على جان دراين راه پر تاپ و پيچ
تو رمز توانمندى عاشقان
تو انديشه و قيل و قال منى
تو انگيزه و رمز و راز منى
تو عشق و تو جانان و جان
تو اى مايه عزّت و افتخار
على جان توئى هستى جمله هَست
كه هر ناتوانى به نام تو جَست
تو درماندگان را ظَهيرى على
تو اين كاروان جدامانده را
مگر هَست ما بى تو معنا دهد؟
مگر رهروان بى تو راهى روند؟
على جان تو معيار هر كاملى
زبانه، ترازوى هر سنجشى
خدا را خدا را، چه با لُطف بود
علوم لَدُنّى به دلدار داد
على جان تو علم نبى را دَرِى
تو معناى علم و تو علمى، على
جهالت كجا راه بر تو گرفت؟
بلاغت به ياد تو ابلاغ شد
تو علم و جواب و سئوال منى
على جان توئى رهنماى وجود
خدا را تو بر ما نشان داده اى
كلام خدا را تو جان داده اى
شجاعت به نيروى تو پا گرفت
شجاعان عالم طُفيل رهند
محبّت به حبّ تو تدبير شد
همه مهربانى به مهر تو شد
عدالت به عدل تو وابسته است
همه پاكى پاكمردان ز تو است
على جان تو ياد و حضور منى
تو روشنگر ظلمت قلب ها
بهشتى ز تو شاءن و زيور گرفت
دَرِ بسته با يا على، باز شد
تو عشق و نشاط و سُرور منى
تو رمز بقا و وجود منى
تو درياى بى ساحلى يا على
توئى رمز آغاز و پايان ما
فداى تو و ناله هايت على
فداى سخن هاى با ارزشت
على جان تو نام و پيام منى
تو جان و توان و نهان منى
على جان مرا ياد تو شاد كرد
غبار غم از چهره من زُدود
على جان به وصف تو درمانده ايم
مگر مى توان وصف مولى نمود؟
مگر دست تو باز گيرد قَلَم
كند وصف آن پاكى پاك را
دوباره زند زندگى را رَقَم