نويسنده: محمد علي مهدوي راد
گزارش نگاشتههاي علوم قرآني را با ياد كرد آثار اديب محدث و عالم سختكوش، سراجالدين عمر بن علي بن احمد بن محمد بن عبدالله انصاري اندلسي(م 804) ، مشهور به « ابن الملقن» آغاز ميكنيم. او در قاهره از مادر بزاد و در همان ديار، دانشآموختن را آغاز كرد و به تكميل و توسيع دانش پرداخت،او براي رسيدن به محضر عالمان و دانشوران، شهرهاي بسياري را در نورديد و آثار ارجمند و سودمندي از خود بر جاي نهاد. [1] « تفسير غريب القرآن» وي از نيكوترين آثار نگاشته شده در اين زمينه است. ابن الملقّن واژهها را بر اساس سورهها و آيات در سورهها تنظيم كرده و در تبيين و تفسير معاني آنها گاه از محدوده تفسير واژگاني فراتر رفته و به تفسير گستردهتري دست يازيده است. تأثيرپذيري وي از كتاب ارجمند « تحفة الأريب» ابوحيان، روشن است [2] ، اما بيگمان كتاب ابن الملقّن گستردهتر و سودمندتر است . وي كتابي نيز در شناخت و شناسايي قاريان پرداخته است [3] با عنوان « طبقات القراء». نگاشتههاي او را در موضوعات مختلف اسلامي بيش از دويست عنوان دانستهاند. كتاب ابن الملقن را سميرطه مجذوب با تحقيق و تصحيحي استوار و سودمند نشر داده است. او كتاب را بر اساس دو نسخه مقابله كرده و موارد اختلافي را در پانوشتها ثبت كرده است و افزون بر آن،توضيحات روشنگري در پانوشتها در جهت تبيين مطالب متن افزوده است و گاه تفسيرهاي ابن الملقّن را با قرآن پژوهان پيشين سنجيده است و در ضمن مقدمهاي از شرح حال، آثار و شيوه نگارش مؤلف بحث كرده است، پايانبخش كتاب،فهرست واژهها بر اساس ترتيب الفبايي، فهرست احاديث ، اعلام و ... جز آن . [4]
اديب،محدث،فقيه و اصولي عراقي، عبدالرحيم بن حسين،مصري شافعي و مشهور به « ابوزرعه عراقي»، (م 806) در اين قرن منظومهاي پرداخت در تبيين واژههاي دشوارياب قرآن كه به « منظومه تفسير غريب القرآن» مشهور است. بيشترين آثار عراقي درباره حديث و علوم حديث است و « الفيه» او در دانش « مصطلح الحديث» از جمله آثار بلند آوازه اين فن است .
« منظومه تفسير غريب القرآن » كه به « الفيه» نيز مشهور است به سال 1310 همراه با « التيسير في قواعد علم التفسير » نشر يافته است. [5] او در « مهران » ديده به جهان گشوده است و با سفر به دمشق ،حلب،حجاز و اسكندريه و نشستن در محضر عالمان بر آگاهيهاي خود افزوده است،او را به گستردگي دانش و چيرگي در ادبيات و علوم حديث ستودهاند،عراقي آثار بسياري از خود بر جاي نهاده است. [6]
محمد بن علي بن محمد سمهودي مصري، مشهور به « ابن القطّان» ( م 813) در اين قرن، در تبيين و توضيح قرائتهاي هفتگانه،كتابي پرداخت با عنوان « السهل في قرائة السبع » و سپس آن را شرح كرد با عنوان « بسط السهل » كه از آن به « تسهيل السهل في قرائة السبع » نيز ياد كردهاند. [7]
شوكاني مينويسد:
« او در محضر عالماني چون ابن الملقّن و بهاء بن عقيل و ...دانشآموخت و در دانشهاي گونهگوني مهارت يافت،اما به حديث گرايش نداشت،كتابهايي نگاشت از جمله السهل...»
كحّاله از او با عناوين محدث، مقري،فقيه، رياضيدان و نحوي ياد كرده است. [8]
در اين قرن احمد بن محمد بن عمادالدين بن علي مصري،مقدمي معروف به « ابن الهائم» (م 815) كتابي پرداخت با عنوان « التبيان في تفسير غريب القرآن » كه در برخي از كتابخانهها نسخههايي از آن موجود است. [9]
ابن الهائم به رياضي داني شهره است و آثاري چند درآن زمينه نگاشته است. او از زادگاه خود به قاهره كوچ كرد و در آن ديار به تدريس و افتاء مشغول گشت و مردمان را از دانش و بينش خود بهرهمند ساخت، او را به گستردگي دانش،مهابت و استواري در حقگويي ستودهاند. [10]
اكنون بايد ياد كنيم از اديب، قرآن پژوه،مفسر،محدث و مؤلف سختكوش و بلندآوازه ،مجدالدين محمد بن يعقوب فيروز آبادي (م 817). او در علوم قرآني كتابي پرداخته است ارجمند و سودمند،با عنوان « بصائر ذوي التمييز في لطائف الكتاب العزيز » ،كتاب فيروزآبادي در ميان آثار علوم قرآني از جايگاه بلندي برخوردار است و آنگاه از اعجاز آن،سپس واژگاني را تبيين و توضيح كرده است كه در كتاب كاربرد داشته است مانند :تأويل ،تفسير،تنزيل، وحي و .... و آنگاه به نامهاي قرآن پرداخته است و در فصل ششم اين بخش،از ترتيب نزول سخن گفته است و اسباب نزول سورهها و آيهها ، اهميت آن در شناخت قرآن و بالاخره از گونههاي خطابها ،جوابهاي قرآني و ... جز آن. فصل هشتم كتاب فصلي است بس ارجمند و درازدامن كه درباره سورهها سخن ميراند، اين فصل را ميتوان سورهشناسي ناميد كه با سخن از سوره « بقره» ميآغازد و با گفتاري در باب سوره « ناس» ميفرجامد.
در اين بحثها ، فيروزآبادي از مكان نزول، تعداد آيات،كلمات،حروف،آيات مورد اختلاف،نامهاي سوره و ناسخ و منسوخ در سوره ،چرايي تكرار در سوره، آهنگ كلي سوره و مباحث محوري سوره سخن گفته است.
پس از آن واژهشناسي قرآني است بسي فراتر از آنچه در « غريب القرآنها » ، « معاني القرآنها » ،« اشتباه و نظائرها» و « وجوه القرآنها» آمده است.
واژهها بر اساس آغازين حروف مادهها تنظيم شده و فيروزآبادي در آغاز، معاني لغوي آنها را به دقت باز ميگويد و سپس گونههاي استعمال آنها را در قرآن. تأثيرپذيري وي از منابع پيشين به ويژه « مفردات راغب» روشن است،اما گسترده بحث در اين مجموعه با آثار پيشين از اين دست قابل مقايسه نيست . گو اينكه بيشترين شهرت فيرزوآبادي وامدار كتاب ارجمند او « القاموس المحيط» است،اما اين كتاب در ميان آثار قرآن پژوهي و در بخش واژهشناسي و سورهشناسي كمنظير مينمايد.
فيروزآبادي در آستانه قرآن آثار ديگري نيز دارد از جمله « تيسير فاتحة الأهاب في تفسير فاتحة الكتاب» ،« الدر النظيم» ،« المرشد الي المقاصد القرآن العظيم» «حاصل كورة الخلاص،في فضائل سورة الأخلاص».
«جارالله زمخشري» خطبه كوتاهي دارد در تفسير كشاف در جايگاه بلند دانش تفسير در ميان دانشهاي اسلامي و تبيين لوازم مقدمات تفسير قرآن،فيروزآبادي اين خطبه را نيز شرح كرده است با عنوان « قطبة الخشّاف،شرح خطبة الكشّاف» [11] و بالأخره بايد ياد كرد از « تنوير المقباس من تفسير ابن عباس» كه جمع و تدوين فيروزآبادي است. و ظاهراً فقط بر اساس روايت محمد بن مروان و مشهور به « سدّي صغير» [12] كه قرآن پژوهان و رجاليان اين طريق را تضعيف كردهاند. [13] تنوير المقباس نيازمند پژوهشي است گسترده، تا با سنجش نقلهاي ديگر از ابنعباس در تفاسير كهن و طرق روايي ديگر از وي، چگونگي آن بازشناخته شود.
فيروزآبادي در ديهي از فارس به نام « كارزين» ديده به جهان گشود؛ و آموزشهاي آغازين را در همان ديار فرا گرفت و در هشت سالگي در حالي كه قرآن را بر سينه داشت با پدرش راهي شيراز شد و در محضر عالمان آن ديار دانش آموخت، وي براي توسيع و تعميق دانش خود به آباديها و شهرهاي مختلفي سفر كرد و از عالمان بسياري بهره گرفت و به آباديها و شهرهاي مختلفي سفر كرد و از عالمان بسياري بهره گرفت و به جايگاه بلندي در پژوهش دست يافت،فيروزآبادي آثار بسياري در موضوعات مختلف فرهنگ اسلامي از خود بر جاي نهاده است. [14]
در اين قرن فقيه و عالم جليل،شيخ جمالالدين [فخرالدين] احمد بن عبدالله بن محمد بن علي بن احسن بن متوج بحراني،مشهور به ابن متوّج( م 820)، كتابي نگاشت در تفسير و تبيين آيات ناسخ و منسوخ قرآن كريم. اين كتاب را ،عالم بزرگوار سيد عبدالجليل حسيني قاري شرح كرده است. متن كتاب و شرح آن همراه با ترجمه به سال 1344 به همت آقاي محمد جعفر اسلامي و با اشراف مرحوم سيد محمد مشكوة منتشر شده است و به سال 1360 با حذف متن عربي آن نشر يافته است.
مؤلف ابتدا به تفصيل از نسخ و چگونگي آن سخن گفته است و آنگاه آياتي را كه منسوخ دانسته به ترتيب سورهها گزارش كرده و چگونگي نسخ آنها را بيان كرده است. مترجم ميگويد: مطالب كتاب به گستردگي از كتاب ابن سلامه متأثير است و شارح كتاب موارد متن را با توجه به تفاسير بزرگي چون مجمعالبيان و الكشّاف و تفسير كبير فخر رازي و .... جز آن شرح كرده است .
ابن متوّج از عالمان،فقيهان و مفسران بزرگ اين قرن است . ميرزا عبدالله افندي از وي با عناوين عالم، فاضل ،فقيه، آگاه و مجتهد مشهور ياد كرده است . ديگر شرح حالنگاران نيز او را به فقاهت و جلالت و گستردگي دانش ستودهاند . در آغاز سخن از وي، دو لقب جمالالدين و فخرالدين را آورديم. در اينكه احمد بن عبدالله يك نفر بوده است و ملقب به اين دو لقب، يا دو نفر، شرح حال نگاران يك داستان نيستند . صاحب رياض آن دو را ، يك نفر تلقي كرده است و نيز صاحب روضان الجنات،اما علامه سيد محسن امين عاملي بر تعداد آنها به تفصيل استدلال كرده است. [15]
در اين قرن، ابوالخير شمسالدين محمد بن محمد بن محمد بن علي بن يوسف جزري، دمشقي شيرازي شافعي (م 833) از فقيهان ،محدثان و قاريان بلند آوازه آن روزگار،آثار ارجمندي در قرائت نگاشت. يكي از مهمترين آثار وي « النشر في القراآت العشر» است. اين كتاب در دو مجلد بزرگ داراي يك مقدمه و بيست و نه باب در دانش قرائت، جامعترين كتاب پيشينيان است . به لحاظ تاريخي ، آن را بهترين و مهمترين مشيخه مستند اين قرن ميتوان شمرد . مؤلف در دو مجلد كتاب، كتابهاي قرائت را معرفي كرده و قراء عشره را با همه زنجيرههاي روايتي با تاريخ اجازه روايتي هر يك شناسانده است . چنانكه گفتيم « النشر» از مهمترين كتابهاي دانش قرائت است. كتاب « النشر» با تصحيح علي محمد الضباع نشر يافته است . [16]
جزري خود اين كتاب را تلخيص كرده است،با عنوان « تقريب النشر في القراآت العشر».
« طيبة النشر في القراآت العشر» يكي ديگر از آثار اوست. پيشتر از كتاب ارجمند « حرز الأماني و وجهالتهاني » ياد كردهايم، [17] اين كتاب در واقع مكمل آن است. قرآن پژوه ارجمند معاصر حضرت دكتر سيد محمد باقر حجتي درباره آن نوشتهاند:
اين كتاب منظومهاي است به بحر « رَجَزْ» در هزار، يا هزار و نود بيت در گزارش وجوه قراآت دهگانه. در اين كتاب، مطالب كتابهاي « التيسير» داني و « النشر في القراآت العشر» خود مؤلف ،با شرح و بسط كافي آمده و شمسالدين جزري در آغاز آن،مقدمهاي تمهيد كرده كه در آن فايده فن قرائت و اسامي قراء و فشردهاي از مباحث تجويد گزارش شده است. [18]
كتاب ديگر جزري « الدرة المضيئة في قرائة الأئمة الثلاثة المرضيه» است . اين منظومه درواقع مكمل « حرز الأماني » است كه گزارش قرائتهاي قراء سبعه را در بردارد . در اين منظومه از قرائتهاي سهتن از قاريان :ابومحمد خلف بن هشام بزار بغدادي و ابوجعفر يزيدي بن قعقاع مخزومي مدني قاري و ابومحمد يعقوب بن اسحاق حضرمي بصري سخن رفته است. « الدرة » را ، محمد زبيدي مقري از عالمان سده نهم [19] و نيز فرزند جزري شرح كردهاند . [20]
جزري « تحبير التيسير» را در تكميل كتاب مهم و معروف ابو عمر داني «التيسير في القراآت السبع » نگاشت. مؤلف سه قرائت را بر قرائتهاي هفتگانه كتاب داني افزوده و شرح حال مفصلي از داني را آورده و سلسله اسنادِ روايت خود تا او را ياد كرده است. [21]
« منجد المقرئين ومرشد الطالبين» كتابي است سامان يافته در هفت باب در باب قرائت،كه جزري مطالب آن را با عنوان «قال، قلت» آورده است، [22] چلپي در ضمن ياد كرد منجد المقرئين آنرا بسيار سودمند دانسته است.
و بالاخره بايدياد كنيم از كتاب بسيار سودمند جزري در شرح حال مقرئان و قرائتپژوهان،با عنوان « غاية النهايه في طبقات القراء» كه كتابي است سودمند و ارجمند ،و به سال 1351 به همت يكي از خاورشناسان نشر يافته و پس از آن بارها به گونه افست منتشر شده است. [23]
جزري وجوه اعجاز آيه 44 سوره هود « و قيل يا ارض ابلغي ماءك ...» را نيز در رسالهاي تبيين كرده است با عنوان « اعجاز القرآن في آية يا ارض ابلعي ».
جزري آثار ديگري نيز در اين زمينه دارد كه در منابعي كه ياد كردهايم،توان ديد. جزري محدثي بزرگ ، قرآن پژوهي سختكوش و شاعري چيرهدست بود. او در دمشق از مادر بزاد،در سيزده سالگي قرآن را حفظ كرد،محضر عالمان بسياري را درك كرد و به جايگاه بلندي از دانش رسيد. [24]
دراين قرن محمد بن عبدالملك منتوري ( م 834)،كتاب « الدرر اللوامع في قرائة النافع» نگاشته علي بن محمد بن حسين رياضي (م 730) [25] را شرح كرد با عنوان « شرح الدرر اللوامع في قرائة نافع» . منتوري از محدثان و مقرئان اندلس است و آثاري درابعاد مختلف فرهنگ اسلامي نگاشته است. [26]
عليبن احمد بن أبراهيم بن اسماعيل مهايمي دكني هندي (م 835) كتابي پرداخت در اعجاز قرآن با عنوان « تبصير الرحمن و تيسير المنان لبعض مايشير الي اعجاز القرآن». [27] تبصير الرحمن بيشتر غالب تفسيري دارد، به ديگر سخن، تفسيري است با نگاهي بلاغي و در جهت برنمودن وجوه بلاغت و جنبههاي اعجاز قرآن كريم.
مهايمي نگاشته ديگري دارد با عنوان « تفسير ألم» . مهايمي دكني از فقيهان، متكلمان،مفسران و صوفيان هند است،او فصوص الحكم ابن عربي را شرح كرده است و كتابهاي ديگري در زمينه عرفان و تصوف نگاشته است. [28]
در اين قرن عفيف الدين عثمان بن عمر بن أبي بكر ناشري (م 848) در علوم قرآني آثاري چند سامان داد. از جمله « درة الناظم لرواية حفص من رواية عاصم ». پيشتر به قرائت حفص اشاره كردهايم. [29] ناشري ميگويد: چون در ديار ما « زَبِيد» مردم ، نيكخواهي را پيشه كرده وبه طاعات الهي روي آوردهاند و من پيشتر قرائت « قالون » [30] و « دوري» [31] را براي آنها جمع و تدوين كردم،چنين انديشيدم روايت حفص بن سليمان از عاصم را بدان بيفزايم . عناوين آثار ديگر ناشري چنين است: « الهدايه في القراآت »، « ايضاح الدرة المضيئه في قراآت الأئمه الثلاثة المرضيه» « كه شرح كتاب جزري است و از آن در همين مقاله ياد كردهايم.
ناشري ، دانشوري است فقيه،اديب و مقري كه افزون بر آنچه كه ياد كرديم آثار ديگري نيز از خود بر جاي نهاده است. [32]
احمد بن علي بن محمد .... بن حجر، عسقلاني،(م 852) محدث بلند آوازه اين قرن، كتابهايي درعلوم قرآني رقم زد.
در گزارش اسباب نزول،عناويني به وي نسبت دادهاند: « الأعجاب بتبيان الأسباب » كه گاه از آن به « العباب في بيان الأسباب» نيز ياد شده است. ديگر كتابي با عنوان « اسباب النزول » كه گويا اين عناوين گونهگون يك كتاب بيش نيست. [33] « الأحكام لبيان ما فيالقرآن من الأبهام» ،ابنحجر در اين كتاب « التعريف و الأعلام لما في القرآن من الأبهام» سهيلي و « ذيل التعريف و الأعلام» ابن عساكر را در هم آميخته و كتابي درتبيين و تفسير مبهمات قرآن پرداخته است.
ابن حجر در فضايل سور و آيات نيز كتابي نوشته است با عنوان « الأتقان في فضائل القرآن من المرفوع و الموقوف ». « ما وقع فيالقرآن من غير لغةالعرب» نيز از آثار علوم قرآني اوست.
ابنحجر عسقلاني در مصر از مادر بزاد و در همان ديار باليد و دانش آموخت و براي بهرهگيري از محضر مشايخ علم به بلاد اسلامي سفر كرد، او در رجال ، حديث و فقه چيره دست بود. آثار او بسيار و كارنامه وي بسي پر برگ و بار است، او را به گستردگي دانش، سختكوشي در فراگيري و تأليف و تضلع در حديث و علوم اسلامي ستودهاند. [34]
در اين قرن عبدالرحمن بن علي بن اسحاق شافعي، از محدثان، اديبان، شاعران و مفسران ديار قدس« اسباب النزول» جعبري را به نظم كشيد، با عنوان « مدد الرحمن في أسباب نزول القرآن». [35] او تفسيري نيز نگاشته است و آثار ديگري در ادب و شعر رقم زده است.
تميمي در « الخليل» از مادر بزاد و رشد كرد و براي تحصيل و فراگيري دانش به غزه، قاهره و حجاز سفر كرد و در همان ديار زندگي را بدرود گفت. [36]
شمس الدين محمد بن محمد بن علي بلبيسي ( م 878) ،كتاب « كشف السرائر في معني الوجوه و النظائر» را نوشت. كتاب بلبيسي ، اثر سودمندي است ،بهرهگيري وي در اين كتاب از مقاتل بن سليمان بسيار گسترده است، اما افزودنيهاي او با مراجعه به تفاسير و منابع ديگر بر آنچه از مقاتل آورده است نيز قابل توجه است.
كشف السرائر را آقاي دكتر فؤاد عبدالمنعم احمد، تحقيق كرده است و در پانوشته توضيحاتي سودمند بر متن افزوده است. [37]
بلبيسي، در « بلبيس» به دنيا آمد ودر همان ديار باليد و از محضر استادان و مشايخ روزگارش بهره گرفت و به بلاد اسلامي سفر كرد و در ديار خود در مسند خطابه، مردم را وعظ كرد، او « انوار التنزيل» را تلخيص كرده است و در ديگر موضوعات اسلامي آثار نگاشته است. [38]
در اين قرن محمد بن سليمان كافيجي (م 879) ياد كردني است با كتاب سودمند « التيسير في قواعد علم التفسير»، كافيجي كتاب را در دو باب و يك خاتمه سامان داده است. در باب اول با عنوان« اصطلاحات» را تفسير و تأويل و فرق آن دو ، دانشهايي كه مفسر بدانها نيازمند است،نياز به تفسير، موضوع تفسير، قرآن و اعجاز آن،محكم و متشابه، دلالت و اقسام آن و نزول قرآن و اسباب نزول سخن گفته است. در باب دوم با عنوان « في القواعد و المسائل» از محكم و متشابه، نسخ لغة و اصطلاحاً ، طبقات مفسران و شرايط راويان تفسير بحث كرده است و خاتمه كتاب عهدهدار تبيين جايگاه دانش و اداب فراگيري علم و بهرهگيري از استاد است.
آقاي ناصربن محمد مطرودي كتاب كافيجي را بر اساس هفت نسخه خطي و نسخهاي چاپي ، نشر يافته در تركيه، مقابله و تصحيح كرده و در پانوشتها افزون بر استخراج منابع و مأخذ متن،توضيحات بسياري در تبيين و تكميل متن افزوده است.
آقاي مطرودي، مقدمهاي نوشته است درازدامن كه در در آن از وضع سياسي، اجتماعي و فرهنگي و علمي روزگار كافيجي سخن گفته و زندگاني كافيجي را به تفصيل گزارش كرده است و از كتاب « التيسير» و شيوه مؤلف در تدوين آن و جايگاه كتاب در ميان آثار علوم قرآني بحث كرده است. [39]
كافيجي افزون بر « التيسير» رسالههاي كوتاهي نيز در برخي از مسايل مرتبط با قرآن نگاشته است،از جمله « البشاره» كه تفسيري است به گونه سؤال و جواب،درباره آيه « فأتوا بسورة من مثله» » (بقره 2/23) كه بايد تبيين كننده ابعاد اعجاز قرآن باشد. « حاشيه بر كشاف»، « حاشيه بر بيضاوي» و تفاسير كوتاهي ديگر از آيات قرآن. [40]
كافيجي از فقيهان ،نحويان ،مفسران و ادبيان و صوفيان اين روزگار است،او بر دانشهاي مختلف اسلامي چيره بود. سيوطي كه سالها در محضر او بوده است، ميگويد:« چهارده سال همراه او بودم و هرگاه بر او وارد شدم از پژوهش و تحقيق چيزهاي شگفتي از او دريافتم.» [41]
او را به استواري در باورها، سختكوشي در دانش و تضلع در حديث و تفسير ستودهاند. [42]
شهاب الدين احمد بن اسماعيل بن ابي بكر ابشيطي شافعي (م 883) در اين قرن كتابي نگاشت با عنوان « ناسخ القرآن و منسوخه» ، او « الناسخ و المنسوخ» بارزي را ( كه پيشتر از آن ياد كردهايم ) نيز به نظم كشيد [43] ابشيطي در « أبشيط» [44] به دنيا آمد و در همان ديار باليد و مقدمات دانش را فرا گرفت،آنگاه به قاهره رفت و محضر عالمان بسياري، از جمله ابن حجر عسقلاني را درك كرد. در فقه،اصول،ادب عربي و حديث به آگاهيهاي گستردهاي دست يافت و آثار مختلفي در ابعاد گوناگون فرهنگ اسلامي نگاشت. [45]
اكنون و در سالهاي پاياني اين قرن، ياد كنيم از مفسر و محقق اين روزگار،ابراهيم بن عمر بن حسن، بقاعي شافعي ( م 885) كه كتابي نگاشت با عنوان « الضوابط و الأشارات لأجزاء علم القراآت» و نيز « القول المفيد في أصول علم التجويد». [46] بقاعي چنانكه ميدانيم تفسيري دارد بزرگ كه به آهنگ تبيين، توضيح و تثبيت تناسب سورهها و آيهها و اثبات پيوند محتوايي بين سوره با سورهها و آيه با آيهها در ضمن سورهها، نگاشته است با عنوان « نظم الدرر في تناسب الأي و السور». [47] يافتن تناسب بين آيات در سوره از جمله پيوندي استوار دارد با يافتن مقاصد اصلي سورهها و پيام محوري آنها، اين سورهها و پيام محوري آنها، از اين روي بقاعي با تأملهايي كه در اين باره داشته است،كتابي پرداخته است با عنوان « مصاعد النظر الأشراف علي مقاصد السّور». [48] نظم الدرر بقاعي در تناسب سورهها و ....، گو اينكه تا حدود زياد متكلّفانه به نظر ميرسد، امّا خواندني است و ذوق برانگيز.
بقاعي در « خربة »،يكي از قراي « بقاع» به دنيا آمد و در آن ديار باليد،آنگاه به دمشق رفت و در آنجا دانش آموخت،سپس به بيتالمقدس و قاهره سفر كرد و سپس به دمشق بازگشت و در آن ديار زندگي را بدرورد گفت،او با فلاسفه و عرفا سر ناسازگاري داشت و آثاري در رد آراءو انديشههاي آنان و تكفير برخي از عارفان نوشته است. [49]
[1] درباره او بنگريد به : شذرات الذهب ،9/71؛ الضوء اللامع، 6/100؛ البدر الطالع، 1/508؛ معجمالمؤلفين، 2/566؛ الأعلام؛ 5/57. [2] تفسير غريب القرآن (مقدمه) ،ص 38؛ شذرات الذهب، 9/72. [3] همان و نيز بنگريد به :الضوء اللامع،6/101 ـ 103 ؛الأعلام ،5/57 . [4] تفسير غريب القرآن، الحافظ العلامه سراجالدين أبي حفص عمر بن علي النحوي الانصاري، تحقيق سمير طه المجذوب الطبه الأولي ، بيروت،عالم ،الكتب 1408. [5] معجم المطبوعات ،ص 901 ؛كتابنامه بزرگ قرآن ، 2/536، در اين كتاب از الفيه عراقي دو بار ياد شده و عملاً دو كتاب تلقي شده است،با عنوان « الفية العراقي في غريب القرآن» ، 2/536؛ « الفيةفي غريب القرآن» ،2/537. [6] درباره او بنگريد به :الضوء الامع،4/171؛ شذرات الذهب،9/87؛ البدر الطالع، 1/354؛ معجمالمؤلفين،2/130؛ « الفية في غريب القرآن» ،2/537. [7] البرهان في علوم القرآن، 1/442(پانوشت) ؛ معجمالمؤلفين،3/544. [8] درباره او بنگريد به :الضواء اللامع،8/9؛ البدر الطالع، 2/226؛ معجمالمؤلفين،3/544. [9] البرهان في علوم القرآن،1/391(پانوشت) . [10] درباره او بنگريد به :البدر الطالع ،1/117؛ الضوء اللامع،2/157؛ شذرات الذهب،9/163؛ معجمالمؤلفين. [11] البدر الطالع،2/28؛ بغية الدعاة،2/274؛ دانشمندان و سخنسرايان فارس،4/160. [12] ر.ك: تئوير المقباس، ص 2 و نيز آغاز سوره بقره ،ص 3،در آغاز سورههاي ديگر سند نيامده است و فقط به عنوان :باستاره ،بسنده شده است . [13] عبدالله بن عباس،حبر الامه،ص 115؛التفسير و المفسرون،1/82؛ ميزان الأعتدال، 4/32. [14] درباره او بنگريد به : الضوء اللامع، 10/79؛ البدر الطالع ، 2/280؛ شذرات الذهب، 9/186؛ بغيةالدعاة ،1/273؛ رو ضات الجنات، 8/101؛ معجم المؤلفين،3/777؛ دانشمندان و سخنسرايان فارس،4/156. [15] درباره ابن متوج و مسايل ياد شده،بنگريد به :رياض العلماء، 1/43؛ اعيان الشيعه، 3/10 و 11؛ ريحانة الأدب، 8/192؛ ونيز روضات الجنات، 1/158، با تعليق ، تصحيح و تكميل دانشمند ارجمند حضرت سيد محمد علي روضاتي. اين مجلد از روضات الجنات به سال 1382 هـ .ق، نشر يافته است و ادامه آن متاسفانه متوقف شده است. تعليقها، حاشيهها و اضافات حضرت روضاتي آكنده است از پژوهشها و باريكنگريهاي رجالي، تاريخي و كتابشناسي. اي كاش آن بزرگوار همتي ورزد و اين پژوهش ارجمند را به سامان رساند. چنين است تحقيق و تعليق وي بر كتاب ارجمند « مكارم الآثار » كه خوشبختانه جلد هفتم 7 آن اخيراً نشر يافته است.اين را هم يادآوري كنيم كه در سالمرگ ابن متوج نيز شرحنگاران اتفاق ندارند. [16] «النشر» به لحاظ سودمندي از آوازه شايستهاي برخوردار گشته است، دستنوشتههاي بسيار آن، نشان اشتهار آن است. بنگريد به : فهرست موضوعي نسخههاي خطي عربي كتابخانههاي جمهوري اسلامي ايران،1/440 ـ 443. [17] بينات، شماره 6/77. [18] فهرست موضوعي نسخههاي خطي عربي ..، 1/353،« طيبة النشر...» به سال 1308 نشر يافته است ، بنگريد به : معجم مصنفات القرآن الكريم ،4/105،در اين منبع نسخههاي دستنوشت كتاب نيز شناسايي شده است. [19] البرهان في علوم القرآن ،1/442؛ معجم الدراسات القرآنيه،ص 508،معجم المطبوعات العربيه، 1/63. [20] فهرست موضوعي نسخههاي خطي عربي...، 1/331. [21] الدرةبه سال /1302 نشر يافته است،معجمالدراسات القرآنيه،ص 431. [22] فهرست دانشكده الهيات مشهد، 1/465؛ فهرس مخطوطات داراكتب الظاهريه (علوم القرآن)، 1/466. [23] كشف الظنون، 1859. منجد المقرئين به سال 1350 به تحقيق عبدالحي عرفاوي در قاهره نشر يافته است و به سال 1401 در بيروت دارالكتب العلميه، ( به يقين چنانكه شيوه اين ناشر است) همان چاپ با دستكاريهاي تاجرانه. [24] درباره او بنگريد به :البدر الطالع، 2/257؛ غاية النهاية ،2/247؛ ريحانةالأدب ،1/408؛الضوء اللامع، 9/255؛ شذرات الذهب،9/298؛ معجمالمؤلفين، 3/687. [25] معجم مصنفات القرآن الكريم ، 4/70؛ هدية العارفين، 1/716. [26] فهرس افهارس، 2/6؛ معجمالمؤلفين ، 23/465. [27] تبصر الرحمن،به سال 1295 در قاهره نشر يافته است و پس از آن به سال 1401 در بيروت افست شده است،معجم مصنفات القرآن الكريم ، 1/153؛ البرهان في علوم القرآن، 2/223(پانوشت). [28] درباره او بنگريد به : الأعلام ،4/257؛ معجمالمؤلفين، 2/390؛ معجممصنفات القرآن الكريم، 1/153. [29] بينات، شماره 9/54. [30] عيسي بن مينا بن وردان بن عيسي بن عبدالصمد بن عمر بن عبدالله زرقي، مشهور به « قالون» ، گويند نافع او را « قالون» ناميد چون نيكو قرائت ميكرد و « قالون» به زبان رومي به معني نيكوست. غاية النهايه، 1/615؛ لغتنامه دهخدا، 10/15334. [31] ابوعمر حفص بن عمر و بن عبدالعزيز ازدي دوري، از پيشوايان دانش قرائت است. او آثاري در علوم قرآني از خود بر جاي نهاد و نخستين كسي است كه قرائتها را جمعآوري كرده است،جزري او را با عناويني چون « ثقه، كبير، ضابط» ستوده است . غاية النهايه،1/255؛ الأتقان ،1/126. [32] درباره او بنگريد به : الضوءاللامع، 5/134؛ الاعلام ،4/211؛ معجمالمؤلفين، 2/346. [33] اسباب النزول،به تحقيق يوسف مرعشلي و به همت دارلمعرفة بيروت منتشر شده است. [34] درباره او بنگريدبه : الضواء اللامع ،2/36؛ البدر الطالع ، 1/87؛ شذرات الذهب، 9/395؛ معجمالمؤلفين، 1/210؛ ريحانة الأدب، 7/470، دائرةالمعارف بزرگ اسلام. 3/619؛ الحافظ ابن حجر العسقلاني ، عبدالستار شيخ ابن حجر العسقلاني و دراسة مصنفاته و منهجه و موارده في كتابه الأصابه،شاكر محمود عبدالمنعم. [35] ايضاح المكنون، 1/89. [36] درباره او بنگريد به : الضوء اللامع ، 4/95؛ هدية العارفين ، 1/533؛ معجمالمؤلفين، 2/99. [37] كشف السرائر، .... الأسكندريه،مؤسسة شباب الجامعه /1397. [38] درباره او بنگريد به : الضوء اللامع، 9/162؛ الأعلام، 7/50؛ معجم المؤلفين،3/663؛ كشف السرائر، (مقدمه). [39] التيسير في قواعد علم التفسير، الأمام العلامه محمد بن سليمان الكافيجي، دراسة و تحقيق ناصربن محمد المطرودي، دارالقلم ،دمشق/1410. [40] التيسير في قواعد التفسير، صص، 49 ـ 55 (مقدمه). [41] بغية الدعاة،1/118. [42] درباه او بنگريدبه : الضوء اللامع،7/259؛ البدر الطالع، 2/171؛بغية الدعاة ،1/117؛معجم المؤلفين، 3/332،التيسير في قواعد علمالتفسير ، مقدمه. [43] معجم مصنفات القرآن الكريم، 4/244؛ البرهان في علوم القرآن، 2/156. [44] ديهي است از بخشهاي غربي مصر، شذرات الذهب، 9/504(پانوشت). [45] درباره او بنگريد به : الضوء اللامع، 1/235؛ البدر الطالع،1/37؛شذرات الذهب ، 9/504؛ معجم المؤلفين ،1/103. [46] معجم المؤلفين، 1/49. [47] نظم الدرر دوبار به چاپ رسيده است: 1ـ دائرة المعارف العثمانيه 1396 كه به سال 1413 در قاهره به گونه افست به وسيله دارلكتب الأسلاميه نشر يافته است. 2ـ بيروت دارالكتب العلميه/ 1415،به تصحيح : عبدالرزاق غالب المهدي. [48] اعلام الدراسات القرآنيه في خمسة عشر قرناً، ص 276. [49] درباره او بنگريد به :الضوءاللامع، 1/101؛ شذرات الذهب، 9/509؛ البدر الطالع، 1/19؛ معجمالمؤلفين ، 1/51.