نويسنده : دكتر محمد علي رضائي اصفهاني
زوجيت به معناي دو تا بودن، نر و ماده بودن مي آيد و قرآن كريم در آيات متعدد به زوجيت گياهان بلكه همه اشياء اشاراتي كرده است. اين آيات عبارتند از :
« و من كل الثمرات جعل فيها زوجين اثنين يغشي الليل النهاران في ذلك لايات لقوم يتفكرون» [1]
« و از هر گونه ميوه اي در آن [زمين] جفت جفت قرار داد. روز را به شب پوشاند قطعا در اين [امور] براي مردمي كه تفكر مي كنند نشانه هايي وجود دارد» و همين مضمون در آيه 52 سوره رحمن و 53/ طه آمده است.
«اولم يروا الي الارض كم انبتنا فيها من كل زوج كريم ان في ذلك لأية » [2]
«مگر در زمين ننگريسته اند كه چقدر در آن از هر گونه جفت هاي زيبا رويانيده ايم، قطعا در اين [هنرنمايي] عبرتي است.» و همين مضمون در سوره حج /5 ـ لقمان /10 ـ ق/7 ـ طه /53.
« سبحان الذي خلق الازواج كلها مما تنبت الارض و من انفسهم و مما لايعلمون» [3]
«پاك [خدايي] كه از آنچه زمين مي روياند و [نيز ] از خودشان و از آنچه نمي دانند ، همه را نر و ماده گردانيده است.»
« و من كل شيء خلقنا الزوجين لعلكم تذكرون» [4]
« و از هر چيزي دو گونه [يعني نر و ماده ] آفريديم، اميد كه شما عبرت گيريد.»
برخي نيز به اين آيه براي اثبات زوجيت اتم (الكترون و پرتون) استناد كرده اند [5] .
« و هوالذي خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسكن اليها» [6]
« اوست آن كسي كه شما را از نفس واحدي آفريد و جفت وي را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد».
1ـ به نظر مي رسد كه آيات فوق را مي توان بدين صورت دسته بندي كرد كه :
گاهي قرآن سخن از زوجيت ميوه ها مي گويد.
در مرتبه بعدي از زوجيت گياهان مي گويد .
در مرتبه بعدي از زوجيت چيزهايي مي گويد كه انسان ها نمي دانند.
در مرتبه بعدي از زوجيت همه اشياي جهان مي گويد.
2ـ هدف نهايي بيان زوجيت تذكر نشانه هاي الهي و به كار انداختن انديشه ي انسان است
« ان في ذلك لآية ـ ان في لآيات لقوم يتفكرون» [7]
3ـ كلمه زوج در لغت به معناي زير مي آيد:
الف ـ در حيوانات به هر كدام از نر و ماده اي كه قرينه يكديگرند زوج مي گويند.
ب ـ در غير حيوانات به هر كدام از دو چيز قرينه همديگر (مثل يك لنگه كفش) زوج گويند .
ج ـ به هر چيزي كه مقارن ديگري باشد و مشابه آن باشد زوج گويند.
د ـ به هر چيزي كه مقارن ديگري باشد و متضاد آن باشد زوج گويند. [8]
انسان تا قرن هاگمان مي كرد كه مسأله ي زوجيت و وجود جنس نر و ماده فقط در مورد بشر و حيوانات و برخي گياهان مثل خرما صادق است، اما كارل لينه (1707 ـ 1787م) گياه شناس معروف سوئدي نظريه خود را مبني بر وجود نر و ماده در بين همه گياهان در سال 1731 م ارائه كرد و مورد استقبال دانشمندان قرار گرفت، [9] اما پس از مدتي «لينه» توسط ارباب كليسا توقيف شد و كتاب هاي او به عنوان كتاب هاي ضلال اعلام گرديد. [10]
سپس دانشمندان كشف كردند كه ماده از تراكم انرژي به صورت ذرات بي نهايت ريزي كه اتم ناميده مي شود، تشكيل يافته است و پس از گذشت مدتي مسأله ي زوجيت به همه اشياء سرايت داده شد؛ چرا كه دانشمندان كشف كردند كه واحد ساختماني موجودات يعني اتم از الكترونها (با بار منفي ) و پروتون ها (با بار مثبت) تشكيل شده است.
ماكس پلانك فيزيكدان نامي قرن بيستم گفت:« هر جسم مادي مركب است از الكترون ها و پروتون ها.» [11]
هر الكترون با سرعت سرسام آوري(000/50) دور در ثانيه) به دور مركز اتم يعني پروتون ها مي چرخد، البته در اتم ذرات سومي نيز يافت مي شود كه بنام نوترون خوانده مي شود و از لحاظ بار الكتريكي خنثي است. [12]
فيزيكدانان اخير در دوران اتم ذرات بنيادي ديگري بنام « كوارك» (Quark) كشف كرده اند كه ذرات تشكيل دهنده الكترون، نوترون و پروتون هستند و باعث به وجود آمدن بار الكتريكي مثبت ، منفي و خنثي در آنها مي شود.
تاكنون شش نوع كوارك شناسائي شده است كه دو نوع (D - U) در تشكيل مواد پايدار معمولي نقش مهمي دارند. كوارك U داراي بار الكتريكي كوارك D داراي بار الكتريكي است پروتون كه داراي بار مثبت است از دو كوارك U و يك كوارك D تشكيل شده است و از اين طريق حاصل بار آن مثبت مي شود.
و بر عكس يك نوترون داراي دو كوارك D و يك كوارك U بوده و بار آن خنثي است: يعني [13]
بسياري از مفسران و صاحب نظران به آيات فوق در مورد زوجيت گياهان بلكه همه اشياء استدلال كرده اند كه در اينجا به پاره اي از آنها اشاره مي كنيم:
1ـ مرحوم طبرسي حدود 9 قرن قبل در تفسير مجمع البيان بر اساس نصوص قرآني مسأله ي زوجيت گياهان، حيوانات و حتي اشياء ديگر را مطرح مي كند و آن را مي پذيرد .
2ـ صاحب تفسير نمونه زير آيه 36 سوره يس مي نويسد:
« آنچه مسلم است ازواج جمع زوج، معمولاً به دو جنس مذكر و مؤنث گفته مي شود؛ خواه در عالم حيوانات باشد يا غير آنها، سپس توسعه داده و به هر دو موجودي كه قرين يكديگر و يا حتي ضديكديگرند، زوج اطلاق مي شود... وجود زوجيت در جهان گياهان نيز، چنانكه گفتيم در عصر نزول قرآن جز در موارد خاصي مانند درختان نخل و امثال آن ناشناخته بود و قرآن از آن پرده برداشته و در قرون اخير از طرق علمي اين مسأله ي به ثبوت رسيد كه مسأله ي زوجيت در مسأله ي عالم گياه يك مسئله عمومي و همگاني است.» [1 ]
و در ذيل آيه 49 سوره ذاريات نيز پس از تذكر اينكه بسياري از مفسران كلمه زوج را به معني اصناف (مثل شب و روز و ...) دانسته اند مي نويسند:
«واژه ي زوج را معمولاً به دو جنس نر و ماده مي گويند؛ خواه در عالم حيوانات باشد يا گياهان و هر گاه آن را كمي توسعه دهيم تمام نيروهاي مثبت و منفي را شامل مي شود و با توجه به اينكه قرآن در آيه فوق مي گويد « من كل شيء» (از همه موجودات ) نه فقط موجودات زنده، مي تواند اشاره به اين حقيقت باشد كه تمام اشياء جهان از ذرات مثبت و منفي ساخته شده و امروز از لحاظ علمي مسلم است كه اتمها از اجزاء مختلفي تشكيل يافته اند از جمله اجزائي كه داراي بار الکتريسيته مثبت هستند و پروتون نام دارند بنابراين الزامي نيست كه شي ء را حتما به معني حيوان يا گياه تفسير كنيم و يا زوج را به معني صنف بدانيم.» [14]
3ـ در مقدمه ي كتاب اعجاز قرآن علامه طباطبائي (ره) آمده است:
هنگامي كه جهان در تاريكي جهالت به سر مي برد قرآن در بيش از ده آيه از زوجيت گياهان بحث كرده، تصريح مي نمايد كه خدا همه گياهان را جفت آفريد. [15] (رعد/3 ـ شعراء /7و ...)
4ـ يكي از نويسندگان از آيه 36 سوره يس « سبحان الذي خلق الازواج كلها مماتنبت الارض و من النفسهم و مما لايعلمون» استفاده مي كند كه:
« كاملاً روشن است كه اين آيه بر جفت داشتن گياهان دلالت دارد و نيز از ذيل آيه كه جفت داشتن را در مورد چيزهايي كه خبر ندارند بيان مي كند، چه بسا بتوانيم نيروي مثبت و منفي برق و نيز محيط ميكروب يا ويروس ها و نيز اجزاي اتم را استفاده كنيم.» [16]
5ـ نويسنده ديگري نيز با ذكر آيات مورد بحث زوجيت گياهان و حتي زوجيت درون اتم بين الكترون و پروتون را استفاده مي كند. [17]
6ـ احمد محمد سليمان نيز در يك بحث كه به صورت سؤال و جواب تنظيم شده است زوجيت ماده را از آيه 49 سوره ذاريات بدست مي آورد. [18]
7ـ مهندس محمد علي سادات نيز پس از يك مقدمه طولاني كه ساختمان اتم را توضيح مي دهد و سابقه تاريخي اشاره به اتم را تذكر مي دهد، آيه ي 49 سوره ذاريات را متذكر شده و مي نويسد:
« و لذا مي توان « اتم» را موجودي زوج ناميده و از طريق تعميم زوجيت در دل اتم ها، نتيجه گرفت كه اساسا عالم ماده بر اساس زوجيت بنا گرديده و هيچ موجود مادي از اين قاعده كلي مستثني نيست.» [19]
8ـ يكي از نويسندگان معاصر نيز پس از طرح زوجيت ماده (Puality of matter) به آيات سوره ذاريات/49 ـ رحمن /52 ـ طه/53 ـ استناد كرده است. [20]
9- صاحب تفسير نوين نيز با ذكر آيات مورد بحث آنها را اعجاز علمي قرآن مي داند كه اشاره به زوجيت كرده است و سپس توضيحات مفصلي در اين مورد ارائه مي دهد. [21]
10ـ عبدالرزاق نوفل در مورد آيه 189 سوره اعراف:
« هوالذي خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسكن اليها»
« اوست آن كس كه شما را از نفس واحدي آفريده و جفت وي را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد. »
پس از آنكه مقدمه اي در مورد « وحدت خلق» مي آورد و اينكه ذرات بنيادي همه ي موجودات يكسان است مي گويد:
« اين حقيقت علمي را كه عصر جديد كشف كرده قرآن 1400 سال قبل با صراحت و وضوح بيان كرده كه همه خلق الهي از نفس واحدي بوده است.»
و سپس آيه فوق را مي آورد مي گويد:
« آيا اين [نفس واحده] پروتون و الكترون ... برق واحدي كه مثبت و منفي دارد... يعني نفس واحده نيست...»
و حتي در مورد كلمه « ليسكن اليها» مي گويد:
« سبب سكون نفس واحد همان زوج است و اين مطلبي است كه علم بيان كرده كه سكون پروتون و الكترون به خاطر اختلاف و تساوي آنها در برق است ...» [22]
11ـ طنطاوي در تفسير الجواهر بحث گسترده اي در زمينه زوجيت گياهان در زير سوره ذاريات /49 آورده است و اقسام دسته بندي گياهان و حيوانات و .... را بررسي كرده و شكل هاي آنها را آورده است كه ربطي به تفسير آيه ندارد و فقط مطالب علمي است كه به مناسبت آورده شده است . [23]
در اينجا تذكر چند نكته لازم است:
1ـ مطلبي را كه عبدالرزاق نوفل در مورد آيه 189 سوره اعراف نوشته است از چند جهت قابل اشكال است:
اول : آنكه كلمه « نفس» و « زوج» از نظر لغوي و اصطلاحي دلالت بر الكترون و پروتون نمي كند و ايشان نيز در اين مورد قرينه اي نياورده اند.
دوم : آنكه از نظر علمي صحيح نيست كه كسي بگويد پروتون از الكترون پديد آمده است (جعل منها زوجها) بلكه همانطور كه گذشته هر كدام از الكترون و پروتون از تعدادي كوارك U و D تشكيل شده است .
سوم : آنكه سياق آيه مورد نظر با تفسيري كه ايشان كرده تناسب ندارد چون در آيه مي خوانيم:
«هوالذي خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسكن اليها فلما تغشيها حملت حملاً خفيفا فمرت به فلما اثقلت دعوالله ربهما لان اتيتنا صالحا لنكونن من الشاكرين »
« اوست آن كس كه شما را از نفس واحدي آفريد و جفت وي را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد . پس چون [آدم] با او [چندي] با آن [بار سبك] گذرانيد و چون سنگين بار شد، خدا، پروردگار خود را خواندند كه اگر به ما [فرزندي ] شايسته عطا كني قطعا از سپاسگزاران خواهيم بود.»
سياق آيات در مورد باردار شدن زن از مرد (حوا از آدم) و بوجود آمدن فرزند است پس نفس واحد و زوج در اول آيه در همين مورد است و مراد مرد و زن هستند نه الكترون و پروتون .
2ـ آيات ديگر (رعد/3 ـ شعراء /7 ـ يس/36) ظاهر در زوجيت همه ميوه ها و گياهان است و همانطور كه گذشت اين مطلب از قرن هيجدهم كشف گرديد و قبل از آن زوجيت به جز در مواردي مثل « نخل» مشخص نبود پس اين آيات نوعي رازگويي علمي واعجاز علمي قرآن بوده است.
3ـ زوجيت عمومي همه اشياء نيز از آيه 49 سوره ذاريات به خوبي استفاده مي شود، ولي تطبيق آن بر الكترون و پروتون قطعي نيست، زيرا همانطور كه گذشت امروزه ذرات بنيادين ديگري به نام كوراك ها شناخته شده كه داراي بار مثبت و منفي هستند و لذا باز هم نمي توان به طور قطعي ادعا كرد كه «زوجين» مذكور در آيه همان كوارك U و D باشد بلكه احتمالاً مي توانند اين مطالب (الكترون ـ پروتون ـ كوارك هاو ....9 از مصاديق « زوجين» محسوب شود. همانگونه كه ممكن است اصناف موجودات(شب و روز و ...) نيز از مصاديق آنمحسوب شود.
4ـ هر چند كه مصداق دقيق « زوجين » در آيه 49سوره ذاريات مشخص نيست، ولي بيان زوجيت عمومي در همه اشياء يكي از اشارات علمي قرآن و راز گويي هاي آن است كه در صدر اسلام كسي از آن اطلاعي نداشته است.
پس اين مطلب نيز ميتواند اعجاز علمي قرآن محسوب شود.
5- ممكن است كسي ادعا كند كه زوجيت عمومي موجودات با مسأله ي بكرزدايي(توليد مثل برخي تك سلولي ها بدون نياز به جنس مخالف) منافات دارد.
اين مطالب را در بخش بعدي بررسي خواهيم كرد و بيان مي كنيم كه منافاتي بين آنها نيست.
يكي از صاحب نظران مي نويسد:
« كساني كه اين آيه شريفه قرآن (آيه زوجيت) را به اين معنا گرفته اند كه هر يك از انواع موجودات زيستي، نر و ماده دارند، يعني هيچ موجود زيستي ، اعم از حيوانات و نباتات وجود ندارند كه نر و ماده نداشته باشد، حال ممكن است كسي بگويد در زيست شناسي امروز اين را نمي پذيرد، بلكه خلاف اين را به ما مي گويد، يعني مي گويد انواعي از موجودات زيستي وجود دارند كه نر و ماده در ميان آنها وجود ندارند.» [24]
براي روشن شدن اشكال لازم است به دو مطلب اشاره كنيم:
نخست اينكه در آيات مربوط به زوجيت، برخي زوجيت ميوه ها را بيان مي كرد (رعد/3) و برخي زوجيت گياهان را تذكر مي داد (شعراء /7) و برخي زوجيت عمومي همه موجودات را اشاره مي كرد:
«و من كل شيء خلقنا زوجين اثنين » [25]
« و از هر چيز دو گونه آفريديم»
دوم آنكه پديده بكرزايي در ميان تك ياختگان (تك سلولي ها) رواج دارد كه در ابتدا مناسب است اطلاعاتي در مورد اين موجودات و نحوه تكثير آنها پيدا كنيم:
تك ياختگان (تك سلولي ها ) Protozoa به معني حيوان تك ياخته است كه پست ترين طبقه از سلسله حيوانات هستند كه بدن آنها تنها از يك سلول (Unicellular) ساخته شده است كه داراي هسته مشخص و كامل هستند كه بوسيله غشاء هسته اي محصور است. تاكنون بيش از سي هزار گونه آنها تشخيص داده شده است و اكثراً بطور آزاد در آب و خاك زندگي مي كنند و برخي انگليسي هستند.
اندازه هر كدام 1 ـ 150ميكرون است و تعدادي از آنها با چشم غير مسلح قابل رؤيت است. تكثير گونه هاي تك ياختگان مثل : مژگ داران ـ تاژك داران و ... به سه صورت است:
كه خود داراي صور مختلف است.
1ـ تقسيم دوتايي (Binary Fission) كه تك ياخته مادر از جهت طولي به دو تك ياخته دختر تقسيم مي شود و در مژك داران از عرض تقسيم مي شوند.
2ـ شيزوگوني (Schizogony) يا تكثير چندتايي، هسته مادر مكرر به چندين هسته دختر تقسيم مي شود و سپس سيتوپلاسم تقسيم شده و اطراف هر هسته را مي گيرد.
3ـ جوانه زدن (Budding) بعد از رشد كامل سلول مقاومت غشاءسلولي در نقطه اي كم مي شود و جوانه اي تشكيل مي شود و مقداري از هسته و سيتوپلاسم مادر وارد آن مي شود و رشد مي كند تا آنكه از مادر جدا و زندگي مستقلي را شروع مي كند.
تذكر: اين سه قسم تكثير را مي توان نوعي بكرزايي دانست.
چند صورت است كه در مژك داران ديده مي شود.
1ـ آميختگي (Coniugdion) در اين روش دو تك ياخته با يكديگر جفت شده و آنگاه محتويات هسته آنها تجديد سازمان يافته است از هم جدا مي شوند.
2ـ سنگامي (Syngamy) دو سلول جنسي نر و ماده به نام گامت با يكديگر ملحق شده و تشكيل تخم مي دهند.
3ـ اسپوروگوني (Sprogony) ابتداء در داخل اووسيست تك ياخته تعداد زيادي اسپوروزئيت (Sporozoites) بوجود مي آيد(به طور غير مستقيم چندتايي ) كه بعدا طي مراحلي سلو ل هاي جنسي تشكيل مي شوند كه به طريق سنگامي با يكديگر جفت مي شوند. [26]
1ـ همان طور كه گذشت كلمه « زوج» در لغت به هر يك از دو چيزي گفته مي شود كه قرينه همديگر باشند و يا مقارن، مشابه و يا متضاد باشند [27] ـ [28]
پس نمي توان گفت كه معناي لغت زوج منحصر در « نر و ماده » است. از اين رو در تك ياختگان كه از طريق تقسيم سلولي دو تا مي شوند دو زوج خلق شده است، و لذا مشمول كلمه زوج هستند؛ چون از هر كدام از آنها دو چيز مقارن و مشابه پيدا مي شود.
2ـ مسأله ي زوجيت عمومي همه اشياء، همزمان بودن يا هم مكان بودن هر دو زوج ملاك نيست و لذا ممكن است دو زوج در دو مكان (مثل الكترون و پروتون كه در هسته اتم و مدار اطراف آن هستند ) و يا در دو زمان باشند.
3ـ اشكال اساسي كه باعث پيدايش پندار تعارض بين قانون زوجيت عمومي موجودات قرآن با مسأله ي بكرزائي شد اين است كه گمان كرده اندهميشه لغت زوج به معناي نر و ماده اصطلاحي است در حالي كه معناي كلمه زوج اعم است و هر دو چيز مقارن مشابه يا متضاد را شامل مي شود. پس تعارضي بين آيات قرآن در مورد قانون عمومي زوجيت و مسأله ي بكرزائي نيست.
هر موجود نر و ماده وقتي ثمر مي دهند كه زايا باشند و زايا شدن آنها به آميزش دو جنس است، اما آميزش هر نوعي با نوع ديگر متفاوت است. آميزش گياهان از راه گرده افشاني و آميزش ابرها بوسيله برخورد ابرهايي با بار مثبت ومنفي و آميزش حيوانات و انسان غالبا با انتقال اسپرم ها با شيوه خاص است.
قرآن كريم به مسأله ي آميزش و زايا شدن ابرها و گياهان اشاره مي كند و مي فرمايد:
« و ارسلنا الرياح لواقح فانزلنا من السماء ماء فاستقينا كموه و ما أنتم له بخازنين» [29]
« و بادها را باردار كننده فرستاديم و از آسمان، آبي نازل كرديم، پس شما را بدان سيراب نموديم، و شما خزانه دار آن نيستيد.»
و در جاي ديگر قرآن به نقش بادها در شكل گيري ابرها اشاره مي كند و مي فرمايد:
« الله الذي يرسل الرياح فتيثر سحابا فيبسطه في السماء كيف يشاء و يجعله كسفافتري الودق يخرج من خلاله فاذا اصاب به من يشاء من عباده اذا هم يستبشرون » [30]
« خدا همان كسي است كه بادها را مي فرستد و ابري بر مي انگيزد و آن را در آسمان ـ هر گونه بخواهد ـ مي گستراند و انبوهش مي گرداند، پس مي بيني باران از لابلاي آن بيرون مي آيد و چون آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد ، رساند، بناگاه آنان شادماني مي كنند.»
همين مضمون در سوره فاطر/9 آمده است.
1ـ از سياق آيات برمي آيدكه آيه اول و دوم در مقام شمارش آيات الهي و نعمت هاي او است و سپس در آيه اول به بحث قيامت اشاره اي مي شود.
2ـ شايد بهترين معادل فارسي كلمه لقاح واژه « زايا» است، اين كلمه گاهي لازم است (مثل آنكه مي گويند: شتر زايا است) و گاهي متعدي است (شتر نر شتر ماده را لقاح كرد ـ زايا كرد) و درلغت به « شتر ماده» كه شير مي دهد « اللقحة » گويند.
و به بچه اي كه در شكم است ملاقيح گويند. و به مني جنس مذكر نيز «لقاح» گفته شده است. [31]
در يك جمع بندي مي توان گفت كه لغت لقاح و لقاح به معناي نتيجه دادن و زايا بودن يا زايا كردن است . و « لواقح» جمع « لاقح» است.
در اينجا به دو تاريخچه اشاره مي كنيم:
الف ـ بشر از دير زمان حتي قبل از اسلام اطلاع داشت كه اگر نرينه هاي گياهان را براي گرده افشاني بر سر شاخه هاي درختان ميوه به كار نبرند عملاً محصول گياهان بسيار كم مي شود مثلاً در عربستان معمول بود كه خوشه هاي نرينه خرما را براي گرده افشاني بر سر شاخه هاي گلدار درختان خرما بپاشند.
اما دراواخر قرن 18 يا اوايل قرن نوزده و با پيدايش وسايل تحقيقاتي جديد از قبيل ميكروسكوپ و غيره ...و پيدايش نوابغ و دانشمندان ، كشف شد كه بدون عمل جفت گيري و انجام تلقيح درحيوانات و گياهان، توليد مثل امكان پذير نيست(مگر در برخي گياهان و حيوانات كه تكثيرشان از طريق تقسيم سلول و راههاي ديگر است.
سپس معلوم شد كه توليد مثل گياهان عموما بر اساس تلقيح ذرات خيلي ريز و ذره بيني به نام گرده يا پولن (polin) است كه عامل انتقال اين گرده وسايل مختلف مثل حشرات و جريانهاي شديد هواست. [32]
ب : قرن ها بشر اطلاعي از كيفيت دقيق نزول باران از ابرها نداشت، ولي در سالهاي اخير پس از پيشرفتهايي كه در علم فيزيك صورت گرفت و در نتيجه رشته هاي جديدي از قبيل هواشناسي (متئرورلوژي ) تأسيس يافت به مسأله ي تلقيح ابرها پي بردند و حتي بحث از باران مصنوعي شد.
و در اينجا متوجه شدند كه بادها نقش عجيبي در زايا شدن ابرها دارند يعني از طرفي باعث تشكيل قطرات باران و دانه هاي برف مي شوند و از طرف ديگر در باردار شدن ابرها به الكتريسيته و تخليه اين بار نقش دارند. [33] (در قسمت بعدي توضيح بيشتري خواهد آمد.)
در مورد آيات مورد بحث، بويژه كلمه « لقاح» كه در آيه 22 سوره حجر مطرح شده است، مفسران و صاحب نظران سخنان مبسوطي دارند و سه ديدگاه مختلف در مورد آيه فوق وجود دارد كه هر كدام به نوعي، لقاح را اشاره به مسائل علمي معرفي كرده اند كه بدانها اشاره مي كنيم:
يكي از نويسندگان معاصرمي نويسد:
« ما بادها را فرستاديم كه گياهان راآبستن مي كنند، در آيه موضوع تلقيح گياهان، به وسيله باد به روشني بيان شده است. ضمنا مسأله ي نر و ماده داشتن گياهان نيز استفاده مي شود.» [34]
ملا فتح الله كاشاني (متوفي 988 ق) نيز در تفسير منهج الصادقين لقاح گياهان را به عنوان يكي از دو احتمال در معناي آيه مطرح مي كند و مي نويسد:
« فرستاديم بادها را آبستنتان به ابر، يعني بردارندگان ابرها يا آبستن كنندگان درختها را به ميوه؛ چه لواقح لازم و متعددي هر دو آمده.» [35] برخي ديگر از نويسندگان نيز آيه فوق را در مورد گياهان دانسته و مي نويسند:
چون گياهان و گلها براي رسيده به يكديگر هيچ گونه حركتي ندارند، بعضي از حشرات و خصوصا باد عامل اصلي اين وصال گرديده است. [36]
ايشان حتي استفاده مي كنند كه قرآن قانون ازدواج را مخصوص انسان و حيوان قرار نداده است. [37]
احمد محمد سليمان دركتاب القرآن و الطب آيه مورد بحث (حجر/22) را اشاره به لقاح گياهان دانسته است و سپس عوامل لقاح را به عوامل رئيسي (مثل حشرات) و عوامل غير رئيسي (مثل آب و انسان و ...) تقسيم مي كند . سپس نقش باد را ذكر كرده و سپس اين مطلب را اعجاز قرآن مي داند؛ چرا كه بشريت در اواخر قرن 18 يا اوايل قرن 19 به مسأله ي تلقيح پي برد. در حالي كه قرآن قرن ها قبل از آن تذكر داده بود. [38]
برخي ديگر از صاحب نظران عرب بدون هيچ توضيحي آيه 22سوره حجر را حمل بر لقاح اشجار كرده اند. [39]
مرحوم طبرسي (ره) (548 ق) از اولين كساني است كه لقاح را به معناي آبستني ابرها دانسته است و مي نويسد:
« بادها را لقاح كننده فرستاديم؛ يعني وسيله لقاح و آبستني ابرها به باران مي شوند . پس از آسمان آب نازل كرديم، يعني باران فرستاديم.» [40]
همين معنا را مهندس بازرگان مي پذيرد و مي نويسد:
« آيه دلالت بر لقاح ابرها و بارور شدن آنهاست كه درنتيجه آن لقاح، باران مي بارد...»
و در جاي ديگر مي نويسند:
« اما بايد دانست تأمين دو شرط فوق (وجود بخار آب در هوا و اشباع شدن و تقطير آن در رسيدن هواي جو به حالت اشباع ، كافي براي تشكيل ابر و ريزش باران نيست، يك عمل يا شرط سوم نيز ضرورت دارد:« بارور شدن » يا عمل لقاح (Germination Stimulation) ... بخار آب ممكن است با وجود رسيدن به حالت اشباع تقطير نشود و وقتي تقطير شد، دانه ها آنقدر ريز و معلق در هوا بمانند كه سقوط نكنند و باران نبارد، مگر آنكه با ذرات نامرئي نمك كه به وسيله باد از روي درياها آورده شده است، نطفه هاي جذب و آماس كننده اي تشكيل شود. يا مهمتر از آن، رطوبت هوا به دور برگه هاي متبلور برف كه ارتفاعات بالاتر منعقد شده و به وسيله باد پوشيده مي شود، جمع گردد و بالاخره قطرات ريز اوليه باران در اثر اختلاط و تلاطم و تصادم بادها به هم بپيوندد تا رفته رفته درشت شده در اثر وزن نسبتا زياد خود از خلال توده هاي ابر ساقط گردد...
تخليه برق مابين توده هاي مختلف ابر كه در اثر اصطكاك با عوارض زمين واجب معلق در باد داراي الكتريسته هاي مخالف مي شوند و اين تخليه، توأم با روشنائي و غرش شديد، يونيزه شدن هوا و تشكيل ازن است كه كمك فراوان به پيوستن و درست شدن و پختن قطرات مي نمايد....
خلاصه آنكه تشكيل و تقويت ابر و مخصوصا نزول باران يا برف بدون عمل لقاح كه با دخالت و تحريك باد صورت مي گيرد، عملي نمي شود.» [41]
سپس ايشان بقيه مفسران را تخطئه مي كند كه صراحت نداشته اند؛ زيرا از كيفيت موضوع اطلاع نداشته اند. [42]
احمد امين نيز مي نويسد: « منظور (از آيه) همان تأثيري است كه باد در اتحاد الكتريسته مثبت و الكتريسته منفي در دو قطعه ابر و آميزش و لقاح آنها دارد. بنابراين آيه شريفه يك معجزه جاوداني است زيرا حدود هزار و سيصد و نود سال پيش، موضوعي را بيان داشته كه عصاره و نتيجه تحقيقات علمي جديد است.» [43]
استاد مكارم شيرازي نيز تفسير لقاح ابرها را براي آيه مي پذيرند و تفسير لقاح گياهان را رد مي كنند. ايشان مي نويسند:
« لواقح» جمع «لاقح» به معناي بارور كننده است، در اينجا اشاره به بادهائي است كه قطعات ابر را به هم پيوند مي دهد و آنها را آماده باران مي سازد.
سپس به دليل رد تفسير لقاح گياهان مي پردازند و مي نويسند:
اشاره به « نمي توان آيه فوق را اشاره به (لقاح گياهان) دانست چرا كه بعد از اين كلمه بلافاصله نازل شدن باران از آسمان (آن هم با فاء تفريح) آمده است كه نشان مي دهد تلقيح كردن بادها مقدمه اي براي نزول باران است.»
البته ايشان تذكر مي دهند كه لقاح گياهان را برخي به عنوان اعجاز علمي آيه ي فوق مطرح كرده اند. [44]
احمد عمر ابوحجر نيز آيه 22 سوره حجر را به معناي لقاح ابرها گرفته اند و توضيحات مفصلي مي دهند. [45]
برخي از نويسندگان آيه 22 سوره حجر را ناظر به تلقيح در عالم نباتات (گياهان) و دنياي ابرها دانسته اند. [46]
يكي ديگر از نويسندگان با طرح دو آيه مورد بحث (حجر/22 ـ روم /47) آنها را اشاره به «بادهاي نر» كه ابرها را حركت مي دهند و در سرزمين هاي ديگر مي برند و به باران تبديل مي شود، مي داند.
و سپس در ذيل آيات فوق، نقش بادها در گرده افشاني گلها و كشاورزي را مطرح مي كند و آن را يكي از پيشگوئي هاي علمي قرآن مي داند. [47]
مهندس محمد علي سادات با طرح آيه 22 سوره حجر مي نويسند:
« با در نظر گرفتن اطلاعات و معلوماتي كه علوم جديد تا به امروز در اختيار بشر قرار داده، به وضوح پيداست كه آيه ي مذكور با معرفي باد به عنوان وسيله ي تلقيح در حالت كلي، پرده از روي دو راز بزرگ عالم خلقت (تلقيح گياهان ـ تلقيح ابرها) برداشته و قرنها قبل از اينكه بشر به اتكاء علم و دانش خود پي به وجود آنها برد، آنها را براي بشر تعليم فرموده. يكي از اين دو اصل مسلم علمي همانا نقش اصلي و اساسي باد در تلقيح نباتات مي باشد و اما اصل ديگر موضوع تلقيح ابرها مي باشد.» [48]
سپس ايشان با رد انحصار معناي آيه به تلقيح گياهان بخاطر حرف « فاء » « فانزلنا من السماء ماءً » مي نويسد:
« با اندك تعمقي در متن آيه و مقايسه آن با ساير آيات مشابه به وضوح پيداست كه قسمت اول آيه حالت كلي داشته و حالت حصر و انحصاري در بين نيست. به عنوان مثال شواهدي از خود قرآن نقل مي شود:
« و هوا الذي انزل من السماء ماء فاخرجنا به نبات كل شيء » [49]
« و او كسي است كه آب را از آسمان فرو فرستاد و سپس بيرون آورديم به سبب آب هر گياه و روئيدني را ...»
و همينطور آيه 57 سوره اعراف مي فرمايد:
« فانزلنا به الماء فاخرجنا به من كل الثمرات »
« و به وسيله آن آب را فرو فرستاديم، سپس به وسيله آن آب، بيرون آورديم از زمين تمام ثمرات را »
در هر كدام از آيات مذكور تنها به يك فونكسيون آب و صرفا به يكي از نتايج و اثرات نزول آن كه روئيدن نباتات باشد، اشاره گرديده است. در صورتي كه مي دانيم نتايج حاصله از نزول آب تنها به اين يك مورد خلاصه نمي گردد(در حالي كه هر دو مورد حرف « ف» به اول «اخرجنا» اضافه شده است.)
پس اگر در آيه شريفه مورد بحث نزول آب از آسمان را تنها يكي از نتايج عمل تلقيح بوسيله باد بدانيم، نه تنها تناسب با مورد خواهد داشت. بلكه در غير اين صورت انحصار بي جائي از پيش خود بر آيه تحميل كرده ايم.» [50]
در اينجا تذكر چند نكته لازم است:
1ـ كلمه «لواقح» در آيه «و ارسلنا الرياح الواقح» [51] مي تواند به چهار معنا تصور شود:
الف : و بادها را زايا و آبستن (حامل ابر) فرستاديم.
ب : و بادها را زايا و آبستن (گرده گياهان) فرستاديم.
ج : و بادها را زايا كننده و آبستن كننده (ابرها) فرستاديم.
د: و بادها را زايا كننده و آبستن كننده (گياهان) فرستاديم.
ازآنجا كه لواقح در آيه به صورت مطلق آمده و مشخص نشده كه لازم يا متعدي است، در صورت متعدي بودن، متعلق آن ابرها يا گياهان است؛ پس نمي توانيم هيچكدام از چهار احتمال را از آيه نفي كنيم.
بلي در ادامه مي فرمايد« فانزلنا من السماء ماءً » [52] و تفريح و نتيجه گيري نزول باران از آسمان بدنبال فرستادن ابرها مي تواند قرينه باشد كه مراد آيه احتمال « الف يا ج» است. (حامل ابر بودن يا زايا كردن ابرها).
ولي از طرف ديگر مي توان گفت كه صدر آيه يك مطلب كلي را مي گويد(لقاح بادها) اعم از لقاح ابرها يا گياهان و در دنباله آيه يكي از نتايج اين لقاح را تذكر مي دهد و يا مصداق اكبر آيه را تذكر مي دهد و يا مصداقي از آيه را متذكر مي شود كه بشر از آن اطلاع نداشته و اعجاز قرآن را اثبات مي كند.
همانطور كه گذشت اين مطلب در برخي از آيات ديگر قرآن مشابه دارد. مثل : « و هو الذي انزل من السماء ماءً فاخرجنا به نبات كل شيء» [53] پس انحصار آيه در لقاح ابرها (ديدگاه دوم) يا لقاح گياهان (ديدگاه اول) دليل قاطعي ندارد و معناي آيه اعم است.
2ـ «لقاح» در آيه مورد بحث مي تواند چيزي فراتر از لقاح ابرها و گياهان باشد و لقاح ابرها و گياهان دو مصداق براي لقاح باد است . ممكن است در آينده با پيشرفت علمي بشر تأثيرات ابرها در موارد ديگري نيز اثبات شود.
3ـ اشاره علمي قرآن به لقاح ابرها در آيه 22 سوره حجر مي تواند نوعي اعجاز علمي قرآن بشمار آيد؛ چرا كه اين مطلب تا سالهاي اخير براي بشر روشن نشده بود، اما اشاره قرآن به لقاح گياهان هر چند كه مطلب شگفت آوري است، اما اعجاز علمي قرآن به شمار نمي آيد؛ چرا كه انسان ها حتي قبل از اسلام به صورت اجمالي از تأثير گرده افشاني برخي گياهان اطلاع داشتند.
[1] تفسير نمونه، ج 18، ص 377 ـ 378.
[1] رعد/3.
[2] شعراء /7
[3] يس/36.
[4] ذاريات /49.
[5] عبدالرزاق نوفل، القرآن و العلم الحديث، ص 156 ـ 157 استدلال ايشان در ادامه مي آيد.
[6] اعراف/189.
[7] شعراء/ 7 ، رعد/3.
[8] ر.ك: مفردات راغب اصفهاني، ماده زوج.
[9] ر.ك: پي يرروسو، تاريخ علوم، ص 354 و 408 به بعد، ترجمه حسن صفاري، و نيز گودرز نجفي، مطالب شگفت انگيز قرآن، ص 57 و نيز تفسير نمونه، ج 18، ص 377 ـ 378.
[10] ذكر الله احمدي، ارمغان روشنفكران، ص 73 و م. حقيقي ، فروغ دانش جديد در قرآن و حديث، ج 2، ص 22 و نيز گودرز نجفي، مطالب شگفت انگيز قرآن، ص 57.
[11] ماكس پلانك ، تصوير جهان در فيزيك جديد، ص 95، ترجمه مرتضي صابر.
[12] ر.ك: مهندس محمد علي سادات، زنده جاويد و اعجاز قرآن، ص 40/42.
[13] ر.ك : دكتر اوبلاكر ، فيزيك نوين، ص 34 ـ 35، ترجمه بهروز بيضاوي.
[14] تفسير نمونه، ج 22، ص 376.
[15] علامه طباطبائي ، اعجاز قرآن، ص 15، ويراسته عليرضا ميرزا محمد.
[16] عباسعلي سرافرازي ، رابطه علم و دين ، ص 35 ـ 36.
[17] گودرز نجفي، مطالب شگفت انگيز قرآن، ص 57 ـ 60.
[18] احمد محمد سليمان ، القرآن و الطب، ص 27 ـ 28، (1981 م) طبع خامس ـ دارالعوده ، بيروت.
[19] مهندس محمد علي سادات، زنده جاويد و اعجاز جاويدان، ص 39 ـ 43.
[20] ر.ك: لطيف راشدي، نگرشي به علوم طبيعي در قرآن، ص 24.
[21] محمد تقي شريعتي ، تفسير نوين، ص 11.
[22] ر.ك: عبدالرزاق نوفل ،القرآن و العلم الحديث ، ص 154 ـ 157.
[23] طنطاوي جوهري، الجواهر في تفسيرالقرآن، ج 12، ص 170 ـ 201، دارالفكر .
[24] استاد مصطفي ملكيان، فصلنامه مصباح، ش 10، ص 66(البته ايشان اضافه مي كند كه هر دو طرف اين قضيه را بنابر فرض مي گويد.)
[25] ذاريات /49.
[26] دكتر هرمز داورمزدي،انگل شناسي پزشكي، ص 37 ـ 46، چاپ چهارم، جهاد دانشگاهي ، 1372 ش.
[27] ر.ك : مفردات راغب، ماده زوج.
[28] تفسير نمونه، ج 18، ص 377 ـ 378 و ج 22، ص 376.
[29] حجر/22.
[30] روم/48.
[31] ر.ك: مفردات راغب، ماده لقح.
[32] ر.ك: احمد محمد سليمان، القرآن و الطب، ص 23 ـ 26 و نيز مهندس محمد علي سادات ، زنده جاويد و اعجاز جاويدان، ص 31 به بعد.
[33] ر.ك: مهندس مهدي بازرگان ، باد و باران در قرآن، ص 59 و نيز سادات ، زنده جاويد و اعجاز قرآن، ص 35 به بعد.
[34] عباسعلي سرفرازي، رابطه علم و دين ، ص 36.
[35] منهج الصادقين، ج 5، ص 158، چاپ كتابفروشي اسلاميه ، 1346 ق.
[36] عبدالكريم هاشمي نژاد، رهبران راستين، ص 259 و 263 و م. حقيقي، فروغ دانش جديد در قرآن و حديث، ج 2، 23.
[37] ر.ك: آيت الله خويي ، مرزهاي اعجاز، ص 118 ترجمه استاد جعفر سبحاني .
[38] برگرفته از احمد محمد سليمان، القرآن و الطب ، ص 24 ـ 26 دارالعوة ، بيروت.
[39] الشيخ خالد عبدالرحمن العك، الفرقان و القرآن، ص 511.
[40] مجمع البيان، ج 3، ص 334، مطبعة العرفان ، بيروت.
[41] ايجاد باران مصنوعي مانند تلقيح مصنوعي حيوانات است به اين ترتيب كه در هواي صاف يا با قطعات متفرق ابر كه گرم و مرطوب و آماده براي ابر شدن بوده ولي در حال تأخير تعادل باشد گرد يخ متبلور (انيدريد كربنيك) يا بعضي املاح سرد و جاذب الرطوبة يا غبار آب بوسيله هواپيما مي باشد.
[42] ر.ك: باد و باران در قرآن، ص 59 و 126.
[43] احمد امين، راه تكامل ، ص 57.
[44] تفسير نمونه، ج 11، ص 61 و نيز قرآن آخرين پيامبر، ص 197.
[45] ر.ك: احمد ابوحجر، التفسير العلمي للميزان، ص 461 ـ 463.
[46] گودرز نجفي، مطالب شگفت انگيز قرآن، ص 62.
[47] ر.ك: مصطفي زماني، پيشگوئي هاي علمي قرآن، ص 91 ـ 93.
[48] زنده جاويد و اعجاز جاويدان، مهندس محمد علي سادات، ص 35 ـ 36 با تلخيص.
[49] انعام /29.
[50] همان، ص 39.
[51] حجر/22.
[52] حجر/ 22.
[53] انعام /29و مشابه آن اعراف /57. (پس از فاء در «فاخرجنا» يكي از ثمرات باران بيان شده يعني روئيدن گياهان، ولي ثمرات باران منحصر در اين مورد نيست.)