صفحهى 507
وَاللهِ مَا أَنْكَرُوا عَلَيَّ مَنْكَراً، وَلاَ جَعَلُوا بَيْنِي وَبيْنَهُمْ نِصْفاً. وَإنَّهُمْ لَيَطْلُبُونَ حَقًّا هُمْ تَرَكُوهُ، وَدَماً هُمْ سَفَكُوهُ، فَإنْ كُنْتُ شَرِيكَهُمْ فِيهِ، فَإنَّ لَهُمْ نَصِيبَهُمْ مِنْهُ، وَإنْ كَانُوا وَلُوهُ دُونِي فَمَا الطَّلِبَةُ إلاَّ قِبَلَهُمْ. وَإنَّ أَوَّلَ عَدْلِهِمْ لَلْحُكْمُ عَلَى أَنْفُسِهِمْ. إنَّ مَعِي لَبَصِيرَتِي مَا لَبَسْتُ وَلاَ لُبِسَ عَلَيَّ. وَإنَّهَا لَلْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ فِيهَا الْحَمَأُ وَالْحُمَّةُ، وَالشُّبْهَةُ الْمُغْدِفَةُ; وَإنَّ الاَْمْرَ لَوَاضِحٌ; وَقَدْ زَاحَ الْبَاطِلُ عَنْ نِصَابِهِ، وَانْقَطَعَ لِسَانُهُ عَنْ شَغَبِهِ. وَايْمُ اللهِ لاَُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ، لاَ يَصْدُرُونَ عَنْهُ بِرِيٍّ، وَلاَ يَعُبُّونَ بَعْدَهُ فِي حَسْي!
به خدا سوگند آنها (آتش افروزان جنگ جمل) هيچ ايراد (منطقى) بر من نداشتند، و ميان من و خود انصاف را مراعات ننمودند، آنها حقى را مطالبه مىكنند كه خود آن را ترك نموده اند! و انتقام خونى را مىخواهند كه خود آن را ريخته اند! اگر من در ريختن اين خون (فرضاً) شريك آنها بودم آنان نيز در آن سهمى دارند. و اگر خودشان به تنهايى اين كار را كرده اند، بايد انتقام را از خود بگيرند! و نخستين مرحله عدالت اين است كه خودرا محكوم كنند، من بصيرت و بينايى خويش را به همراه دارم (و حقايق كاملاً بر من روشن است). هيچ امرى را بر كسى مشتبه نساخته ام و چيزى نيز بر من مشتبه نشده است. آنان همان گروه سركش و ستمگرند كه (پيامبر از آنها به من خبر داد و فرمود:) فساد و