مرحوم عالم جليل القدر حضرت آية اللّه شيخ على اكبر نهاوندى رضوان اللّه تعالى عليه در كتاب شريف خزينة الجواهر صفحه ششصد و يك از يكى از ثقات ساكن نجف اشرف نقل فرموده اند كه زنى بزيارت آقا اميرالمؤمنين على عليه السلام آمد كه جهت خرج و مخارج خود دوازده تومان آورده بود، اتفاقا بعد از چند روز رفيقش و همسفرش پولهايش را به سرقت برد.
آن زن بيچاره وقتى كه آمد جهت مخارج روزانه اش پول بردارد ديد پولى در كار نيست خيلى منقلب و مضطرب شده. خدايا در اين شهر غريب و بى كس چه كار كنم! خدايا من فردى آبرومندم، بفريادم برس، خلاصه راه چاره را در اين ديد كه خدمت فريادرس بيچارگان آقا على عليه السلام برود و خواسته اش را با آقا اميرالمؤمنين عليه السلام در ميان گذارد.
زن درمانده آمد حرم آقا على عليه السلام و كنار ضريح و عرض مىكند يا على پولها را به هزار مشقّت و سختى بدست آوردم كه بزيارت شما بيايم و حال در اين شهر غريب و وامانده ام... والا ن اين پول را از شما مىخواهم.
بعد از درد دل به خانه برگشت ديد همسفرش دست و پايش شل و فلج و دهانش كج گرديده. زن ناراحت شده و از همسفرش پرسيد چه شده چرا اينطورى شدى
گفت بيا پولت را بگير كه امام على عليه السلام مرا زد. بيا و مرا ببخش، آن زن پولها را گرفت و آن زن سارقه را بخشيد و از آن پول استرى خريد كه در صحن مقدّس آقا على عليه السلام آب بكشد و قدرى را خرج كرد.
زن سارقه توبه نمود و بوسيله توسل به حضرت على عليه السلام شفا يافت.