سیر نگارشهای علوم قرآنی در قرن یازدهم

محمد علی مهدوی راد

نسخه متنی
نمايش فراداده

سير نگارشهاي علوم قرآني درقرن يازدهم

نويسنده: محمد علي مهدوي راد در قرن يازدهم دامنه پژوهش هاي علوم قرآني چندان گسترده نيست. در اين قرن نورالدين علي بن محمد بن سلطان هروي مشهور به « ملا علي قاري» آثاري در علوم قرآني رقم زده است، از جمله:«حدث الأماني بشرح حرزالأماني»، «اربعون حديثاً في فضائل القرآن»، «الفيض السماوي في تخريج قراءات البيضاوي»،«المنح الفكريه بشرح المقدمه الجزريه»، « الهيات السنيه العليه علي ابيات الشاطبيه الرائيه» [1] .

ملاعلي قاري از عالمان ، محدثان و مفسران بزرگ قرن يازدهم هجري است، او در هرات از مادر بزاد و در آن ديار باليد ، او دانش هاي مرسوم آن روزگار به ويژه قرائت را در آن ديار فرا گرفت و آن گاه به مكه مكرمه هجرت كرد و بيش از چهل سال در آن ديار زندگي كرد و بر دانش خود افزود و با تأليف و تدريس دانشش را بگسترد . ملاعي قاري خطي خوش داشت، قرآن را مي نوشت و از اين راه امرار معاش مي كرد، او در آستانه قرآن آثار ديگري نيز رقم زده است. از جمله « انوار القرآن و اسرار العرفان» كه تفسيري است در دو جزء، و نيز « حاشيه علي تفسير البيضاوي» كه در آن به وجوه قراآت و تبيين واژه هاي دشوارياب قرآن اهميت ويژه قايل شده است ، او به سال 1014 در مكه مكرمه زندگي را بدرود گفت. [2] در اين قرن، سيف الدين بن عطاء الله وفايي فضالي شافعي بصري (م 1020) در قرائت و توضيح و تبيين مباني قرائت هاي هفتگانه كتابي پرداخت با عنوان « الأصول المختصره علي القراآت السبع» [3] و نيز شرحي نيكو بر « مقدمه جزري» در تجويد با عنوان « الجواهر المضيئه» محبي نوشته است:

« او شيخ قاريان روزگار خود بودو پيشتاز در علوم قرآن، نگاشته هاي مفيدي دارد از جمله شرحي بديع بر مقدمه جزري و رساله هاي بسياري در قراآت.» [4] از زندگاني سيف الدين فضايلي، گزارش هاي تفصيلي در اختيار نداريم و آگاهي هاي گويايي از چگونگي باليدن و تحصيل دانش اندوزي او در منابع شرح حال نگاري وجود ندارد. به جز تعبيرهايي كه آورديم و اينك گفته اند او در « بوستان دانش، ميوه هاي بسياري از علوم قرآن برچيد و بر همگنانش پيشي جست» . فضايلي ، دوشنبه هيجده جماد الأولي 1020 درگذشته است. [5] محمد بن احمد عوفي (م حدود 1050)، در اين قرن در علوم قرآن آثاري نگاشت، از جمله:« الجواهر المكلله لمن رام الطرق المكملة»، در توضيح و تفصيل قرائت هاي دهگانه كه به سال 1049 نگارش آن را به پايان برده است . اين اثر گزيده كتاب ديگر اوست با عنوان: « بحر المعاني و كنز السبع المثاني» و نسخه اي از آن در برخي كتابخانه ها وجوددارد. [6] « رسم الخط» قرآن كريم از كهن ترين بحث هاي علوم قرآني است با گرايش هاي گوناگوني كه عالمان درباره آن دارند [7] ، عوفي در اين زمينه كتابي پرداخته است با عنوان:« الجواهر اليمانيه في رسم المصحف العثمانيه». عوفي آثار ديگري نيز دارد از جمله:« مختصر المقاله في الفتح و الأماله» و ...

از شرح حال و چگونگي باليدن و دانش اندوزي عوفي آگاهي هاي شايسته اي در اختيار نداريم، او را از عالمان و مقرئان اين قرن دانسته ، آثارش را گزارش كره اند. [8] در اين قرن مورخ، اديب و يكي از بزرگترين فقيهان فلسطيني ، مرعي بن يوسف بن ابي بكر بن احمد كرمي مقدسي(م 1033) ياد كردني است . او كتابي نگاشته است با عنوان :« قلائد المرجان في الناسخ و المنسوخ من القرآن» نسخه هاي بسياري از اين كتاب وجود دارد [9] ، اين كتاب در دانشگاه محمد بن سعود در رياض تحقيق شده است، اما گويا هنوز نشر نيافته است. مقدسي خود آن را گزين كرده است با عنوان : « فرائد فوائد قلائد المرجان و موارد منسوخ القرآن». وي را كتابي است ديگر در تبيين و توضيح محكم و متشابه با عنوان « الأيات المحكمات و المتشابهات».

مرعي بن يوسف از عالمان سختكوش و كثير التأليف قرن يازدهم هجري است، او در ديه « طور كرم» فلسطين ديده به جهان گشود، و دانش اندوزي را در محضر عالمان آن ديار آغاز كرد، آن گاه به مصر رفت و از محضر عالمان مصر بهره برد و در الأزهر بر كرسي درس نشست و در كنار تدريس به تأليف و تصنيف پرداخت. [10] وي افزون بر آنچه ياد كرديم تفسيري بر قرآن كريم نيز نگاشته است، و نيز آثار بسياري در موضوعات مختلف فرهنگ اسلامي رقم زده است، از جمله آثار اوست: « فرائد الفكر في الأمام المهدي المنتظر». [11] از جمله آثاري كه در چگونگي رسم الخط قرآن كريم نگاشته شده است، ارجوزه اي است با عنوان:« مورد الظمآن في رسم أحرف القرآن»، به انشاء و خامه محمد بن محمد خرار(م 718). [12] اين نگاشته توجه عالماني را به خود معطوف داشته است، از اين روي كساني به شرح و تفسير آن همت گماشته اند . در اين قرن عبدالواحد بن احمد بن علي بن عاشر انصاري اندلس (م 1040) بر آن شرحي نگاشت با عنوان:« فتح المنان شرح أرجوزة مورد الظمآن في رسم أحرف القرآن». [13] محبي در ضمن شمارش آثار او گفته است: و از آثار اوست شرح شگفت او بر « مورد الظمآن» كه در آن به نيكويي سخن گفته، و اثر ديگري را كه در تكميل آن پرداخته بود با عنوان: «اعلان بتكميل مورد الظمأن» در آن وارد ساخته و با آن درآميخته است. [14] او آثار ديگري نيز در علوم قرآن نگاشته است، از جمله:« تنيه الخلان في علم رسم القرآن» كه در ذيل « دليل الحيران » چاپ شده است. [15] عبدالواحد اندلس فاسي در « فاس» [16] ، به دنيا آمد و در همان ديار به فراگيري دانش پرداخت و از محضر عالمان آن بسي بهره برد . او به سال 01008) به مصر رفت و در محضر عالمان آن ديار در تكميل و تعميق دانش خود كوشيد و به فاس بازگشت و به تدريس و تأليف پرداخت و آثاري از ابعاد مختلف فرهنگ اسلامي رقم زد، او به سال (1040) در فاس زندگي را بدرود گفت. [17] اكنون بايد ياد كنيم از محدث ، مفسر، فيلسوف و متفكر بزرگ قرن يازدهم هجري محمد بن ابراهيم بن يحيي، شيرازي، ملقب به صدرالدين و مشهور به صدرالمتألهين. آن بزرگوار با تدوين مجموعه عظيم « الأسفار الأربعه » و پي نهادن انديشه نو در جريان حكمت و فلسفه ، بيشتر به فلسفه و حكمت مشهور گشته است و جايگاه والاي او در علوم نقلي در پرتو شهرت حكمت مشهور گشته است و جايگاه والاي او در علوم نقلي در پرتو شهرت حكمي او كم سو گشته است . تفسير گرانسنگ او اگر پايان مي پذيرفت بي گمان در جريان تفسير نگاري قرآن كريم قله اي مي شد فرازمند و بي مانند. وي در تفسير، ابتداء چونان مفسران به تبيين ظاهر ايات مي پردازد؛ اقوال مختلف را گزارش مي كند و با استواري و دقت، نقد مي كند و آن گاه به ژرفا مي رود و حقايق بس بلندي را عرضه مي كند، صدرالمتألهين در موارد متعددي از رسائل تفسيري خود، مؤمنان را به در نگريستن در آيات الهي و گذشتن از «ظاهر» و رسيدن به «باطن» فراخوانده ، و راه و روش اين تعمق را باز گفته است.

صدرالمتألهين پس از نگارش رساله هاي گونه گون تفسيري، چون آهنگ تفسير قرآن مي كند و آن را از سوره حمد مي آغازد ، « مفاتيح الغيب» را چونان مقدمه اي بر اين تفسير مي نگارد و بسياري از مباحث علوم قرآني را با شيوه و مشرب ويژه خود تبين و تفسير مي كند.

از جمله تبيين : ويژه گي و صفت قرآن به زبان رمز و اشاره، اقسام قرآن، چگونگي تفسيرپذيري قرآن، كلام و حقيقت آن، فرق ميان كابت مخلوق و كتابت خالق، آداب ناظران در علم قرآن، ديدگاه هاي مختلف درباره متشابهات قرآني و ... . افزون بر مباحث ويژه قرآني، «مفاتيح الغيب» مشتمل است بر عصاره انديشه هاي صدرالمتألهين در باب مبدأ و معاد، و مقدمه و مبنا و راهنماي بر آنچه آهنگ شرح و تفصيل آن را در تفسير آيات داشته است، كه متأسفانه تفسير وي ناتمام مانده است، فيلسوف بزرگ معاصر حضرت سيد جلال الدين آشتياني نوشته اند:

« مفاتيح را صدرالمتألهين در موقعي كه مباني خويش را كاملاً محكم نموده بوده نوشته است، لذا « مفاتيح الغيب» مورد توجه اهل ذوق قرار گرفته است و اين كتاب را اهل فن بر بسياري از كتب ديگر صدرالدين ترجيح مي دهند، بيشتر مسايل مربوط به معارف مبدأ و معاد در اين رساله مندرج است.» [18] افزون بر اين، صدرالمتألهين رساله اي كوتاه اما پر مغز پرداخته است. درباره « محكم و متشابه» در قرآن كريم . صدرا در آغاز رساله مي گويد: اين مباحث را در مواردي از « تفسير بزرگم ...» به شرح آوردم .

چنين است كه عمده مباحث اين رساله را در مفاتيح الغيب(73 ـ89) و نيز تفسير ارجمند«آية الكرسي»(150ـ175) آورده است.

آقاي آشتياني ، اين رساله را تصحيح كرده و با دو رساله ديگر ، با عنوان « رسائل فلسفي » منتشر كرده است ، وي در مقدمه اي درازدامن، از برخي مباحث قرآني، مانند: تفسير، تأويل، فرق آندو، معناي «نزول قرآني بر هفت حرف، محكم و متشابه» سخن گفته است [19] .

صدرالمتألهين، به سال 979 ديده به جهان گشود. سال هاي آغازين تحصيل را در زادگاه خود شيراز گذراند و آن گاه به اصفهان رفت و در محضر عالمان آن ديار دانش آموخت، به ويژه از شيخ بهايي و ميرداماد بسي بهره برد . آن گاه به قم رفت و به تأمل، عبادت و رياضت پرداخت، و آن گاه به شيراز بازگشت و تدريس و تأليف را پيشه ساخت . صدر المتألهين از قله هاي افراشته دانش، انديش، تحقيق و حكمت شيعي است، كارنامه زندگاني او بسي پر برگ و بار ، و آثارش آكنده از ژرف نگري و انديشه بكر و بي مانند است. [20] پيشتر و در ضمن گزارش نگاشته هاي علوم قرآني قرن چهارم، آورديم كه ابوبكر محمد بن عزيز سجستاني (م 330) كتابي پرداخت در تبيين و تفسير واژه هاي دشوارياب قرآن كريم با عنوان « نزهة القلوب » با طرحي نو، يعني واژه ها را بر اساس الفباء تنظيم كرد و به تفسير آنها پرداخت و نه بر اساس سوره ها چنانكه قرآن پژوهان ، پيشتر از او چنان مي كردند. [21] سجستاني واژه ها را بر اساس هيأت آنها گزارش كرده است و ذيل سر عنوان بر اساس حركتها. به مثل در باب « ش» كلماتي كه آغازين واژه آنها « ش» است، ابتداء كلماتي كه با فتحه آغاز مي شوند، آن گاه كسره و سپس ضمّه. روشن است كه يافتن واژه ها در اثري چنين، آنهم بدون هيچ ترتيبي در حروف بعد، دشواري هايي خواهد داشت، از اين روي، فقيه، اديب و مفسر بزرگ شيعي، شيخ فخرالدين طريحي (م 1085)، اين اثر را مي پيرايد و مي آرايد و به گونه كارآمد تنظيم كرده و با افزودن مطالبي با عنوان : تفسير غريب القرآن ، آن را عرضه مي كند. او خود در مقدمه كتاب نوشته است: « به نزهة القلوب و فرحة المكروب» دست يافتم و آن را سرآمد همگنان و اثري زيبا و شگفت انگيز يافتم، نهايت به لحاظ ناهنجاري چينش و تبويت مطالب، دشوارياب بود. از اين روي آن را بر اساس حروف الفباء سامان دادم، و نكاتي لطيف و سودمند بدان افزودم [22] .

«تفسير غريب القرآن»، در بيست و هفت باب و بر اساس حروف آخر واژه ترتيب يافته و هر بابي در بيست و هشت نوع، بدين گونه: باب ط ما » آخره الف او همزه، النوع الثاني ما أوله الباء و ... تفسير غريب القرآن، به سال (1372) با تحقيق و تعليق محمد كاظم طريحي نشر يافته است و پس از آن بارها همان چاپ به گونه افست منتشر شده است.

شيخ فخرالدين طريحي، پيشتر با اثر ارجمند ديگرش مجمع البحرين ، شناخته شده است. مؤلف در آغاز آهنگ اين داشته است كه در آن كتاب، واژه هاي دشوارياب احاديث متون حديث شيعي را تبيين و تفسير كند، اما در هنگام نگارش عملاً به گونه تفسير و تبيين واژه هاي دشوارياب قرآن و حديث درمي آيد . رجالي، محقق و شرح حال نگار بزرگ شيعي، ميرزا عبدالله افندي آن را بهترين كاتب اين فن دانسته است. [23] مجمع البحرين بارها و با چاپهاي گونه گون نشر يافته است. [24] اخيراً چاپي منقح، استوار با تصحيح دقيق و پانوشت هايي سودمند و ترتيبي كارآمد بر اساس حروف آغازين واژه ها، از آن نشر يافته است. در اين چاپ تمام احاديث و آراء نقل شده، مصدريابي شده و ناهنجاري ها در ترتيب واژگان شناسايي گشته و استوار گرديده و در ضمن مقدمه اي از اهميت كتاب، شرح حال و آثار مؤلف و چگونگي اين تحقيق سخن رفته است. [25] فخرالدين طريحي در نجف اشرف از مادر بزاد و در همان ديار رشد كرد و باليد . او دانش اندوزي را در خانواده خود كه خانداني است بزرگ و ارجمند و ريشه دار، آغاز كرد و با نشستن در محضر ديگر عالمان آن حوزه كهن سال بر آگاهي هاي خود افزود و به جايگاه بس بلند در دانش هاي اسلامي دست يافت.

شرح حال نگاران او را به فقاهست ، اتقان در آگاهي ها، گستردگي در دانش. زهد ، ورع و سلامت نقش ستوده اند . او به سال (1085) زندگي را بدرود گفت. [26] در اين سلسله مقالات گاه اشاره كرده ايم، كه بسياري از تفسير پژوهان و عالمان، بحث هاي مرتبط با قرآن را در مقدمات تفاسير خود مي آورند، برخي از اين گونه مقدمات از اهميت ويژه برخوردارند، چنين است مقدمات دوازده گانه تفسير ط الصافي في شرح كلام الله الوافي» كه اكنون به « تفسير صافي» شهره است. از آثار ارجمند محدث، فقيه و متكلم بزرگ شيعي در قرن يازدهم، محمد بن مرتضي بن محمود ملقب به «محسن» و معروف به « ملا محسن» و فيض كاشاني ...

فيض كاشاني (ره) در اين مقدمات، از لزوم تمسك به قرآن، لزوم فراگيري دانش قرآن را از اهل بيت(ع)، تبيين و توضيح رواياتي كه نشانگر اين است كه قرآن درباره اهل بيت و دشمنان آنان نازل شده است، وجوه تأويل ، تفسير، ظهر، بطن، حد و مطلع ، آيات متشابه و چگونگي تأويل آن، تفسير به رأي ، جمع قرآن و تحريف ناپذيري آن، چگونگي تلاوت قرآن و آداب آن و ... سخن گفته است. اين مقدمات، به ويژه آنچه وي درباره تأويل و حد و مطلع آورده است، شايان توجه است.

افزون بر اين، يكي از كتاب هاي ( = بابهاي ) كتاب عظيم و ارجمند « المحجة البيضاء في تهذيب الأحياء » فيض نيز درباره مسايل مرتبط با قرآن و مآلاً علوم قرآن است با عنوان:ط كتاب آداب تلاوة القرآن » كه مجموعه اي است بسيار خواندني و سودمند و كارآمد ، اين بخش از « المحجة ...» در چهار باب سامان يافته است، فضل و فضيلت قرآن و اهل قرآن، آداب ظاهري تلاوت، آداب باطني تلاوت، فهم قرآن و چگونگي و معناي تفسير به رأي.(ج 2، صص 209 ـ 264)

فيض به سال ( 1007)، ماه صفر ديده به جهان گشود، در قم پرورش يافت و در آن دانش اندوزي را آغاز كرد، با آگاهي از ورود سيد ماجد بحراني به شيراز، آهنگ شيراز كرد و در آن ديار علوم شرعي را از سيد ماجد بحراني و علوم عقلي را از ملاصدرا و ميرداماد فرا گرفت. او محضر عالمان بسياري را درك كرده و از چشمه ساز زلال دانش آنان بهره گرفته است، سپس به كاشان بازگشته و در آن ديار به سال (1091) زندگي را بدرود گفته است.

فيض كارنامه اي پربرگ و بار دارد و آثار ارجمند او در ابعاد مختلف فرهنگ اسلامي نشاني است از گستردگي دانش، استوار گامي در هدف، سختكوشي در فراگيري و فرادهي. فيض به حق يكي از قله اي افراشته فرهنگ شيعي است. [27] سلطان بن احمد بن سلامة بن اسماعيل مزاحي مصري (م 1075) در اين قرن در برخي از شاخه هاي علوم قرآني، آثاري سامان داده است. از جمله آثار اوست:« القراآت الأربع الزائده علي العشر» .

مي دانيم كه ابوبكر احمد بن موسي بن عباس بن مجاهد (م 324) معروف به ابن مجاهد، كه در دانش قرائت زبردست بود و از همگنانش پيشتاز ، كتابي پرداخت با عنوان: «القراآت السبع يا السبعه في القراآت » و از ميان قرائت هاي گونه گون، هفت قرائت را برگزيد و آنها را صحيح به شمار آورد كه پس از وي به « قراآت السبع » شهره شد . [28] پس از وي كساني، سه تن : 1ـ خلف بن هشام(م 229) ، 29 يعقوب بن اسحاق (م 2059 و 3) ابوجعفر يزديدبن قعقاع، را نيز بدانها افزودند، و بدين سان اين مجموعه به « قراء عشر» نامبردار شدند؛ [29] و آنگاه كساني، چهار تن ديگر بر اينها افزودند : حسن بصري، ابن محيصن، يحيي بن مبارك يزيدي و ابوالفرجه محمد بن احمد شنبوذي، و مآلاً « قراء اربعة عشر» شكل گرفت. [30] كتاب مزاحي مصر، گزارش قرائت هاي چهارگانه افزون شده بر قرائت هاي دهگانه است، به روايت محمد بن خليل بن ابي بكربن محمد قياقبي(م 849) از محدثان، قاريان و عالمان قرن نهم هجري [31] .

سلطان ابن احمد به سال (985) ديده به جهان گشود و دانش را از عالمان الأزهر فرا گرفت و به جايگاه والايي از دانش دست يافت و در بيست سالگي (1008) براي تدريس و إفتا رخصت يافت.

او در تدريس، تبليغ و تأليف سختكوش بود و در قرائت پيشواي فن شمرده مي شد. او مرجع پرسشها و ملجأ جست و جوگران دانش بود، سئوال هاي بسياري بدو عرضه مي شد و پاسخ مي گفت. «أجوبه عن أسئلة المقرنين» [32] برآمده از اين جايگاه وي است. محبي كه وي را بسيار ستوده است مي گويد: او در قرن يازده پيشواي جست و جو گران دانش و سلطان عالمان بود [33] .

اكنون و در سال هاي پاياني اين قرن ياد كنيم از عالم و شرح حال نگاري كه يكي از ارجمندترين مجموعه هاي مرتبط با مفسران و قرآن پژوهان را رقم زده است و خود به هيچ روي شناخته شده نيست.

احمد بن محمد أدنه، از عالمان قرن يازدهم و زنده به سال (1095)، كتابي پرداخته است با عنوان «طبقات المفسرين». او كتاب را بر اساس سده ها سامان داده است و هر فصلي را ويژه سده اي ساخته است و در پايان در ضمن فصلي از كساني ياد كرده است كه در علوم قرآني و موضوعات مرتبط با تفسير كتاب نگاشته اند. بدين سان أدنه از شرح حال و آثار 638 نفر ياد كرده و در پايان كتاب آورده است كه از نگارش آن در پنجم ذي حجه 1095 فارغ شده است.

شرح حالها غالباً به اختصار نهاده شده است، مؤلف پس از ياد كرد نامها، ويژه گي برجسته آنها را مي نماياند،به مثل : فقيه، محدث، مفسر و ...، آن گاه از شخصيت او سخن مي گويد، از استادان و شاگردان او و سپس آثار او، به ويژه از آثار تفسير و يا قرآن پژوهي افراد.

مي دانيم كه داوودي مؤلف «طبقات المفسيرن» متوفاي (945) است و بدين سان اين كتاب حدود يك قرن پس از وي نگارش يافته و مآلاً آگاهي هاي اين يك قرن را دارد ، افزون بر آن از قرن هايي كه دادودي از آنها گزارش هايي آورده است نيز كساني را ياد كرده است كه در دادودي نيست مانند : شماره هاي 33،39،53،74 و ...

مؤلف از 22 كتاب در ضمن گزارش شرح حالها، به عنوان منابعش ياد كرده است از جمله : وفيات الأعيان ، الجواهر المضيئه في طبقات الحنابله، مختصر طبقات المفسرين بيضاوي كه شناخته شده نيست ، نفحات الأنس من حضرات الندس جامي، حسن المحاضره سيوطي، الضوء اللامع سخاوي و ... .

مؤلف كتاب را بر اساس تنها نسخه موجود آن، كه در كتابخانه ولي الدين أفندي در استانبول محفوظ است، تصحيح كرده است. محقق در پانوشتها، منابع شرح حال ها را آورده و نقل هاي مؤلف را منبع يابي كرده است ، تا آنجايي كه آگاهي داشته از چگونگي كتاب هاي يادشده سخن گفته است، از نام هاي دقيق آنها و ..

و در پايان فهرست هاي فني و کارآمدي بر آن رقم زده است [34] .

در اين قرن بايد از حرکتي نوظهور و کارآمد در علوم قرآني ياد کنيم يعني نگارش فهرستها و واژه ياب هاي قراني کم ترين اثر در اين زمينه کتابي است با عنوان : آية الآيات نگاشته و تدوين ، شهاب الدين احمد مدؤن نيشابوري، و پس از آن در ميان نگاشته هاي علوم قرآني، به اين متن کارآمد و ارجمند توجهي نيست تا قرن يازدهم . در اين قرن عالمي به نام موسي هزاري کتابي پرداخته است با عنوان : کشف الآيات . علامه شيخ اقا بزرگ تهراني، نسخه را ديده و چگونگي آن را گزارش کرده است ، وي يادآوري مي کند که نسخه ممهور است و مهر تاريخ ( 1056) را داشته است. از مؤلف متأسفانه اطلاعي در دست نيست. [35] پس از آن محمد رضا فرزند عبدالحسين نصيري طوسي، صاحب تفسير الأئمه نيز کتابي پرداخته است با همان عنوان کشف الآيات ، داراي يک مقدمه و بيست و هشت کتاب به تعداد حروف آغازين کلمه و هر کتاب داراي بيست و هشت باب بر اساس حروف پايان کلمه ها و بر اين اساس واژه ها را آورده و جايگاه آنها را در سوره و آيه نشان داده است. [36] مؤلف ظاهراً از نوادگان شيخ طوسي(ره) است [37] و از دانش آموختگان مدرسه اصفهان در قرن يازدهم هجري. مؤلف به سال (1057 ق) ، از نگارش آن فراغت يافته، و اين ماده تاريخ را در جمله کشف آيات کلام قدس ضمن شعر ذيل آورده است:

نام اين نسخه و سال تاريخ کشف آيات کلام قدس است [38] از اين کتاب نسخه هاي متعددي در کتابخانه وجود دارد. [39] در همين قرن ، سيد ناصربن سيد حسين حسيني نجفي، با اين آهنگ و هدف ، کتاب الجداول النورانيه لتسهيل الآيات القرآنيه را بين سال هاي (1077 ـ 1098) نگاشته است . او کتاب را در چهار جدول سامان داده است، در جدول اول اندکي از آغاز آيه را بر اساس حروف آغازين کلمه آيات ياد کرده است و در جدول دوم اين را که اين آيه در کدام رکوع [40] قرار دارد، و در جدول سوم جزء را و در جدول چهارم ربع جزء را .

مؤلف در آغاز کتاب فهرستي نوشته است و در آن تعداد رکوعها و جزء ها را برشمرده است . [41] الرسالة الواضحه لأستخراج الآيات القرآنيه نيز در اين قرن سامان يافته است(ح1100) . علامه شيخ آقا بزرگ تهراني نوشته اند:

کشف الآياتي است به گونه ويژه ، علامت جزء و حزب را با خط سرخ مشخص ساخته و ابتداء و وسط و آخر حزب را و ... [42] در آغازين سالهاي قرن دوازده، ميرزا مصطفي افغان بن محمد سعيد کاسي، در همين موضوع نجوم الفرقان را به فارسي پرداخت. اين کتاب به سال (1242) در لاييزيک و در سال ( 1274) در تهران نشر يافته است. [43] فهرست نگاري آيات و در سالها و قرنهاي بعد فهرست موضوعي آيات، از جمله کششها و کوشش هاي عالمان اسلامي بوده است، در ضمن گزارش گزيده آثار علوم قرآني عالمان، در قرنهاي بعدي به عناويني از آنها خواهيم پرداخت .

شايسته است در اين قرن، از جمله از رساله کوتاه حکيم عارف ، قاضي سعيد قمي ياد کنيم در باب قرائت، که نگاهي است متفاوتبا آنچه در باب رائت ديگران، داشته اند . وي در سال هاي فرجامين عمر خود به نگارش اثري همت مي ورزد با عنوان : الاربعينيات که مرحوم مدرس تبريزي از آن بدين سال ياد کرده است :

اين کتاب از مصنفات ممتاز و برجسته مي باشد و در آن چهل رساله خود را در چهل باب از ابواب معارف و تحقيقات هر يکي اسم خاصي داشته مصل روح الصلوة و .. جمع کرده است. [44] اما گويا وي موفق به اتمام آن نمي شود و آنچه اکنون در اختيار است، يازده رساله است، و دومين آنها مرتبط است با بحث ما با عنوان : الکشف عن القراء ات السبع . استاد محترم جناب آقاي حجتي درباره آن نوشته اندک در يک مقدمه و چند اشاره و بشاره ساخته و بحثي است فشرده و عرفاني درباره اختلاف قراآت و عدم سازگاري قراء، با اينکه قرآن يکي است . او کوشيده بر پايه فلسفه اشراقي شيعي اين مسأله را روشن نموده و ناسازگاري هاي قراء را تأويل نمايد. [45] نسخه هاي بسياري از آن در کتابخانه هاي ايران وجود دارد. [46] محمد سعيد بن محمد مفيد قمي، معروف به قاضي سعيد و ملقب به حکيم کوچک . از عالمان، پزشکان، اديبان و عارفان بزرگ قرن يازدهم هجري است . وي در قم از مادر بزاد و در آن ديار مقدمات تحصيل را آغاز کرد، آن گاه براي تعميق دانش و اندوخته هاي خود به اصفهان رفته و مدتي بعد به قم بازگشته و سپس به اصفهان رفته و ....

او از محضر عالمان بزرگي چون ملا محسن فيض کاشاني، مولي رجبعلي تبريزي، سيره گرفته است.

قاضي سعيد آثار ارجمندي در ابعاد مختلف فرهنگ اسلامي رقم زده است و اثار وي از جمله آثار گرانسنگ ميراث مکتوب شيعي است. [47] اکنون ياد کنيم از عمادالدين علي قاري استرآبادي (م قرن يازدهم) که آثاري چند در علوم قرآني رقم زده است او در تجويد کتابي پرداخته است با عنوان : گ ارشاد الأذهان الي تجويد القرآن . مؤلف اين کتاب را در يک مقدمه و دوازده فصل سامان داده است، و در فصول مختلف آن را مخارج حروف ، صفات حروف، مد، ادغام، وقف و ... سخن گفته سات. استرآبادي کتاب تجويد ديگر نيز نوشته است به نام شاه طهماسب و با عنوان: التحفة الشاهيه . [48] او درباره قرائت هاي مختلف و واريان مختلف آنها نيز رساله هايي رقم زده است . اصول قرائه أبي عمرو بروايتي الدوري و السومي که گزارش قرائت ابي عمروبن علاء حضرمي است، به روايت دوري و سومي از طريق شاطبيه. [49] اصول قراء ة حمزه بروايتي خلف و خلاء ، که گزارش قرائت حمزة بن حبيب زيات کوفي از قراء سبعه است، به روايت خلف و خلاء و از طريق شاطبيه. [50] اصول قرائه الکسايي بروايتي الدوري و أبي الحارث و اصول قرائة نافع بروايتي قالون و ورش [51] اين دو کتاب نيز بر شيوه کتاب هاي پيشين، گزارش قرائتها است با دو روايت و از طريق شاطبيه.

عمادالدين علي بن عمادالدين، علي بن نجم الدين محمود ، معروف به عمادالدين شرف قاري استرآبادي مازندراني از عالمان، متکلمان و مقرئان قرن يازدهم هجري است، نام و تبار وي را بدين گونه که آورديم، شيخ آقا بزرگ(ره) بر اساس يادداشت وي بر ظهر کتاب خلاصة الأقوال آورده است و يادآوري کرده است که با توجه به مشايخ وي (عزالدين حسين بن عبدالصمد عاملي و ...) او از علماء آخر سده دهم و اوايل سده يازدهم است. سالهاي آغازين عمر علمي او مصادف است با اواخر عمر شاه طهماسب، که آورديم کتابي نيز به نام وي رقم زده است. رجالي و شرح حال نگار محقق، ميرزا عبدالله افندي (ره) او را با عناويني چون: عالم، فقيه و متلکم ياد کرده و به ورع و تقوا وي را ستوده و از او به صلاح و سداد ياد کرده و به ورع و تقوا وي را ستوده و از او به صلاح و سداد ياد کرده است و گفته است که او در بلاد خود شهرتي بسزا دارد . به هر حال از چگونگي تحصيل و فراگيري دانش وي اطلاعي در دست نداريم، اما آثاري که از وي ياد شده و داوري هاي شرح حال نگارن نشان مي ده که وي دانش مردي بوده است استوار گام و برخوردار از آگاهي هاي مختلف در ابعاد گونه گون فرهنگ اسلامي . [52]

[1] الأمام علي القادري و أثره في علم الحديث /142، در اين كتاب آثار ياد شده نسخه شناسي نيز شده است.

[2] خلاصة الأثر، 3/185؛ البدر الطالع، 1/445؛ معجم المؤلفين، 2/448؛ الأعلام، 5/12، الأمام علي القاري و اثره في علم الحديث، خليل ابراهيم قوتلاي.

[3] معجم مصنفات القرآن الكريم، 4/22.

[4] خلاصة الاثر، 2/220.

[5] همان، 2/240؛ معجم المؤلفين، 1/805؛ الأعلام، 3/149.

[6] معجم مصنفات القرآن الكريم ، 4/581.

[7] محققانه ترين و گسترده ترين اثري كه تمام زواياي اين بحث را بر اساس منابع كهن و با توجه به منابع و پژوهشهاي نوكاويده و با حوصله اي شگرف به اين بحث رسيدگي كرده است، پژوهش ارجمند دكتر غانم قدوري قمه است با عنوان «رسم المصحف»، اين اثر خوشبختانه ترجمه شده و اخيراً نشر يافته است.

[8] هدية العارفين، 2، 263؛ ايضاح المكنون، 1/381؛ معجم المؤلفين ، 3/90.

[9] البرهان في علوم القرآن، 2/157(پانوشت) .

[10] ايضاح المكنون، 1/7.

[11] بنگريد به : خلاصة الأثر ، 4/358، فهرس مخطوطات دائر الكتب الظاهرية ( علوم القرآن الكريم) 2/241، معجم المؤلفين، 3/742، الأعلام، 7/203.

[12] معجم المؤلفين ، 3/617.

[13] الأعلام، 4/175 اين كتاب در معجم المؤلفين، 3/617 به محمد بن محمد حراز نسبت داده شده است كه اشتباه است.

[14] خلاصه الأثر، 3/98.

[15] البرهان في علوم القرآن 2/9(پانوشت).

[16] « فاس» شهري است مشهور و بزرگ بر كرانه درياي مغرب، و بزرگترين شهر مراكش، فاس هماره مهد دانش بوده است و از آن عالمان بسياري برآمده اند (معجم البلدان،4/261؛ لغتنامه دهخدا، 1/14936).

[17] درباره او بنگريد به : خلاصة الأثر. 3/96؛ معجم المؤلفين، 2/331؛ الأعلام، 4/175.

[18] رسائل فلسفي/68(مقدمه).

[19] همان/227 ـ 73.

[20] بنگريد به : همان / 72 ـ 45 ؛ فلاسفه شيعه / 477، تفسير القرآن الكريم ، /130 ، 1ـ11(مقدمه).

[21] بينات، ش 4/99.

[22] تفسير غريب القرآن / 4.

[23] مجمع البحرين /40.

[24] مجمع البحرين/40.

[25] مجمع البحرين، تأليف الشيخ فخرالدين الطريحي، نسق و تحقيق قسم الدراسات الأسلاميه، مؤسسه البعثه 1414.

[26] رياض العلماء، 4/332؛ اعيان الشيعه ، 8/395؛ لؤلؤة البحرين/66؛ شعرا ء الغري، 11/179 ، مقدمه مجمع البحرين ، چاپ مؤسسه بعثت.

[27] شرح حال فيض در منابع بسياري آمده است ، منابع كوتاه و بلند وي را اقاي رسول جعفريان در مقدمه « ده رساله» به تفصيل گزارش و ارزيابي كرده است و نيز بنگريد به مقدمات كتابهاي : المحجة البيضاء، الوافي و نيز مقدمه بسيار سودمند و ارجمند « علم القين» ، چاپ 1376.

[28] الفهرست /34؛ التمهيد، 2/220.

[29] ر.ك: النشر في القراءات العشر، شمس الدين أبوالخير ابن الجزري.

[30] ر.ك: اتحاف فضلاء البشر في قراءات الأربعة عشر. احمد بن محمد دمياطي.

[31] درباره او بنگريد به : الأنس الجليل /519 ؛ نظم العيان /148؛معجم المؤلفين، 3/279.

[32] البرهان في علوم القرآن، 1/445(پانوشت).

[33] بنگريد به : خلاصة الأثر ، 2/210؛ معجم المؤلفين، 1/774؛ الأعلام،3/108.

[34] طبقات المفسرين، تأليف احمد بن محمد الأدنه وي ، تحقيق سليمان بن صالح الخزي، مکتبة العلوم و الحکم ، المدينة المنورة ، 1417.

[35] بنگريد به نشريه دانشکده الهيات و معارف اسلامي ، ش 1/227 ، مقاله آيي الآيات فرقاني، اولين کشف الآيات، از اين اثر بايد در قرن نهم ياد مي کرديم که متأسفانه فراموش شده است.

[36] الذريعه، 17/4.

[37] طبقات اعلام الشيعه، قرن يازدهم /222.

[38] فهرست کتابخانه مجلس شوراي اسلامي، 4/17.

[39] فهرست کتابخانه مجلس شوراي اسلامي، 4/17؛ 17/178؛ الذريعه، 48/4.

[40] روکوع: علامتهايي بوده است که بر اساس آن قرآن را براي خواندن در رکعتهاي نماز تراويح تقسيم بندي مي کرده اند، ر، ک : حق التلاوه ، حسني شيخ عثمان/113، دارالمناره للنشر و التوزيع، جدي /1418.

[41] الذريعه الي تصانيف الشيعه، 5/89.

[42] همان، 11/229.

[43] همان 24/82.

[44] ريحاني الادب، 4/412.

[45] فهرست موضوعي نسخه هاي خطي ... ، 1/393.

[46] بنگريد: به کتاب ياد شده، فهرست مجلس شوراي اسلامي، 12/54.

[47] روضات الجنات، 4/9؛ تذکره نصرآبادي/167؛ ريحانة الأدب ، 4/412؛ اعيان الشيعه/344، مقدمه شرح توحيد الصدوق .

[48] چگونگي اين دو کتاب و پيوند آن دو باهم را بنگريد در : فهرست موضوعي نسخه هاي عربي....، 1/216.

[49] فهرست موضوعي نسخه هاي عربي ...، 1/224؛ الذريعه ، 17/54.

[50] فهرست موضوعي نسخه هاي عربي ... 1/225؛ فهرست کتابخانه مجلس شوراي اسلامي، 17/254.

[51] فهرست موضوعي نسخه هاي خطي عربي ...، 1/236.

[52] بنگريد به: رياض العلماء، 4/297؛ الذريعه، 3، صص 371 ـ 373 و 444 و 17/55؛ معجم المؤلفين، 4/478؛ طبقات اعلام الشيعه(قرن دهم)/372.