حاکمیت ارزشهای الهی در حکومت امام علی (ع)

سید احمد خاتمی

نسخه متنی
نمايش فراداده

حاكميت ارزش‏هاي الهي در حكومت امام علي(ع)

نويسنده: حجة‏الاسلام والمسلمين سيد احمد خاتمي

در مقاله گذشته، بينش حكومتي امام علي(ع) را مورد بحث قرار داديم و گفتيم كه ديدگاه امام علي(ع) در مورد تمام مسئوليت‏ها، به ويژه حكومت، اين است كه حكومت «امانت» است و حاكم «امانت‏دار»! بديهي است اين بينش، اصولي را براي حكومت در پي دارد، در اين مقاله به بيان يكي از اين اصول مي‏پردازيم.

حاكميت ارزش هاي الهي

هر مكتبي براي خود ارزش‏هايي دارد كه محور ارزيابي را بر آن قرار مي‏دهد. در مكاتب «سرمايه‏داري» معيار ارزش پول است و سرمايه، در مكاتب به اصطلاح «ليبرالي» معيار ارزشي آزادي است و دمكراسي! و... و... مكتب حيات بخش اسلام نيز براي پيروان خويش ارزش‏هايي را مطرح كرده و قضاوت‏ها را بر اساس آن قرار مي‏دهد معيارهايي همانند ايمان، تقوا، جهاد، سابقه در دين، علم جهت‏دار و رشدآور، لياقت و... اين‏ها ارزش‏هاي الهي است كه در حقيقت ارمغان پيامبر بزرگ اسلام براي انسانيت بود و تا حضرت زنده بود اين معيارها حاكم بود.

حاكميت ارزش ها

در همه گزينش‏هاي فردي و اجتماعي حضرت به اين ارزش‏ها مي‏انديشيد. جعفر بن ابي‏طالب 25 ساله را چون كانون ايمان و بصيرت است به عنوان سرپرست اولين هيئت اعزامي به خارج از مكه كه در حقيقت اولين هيئت ديپلماسي خارجي پيامبراكرم(ص) است، نصب مي‏كند؛ مصعب بن ابي‏عمير جواني كه بر اساس «بصيرت» از خانه و زندگي طاغوتي، و از رفاه مي‏گذرد و به پيامبر(ص) ايمان مي‏آورد، به عنوان اولين نماينده پيامبر اكرم(ص) در مدينه (قبل از هجرت پيامبر) به آن ديار منصوب مي‏شود و... اين در مسائل سياسي.

حاكميت ارزش‏ها در مسائل اجتماعي

در مسائل اجتماعي نوشته‏اند: روزي پيامبراكرم(ص) به «جويبر» فرمود: وقت ازدواجت رسيده است نمي‏خواهي ازدواج كني؟ او گفت: كسي به همسري با من تن نمي‏دهد، نه مال دارم، نه جمال و نه حسب و نه نسب!! كدام زن رغبت مي‏كند همسر فردي همانند من فقير، كوتاه قد، سياه پوست و بدشكل بشود؟!

پيامبر(ص) فرمود: جويبر! خداوند با اسلام ارزش افراد را عوض كرد. بسياري از اشخاص در زمان جاهليت پايين بودند اما اسلام آن‏ها را بالا برد. خداوند به بركت اسلام، نخوت‏هاي جاهليت و افتخار به فاميل را منسوخ كرد و اكنون همه مردم از سفيد و سياه و قرشي و غير قرشي و عرب و عجم، همه همانند و برابرند و ملاك امتياز تقوا است و بس. اكنون به خانه زياد بن لبيد انصاري از اشراف قريش برو و دخترش ذولفا را خواستگاري كن! و اين ازدواج علي رغم برخي ناباوري‏ها پاگرفت.1

افول ارزش هاي الهي بعد از پيامبر

و از اين نمونه‏ها در سيره پيامبر(ص) فراوان است، متأسفانه بعد از پيامبر بزرگ اسلام كم كم ارزش‏هاي اسلامي رنگ باخت، ضد ارزش‏ها، و به عبارت ديگر ارزش‏هاي طاغوتي جان گرفت، پول و ثروت، پارتي بازي و آشنايي با مقامات بالا، تبعيض نژادي و... دوباره به عنوان ارزش مطرح شد و در پي آن صاحبان ارزش‏هاي الهي منزوي، و طاغوتيان جان گرفتند. مطرودهاي پيامبر، نامحرم‏ها در بالاترين سطوح حكومت نفوذ كردند و بي‏رحمانه بر همه دستاوردهاي نبي‏اكرم(ص) تاختند. برخي از آنان كه پيامبر رحمت با آن همه گستردگي لطفش، به علت جرائم زياد تبعيدشان كرده بود و حتي ابوبكر و عمر هم حاضر به بازگرداندن آن ها از تبعيد نشدند، در زمان عثمان از تبعيد برگشته و از مقربان دستگاه عثمان شدند! و به هنگامي كه امام علي(ع) به حكومت رسيد مواجه با چنين شرايط سختي بود. شرايط سختي كه خود چنين بيان مي‏كند: «لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا؛2 و اسلام را هم چون پوستيني وارونه مي‏پوشند.»

حاكميت ارزش ها در حكومت مولا علي(ع)

در چنين شرايطي است كه اولين فرياد مولا فرياد حاكميت ازرش‏هاي الهي است فرمود:

«والذي بعثه بالحق لتبلبلن بلبلة و لتغربلن غربلة و لستاطن سوط القدر حتي يعود اسفلكم اعلاكم و اعلاكم اسفلكم و ليسبقن سابقون كانوا قصّروا و ليقصرن سباقون كانوا سبقوا؛3 سوگند به كسي كه پيامبر را به حق مبعوث كرد به سختي مورد آزمايش قرار مي‏گيرند و غربال مي‏شويد و همانند محتويات ديگ جوشان زير و رو خواهيد شد آن چنان كه بالا پايين و پايين بالا قرار خواهد گرفت، آنان به راستي در اسلام سبقت داشتند و كنار گذاشته شدند، بار ديگر سر كار خواهند آمد و كساني كه با حيله و تزوير خود را پيش انداخته بودند، عقب زده خواهند شد.

نيز فرمود: حكومت را به اين دليل پذيرفتم كه ارزش‏هاي الهي را احيا كرده و اسلام را از غربت درآورم:

«اللهم انك تعلم انه لم يكن الذي كان منا منافسة في سلطان و لا التماس شي‏ء من فضول الحطام ولكن لنرد المعالم من دينك و نظهر الاصلاح في بلادك فيأمن المظلومون من عبادك و تقام المعطلة من حدودك؛4 خدايا! تو مي‏داني آن چه ما انجام داديم، نه براي اين بود كه ملك و سلطنتي به دست آوريم و نه براي اين كه از متاع ناچيز دنيا چيزي تهيه كنيم بلكه به دليل اين بود كه نشانه‏هاي از بين رفته دين‏ات را بازگردانيم و اصلاح را در شهرهايت ظاهر گردانيم تا بندگان ستمديده‏ات را ايمني فراهم آيد و حدود ضايع مانده‏ات اجرا گردد.»

هم چنين فرمود: اگر اين احساس مسئوليت نبود كه نبايد آگاهان جامعه در برابر شكم‏بارگي ستم‏گران و گرسنگي مظلومان آرام بگيرند درنگي در رها كردن حكومت نداشتم.

«... لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر و ما اخذالله علي العلماء ان لايقارّوا علي كظة ظالم و لاسغب مظلوم لالقيت حبلها علي غاربها و لقيت آخرها بكأس اولها؛5 اگر نه اين بود كه اين بيعت كنندگان گرداگردم را گرفتند و با حضورشان حجت تمام شد و اگر نبود عهد و مسئوليتي كه خداوند از علما و دانشمندان هر جامعه گرفته كه در برابر شكم خواري ستم‏گران و گرسنگي ستم ديدگان سكوت نكنند من مهار شتر خلافت را رها مي‏ساختم و از آن صرف نظر مي‏كردم و پايانش را چون آغازش مي‏انگاشتم...».

اين سخن بلند گوياي ارزشي بودن اين حكومت الهي است و نيز مسئوليت خطير عالمان، انديشمندان هر جامعه. اين سخن هشداري است به همه آن ها كه وقتي امكان تشكيل حكومت و اجراي عدل و قسط فراهم آمد، سكوتشان مسئوليت آفرين است، بايد قيام كنند و براي بسط عدالت و اجراي فرمان خدا مبارزه با ظالمان را شروع نمايند. آن ها كه مي‏پندارند تنها با انجام فرائضي، هم چون نماز و روزه و حج و پاره‏اي از مستحبات

وظيفه خود را انجام داده‏اند، سخت در اشتباهند، اجراي عدالت و حمايت از مظلوم و مبارزه با ظلم ظالم نيز در متن وظايف اسلامي قرار دارد و مولا به همين دليل مسئوليت عظيم حكومت را پذيرفت.

براي مولا آن چه مهم است، حاكميت حق است و بس!

فرمود: «الذليل عندي عزيز حتي آخذ الحق له والقوي عندي ضعيف حتي آخذ الحق منه...؛6 ستم ديدگان كه در نظرها ذليل و پستند از نظر من عزيز و محترمند تا حقشان را بگيرم و نيرومندان ستمگر در نظر من حقير و پستند تا حق ديگران را از آنها بازستانم...»


  • فربه انصافان شكار صيد لاغر كرده‏اند از ضعيفان گوشه چشم مروت وامگير

  • از ضعيفان گوشه چشم مروت وامگير از ضعيفان گوشه چشم مروت وامگير

مولا در سخني ديگر نيز فرمود:

«أيّها الناس اعينوني علي انفسكم و ايم الله لانصفن المظلوم من ظالمه و لاقودن الظالم بخزامته حتي اورده منهل الحق و ان كان كارها؛7 اي مردم! به من براي اصلاح خودتان كمك كنيد به خدا سوگند كه داد ستم‏ديده را از آن كه بر او ستم كرده بستانم و مهار ستم‏كار را بگيرم و به ناخواهِ او تا به آبشخور حق كشانم.»

آري، اين هدف بلند و آرماني مولا علي(ع) بود و در اين مسير تا پاي جان پا فشرد. در حكومت مولا فرصت طلبان، دنيامداران، را راهي نبود و هم اينان بيش‏ترين مشكل براي حكومت مولا آفريدند تا سرانجام در محراب عبادت «علي» را كشتند و انسانيت را به سوگ نشاندند!

كساني كه مي‏بايد بر اثر همنشيني با نبيّ‏اكرم عطر ساده‏زيستي، زهد، اعراض از دنيا را به خود مي‏گرفتند، متأسفانه آن چنان اسير دنيا شدند، و آن چنان دنياپرست گشتند كه حكومت عدل مولا را تحمل نكردند و در برابر مولا شمشير كشيدند. اين كه در رهنمودهاي مقام معظّم رهبري ـ مدّظله العالي ـ پيوسته بر خطر دنياپرستي و رفاه زدگي تأكيد مي‏شود با توجه به اين تجربه تلخ تاريخي است.آيا به راستي طلحه و زبير حق را نمي‏شناختند!! نمي‏دانستند كه علي با حق است؟! آري مي‏دانستند و دليل آن حمايت‏هاي قوي زبير از امام علي(ع) حتي در دوره مظلوميت و غربت آن حضرت است زبير از معدود چهره‏هاي مدافع مولا بود. در تنهايي مولا او به همراه سلمان و ابوذر و مقداد به علامت وفاداري و بيعت با مولا سر خود را تراشيد. او وقتي ديد كه مولا را با آن وضع دردناك به مسجد مي‏برند بر سر بني‏هاشم فرياد زد: ايفعل هذا بعلي و انتم احياء؛8 آيا با مولا علي چنين رفتار مي‏شود و شما زنده‏ايد!!» و حتي در شوراي شش نفره عمر، باز زبير به مولا رأي داد! ولي نقطه ضعف همين زبير با اين سابقه درخشان، دنياپرستي او است و عثمان با استفاده از همين نقطه ضعف و اشباع روحيه دنياپرستي زبير و امثال او، آنان را به سكوت واداشت.

نوشته‏اند: زبير يازده خانه در مدينه، دو خانه در بصره و يك خانه در كوفه و يك خانه در مصر داشت. او چهار زن داشت. سهم‏الارث هر يك از آنها بعد از اخراج ثلث يك ميليون و دويست هزار دينار شد.9

عثمان پنجاه و نه ميليون و هشتصد هزار درهم از بيت المال به زبير بخشيد!!10

درباره طلحه اين صحابي قديمي پيامبر! نوشته‏اند: او وقتي در جنگ جمل كشته شد سي بار شتر طلا از خود باقي گذاشت، نيز در آن هنگام دو ميليون و دويست هزار درهم در خزانه‏اش موجود بود. و قيمت ديگر اموال باقيمانده از او سي ميليون درهم بود!11

عثمان دويست ميليون دينار (حدس بزنيد ديه يك انسان هزار دينار است!!) و دو ميليون و دويست هزار درهم از بيت‏المال به طلحه بخشيد!!12

اينها در حكومت عثمان اين چنين زندگي كرده‏اند، ولي حكومت مولا حكومت ارزش‏ها است. در اين حكومت از حاتم‏بخشي‏هاي نامشروع از بيت المال خبري نيست! در اين حكومت از معامله‏گري‏هاي سياسي و خريدن افراد با پول خبري نيست! بر اين اساس است كه اولين درگيري‏ها عليه حكومت مولا از سوي اينان شروع مي‏شود!

اينان بر آن بودند تا در سايه حكومت عدل علوي به امارتي دست يابند تا راحت‏تر و بهتر بتوانند به آمال دنيوي خويش برسند، ولي پاسخ رد از مولا شنيدند:


  • دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد مدعي خواست كه آيد به تماشاگه راز

  • مدعي خواست كه آيد به تماشاگه راز مدعي خواست كه آيد به تماشاگه راز

به هنگامي كه آهنگ شورش را آغاز كردند پيامي خدمت مولا فرستادند كه درخواست ما اين است كه يكي از ما حاكم كوفه شويم و ديگري حاكم بصره!!

مولا به آن‏ها پيام داد:

«ايها الشيخان احذرا من سطوة الله و نقمته و لاتبغيا للمسلمين غائلة و كيدا و قد سمعتما قول الله تعالي تلك الدار الآخرة نجعلها للّذين لايريدون علوا في الارض و لا فسادا والعاقبة للمتقين؛13 اي دو پير مرد از خشم و قهر خداي بپرهيزيد و عليه مسلمين توطئه نكنيد، در حالي كه گفتار خداوند را شنيده‏ايد كه فرمود سراي آخرت را براي كساني برگزيديم كه خواهان فساد در روي زمين و سركشي نباشند و عاقبت نيك از آن تقوا پيشه‏گان است.»

در سخن ديگر فرمود: «واعلما اني لااشرك في امانتي الاّ من ارضي بدينه و امانته من اصحابي و من قد عرفت دخيلته؛14 بدانيد در اين امانتي كه خداي به من سپرده جز كساني كه از دينشان راضي‏ام و از امانت‏داريشان خرسندم و لياقت آن‏ها را احراز كرده باشم فردي را شريك نمي‏سازم.»

ابن ابي الحديد گويد: «طلحه و زبير به هوس رياست كوفه و بصره با علي(ع) بيعت كردند، ولي آن گاه كه پايداري علي(ع) را در دين و تصميم محكم و سازش ناپذيري وي را ديدند و مشاهده كردند كه علي(ع) مصمم است تا خط اصلي حكومتي‏اش را بر مبناي كتاب و سنت پيامبر گرامي اسلام قرار دهد، سر به شورش برداشتند.»15

اين اولين اصل اساسي در حكومت عدل علوي است، «حاكميت ارزش‏هاي الهي». به اميد آن كه اين اصل پيوسته به عنوان محور اساسي براي همه كارگزاران نظام مقدّس اسلامي مطرح بوده باشد و براي آن‏ها تنها «ارزش‏هاي الهي» مطرح باشد و بس! نه معيارهاي خطي و جناحي! كه مقام معظّم رهبري فرمود: امروز بايد مسأله پاي‏بندي به ارزشها محور تقسيم باشد يعني آنان كه پاي‏بند به ارزش‏ها هستند محرم و همراه انقلابند و آنان كه پشت به اين ارزش‏ها كنند و محور رفتارشان را ارزش‏هاي الهي تشكيل ندهد، نامحرمند و بيگانه با انقلاب!

سخن را با اين جمله زيبا از مرحوم شهيد مظلوم آية الله دكتر بهشتي به پايان مي‏برم:

تا انقلاب ارزش‏ها در جامعه پديد نيايد، هرگز نمي‏توان گفت انقلابي پديد آمده است.

به ياري خداوند در مقاله آينده ديگر اصول اساسي حكومت مولا علي(ع) را مورد بحث قرار مي‏دهيم ان‏شاءالله.

1 ) فروع كافي، ج5، ص34 و روضة‏المتقين ج8، ص117 تا ص122.

2 ) نهج البلاغه، خطبه108، در نسخه صبحي صالح، معجم و... پوستين واژگونه كنايه از دگرگون شدن است.

3 ) نهج البلاغه، خطبه 16.

4 ) همان، خطبه 131.

5 ) همان، خطبه3.

6 ) همان، خطبه 37.

7 ) همان، خطبه 136.

8 ) رسالت خواص، سيد احمد خاتمي، ص60 و 61.

9 ) الغدير، ج8، ص282 (به نقل از صحيح بخاري كتاب الجهاد باب بركة الغازي في ماله، ج5، ص21.

10 ) الغدير ، ج8، ص286.

11 ) همان، ص283.

12 ) همان، ص286.

13 ) شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج11، ص16.

14 ) همان، ج10، ص231.

15 ) همان، ج11، ص10.