محمود شفيعى
دنياى خويش را سامان دهيد و براى آخرت خويش آنچنان باشيد كه گويا فردا مىميريد.
سؤالى كه مقاله حاضر در مقام پاسخ گويى به آن است اين كه آيا در متون اسلامى بهويژه شيعى مىتوان به گزارهها و آموزههايى دستيافت كه به نحوى شايسته و مورد قبول عقل همگانى، در مورد مسائل و دغدغههاى فكرى موجود درباره استلزامات - به ظاهر - متضاد زندگى دينى و دنيوى، به داورى بنشينند و درباره جايگاه آن دو و شيوه ارتباط آن سخن بگويند؟ آنچه كه حافظه تاريخى تشيع بايگانى كرده، بينش منفى در مورد امور ذاتا دنيوى است - در اين جا شواهدى براى آن ذكر خواهيم كرد. بنابراين آيا مىتوان با نگاهى دوباره به متون دينى شيعى انديشهاى نو به دست آورد و گفتمانى جديد بنيان نهاد كه نتيجه آن تن دادن به فضاهاى معنايى جديد در جهان كنونى باشد و در عين حال اين گفتمان در درون جهان بينى توحيدى ساز و برگ داشته باشد؟ به عبارت ديگر، آيا تن دادن به فضاى ذهنى - اجتماعى عصر حاضر حتما به معناى دستشستن از جهان بينى توحيدى است؟ جهان بينى توحيدى شيعى تا چه اندازه تحمل تفسير و تعبير جديد را در خود داراست؟ تا چه اندازه «متصلب» يا «پويا» است؟
بدون شك امتناعهاى فكرى از اساسىترين عوامل فقدان زايش، حركت، پويايى، نشاط و تحول سياسى - اجتماعى در جامعه است.جامعه پيش رونده و خود افزاينده در امور دينى و دنيوى بدون داشتن جهان بينى متناسب «دوگانه خواهى» ممكن نخواهد بود.هدف مقاله حاضر تلاش براى برداشتن امتناعهاى ذهنى براى «گرايش دنيا محور» در كنار «آخرت محور» در جامعه است.ترجمان اين ايده، حركت در راستاى محو فرهنگ خمودگى، بىبرنامگى در امور زندگى اجتماعى - اقتصادى و نيز تلاش براى ايجاد فرهنگ توليد، رفاه خواهى و غيره مىباشد.
در اين مقاله، جواب سؤالات فوق را در كلمات و سخنان امام علىعليه السلام درباره جايگاه دنيا جستوجو خواهيم كرد.برهمگان روشن است كه آن حضرت در شرايط سياسى - اجتماعىاى مىزيستند كه دنيا خواهى افراطى حاكمان وقت، دنيا را به جاى دين، امور لذت طلبانه دنيوى را به جاى ارزشهاى انسانى - معنوى و هوا خواهى را به جاى آخرت خواهى نشانده بود.در اين وضعيت انسانهاى جامع نگر و داراى دغدغه مسؤوليت انسانى - اجتماعى به صورت طبيعى دنبال بر جسته كردن مطلوبهاى اجتماعى خواهند بود كه در كشاكش هواخواهى روزگار در زير خروارها خاك مدفون شده است.بنابراين اگر بخواهيم در راستاى پژوهش حاضر از سخنان امام على بهره ببريم چارهاى نداريم مگر اين كه در موارد زيادى با بيرون آوردن مفاهيم از گفتمان آن دوره، آنها را در درون گفتمانى جديد باز سازى كنيم.كلمات پر معناى حضرت على به آسانى تحمل چنين بازسازى را فراهم آورده است; البته طبيعى است كه اين باز سازى حتما با استدلال صورت بگيرد و گر نه به معناى تحريف سخن گوينده خواهد بود.
در آغاز لازم است الگوهاى مختلفى را درباره «دنيا» به عنوان چارچوب نظرى مقاله ترسيم كنيم; سپس انديشههاى امام علىعليه السلام را درباره دنيا با يكى از اين الگوها تطبيق خواهيم كرد.