سيامك ظريفي
مناسبت بين دين و دانش همواره يكي از مباحث مطرح در جامعه ديني و علمي در طول تاريخ بوده است. در اين ميان گاه دينداران و اهل دانش با تعصب، يكسره در پي ردّ ديگري بودهاند و گاه با درك اهميت دين و دانش راههايي را براي نمودار ساختن ضرورت تعامل بين اين دو جستهاند. در اين ميان قطعاً معتبرترين و منسجمترين نظرات از سوي كساني مطرح شده است كه همزمان به دو حوزه دين و دانش اشراف لازم و كافي داشتهاند. آيت الله دكتر محمد صادقي تهراني يكي از معدود كساني است كه ميتواند در مورد وجوه مشترك دين و دانش اظهار نظر كند. مصاحبهاي كه متن آن را پيش رو داريد، به مناسبت انتشار كتابي از ايشان با عنوان ستارگان از ديدگاه قرآن صورت گرفته است. از اين عالم و محقق بنام، تا كنون نزديك به 120 جلد كتاب در حوزههاي مختلف ديني به زبانهاي فارسي و عربي منتشر شده است. از جمله كتابهاي ديگر ايشان كه در آن به طرح رابطه بين دين و دانش پرداخته شده، كتاب آفريدگار و آفريده است كه پيش از انقلاب تا چند سال پس از انقلاب و تا زمان حاضر نيز انتشار يافته تاكنون 50 بار تجديد چاپ شده است. گفتني است، آيت الله دكتر صادقي تهراني داراي درجه عالي اجتهاد در كليه علوم اسلامي و دكتراي ممتاز الهيات از دانشگاه تهران است.
در قرآن مجيد به طور مكرر آمده است انظروا في السموات و الارض و از انسانها خواسته شده كه به زمين و آسمان نظر كنند، دليل اين توصيه چيست؟
مكلفان با نظر كردن به آسمان و زمين اولاً به وجود آفريدگار جهان پي ميبرند و عظمت، قدرت، علم و حكمت او را در مييابند، ثانياً عظمت خود جهان را كه آفريده حق تعالي است درك ميكنند و با تأييد علمي آنچه كه به آن ايمان دارند، ايمانشان تقويت ميشود. در آيه قل انظروا في السموات و الارض... گفته شده كه به مكلفان بگو نظر كنند. كه البته منظور ديدن سطحي نيست. بلكه ديدن عمقي، كاوشگر و دقيق مورد نظر است.
اصولاً نظاره كردن به آسمانها بايد چگونه باشد و منظور از ديدن عمقي، كاوشگر و دقيق چيست؟
نظر كردن به آسمانها و زمين داراي سه بعد است. يك بعد نظر از دور است مانند نظاره كردن در زماني كه آيات قرآن نازل شد. در آن زمان مردم تنها ميتوانستند با چشم غير مسلح به آسمان و زمين نظر كنند. بعد دوم نگرش با چشم مسلح و ابزار نجومي همچون تلسكوپها و اكسپرسكوپ است و بعد سوم نگرش از نزديك است، به اين معنا كه مكلفان بايد با فضا پيماها بروند و كرات و جوها را از نزديك ببينند. اين كه در قرآن بر ديدن عمقي تاكيد شده به اين دليل است كه اين كتاب الهي تنها مربوط به زمان گذشته نيست، بلكه تا پايان جهان معتبر است.
در آيه 36 سوره توبه آمده است يوم خلق الله السموات و الارض به اين ترتيب اشاره به "روزي" شده است كه "خدا زمين و آسمان را آفريد"، اما در تعدادي ديگر از آيات از جمله آيه 54 سوره اعراف، آيه 3 سوره يونس و آيه 4 سوره حديد آمده است خلق السموات و الارض في ستة الايام كه در آنها آفرينش زمين و آسمان در شش روز مورد تأكيد قرار گرفته است دليل اين اختلاف چيست و اصولاً آيا بر اساس اين آيات ميتوان نتيجه گرفت كه به تصريح قرآن مجيد خلقت زمين و آسمان در يك يا شش روز صورت گرفته است؟
خير، اصولاً در زبان عربي، يوم تنها به معناي روز نيست، بلكه به معناي زمان و دوران هم هست. در قرآن بيش از 474 بار با الفاظ گوناگون لفظ يوم تكرار شده كه تنها در دو سه جا به معناي شب و روز آمده و در ساير موارد منظور از آن زمان و دوران است و اصولاً وجود آياتي كه به آنها اشاره كرديد خود بهترين دليل بر اين نكتههاست كه مقصود از يوم، به طور مطلق "زمان "است. به اين ترتيب در جايي كه يوم خلق الله السموات و الارض آمده تمامي مدت آفرينش نسبت به زمان پيش از خلقت سنجيده شده و از آن به عنوان يوم ياد شده و در آياتي كه خلق السموات و الارض في ستة ايام آمده زمان بر قسمتهاي گوناگون آفرينش كه شش دوران است تقسيم شده است. از طرفي قرينههاي بسياري وجود دارد كه طبق آنها يوم در اين آيات بايد دوران معني شود، نه روز. به عنوان مثال در قرآن يوم القيامه بارها تكرار شده است در صورتي كه روز قيامت 24 ساعت نيست. طبق نص قرآن قيامت، پايان ندارد. اين زماني كه آغاز دارد و انجام ندارد، يك يوم است.
آيا در قرآن دقيقاً مشخص شده كه در هر يك از دورانهاي ششگانه چه اجزايي از كائنات آفريده شده است؟
در سوره فصلت به اين موضوع پرداخته شده است و طبق آن دو دوران مربوط به آفرينش زمين و دو دوران مربوط به آفرينش هفت آسمان ذكر شده است. اما در مورد دو دوران ديگر به صراحت سخني به ميان نيامده است كه بايد با كنكاش بيشتر در آيات قرآني به آن پي ببريم.
كهكشاني كه منظومه شمسي ما در آن قرار دارد يك كهكشان حلقوي است، آيا هر يك از حلقههاي آن را ميتوان يك آسمان تعبير كرد؟
خير، طبق آنچه كه در سوره هايي از جمله فصلت و ملك آمده، تمام اين كهكشان و ساير اجرام در آسمان اول قرار دارند. ما تنها از همين آسمان اطلاعاتي داريم كه البته كامل هم نيست. از شش آسمان ديگر بجز آسمان هفتم كه ميدانيم بهشت در آنجا قرار دارد، مطلقاً اطلاعي نداريم. انسان هنوز حتي توانايي آن را پيدا نكرده كه به عمق آسمان اول كه ستارگان فروزان در آن قرار دارند، دست پيدا كند. بنابر اين بشر در حال حاضر در مورد ساير آسمانها نيز هيچ اطلاعي ندارد كه البته ممكن است با پيشرفت علم در آينده بتواند تا حدودي از مجهولات خود در اين زمينه بكاهد.
يكي از اساسيترين موضوعات مورد توجه دانشمندان " اختر فيزيك"، شناخت ماده اوليهاي است كه پيش از انفجار بزرگ و تشكيل نوترونها و پروتونها و ساير ذرات ريز اتمي وجود داشته است، قرآن مجيد در اين مورد چه ميفرمايد؟
آيه هفتم سوره هود تنها آيهاي از قرآن است كه اشارهاي به ماده نخستين خلقت دارد. در اين آيه آمده: هوالذي خلق السموات و الارض في سته ايام و كان عرشه علي الماء. البته عرش در قرآن با معاني متفاوتي آمدهاست. اما با توجه عمقي به خود آيه و به احاديث فراوان، از آيه مذكور ميتوان چنين نتيجه گرفت كه آفرينش جهان و هر آنچه در آن است، از ماده نخستين ماء شروع شده و روشنترين روزنهاي كه از كلمه ماء به چشم ميخورد اين است كه جهان آفرينش در آغاز چهرهاي يكنواخت داشته، اما پس از حادثه يا حوادثي به صورتهاي گوناگون گذشته و كنوني در آمده است. چنان كه آب نيز مادهاي است روان و داراي اجزاي يكنواخت. البته در واقع در اينجا لفظ آب استخدام شده است، زيرا لفظ ديگري نداريم كه بيانگر اين ماده اوليه داراي اجزاي يكسان باشد. بايد گفت قرآن نيز هرگز به صراحت درباره حقيقت اين ماده سخني به ميان نياورده است، از اين رو دقيقاً نميدانيم ماهيت اين ماده چيست. بنابر اين لازم است با دقت و ژرف انديشي در آيات مقدس قرآن و گفتار معصومان به آن پي ببريم.
در آيه يازدهم سوره فصلت كه در آن به زمان پس از آفرينش زمين پرداخته شده، آمده است: ثم استوي الي السماء و هي دخان آيا منظور از دخان كه آسمان از آن جنس معرفي شده، همان دود است؟
راغب در مفردات القرآن ميگويد، دخان چيزي است كه به همراه زبانه آتش متصاعد ميشود. بنابراين اگر جنس مورد نظر آب باشد كه به جوش آمده، دخانش بخار است و اگر هيزم و زغال سنگ و سوختهاي معمولي باشد، دخان آن دود خواهد بود. ولي اگر آن جسم آهن، فولاد و يا فرضاً اتم باشد، دخان آن گاز است. به اين ترتيب منظور از دخان در آيه ذكر شده بايد گاز باشد. پس آسمان از زبانههاي آتشي كه از مادهاي به نام "ماء" شعله زده، آفريده شده است و به عبارتي، ماده اصلي جهان چنان منفجر شده كه اين گونه گازهاي داغ از آن متصاعد شده است. با توجه به اين نكته، به اين مسأله پي ميبريم كه منظور از ماء كه در پرسش قبلي به آن اشاره شد، همين آب معمولي مركب از يك اتم اكسيژن و دو اتم هيدروژن نيست. زيرا آب در دماي 100 درجه به جوش ميآيد و به بخار تبديل ميشود. از طرفي آب در حالت غليان، آتش و زبانه آتش توليد نميكند، چه رسد به آن كه زبانه دود و گاز توليد كند. به اين ترتيب بايد گفت ماده نخستين جهان، مادهاي يكنواخت، همانند و در عين حال داراي قابليت اشتعال فراواني بوده كه از انفجار آن زمين و آسمان پديد آمده است.
دانشمندان به چند احتمال در مورد آينده جهان معتقدند. آنان ميگويند جهان كه پس از انفجار بزرگ تا كنون در حال انبساط بوده، ممكن است براي هميشه گسترش يابد، يا شايد روزي نيروي جاذبه مجموعه جهان، سبب كندي گسترش آن شود يا حتي اين گسترش را متوقف كند. در آن صورت كهكشانها به سوي هم باز خواهند گشت و تصادم بزرگ صورت خواهد گرفت و ممكن است جهاني جديد از انفجاز بزرگ ديگري به وجود آيد. آيا آيات قرآني چنين احتمالي را تأييد ميكند؟
از برخي آيات قرآن ميتوان چنين نتيجهگيري كرد كه در زمان رستاخيز عمومي جهان، آسمان مجدداً به حالت دخاني باز ميگردد. از جمله در سوره دخان آمده است. فارتقب يوم تأتي السماء بدخان مبين يعني در انتظار آن روزي باش كه آسمان دخان آشكار كنندهاي ميآورد. اين روز طبق آيات قرآني، روز انقراض جهان است كه آسمان به صورت اول خود باز ميگردد. همچنين از آيه والسماء ذات الرجع در مييابيم كه آسمان در پايان كار به صورت نخستين خود كه همان حالت دخان گاز است باز ميگردد و طبيعتاً زماني كه اركان آسمان مختل شود، زمين، ماه، خورشيد، ستارگان و ساير اجرام آسماني نيز به همان سرنوشت دچار ميشوند و البته با استناد به برخي آيات و احاديث ميتوان به قرايني در مورد آفرينش جديد پس از فرو ريختن زمين و آسمان دست يافت. از جمله در جلد دوم البرهان اين حديث از حضرت امام باقر(ع) نقل شده است: شايد شما گمان بريد كه چون قيامت بر پاشد و خداوند جسم و روح موءمنان و كافران را به جايگاه خود در بهشت و دوزخ روانه كرد، آباديها و شهرهاي ديگري كه اهلش خدا را عبادت كنند، پديد نخواهد آورد و خداي بزرگ زمين و آسمان ديگري نخواهد آفريد. اين پنداري است غلط و ناروا. مگر خداوند در قرآن نفرموده است يوم تبدل الارض غير الارض و السموات زمين به غير اين زمين؛ و آسمانها به غير اين آسمانها تبديل خواهند شد، نه آن كه زمين و آسمان نابود گردند و عوالم ديگري جايگزين آنها نشود. از اينها نتيجه ميگيريم كه خداوند پيوسته در كار آفرينش است و جهان در دست قدرتش چهرههاي گوناگون پيدا ميكند و هنگامي كه رستاخيز كلي و عمومي جهان به وقوع پيوست، موجوداتي ديگر ميآفريند.
طي تاريخ مفسراني كوشيدهاند پايههاي علمي آيات قرآني را به اثبات برسانند. به طور كلي تلاش اين مفسران را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
به نظر من هر اقدامي كه در زمينه جلوگيري از برداشت خرافي و جاهلانه از قرآن صورت گيرد، مفيد است. زيرا قرآن كتابي عالمانه است. اما متأسفانه برخي مفسران در اين زمينه راه افراط را در پيش گرفتهاند و در صدد تطبيق علوم قرآن با نظرات و حتي فرضيههاي غير ثابت دانشمندان برآمده و در زير نقاب تطبيق دين و دانش و خدمت به معارف ديني، حقايق ثابت اين كتاب مقدس آسماني را نيز مانند علوم بشري به دست تحول و يا تكامل سپردهاند. اين انتقاد نه تنها به برخي از مفسران زمان حاضر، بلكه به مفسران گذشته هم كه تحميلهايي به قرآن كردهاند، وارد است. يكي از اين انتقادهايي كه به بعضي از مفسران معاصر از جمله علامه سيد هبةالدين شهرستاني و شيخ طنطاوي وارد ميدانم اين است كه به عنوان مثال، آياتي از قرآن را براي اثبات صحت فرضيههايي غير ثابت در مورد تشكيل منظومه شمسي گواه گرفتهاند كه بطلان آنها اكنون ثابت شده است. به عبارتي آنچه كه زماني دانشمندان تنها به فرض و احتمال آنها دل خوش كرده بودند اينان به عنوان اصول پابرجا و خللناپذير علمي بر قرآن تحميل كردند. از اين رو با وجود احترامي كه براي اين بزرگواران قائل هستم، وظيفه خود ميدانم كه براي دفاع از جايگاه و شأن كتاب آسماني، آنان را مورد انتقاد قرار دهم.
لطفاً نمونهاي از تحميل هايي كه به آنها اشاره كرديد، ذكر بفرماييد.
مثلاً طنطاوي براي اثبات جدا شدن زمين از خورشيد به آيه سي سوره انبيا استناد كرده است. در اين آيه آمده است اولم يرالذين كفروا انّ السموت و الارض كانتا رتقاً ففتقناهما يعني آسمان و زمين مدت زماني پيوسته بودند و سپس ما آنها را گشوديم. طنطاوي هم از اين آيه اين طور برداشت كرده كه منظور از سماوات يعني خورشيد، ارض هم كه به معناي زمين است. پس منظور از كانتا رتقا اين است كه زمين به خورشيد پيوند داشت و از ففتقناهما هم اين نتيجه را گرفت كه زمين از خورشيد جدا شده است و در واقع چون لاپلاس، كانت و بوفون گفته بودند زمين از خورشيد جدا شده، اين نظريه غير ثابت و خلاف لغت و معنا را به قرآن تحميل كرده است. طنطاوي در اين نتيجهگيري مرتكب چند اشتباه شده است، از جمله آن كه منظور از سماوات، هفت آسمان است، نه خورشيد. در آسمان اول كه نزديكترين آسمان به زمين است، ميلياردها ستاره قرار گرفته كه خورشيد تنها يكي از اين ستارگان است. برخلاف اين فرضيه قرآن، چنان كه در آيات 12-9 سوره فصلت آمده خلقت اصلي زمين را در مراحل پيش از آسمانها و ستارگان دانسته است.
در قرآن مجيد به مسائلي اشاره شده كه بشر پس از گذشت قرنها نسبت به آنها اطلاع پيدا كرده است. به عنوان مثال، در آياتي از قرآن از جمله آيه 31 سوره نازعات از "دحوالارض" كه شما در كتاب ستارگان از ديدگاه قرآن با استناداتي آن را "به گردش در آوردن" و "راندن" زمين دانستهايد، گفته شده، در حالي كه تنها پس از حدود 1500 سال، كوپرنيك در سال 1543 ميلادي مدلي نجومي ارائه كرد كه طبق آن گردش زمين در فضا به اثبات رسيده بود. در صورتي كه تا پيش از آن بشر زمين را ثابت و مركز جهان ميدانست و در اروپا طي قرون وسطي كساني كه خلاف اين عقيده، سخني ميگفتند، در آتش سوزانده ميشدند. از طرفي در آيه 47 سوره ذاريات آمده است والسماء بنيناها بايد و انا لموسعون كه در آن به گسترش آسمانها اشاره شده در حالي كه دانشمندان در سال 1929 ميلادي به انبساط جهان پي بردند. به موارد ديگري از اين دست نيز ميتوان اشاره كرد. حال با اين توضيح و با تأكيد بر اشاراتي كه قرآن مجيد بر مسائل علمي داشته است، به نظر شما دليل عقب ماندگي علمي كشورهاي اسلامي در عصر حاضر چيست؟
اتفاقاً زماني كه در خارج از كشور بودم يك كشيش همين سوءال را از من پرسيد. به او گفتم، اگر چه غرب، همزمان با دور شدن از آنچه كه به نام كليسا و انجيل ميشناخت، پيشرفت كرد، اما ما مسلمانان زماني دچار ركورد علمي شديم كه از قرآن دور شديم. بنابراين قصور و تقصير از خود ما مسلمانها است. غرق شدن در خرافات و قبول مطالب خلاف عقل و علم، سبب دور شدن از قرآن ميشود. بايد با قرآن كه مملو از برترين نظريات علمي است، تماس تنگاتنگ داشت. البته همان طور كه قبلاً اشاره كردم نبايد نظريات علمي را كه بعضاً غير ثابت هم هستند، به قرآن تحميل كرد. بلكه بايد قرآن را با لغت قرآن معني كنيم و در كنار آن از عقل و علم براي درك بيشتر معارف قرآني و تقويت ايمان دينيمان بهره گيريم. هر قدر با دقت و تفكر بيشتر در قرآن كنكاش كنيم، ابعاد تكاملي آن را بهتر ميفهميم. بعد تكميلي هم كه به راحتي قابل فهم است. بنابراين يك بار ديگر هم ميگويم. قصور و تقصير از قرآن و دين ما نيست، بلكه از كساني است كه در طول تاريخ نگرشي ناصحيح نسبت به قرآن داشتهاند*.
* براي پاسخ به تمامي سوالات قرآني به تلفن 2934425 - قم و براي اطلاع وسيع در موضوع آفرينش، به كتابهاي ستارگان از ديدگاه قرآن و آفريدگار و آفريده مراجعه شود. (انتشارات اميد فردا، تهران، تلفن: 6940533).