نوشتار نورانى و مبارك و ارزشمندى كه در پيش روى داريد، تنها برخى از «الگوهاى رفتارى» آن يگانه بشريّت،
باب علم نبىّ،
پدر بزرگوار امامان معصوم عليهم السلام
تنها مدافع پيامبر صلّى الله عليه وآله به هنگام بعثت و دوران طاقت فرساى هجرت، و جنگ ها و يورش هاى پياپى قريش،
و نابود كننده خط كفر و شرك و نفاق پنهان،
اوّل حافظ و جامع قرآن، و قرآن مجسّم،
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام است. كه همواره با قرآن بود، و با قرآن زيست
و از قرآن گفت، و تا بهشت جاويدان، در كنار چشمه كوثر و پيامبر صلّى الله عليه وآله، وحدتشان جاودانه است.
مباحث ارزشمند آن در حال تكامل و گسترش است،
نورانى است،
نورِ نور است،
و عطرآگين از جذبه هاى عرفانى وشناخت و حضور است،
كه با نام هاى مبارك زير، در آسمان پُر ستاره انديشه ها خواهد درخشيد، مانند:
1 امام على عليه السلام و اخلاق اسلامى
الف اخلاق فردى
ب اخلاق اجتماعى
ج آئين همسردارى
2 امام على عليه السلام و مسائل سياسى
3 امام على عليه السلام و اقتصاد
الف كار و توليد
ب انفاق و ايثارگرى
ج عمران و آبادى
د كشاورزى و باغدارى
4 امام على عليه السلام و امور نظامى
الف اخلاق نظامى
ب امور دفاعى و مبارزاتى
5 امام على عليه السلام و مباحث اطّلاعاتى و امنيتّى
6 امام على عليه السلام و علم و هنر
الف مسائل آموزشى و هنرى
ب مسائل علمى و فرهنگى
7 امام على عليه السلام و مديريّت
8 امام على عليه السلام و امور قضائى
الف امور قضائى
ب مسائل جزائى و كيفرى
9 امام على عليه السلام و مباحث اعتقادى
10 امام على عليه السلام و مسائل حقوقى
11 امام على عليه السلام و نظارت مردمى (امر به معروف ونهى از منكر)
12 امام على عليه السلام و مباحث معنوى و عبادى
13 امام على عليه السلام و مباحث تربيتى
14 امام على عليه السلام و مسائل بهداشت و درمان
15 امام على عليه السلام و تفريحات سالم
الف تفريحات سالم
ب تجمّل و زيبائى
مطالب و مباحث هميشه نورانى مباحث ياد شده، از نظر كاربردى مهّم و سرنوشت سازند، زيرا تنها جنبه نظرى ندارند، بلكه از رفتار و سيره و روشهاى الگوئى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نيز خبر مى دهند،
تنها داراى جذبه «قال» نيست كه دربردارنده جلوه هاى «حال» نيز مى باشد.
دانه هاى انگشت شمارى از صدف ها و مرواريد هاى هميشه درخشنده درياى علوم نَبَوى است
از رهنمودها و راهنمائى هاى جاودانه عَلَوى است
از محضر حقّ و حقيقت است
و از زلال و جوشش هميشه جارى واقعيّت هاست
كه تنها نمونه هائى اندك از آن مجموعه فراوان و مبارك را در اين جزوات مى يابيد و با مطالعه مطالب نورانى آن،
از چشمه زلال ولايت مى نوشيد
كه هر روز با شناسائى منابع جديد در حال گسترش و ازدياد و كمال و قوام يافتن است.(1)
و در آينده به عنوان يك كتاب مرجع و تحقيقاتى مطرح خواهد بود تا:
چراغ روشنگر راه قصّه پردازان
و سناريو نويسان فيلم نامه ها و طرّاحان نمايشنامه ها
و حجّت و برهان جدال احسن گويندگان و نويسندگان متعهّد اسلامى باشد،
تا مجالس و محافل خود را با ياد و نام آن اوّل مظلوم اسلام نورانى كنيم.
كه رسول گرامى اسلام صلّى الله عليه وآله فرمود:
نَوِّروُا مَجالِسَكُمْ بِذِكرِ عَلِىّ بْنِ اَبى طالِب
(جلسات خود را با نام و ياد على عليه السلام نورانى كنيد)
با كشف و شناسائى «الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام» حقيقتِ «چگونه بودن؟!» براى ما روشن مى شود.
و آنگاه چگونه زندگى كردن؟! نيز مشخص خواهد شد.
پيروى از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و الگو قرار دادن راه و رسم زندگى آن بزرگ معصوم الهى،بر اين حقيقت تكيه دارد كه با مطالعه همه كتب و منابع ومآخذ روائى و تاريخى و سياسى موجود كشف كنيم كه:
«امام على عليه السلام چگونه بود؟»
آنگاه بدانيم كه:
«چگونه بايد باشيم»
زيرا خودِ آن حضرت فرمود:
اَيُّهَا النّاسُ اِنّى وَاللّهِ ما اءَحُثُّكُم عَلى طاعَةٍ اِلاّ وَ اءَسْبِقُكُم الَيْهَا، وَ لا اءَنْهاكُم عَنْ مَعْصِيَةٍ اِلاّ وَ اءَتَناهى قبلَكُمْ عَنها(2)
(اى مردم! همانا سوگند به خدا من شما را به عمل پسنديده اى تشويق نمى كنم جز آنكه در عمل كردن به آن از شما پيشى مى گيرم، و شما را از گناهى باز نمى دارم جز آنكه پيش از نهى كردن، خود آن را ترك كرده ام.)
پس توجه به الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام براى مبارزان و دلاورانى كه با نام او جنگيدند، و با نام او خروشيدند، و هم اكنون در جاى جاى زندگى، در صلح و سازندگى، در جنگ و ستيز با دشمن، در خودسازى و جامعه سازى و در همه جا بدنبال الگوهاى كامل روانند، بسيار مهمّ و سرنوشت ساز است تا در تداوم راه امام رحمه الله بجوشند، و در همسوئى با امير بيان بكوشند، كه بارها پيامبر اسلام صلّى الله عليه وآله فرمود:
«آنانكه از على پيروى كنند اهل نجات و بهشتند»
و به على عليه السلام اشاره كرد و فرمود:
«اين على و پيروان او در بهشت جاى دارند»(3)
و اميدواريم كه كشف و شناسائى «الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام» آغاز مباركى باشد تا اين راه تداوم يابد، وبه كشف و شناسائى «الگوهاى رفتارى» ديگر معصومين عليهما السلام بيانجامد.
در اينجا توجّه به چند تذكّر اءساسى لازم است.
اوّل الگوهاى رفتارى و عنصر زمان و مكان
رفتارهاى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام برخى اختصاصى و بعضى عمومى است، كه بايد در ارزيابى الگوهاى رفتارى دقّت شود.
گاهى عملى يا رفتارى را حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در شرائط زمانى و مكانى خاصّى انجام داده است كه متناسب با همان دوران و شرائط خاصّ قابل ارزيابى است، و الزامى ندارد كه ديگران همواره آن را الگو قرار داده و به آن عمل كنند، كه در اخلاق فردى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نمونه هاى روشنى را جمع آورى كرده ايم، و ديگر امامان معصوم عليهما السلام نيز توضيح داده اند كه:
شكل و جنس لباس امام على عليه السلام تنها در روزگار خودش قابل پياده شدن بود، امّا هم اكنون اگر آن لباس ها را بپوشيم، مورد اعتراض مردم قرار خواهيم گرفت.
يعنى عُنصر زمان و مكان، در كيفيّت ها تاءثير بسزائى دارد.
پس اگر الگوهاى رفتارى، درست تبيين نگردد، ضمانت اجرائى ندارد و از نظر كاربُردى قابل الگوگيرى يا الگوپذيرى نيست، مانند:
غذاهاى ساده اى كه امام ميل مى فرمود، درصورتى كه فرزندان و همسران او از غذاهاى بهترى استفاده مى كردند.
لباس هاى پشمى و ساده اى كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مى پوشيد، امّا ضرورتى نداشت كه ديگر امامان معصوم عليهما السلام بپوشند.
در برخى از مواقع، حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام با پاى برهنه راه مى رفت، كه در زمان هاى ديگر قابل پياده شدن نبود.
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام خود نيز تذكّر داد كه:
لَنْ تَقْدِروُنَ عَلى ذلِك وَلكِن اَعي نوُنى بِوَرَعٍ وَاجْتَهاد
«شما نمى توانيد همانند من زندگى كنيد، لكن در پرهيزكارى و تلاش براى خوبى ها مرا يارى دهيد.»(4)
وقتى عاصم بن زياد، لباس پشمى پوشيد و به كوه ها مى رفت و دست از زندگى شُست و تنها عبادت مى كرد، امام على عليه السلام او را مورد نكوهش قرار داد، كه چرا اينگونه زندگى مى كنى؟
عاصم بن زياد در جواب گفت:
قَالَ: يَا اءَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، هذَا اءَنْتَ فِي خُشُونَةِ مَلْبَسِكَ وَجُشُوبَةِ مَاءْكَلِكَ!
(عاصم گفت، اى اميرمؤمنان، پس چرا تو با اين لباس خشن، و آن غذاى ناگوار به سر مى برى؟)
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
قَالَ: وَيْحَكَ، إِنِّي لَسْتُ كَاءَنْتَ، إِنَّ اللّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى اءَئِمَّةِ الْعَدْلِ اءَنْ يُقَدِّرُوا اءَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ، كَيْلاَ يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ!(5)
واى بر تو، من همانند تو نيستم، خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى، تنگدست را به هيجان نياورد، و به طغيان نكشاند.
دوّم اقسام الگوهاى رفتارى
بعضى از رفتارهاى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام زمان و مكان نمى شناسد، و همواره براى الگوپذيرى ارزشمند است، مانند:
1 ترويج فرهنگ نماز
2 اهميّت دادن به نماز اوّل وقت
3 ترويج فرهنگ اذان
4 توجّه فراوان به باز سازى، عمران و آبادى و كشاورزى و كار و توليد
5 شهادت طلبى و توجّه به جهاد و پيكار در راه خدا
6 حمايت از مظلوم و...
زيرا طبيعى است كه كيفيّت ها متناسب با زمان و مكان و شرائط خاصّ فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعى در حال دگرگونى است.
گرچه اصول منطقى همان كيفيّت ها، جاودانه اند، يعنى همواره ساده زيستى، خودكفائى، ساده پوشى ارزشمند است،
امّا در هر جامعه اى چهار چوب خاصّ خودش را دارد، پس كميّت ها و اصول منطقى الگوهاى رفتارى ثابت، و كيفيّت ها، و چگونگى الگوهاى رفتارى متغيّر و در حال دگرگونى است.
ضرورت ها
1 اگرهاى داورى
اگر همه انسان ها بر اءساس فطرت خداجوى خويش، راه كمال و تكامل را تداوم مى دادند.
اگر همه انسان ها با روح حق گرائى و خويش به حقيقت مى پيوستند و همه جا با حق، و براى حق، و در راه حق تلاش مى كردند، و به حق خويش قانع مى شدند.
اگر همه انسان ها با جان عدالت خواه خود براى اجراى عدالت مى كوشيدند، عدالت را در همه جوانب آن مى شناختند.
و عدالت جو، و عدالت خو، بودند.
اگر همه انسان ها به يكديگر احترام مى گذاشتند و در احترام متقابل، براى حقوق فردى و اجتماعى يكديگر ارزش قائل شده و به حريم حقوقى ديگران تجاوز نمى كردند.
اگر انسان ها با ارزش هاى اخلاقى تربيت مى شدند و با ارزش ها زندگى مى كردند، و براى انسان ها و انسانيّت ارزش قائل مى شدند.
اگر روح تجاوز طلبى، برترى جوئى، امتياز خواهى، در بشريّت ريشه كن مى شد.
اگر غرائز حيوانى انسان ها چونان شهوت و خشم و غضب و قدرت طلبى تعديل مى گرديد.
اگر همه انسان ها به وظائف خود آشنا بودند.
اگر همه انسان ها تنها خدا را مى پرستند، خداشناس و خداترس بودند و همه جا خدا را مى ديدند و از سرانجام زشتى ها و اعمال نادرست مى ترسيدند.
روح تجاوز طلبى، ستيزه جوئى، برترى طلبى، غارتگرى، جنگ طلبى، كينه توزى و انتقام از ميان برداشته مى شد و همه فرشته خو مى شدند.
ديگر نيازى به مبحث قضا و داورى نبود.
ديگر نيازى به محاكم قضائى نداشتيم كه نيكو سرودند:
بهشت آنجاست آزارى نباشد
كسى را با كسى كارى نباشد
امّا هزاران افسوس كه بسيارى در پرتو تعاليم پيامبران آسمانى تربيت نشدند خودسازى نكردند.
و نتوانستند عرائز حيوانى سركش خود را كنترل و تعديل كنند.
و با انواع روش ها و شيوه هاى دروغين و شيطانى در فكر فريب دادن انسان ها هستند، به ديگران ستم مى كنند، و با انواع حيله ها و نيرنگ ها به حريم اجتماعى و اقتصادى ديگران تجاوز مى كنند.
همه چيز را براى خود مى خواهند، و براى رسيدن به مقاصد شوم خود در حق همه كس جَفا مى كنند، ارزش ها را ناديده مى انگارند. اينجاست كه مسئله قضا و داورى مطرح مى شود و يك ضرورت اجتماعى است.
2 ضرورت شناخت انسان ها