و گاهى انسان هاى شرافتمند و عدالت خواه نيز وقتى به قدرت رسيدند انواع وابستگى ها آنها را به مرز مسكوت گذاشتن قانون، يا قانون شكنى كشانده است.
اينكه مى گوئيم:
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام تنها بود.
مظلوم واقع شد.
چون مى خواست با تمام قدرت و توان، قانون عادلانه را پياده كند،
جامعه را به قانون گرائى سوق دهد،
و قانون الهى را درباره هركس و هرچيز پياده كند،
كه سرانجام شهيد راه عدالت شد.
زيرا بسيارى از مردم، قانون را و اجراى قانون را مخالف منافع و اغراض شخصى خود مى نگرند و همواره دوست دارند كه قانون درباره ديگران اجرا گردد.
و خود از قانون بگريزند،
كه امام على عليه السلام دردآلود نسبت به روحيّات اينگونه از افراد مى فرمايد:
إِلَى اللّهِ اءَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ يَعِيشُونَ جُهَّالا، وَيَمُوتُونَ ضُلا لا، لَيْسَ فِيهِمْ سِلْعَةٌ اءَبْوَرُ مِنَ الْكِتَابِ إِذَا تُلِيَ حَقَّ تِلاوَتِهِ، وَلاسِلْعَةٌ اَنْفَقُ، بَيْعا وَلا اَغْلَى ثَمَنا مِنَ الْكِتابِ اِذا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ، وَلاَ عِنْدَهُمْ اءَنْكَرُ مِنَ الْمَعْرُوفِ، وَلاَ اءَعْرَفُ مِنَ المُنْكَرِ!
«به خدا شكايت مى كنم از مردمى كه در جهالت زندگى مى كنند، و با گمراهى مى ميرند، در ميان آنها، كالايى خوارتر از قرآن نيست، اگر آن را آنگونه كه بايد بخوانند، و متاعى سودآورتر، گرانبهاتر از قرآن نيست اگر آن را تحريف كنند، و در نزد آنان، چيزى زشت تر از معروف، و نيكوتر از مُنكَر نيست.»(11)
و بسيارى ديگر اگر زمينه هاى مناسب پيدا كنند به قانون شكنى روى مى آورند و برخى اجراى قانون را مشكل و سخت مى پندارند.
و برخى ديگر فكر مى كنند اگر قوانين اجرا شود، دچار ضرر و زيان مى شوند، در حاليكه اجراى قانون براى تحقّق منافع فرد و جامعه است و تنها زياده طلبان، امتياز خواهان، ستمكاران، طرفداران آزادى هاى بى حدّ و مرز را كنترل مى كند، تعديل مى كند.
طبيعى است كسى كه آزادى شخصى خود را به نام (اومانيسم) يا (دموكراسى) مطلق مى پندارد،
و همه چيز را در راه منافع خود تفسير مى كند،
از اجراى قانون نگران است.
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نسبت به اين دسته از افراد كه همواره بحران ساز و مشكل آفرين مى باشند و به قانون اعتنايى ندارند فرمود:
لاَ مَرْحَبا بِوُجُوهٍ لاَ تُرَى إِلا عِنْدَ كُلِّ سَوْاءَةٍ.
(روزى جنايتكارى را حضور امام آوردند، كه جمعى اوباش همراه او بودند.)
«خوش مباد، چهره هايى كه جز به هنگام زشتى ها ديده نمى شوند.»(12)
بنابر اين همه دلسوزان و متفكران بشرى معتقدند كه قانون و اجراى قانون براى تكامل فرد و جامعه، براى ايجاد امنيّت اجتماعى، براى اجراى عدالت، يك ضرورت غير قابل انكار است،
امّا چگونه؟
متفكّران بشرى در «شيوه هاى اجراى قانون»، فراوان مطالعه كرده اند، به بحث و گفتگو نشسته اند و كنفرانس ها و كنگره هاى بين المللى گرفته اند و به اين موضوع فراوان فكر كرده اند كه:
چه بايد كرد تا همه افراد جامعه، قانون را محترم شمرده و به اجرا در آورند؟
و روش ها و شيوه هاى اجرايى قانون، كدام است؟
از ساليان گذشته تا هم اكنون، روش ها و شيوه هاى گوناگونى را به كار گرفته اند،
امّا همچنان در آغاز راهند، مانند: