نام انسان از واژه ى ''انس'' گرفته شد. در انسان غريزه ى دوست يابى وجود دارد و آنگاه كه ''هورمون بلوغ'' در خون نوجوان ريخته شد، غريزه ى ''همسرخواهى'' در جوان رشد مى كند، به دنبال يافتن همسر و شريك زندگى است.
پس عشق ورزى يك غريزه است، از نعمتهاى الهى است كه انسان آثار خود را دوست دارد و به آن عشق مى ورزد. انسان زن و فرزند خود را دوست دارد و نسبت به آنان عشق مى ورزد. پس چرا در روانشناسى تربيتى و تعاليم اسلامى، رهنمودهاى نسبت به كنترل و تعديل عشق ورزى وجود دارد؟
اصل ''غريزه ى عشق ورزى'' در انسان يك حقيقت زيباست اما اگر چونان ديگر غرائز طغيان كند، و جايگا اصلى خود را بازنيابد، و در هرجا و نسبت به هركسى رنگ تعلق پذيرد خطرناك است.
غريزه ى عشق ورزى چون غريزه ى شهوت بايد قانونمند شود. بودند انسانهائى كه با عشق ورزى جاهلانه نسبت به زنى آلوده، زندگى خود را تباه كردند، يا كشورى را به آتش كشيدند. يا چون طاغوت زمان حضرت يحييح پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم كه مى خواست با دختر خود ازدواج كند و چون آن بزرگ پيامبر الهى مخالفت كرد، سر مقدس او را بريد و براى طاغوت ديگرى هديه فرستاد.