الگوهای رفتاری امام علی(ع) و مسایل سیاسی

محمد دشتی

نسخه متنی -صفحه : 196/ 79
نمايش فراداده

طلحه، حق خود را به خليفه سوم، و زبير به على عليه السلام، و سعد وقاص به عبدالرحمن داد.

حال عبدالرحمن با هركدام بيعت كند، او خليفه مسلمين است،

با اعلام عمومى، همه مردم در مسجد مدينه گرد آمدند و عبدالرحمن شرائطى را طرح كرد.

دست در دست على عليه السلام گذاشت و گفت:

با تو بيعت مى كنم كه طبق دستور خدا و پيامبر صلّى الله عليه وآله و برنامه زندگى و حكومتى خليفه اول و خليفه دوم، حكومت كنى.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام نپذيرفت، و فرمود:

براءساس قرآن و اسلام و سنت پيامبر صلّى الله عليه وآله و اجتهاد شخصى خويش حكومت مى كنم.

سپس عبدالرحمن دست در دست خليفه سوم گذاشت و شرائط را تكرار كرد.

خليفه سوم پذيرفت و گفت:

آرى، (گرچه به قولى كه داد، از همان آغاز خلافت عمل نكرد.)

تا سه بار اين حركت ادامه يافت.

بار سوم عبدالرحمن خطاب به على عليه السلام گفت:

«اكنون كه دست من از دست تو خارج شود، خلافت هم از چنگ تو بيرون مى آيد.»

امام على عليه السلام فرمود:

«بيرون بيايد، من نمى توانم دروغ بگويم، يا وعده دروغ بدهم.»

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به دروغ يك كلمه «آرى» نفرمود و سال هاى طولانى ديگر در انزوا نشست، يعنى در سياست توحيدى، هدف هرچند مقدس باشد، وسيله را توجيه نمى كند.(81)