کرامات العلویه

علی میرخلف زاده

نسخه متنی -صفحه : 132/ 119
نمايش فراداده

11) اقيانوس انديشه

بولس سلامه مسيحى مىگويد:

آرى من يك مسيحى هستم ولى ديده باز دارم و تنگ بين نيستم من يك مسيحى هستم كه درباره شخصيت بزرگى صحبت مىكنم كه مسلمانان درباره او مىگويند خدا از او راضى است.

صفا با اوست و شايد هم خدا به او احترام مىگذارد و مسيحيان در اجتماعات خود از وى سخن گفته از تعليمات او سرمشق مىگيرند و دينداريش را پيروى مىنمايند، از آنجا كه در آئينه تاريخ مردم پاك و نفس كش بخوبى نمايان هستند مىتوان على عليه السلام را بزرگتر از همه آنها شناخت.

او بطورى از وضع رقت بار يتيمان و فقيران متاءثر و غمگين مىگشت كه حالت وحشتناكى بخود مىگرفت.

اى على شخصيت تو مرتفع تر از مدار ستارگان است و اين خصائص نوراست كه پاك و منزه باقى مانده گرد و غبار نمى تواند آن را لكه دار و كثيف نمايد.

آن كس كه از حيث شخصيت ثروتمند و غنى است هرگز نمى تواند فقير باشد، نجابت و شرافت او با غم ديگران عالى تر و بزرگتر شده است، شهيد راه ديندارى و ايمان با لبخند و رضايت درد و مشقت را مىپذيرد.

اى استاد ادب و سخن شيوه گفتار تو مانند اقيانوس است كه در عرصه پهناور آن روح ها بهم مىرسند و به يكديگر مىپيوندند.


  • شكوه جلوه انوار كبرياست على على است با حق و حق با على است در همه جا از اين جهت شده نامش ز نام حق مشتق فراز حلقه انگشتر رسول امين اگر رسول امين خود مدينة العلم است گره ز توبه آدم گشود و آدم گفت پس از خداى توانگر گره گشاست على

  • قوام فلسفه كل ما سواست على مگو خدا كه نماينده خداست على كه بين جمله اسماء حق طلاست على به قدر و رتبه نگينى گرانبهاست على به شهر علم نبى نص بابهاست على پس از خداى توانگر گره گشاست على پس از خداى توانگر گره گشاست على