر محمد صلياللهعليهوآله نازل شده و امروز به نام قرآن در بين بشراست.»(49) پيامبراسلام صلياللهعليهوآله در مدتي كوتاه، انسان هايي بزرگ، مانند علي عليهالسلام زهرا عليهاالسلام سلمان فارسي، ابوذر، مقداد و... را تربيت كرد. حضرت محمد صلياللهعليهوآله كاشف معدنهاي نهفته انسانيت بود. زيرا «الناس معادن كمعادن الذهب و الفضه»؛ مردم مانند معدنهاي طلا و نقره هستند.
انسان داراي استعدادهاي نهفته است كه براي بهرهوري صحيح از آن، نياز به كشف آن ميباشد تا به ارزش حقيقي خود دست يابد.
كلمه «يزكّيهم» از مادّه «زكوة» و زكآء» به معناي رشد و زيادي است(50)، كه در اينجا به معناي تربيت و پاكسازي است و شامل پاك شدن از آلودگيهاي اعتقادي، اخلاقي و رفتاري ميباشد. اگرچه واژه تربيت ازماده «ربو» نيز به معناي افزايش و نمو است، اما در قرآن كريم مفهوم تهذيب نفس با واژه تزكيه آمده است: «قد افلح من زكّيها»(51). «قد افلح من تزكّي»(52)؛ «رستگار شد كسي كه خود را تزكيه كرد.» كه در جنبههاي روحي و معنوي است. واژه تربيت در قرآن در جنبههاي جسماني و مادي به كار رفته است، نظير: «الم نُربّك فينا وليداً»(53)، «آيا در دوران كودكي تو را در ميان جمع خود تربيت نكرديم؟» كه سخن فرعون است كه خود را مربّي موسي معرفي ميكند، يعني از نظر جسماني و امكانات مادي تو را بزرگ كردم. اهميت اخلاق و تزكيه نفس بركسي پوشيده نيست. جوامع مختلف به آن نيازمندند، زيرا تنها راه نجات از گمراهيها، فسادها، جهل، جنگ و خونريزيها و... در پرتو اخلاق صحيح و آراسته شدن به ارزشها و مكارم اخلاقي است. پيامبراسلام صلياللهعليهوآله هدف از بعثت خود را كامل كردن مكارم اخلاق بيان كرده است: «بعثت لاتمم مكارم الاخلاق»(54)؛ من براي كاملكردن فضايل اخلاقي مبعوث شدهام.
يكي از دانشمندان فرانسوي ميگويد: «اي محمد! اي آورنده قرآن! كجايي؟ بيا و دست ما را بگير و به باغ و صحرا و چمن و به هر جايي كه خواهي ببر. تو اگر ما را به ميان دريا ببري، خواهيم رفت، زيرا تو عالم به حيات و زندگي ما هستي!»(55)
1 ـ سوره علق، آيه 5 ـ 1. 2 ـ بحارالانوار، ج 18، ص 206. 3 ـ همان، ص 184. 4 ـ «حرا» نام كوهي است كه در شمال مكه قرار دارد. در نقطه شمالي آن غاري است كه ارتفاع آن به قدر يك قامت انسان است. قسمتي از داخل غار با نور خورشيد روشن ميشود و قسمتهاي ديگر آن در تاريكي است. (ر.ك: فرازهايي از تاريخ پيامبراسلام(ص)، ص 92). 5 ـ تلخيص التمهيد، ج 1، ص 62. 6 ـ طبقات الكبري، ج 1، ص 192؛ تاريخ طبري، ج 2، ص 44 و الكامل فيالتاريخ، ج 2، ص 30. 7 ـ الكامل فيالتاريخ، ج 2، ص 30. 8 ـ تاريخ طبري، ج 2، ص 44. 9 ـ الكامل فيالتاريخ، ج 2، ص 30. 10 ـ تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 30. 11 ـ تاريخ طبري، ج 2، ص 22. 12 ـ تفسيرالميزان، ج 2، ص 19. 13 ـ همان؛ سيره نبويه، ج 1، ص 239 و تلخيص التمهيد، ج 1، ص 68. 14 ـ سوره قدر، آيه 1. 15 ـ سوره بقره، آيه 185. 16 ـ سيره حلبي، ج 1، ص 384. 17 ـ تاريخ پيامبراسلام(ص)، آيتي، ص 84. 18 ـ همان، ص 84، به نقل از: «التنبيه و الاشراف»، ص 198. 19 ـ التمهيد، ج 1، ص 68، به نقل از سيره حلبي، ج 1، ص 238. 20 ـ از جمله: علامه مجلسي در بحارالانوار، ج 18، ص 190 واز معاصرين: آيةاللّه سبحاني، فروغ ابديت، ج 1، ص 232 و آيةاللّه معرفت در تلخيص التمهيد، ج 1، ص 66. 21 ـ وسائل الشيعه، ج 7، ص 329، ابواب صوم مندوب، باب 15. 22 ـ فروع كافي، ج 4، ص 149. 23 ـ وسائل الشيعه، ج 7، ص 329، براي اطلاع بيشتر به كتاب «موسوعةالتاريخ الاسلامي»، شيخ محمدهادي يوسفي غروي، ج 1، ص 380 مراجعه شود. 24 ـ سيره حلبي، ج 1، ص 384. 25 ـ مجمع البيان، ج 10، ص 780. 26 ـ همان. 27 ـ مروج الذهب، ج 2، ص 282. 28 ـ سيره نبوي، ج 1، ص 239. 29 ـ الكامل فيالتاريخ، ج 2، ص 32. 30 ـ تاريخ طبري، ج 2، ص 45. 31 ـ الاتقان، سيوطي، ج 1، ص 95. 32 ـ تلخيص التمهيد، ج 1، ص 84. 33 ـ برهان، بدرالدين زركشي، ج 1، ص 206. 34 ـ اصول كافي، ج 2، ص 628. 35 ـ بحارالانوار، ج 2، ص 206. 36 ـ جامع البيان فيتأويل القرآن (تفسير طبري)، ابوجعفر محمدبن طبري، ج 1، ص 646. 37 ـ درّالمنثور، سيوطي، ج 5، ص 562. 38 ـ كشاف، زمخشري، ج 4، ص 775. 39 ـ صحيح مسلم، شرح النووي، ج 2، ص 205. 40 ـ تلخيص التمهيد، ج 1، ص 78. 41 ـ سوره آل عمران، آيه 164. 42 ـ مفردات راغب، واژه «منّ». 43 ـ سوره حجرات، آيه 17. 44 ـ مجمع البيان، ج 2، ص 875. 45 تا 47 ـ تفسير نمونه، ج 3، ص 158؛ مفاتيح الجنان، دعاي مكارم الاخلاق؛ مجمع البيان، ج 1، ص429؛ مجمع البيان، ج 2، ص875؛
48 ـ تعليم و تربيت اسلامي، (مباني و روشها)، ص 4. 49 ـ در منگهم (Dermenghem)، دانشمند فرانسوي، به نقل از بانك تكبير (بعثت بنوي)، ص 283. 50 ـ مفردات راغب، واژه «زكا». 51 ـ سوره شمس، آيه 8. 52 ـ سوره اعلي، آيه 14. 53 ـ سوره شعراء، آيه 18. 54 ـ بحارالانوار، ج 70، ص 372. 55 ـ ژان ژاك روسو، (j.j. Rosseey)، دانشمند معروف فرانسوي، به نقل از بانك تكبير (بعثت نبوي).