علوم حديث ـ شماره 18 ، زمستان1379
موسوعة امام على(ع) كه به همت استاد ارجمند, جناب حجة الاسلام و المسلمين محمدى رى شهرى و با همكارى محقّقان محترم مركز تحقيقات دارالحديث تدوين و منتشر است, دائرة المعارف ارزشمندى است كه هدف آن, بررسى ابعاد مختلف زندگى آن حضرت و راهيابى به گستره دانش و شخصيّت انسان والايى است كه الگو و اسوه كاملى براى راهيان كمال و صاحبان بصيرت به شمار مى رود.
يكى از مهم ترين بخش هاى زندگى آن حضرت, روش حكومتى و سياست ايشان است كه نمونه مجسّم و روشن زندگانى رسول خدا(ص) است. به همين دليل و نظر به اهمّيت اين موضوع در بررسى سيره آن امام همام, از مجموعه وزين موسوعة الإمام على(ع),جلد چهارم آن كه به موضوع سياست هاى امام على(ع) و اصلاحات در جامعه پس از رسول خدا اختصاص دارد, به طور ويژه مورد توجه قرار گرفته و توسط محقّق ارجمند, جناب حجة الاسلام والمسلمين مهدى مهريزى به زبان فارسى ترجمه شده است. اين كتاب, با عنوان سياست نامه امام على(ع) در دست انتشار است.
نوشتارى كه پيش روى شما قرار دارد, برداشتى است از اين اثر گرانسنگ كه با توجه به گنجايش محدود يك مقاله مى تواند تنها يك معرفى كوتاه براى آن به شمار آيد.
اين كتاب, حاوى بيش از 700 حديث يا نقل تاريخى است و شامل يك درآمد و ده فصل است.
در درآمدِ كتاب, سياست در دو مكتب علوى و اموى مورد بررسى و مقايسه قرار گرفته است و با ارائه تعريفى از سياست, از سياستمدارى امام على(ع) دفاع شده است.
در فصل اوّل, مسئله بيعت با امام على(ع) و پذيرش حكومت توسط ايشان مطرح مى گردد.
پس از رحلت پيامبر(ص), امام على(ع) ـ كه منصوص و منصوب پيامبر(ص) بود ـ جامه عزلت در بركشيد و به غارت رفتن ميراث رسول اللّه را به نظاره نشست.[1] امام(ع) اگرچه خود را بر حق مى دانست و سعى در گرفتن حق خود داشت؛ لكن زمانى كه معلوم شد مسلمانان با ايشان همراه نيستند و زمينه پشتيبانى عمومى از خلافت ايشان وجود ندارد, براى جلوگيرى از اختلاف و افتراق بين مسلمانان و اصل اسلام و تعاليم حكومت(ص), 25 سال سكوت كرد.
بعد از 25 سال, شرايط جديدى حاكم شده بود و اصحاب رسول اللّه(ص) و همچنين انقلابيون مصر و بصره و كوفه ـ كه نتيجه دورى از تعليمات رسول اللّه را به عيان ديده بودند ـ, با درخواست قبول خلافت, به ايشان رو كردند؛[2] امّا امام(ع) كه مى دانست مردمْ طاقت حكومت خدايى او را ندارند, ابتدا اين امر را قبول نمى فرمود و در نهايت, چون از استقبال مردمْ كاسته نشد, پس از اتمام حجت بر آنها خلافت را پذيرفت و دست در دست بيعت كنندگان گذارد.
اينك حجّت بر خود آن حضرت نيز تمام شده و پديدآوردن حكومت صالحان, ممكن شده بود و او كسى نبود كه از زير بال مسئوليت, شانه خالى كند. پس اين مسئوليت خطير را با هدف زنده كردن سيره و سنّت پيامبر اكرم(ص) پذيرفت و با شعار قرار دادن كتاب خدا و سنّت پيامبر(ص) و طرد سياست هاى خلفاى پيشين, پرچم حكومتى را برافراشت كه با چشيدن طعم عدالت ناب, براى هميشه در تاريخ بشر, منحصر به فرد باقى ماند.
فصل دوم به اصلاحات علوى اختصاص دارد.
امام(ع) پس از بيعت مردم و رسيدن به قدرت سياسى, بلافاصله اصلاحات حكومتى را با شعار عدالت اجتماعى و اقتصادى آغاز كرد. او فلسفه پذيرش حكومت را ايجاد اصلاحات اعلام كرده بود و معتقد بود كه در مدتى كه از صحنه سياسى جامعه دور بوده, جامعه اسلامى دگرگون شده و آنچه اكنون به نام حكومت اسلامى مطرح است, فاصله زيادى با اسلام و سيره و سنّت رسول خدا(ص) دارد, و از سوى ديگر, خوب مى دانست كه ارائه راه جديد و اصلاح علوى كه همان اصلاحات محمدى(ص) است, در شرايط سياسى جارى با مزاج جامعه سازگار نيست و اين مردم,طاقت حكومت خدايى او را ندارند.
امام على(ع) مى دانست كه مبارزه با تحريفات, تنش هاى سياسى فراوانى را به دنبال خواهد داشت, و اصلاحات عميق سياسى و اجتماعى نيازمند سياستگذارى و برنامه ريزى بسيار دقيق و حساب شده است. از اين رو, در برخورد با انحرافات, شتابزده عمل نكرد؛ زيرا برخورد ناگهانى با همه انحرافاتى كه جامعه اسلامى سال ها با آنها خوگرفته بود, به نارضايتى همگان و تفرقه و سست شدن حكومت مى انجاميد. بدين ترتيب, اصلاحات را به دو دسته تقسيم كرد:
1ـ مبارزه با مفاسد ادارى و اقتصادى,
2ـ مبارزه با انحرافات فرهنگى.
فصل سوم به سياست هاى ادارى اختصاص دارد و: صداقت, حق محورى, قانونگرايى, انضباط ادارى, شايسته سالارى, تأمين نيازهاى كارگزاران, بازرسى عملكرد كارگزاران و نظارت بر آنها, منع قبول هديه و رشوه و قاطعيت توأم با مدارا, از اصلاحات در نظام ادارى امام على(ع) به شمار مى روند.
فصل چهارم برجسته ترين مبانى سياست هاى فرهنگى امام(ع) را: توسعه تعليم و تربيت, تصحيح فرهنگ عمومى, حقگرايى در پيروى از شخصيت ها, آزادى انتقاد و ممنوعيت چاپلوسى و انتقادهاى ويرانگر معرفى مى كند.
فصل پنجم, سياست هاى اقتصادى است. در اين زمينه اساسى ترين پايه هاى سياست آن حضرت, عبارت اند از: ترويج فرهنگ كار, توسعه كشاورزى و صنعت و تجارت, نظارت مستقيم بر بازار, سياست اخذ ماليات, سرعت در توزيع اموال عمومى, محوريّت عدالت اجتماعى, حداقل رفاه براى همگان, ممنوعيت بخشش از اموال عمومى, امتياز ندادن به نزديكان و صرفه جويى در هزينه كردن اموال عمومى.
اصول سياست هاى اجتماعى كه در فصل ششم مورد بحث قرار گرفته, عبارت اند از: عدالت اجتماعى, پاسدارى از حقوق مردم, رعايت حقوق متقابل مردم و رهبر, توسعه آزادى هاى مشروع و سازنده, مهر و شفقت با مردم, حمايت از ستمديدگان, تأسيس دفتر مراجعات براى رسيدگى مستقيم به مشكلات مردم و تلاش براى ايجاد وحدت و همدلى در جامعه.
در نظام علوى,امر قضا و داورى جايگاه مهمى دارد. اصول سياست هاى قضايى امام على(ع) عبارت اند از: گزينش بهترين ها براى تصدّى مَسند قضا, تأمين نيازهاى مادى قُضات, تأمين امنيت شغلى قضات, رعايت آداب قضا (مخصوصاً عدالت), نظارت دقيق بر عملكرد داوران, وحدت رويه قضائى, تساوى همگان در برابر قانون, و در نظر داشتن مصالح نظام اسلامى در صدور حكم. اينها محورهاى عمده فصل هفتم به شمار مى رود.
فصل هشتم به سياست هاى امنيتى امام على(ع) اشاره دارد و يكى از دلايل پذيرفتن حكومت را از جانب خويش, اقدام به اصلاحات امنيتى ذكر مى كند. پايه هاى سياست هاى امنيتى امام, عبارت اند از: تأسيس نظام اطلاعاتى كارآمد, تشنّج زدايى, هشيارى و زمان شناسى, قانونگرايى در برخورد با مجرمان, و مدارا با مخالفان سياسى (غير توطئه گر).
فصل نهم به سياست هاى نظام ـ دفاعى امام على(ع) اختصاص دارد. در حوزه فعاليت هاى نظامى, امورى كه بيشتر مدّ نظر امام(ع) بودند, عبارت اند از: اهتمام به آموزش هاى رزمى و سازماندهى سپاه, تشكيل نيروى مخصوص, تقويت بنيه معنوى رزمندگان, تدبير و زيركى در جنگ, رعايت اخلاق در جنگ, آغازگر نبودن در جنگ, مصون دانستن فرستادگان دشمن, اقامه حجّتْ قبل از شروع جنگ, و خوش رفتارى با بازماندگان دشمن (پس از جنگ).
آخرين فصل كتاب را سياست هاى بين المللى و جهانى امام على(ع) تشكيل مى دهد. عناوين اين بخش از كتاب, عبارت اند از: سياست هايى كه ضامن بقا و دوام دولت ها هستند, سياست هايى كه به سقوط دولت ها مى انجامند,و سياست هايى كه در ارتباطات بين المللى كارآيى دارند.
از ويژگى هاى اين اثر, پرداختن به پرسش هاى موجود در عرصه سياستمدارى امام على(ع) است و سؤال هايى از اين دست را پاسخ مى دهد:
1ـ چرا امام على با معاويه بيعت نكرد تا حكومتش اقتدار يابد و آن گاه او را عزل كند؟
2ـ چرا امام على با روش مردُمدارى و سيره عادلانه اش تنها ماند؟
1. نهج البلاغه, خطبه3. 2. همان,نامه 54 و خطبه هاى 54 و 92. 3 . همان, خطبه 15. [1] . نهج البلاغه, خطبه3. [2] . همان,نامه 54 و خطبه هاى 54 و 92.