سیاست و حکومت در سیره امام سجاد (ع)

سید احمد خاتمی

نسخه متنی
نمايش فراداده

سياست و حكومت در سيره امام سجاد(ع)

نويسنده: حجة‏الاسلام والمسلمين سيد احمد خاتمي

مدخل

امام سجاد ـ عليه‏السلام ـ و حضرت زينب ـ سلام الله عليهاـ دو ركن اساسي نهضت سالار شهيدان، ابي عبدالله(ع) هستند كه بي‏ترديد دوام و بقاي نهضت حسيني مديون فداكاريهاي آنهاست.

متاسفانه چهره قهرمانانه امام سجاد(ع) توسط بعضي از دوستان ناآگاه و دشمنان آگاه تحريف شده و از امام به عنوان چهره‏اي پيوسته بيمار و كنار از مسائل سياسي !! ساخته‏اند. بي ترديد اين تلقي نسبت به ساحت مقدس اين امام شجاع و خستگي‏ناپذير ظلمي سترگ است !

زنده‏ترين دليل مطلب خطبه‏هاي افشاگرانه امام سجاد(ع) در كوفه و شام و موضع سازش ناپذير امام با ستمگران و برخورد خشمگينانه با عالمان درباري است. در اين زمينه در مجالي ديگر به تفصيل سخن گفته‏ايم. در اين مقاله برآنيم شاهدي ديگر بر حضور فعال سياسي امام(ع) در صحنه سياسي آورده تا اندكي از حق آن امام مظلوم ادا شده باشد. بنابراين، موضع‏گيري حضرت را در باره دو قيام گسترده‏اي را كه در زمان وي صورت گرفت يعني قيام توابين و قيام مختار به مخاطبان آشنا تقديم مي‏كنيم:

از جمله مباحثي كه در سيره سياسي حضرت امام زين‏العابدين(ع) بايد مورد توجه قرار گيرد. موضع امام(ع) در برابر قيام توابين و قيام مختار است. براي بررسي دقيق اين موضوع بايد چند نكته به عنوان تغذيه اين بحث مورد توجه قرارگيرد:

مشروعيت قيام

1 ـ امامان شيعه(ع) پيوسته به شيعيان سفارش مي‏كردند، زير هر علمي ـ كه تحت عنوان قيام بلند شد ـ قرارنگيريد، بلكه ابتدا مشروعيت آن قيام را احراز كنيد، آن گاه با آن همراه شويد كه در غير اين صورت خونتان هدر خواهد شد و چنين تعليل مي‏فرمودند كه شما دو جان نداريد كه با يكي تجربه كنيد و با ديگري زندگي !! يك جان بيش تر نيست:

«عن عيص بن القاسم قال سمعت اباعبدالله(ع) يقول عليكم بتقوي الله وحده لا شريك له و انظروا لانفسكم فوالله ان الرجل ليكون له الغنم فيها الراعي فاذا وجد رجلا هو اعلم بغنمه من الذي هو فيها يخرجه و يجي بذلك الرجل الذي هو اعلم بغنمه من الذي كان فيها و الله لو كانت لاحدكم نفسان يقاتل بواحدة يجرب بها ثم كانت الاخري باقية يعمل علي ما قد استبان لها و لكن له نفس واحدة اذا ذهبت فقدوالله ذهبت التوبة فانتم احق ان تختاروا لانفسكم ان اتاكم آت منّا فانظروا علي ايّ شي‏ء تخرجون و لاتقولوا خرج زيد فان زيدا كان عالماً صدوقاً و لم‏يدعكم الي نفسه و انما دعاكم الي الرضا من آل محمد(ص) و لوظهر لوفي بما دعاكم اليه انما خرج الي سلطان مجتمع لينقضه؛1 عيص بن قاسم گويد، امام صادق(ع) فرمود: بر شما باد به تقوا از خداوندي كه شريكي براي او نيست و اين كه مراعات جان خود را بكنيد. به خدا قسم اگر كسي گوسفنداني را به دست چوپاني بسپارد آن گاه چوپان بهتري بيابد چوپان قبلي را كنار زده، او را گزينش مي‏كند. به خدا قسم اگر شما دو جان مي‏داشتيد كه با يكي تجربه مي‏كرديد و با ديگري زندگي مانعي از بي‏احتياطي نبود!! و لكن شما يك جان بيش تر نداريد كه اگر بيهوده آن را از دست دهيد ديگر زمينه‏اي براي توبه هم نخواهيد داشت. پس سزاوار آن است كه جانتان را هدر نداده (و زير هر علمي قرار نگيريد) اگر كسي از ما دم زد و قيام كرد (زود تحت تاثير قرار نگيريد) و ببينيد، انگيزه چيست (و هر قيام گري را به زيد قياس نكنيد و) نگوييد زيد قيام كرد كه (حساب او از ديگراني كه با انگيزه هاي غيرالهي قيام كردند جداست) زيد عالم بود، راست گو بود و شما را دعوت به خود نمي‏كرد (او هرگز در پي حاكميت و به مسند نشاندن خويش نبود بلكه) هدف زيد تحصيل رضايت آل محمد بود و اگر پيروز مي‏شد به عهدش وفا كرده (و امامت را به امام حق مي‏سپرد) او قيام كرد تا هيمنه و قدرت سلطه گران غاصب را بشكند...»

از اين روايت استفاده مي‏شود در زمان امام صادق ـ عليه‏السلام ـ فرصت طلبان فراواني با سوء استفاده از محبوبيت فوق العاده اهل بيت و نام آتها در صدد به قدرت رسيدن خود بودند كه نمونه بارز آن قيام بني العباس بود. قيامي كه انگيزه‏هاي جاه طلبانه از آغاز تا پايان آن موج مي‏زد! و متاسفانه گاه بعضي از دوستان و برخي از بستگان امام(ع) هم اغفال مي‏شدند و تحت تاثير قرار مي‏گرفتند. سخن امام صادق(ع) اين است كه تحت تاثير اين فرصت طلب هاي شياد قرار نگيريد و بيهوده جانتان را هدر نكنيد و تا مشروعيت كامل قيامي برايتان محرز نشده در آن شركت نجوييد.

2 ـ از آن جا كه بسياري از قيام هاي دوره‏امام(ع)، قيام‏هاي مسلحانه و ضد طواغيت بود و مشي امامان، به ويژه امام سجاد (ع) واردنشدن در اين قيام ها بوده است، ما براي آن كه نظر امامان(ع) را در مورد اين قيام‏ها دريابيم بايد سراغ شواهد و قرائن برويم تا حقيقت را دريابيم، چه بسا در مسير تحقيق گاه به مذمت امامي از قيام يا سردار قيام برخوريم، لكن اين نمي‏تواند دليل بر محكوم بودن آن قيام باشد، زيرا چه بسا امام بااين مذمت تنها مي‏خواسته ارتباط خود را با قيام تكذيب كند كه اين امري كاملا طبيعي است. بنابر اين قضاوت پيرامون قيام‏هاي دوران ائمه(ع) كار آساني نيست، بايد با حوصله، مجموع شواهد و قرائن را كنار هم گذارد تا به يك جمع بندي صحيح و منطبق با واقع رسيد.

3 ـ مجموعه قيام‏هايي كه در دوره‏هاي بعد از امام حسين(ع) صورت گرفته‏است بر دو نوع است: الف) قيام‏هايي كه با اهداف و انگيزه هاي شيطاني و قدرت طلبي صورت گرفته‏است، هرچند در ظاهر دوستي اهل بيت(ع) ، بويژه خون خواهي سالار شهيدان حسين(ع) را يدك مي‏كشيدند. نمونه بارز و عيني اين نوع قيام ها، قيام «بني العبّاس» است. اينان هدفي جز رسيدن به حكومت نداشتند، لذا وقتي به قدرت رسيدند اگر نگوييم بيش از بني اميه، لااقل بمانند آنها جنايت كردند و فرزندان فاطمه (س) را به شهادت رساندند.

4 ـ قيام هايي كه با اهداف و انگيزه‏هاي الهي بود و تنها انگيزه مقدس ظلم ستيزي را دنبال مي‏كرد و در صورت پيروزي در قيام بدون ترديد قدرت را به صاحب اصلي آن، يعني امامان شيعه(ع) تحويل مي‏دادند.

نمونه بارز اين قيام، قيام شهيد، زيدبن علي بن الحسين(ع) است كه در نهايت قداست بود و شهيد «زيد» از معتقدين امامت امام صادق(ع) بود و اگر پيروز مي‏شد به تصريح امام صادق(ع) ـ لو ظفر لوفي ـ قدرت را به حضرت واگذار مي‏كرد.

امامان شيعه(ع) قيام هاي نوع اول را محكوم و قيام‏هاي نوع دوم را مورد تاييد قرارمي‏دادند(البته نه به صورت علني، بلكه نوعاً مخفيانه آنها را مورد تاييد قرار مي‏دادند).

با توجه به اين سه مقدمه اينك به بيان موضع امام سجاد(ع) پيرامون قيام توابين و قيام مختار مي‏پردازيم:

قيام توابين

سخنراني‏هاي افشاگرانه حضرت امام سجاد(ع) و زينب كبري، سبب شد كه وجدان هاي خفته بيدار شده و انگيزه انتقام خواهي و خون خواهي در جان‏ها زنده شود. قيام توابين با همين انگيزه شروع شد. اولين جرقه‏هاي آن بلافاصله بعد از شهادت امام حسين(ع) درگرفت و به صورت علني در سال 65 هـ.ق شروع شد.

ماهيت قيام توابين

اين قيام انگيزه مقدس انتقام خواهي از خون سالار شهيدان را دنبال مي‏كرد. در قداست اين انگيزه اين جمله امام سجاد(ع) شاهد خوبي است كه : به عمويش محمدبن حنفيه فرمود:

«يا عم لو ان عبداً زنجيّاً تعصب لنا اهل البيت لوجب علي‏الناس موازرته ...؛2 عموجان اگر يك برده سياهي هم به حمايت از مابرخاست بايد مردم او را ياري كنند.»

ماهيت قيام‏ها را معمولاً از سه راه مي‏توان شناخت:

1 ـ بررسي چهره رهبري نهضت ؛

2 ـ سيماي همراهان ؛

3 ـ شعارها.

رهبري اين نهضت را سليمان بن صرد خزاعي به عهده داشت. از چهره‏هايي كه قبل از فتح مكه مسلمان شده و با پيامبر اكرم همراه بودو بعد هم در ركاب مولي علي(ع) در تمام جنگ هاي حضرت حضور داشته است.

«شهدالمشاهد كلّها مع علي(ع) ؛3 در تمام مشاهد باامام علي(ع) بوده است.»

و او در ماجراي كربلا محبوس و در زندان ابن زياد بوده است.

ديگر چهره‏هاي اين قيام كه مي‏توان آنها رااز سران نهضت، ناميد، عبارت اند از:

1 ـ مسيب بن نجيبه فزاري ؛

2 ـ عبدالله بن سعد نفيل ازدي؛

3 ـ عبدالله بن واحد تميمي ؛

4 ـ رفاعة‏بن شدّاد.

آن چه در مجموع اظهارنظرهاي اينان ديده مي‏شود انگيزه مقدّس خون خواهي سالار شهيدان(ع) است و گفتار ديگر هواداران اين قيام هم در همين راستا مي‏باشد.4

شعارهاي اين نهضت هم تماما شعارهاي خون خواهي سالار شهيدان بوده است.

به عنوان نمونه برخي از شعارهاي آنها را مي‏آوريم:


  • لابل نريد الموت والعتاقا؛ «لا كوفة نبغي و لا عراقا

  • «لا كوفة نبغي و لا عراقا «لا كوفة نبغي و لا عراقا

نه كوفه را مي‏خواهيم و نه عراق را، بلكه مي‏خواهيم در راه خدا جان ببازيم و از عذاب رهايي يابيم.»

قد اتكلت سيدي عليك «يا رب اني تائب اليك

پروردگارا به درگاهت توبه مي‏كنم و فقط اعتمادم بر تو است اي آقاي من!.»

اينها برخي از شعارهاي اين نهضت است!5

با توجه به اين ويژگي‏ها اين قيام مقدّس را «انتحار» ناميدن ، بي مهري به ايثارگران و فداكاران است. انتحار يعني چه؟ يعني آن كه قيام كنندگان هدف نداشتند ؛ كه دروغ است. و اگر مقصود اين است كه هدفشان پيروزي نبود، مگر قيام مقدّس آن است كه هميشه پيروزي در پي داشته باشد؟ قيام مقدّس آن است كه در پي انجام وظيفه باشد و بدون ترديد قيام اين آزادمردان از سرِ سوز و احساس و مسئوليت و هدف اوليه آنها انتقام از خون ياران بوده است، هرچند اگر پيروز مي شدند، به چيزي كم‏تر از حكومت اهل بيت(ع) راضي نمي‏شدند.

امام سجاد(ع) و قيام توابين

با توجه به شرايط حسّاس و بحراني و خفقاني دوره امام سجاد(ع) و موضع تقيه حضرت، توقع بياني صريح از حضرت در حمايت از اين قيام، نا به جاست و حتّي برعكس بايد انتظار نكوهش را هم از امام داشت و لكن وقتي مجموع قرائن و شواهد را كنار هم مي‏گذاريم، تقريباً اطمينان به رضايت امام(ع) به اين قيام پيدا مي‏كنيم.

1 ـ سليمان بن صُرَد، يك فقيه مسلم بوده و او خوب مي‏دانسته كه قيام بدون رضاي امام انتحار است، طبيعي است كه بدون رضايت امام دست به اين اقدام نزند.

2 ـ اين قيام از سوي شيعيان اهل بيت مورد استقبال قرارگرفت

«فكان يجيبهم القوم بعدالقوم والنفر بعد النفر؛6 گروه، گروه پاسخ مثبت مي‏دادند.»

بدون ترديد اين تحركات از نظر امام، غايب نمانده و اگر نقد و نكوهشي بود ابراز مي‏داشت.

3 ـ همان گونه كه در روايت امام سجاد(ع) ديديم، امام تاييد هر حركتي كه در حمايت از اهل بيت باشد واجب مي‏دانست و اين قيام انگيزه‏اي جز حمايت از اهل بيت نداشت.

در آغاز اين قيام سليمان بن صرد، چنين ايراد خطابه كرد:

ما براي حسين(ع) نامه نوشتيم و دعوت كرديم.او آمد و از ما كمك خواست ما كمك نكرديم. نتيجه آن شد كه فاسقان او را هدف تيرهاي خود ساختند و او راكشتند و بي شرمي رااز حد فزون كردند، حتي او را عريان ساختند، آگاه باشيد، بايد قيام كنيد كه خدا را به خشم آورده‏ايد. نزد همسران و بچه هايتان برنگرديد، مگر آن كه خدا را راضي كنيد.

«والله ما اظنه راضيا دون ان تناجزوا من قتله او تبيروا لاتهابوا الموت فوالله ما هابه امرئ قطّ الاذلّ؛7 به خدا قسم گمان نمي‏كنم. او راضي شود، مگر آن كه انتقام از قاتلان او بگيرد و يا كشته شويد، از مرگ نهراسيد به خدا قسم هر كس از مرگ هراس به خود راه دهد ذليل خواهد شد.»

بنگريد به اين سخنان چگونه شور و حماسه و غيرت از آن مي‏بارد!! با اين شواهد و قرائن، مي‏توان تأييد امام سجاد(ع) را دريافت. و در كتاب تشيع در مسير تاريخ ادعا كرده است كه امام سجاد(ع) مستقيماً با اين قيام در ارتباط بوده8، ولي شاهد عرضه نكرده است.

در پايان بحث از قيام توابين تذكر به اين نكته لازم است كه اين انتقاد بر توابين وارد است كه چرا به موقع از حق حمايت نكردند (ولي اين اشكال بر سليمان بن صرد وارد نيست، چرا كه او به هنگام حادثه عاشورا زندان بوده است.) اگر اين چهارهزار نفري كه در قيام توابين شركت كردند، روز عاشورا به ياري امام حسين(ع) مي‏شتافتند، قطعاً تاريخ تغيير مسير مي داد. در اين مورد سخن مقام معظم رهبري خواندني است:

«... عوام متفرق شدند، ولي چرا آن خواص مؤمني كه اطراف مسلم بودند، متفرق شدند در بين آنها كسان خوبي بودند، بعداً بعضي از آنان در كربلا آمدند شهيد شدند. اما اين جا اشتباه كردند. البته آنهايي كه در كربلا شهيد شدند، كفاره اشتباهشان را دادند، اما از اين ها كساني بودند كه به كربلا هم نيامدند نتوانستند بيايند توفيق پيدا نكردند! بعداً مجبور شدند جزو توابين بشوند، وقتي امام حسين كشته شد، وقتي فرزند پيغمبر از دست رفت. وقتي فاجعه اتفاق افتاد وقتي حركت تاريخ به سمت سراشيب آغاز شد، ديگر چه فايده؟ به همين دليل تعداد توابين در تاريخ چند برابر عده شهداي كربلاست. شهداي كربلا همه در يك روز كشته شدند؛ توابين هم در يك روز كشته شدند، اما شما ببينيد اثري كه توابين در تاريخ گذاشتند يك هزارم اثري كه شهداي كربلا گذاشتند نيست. براي خاطر آن كه اينها در وقت خود نيامدند كار را در لحظه خود انجام ندادند، دير تصميم گرفتند، دير تشخيص دادند.»9

قيام مختار

در رابطه با قيام مختار بايد سه بحث مطرح شود:

1 ـ شخصيت مختار؛

2 ـ ماهيت قيام مختار؛

3 ـ ارتباط امام سجاد(ع) بااين قيام.

شخصيت مختار

از مجموع شواهد تاريخي استفاده مي‏شود، مختار چهره‏اي سياسي و محبّ و شيفته اهل بيت عصمت و طهارت(ع) بوده و هر چند ممكن است، در مسير عمل نقدهايي بر او وارد كنند، ولي در اصل نيّت و انگيزه والا و مقدّس مختار در انتقام گرفتن از خون شهداي كربلا بحثي نيست. او در يكي از سخنانش گفت:

اصلاً زندگي براي من گوارا نيست، مگر آن كه انتقام خون سالار شهيدان را بگيرم.10

و ماجراي منهال و سپاس گذاري مختار از اين كه نفرين امام سجاد(ع) در حق «حرملة» قاتل علي‏اصغر به دست او تحقق پذيرفته، شاهد ديگري بر ارادت مختار به اهل بيت است.11

او انتقام خون شهيدان كربلا را گرفت و بااين كار دل اهل بيت را شاد كرد؛ تا قبل از اين انتقام پيوسته اهل بيت داغ دار بودند.

در رابطه با مختار دو گروه روايت رسيده است: رواياتي كه مختار را مي‏ستايد عمده اين روايات از امام باقر(ع) است كه فضاي نسبتاً باز سياسي پديد آمده بوده است.

در روايتي آمده است: هيچ زن هاشميه‏اي بعد از شهادت امام حسين(ع) موهايش را شانه و خضاب نكرد تا زماني كه مختار سر ابن زياد را براي امام سجاد(ع) فرستاد. و هيچ روزي امام سجاد(ع) خوشحال تر از روزي كه مختار سر ابن زياد را براي امام سجاد(ع) فرستاد نبود. حضرت به شكرانه اين خبر خوش يك بار شتر خرما صدقه داد. در روايات ما ستايش‏هاي فراواني شده، از آنان كه سبب شادي و خوشحالي مؤمني شوند ! حال قضاوت كنيد اجر و پاداش كسي را كه دل امامي را شاد كند!!

در روايتي ديگر حضرت امام باقر(ع) فرمود: به مختار ناسزا نگوييد چون او قاتلين ما را به سزاي عمل ننگين آنها نشاند و زن هاي بي‏شوهر ما را شوهر داد و در شرايط تنگدستي مختار ما را كمك كرد.

در روايتي آمده امام باقر(ع) در «مني» مشغول تراشيدن سر بود. دراين هنگام شخصي اجازه خواست و وارد شد و خواست دست امام(ع) را ببوسد امام(ع) پرسيد تو كي هستي ؟ او گفت من پسر مختارم، امام باقر(ع) از او تجليل كرد، سپس خدمت امام(ع) درد دل كرد كه خيلي عليه پدرم سخن گفته مي‏شود. امام (ع) فرمود چه مي‏گويند؟ او گفت : مي‏گويند مختار كذّاب است. حضرت با ردّ اين اتهام تجليل شايسته اي از مختار كرد و خدمات او را برشمرد!12

گروه دوم رواياتي است كه مختار را مورد مذمت و نكوهش قرار مي‏دهد از جمله:

روايتي از حضرت امام صادق(ع) نقل شده كه: كان المختار يكذّب علي علي‏بن الحسين(ع) مختار پيوسته به امام سجاد(ع) دروغ مي‏بسته است.

روايت دوم روايتي است كه مي‏گويد امام سجاد(ع) هداياي مختار را رد كرد.13

در پاسخ اين روايات دو نكته قابل ذكر است :

1 ـ اين كه سند اين روايات ضعيف است، آن چنان كه محققان فن اثبات كرده‏اند.14

2 ـ در رابطه با شخصيتي كه دشمنان اهل بيت را نابود كرده و خانه‏هاي آنها را ويران كرده و آنها را به اشدّ مجازات رسانده بايد انتظار آن را داشت كه دشمنانشان براي لكه دار كردن چهره آنها احاديث دروغين جعل كنند.

و شاهد ضعف اين روايات تجليل فوق العاده علماي شيعه از مختار است:

مرحوم علامه اميني (ره) در باره او مي‏گويد: «و قد اكبره و نزهه، العلماءالاعلام؛ علماء بزرگ از مختار تجليل كرده و او را از اتهامات بري دانسته‏اند.» آن گاه نام 21 كتاب از عالمان شيعه را ذكر مي‏كند كه از او تجليل كرده‏اند!15

با توجه به آن چه گفته شد روشن مي‏شود كه بسياري از اتهاماتي كه بر مختار وارد كرده‏اند، بي اساس است:

مي‏گويند مختار مدعي وحي بوده و مي‏گفته جبرئيل بر او نازل مي‏شود.16 اين اتهام، اتهامي است آن قدر واهي كه زن جوان مرده را به خنده وامي‏دارد. مي‏گويند: او كيساني و طرف دار امامت محمدبن حنفيه بوده است و معتقد بوده كه او مهدي موعود است كه غايب شده است. جواب اين اتهام آن است كه : اولاً، كيسانيه بعد از مرگ محمدبن حنفيه اعلام موجوديت كردند و مختار در زمان خود محمدبن حنفيه كشته شد.

ثانياً، نه مختار قائل به امامت محمدبن حنفيه بود و نه خود محمدبن حنفيه قائل به امامت خودش، بلكه او به تصريح روايت امام صادق(ع) اقرار به امامت امام سجاد(ع) داشت «عن الصادق(ع) ما مات محمدبن حنفيه حتي اقرّ لعلي بن الحسين(ع).»17

بلي محمد بن حنفيّه به نمايندگي از امام سجاد(ع) چهره معنوي و تقدس قيام مختار بوده است و مدرك آن را بيان خواهيم كرد. پس تهمت كيساني گري كه متأسفانه بعضي نويسندگان معاصر18 هم نوشته‏اند، بي اساس است. مي‏گويند: وقتي امام مجتبي(ع) در مدائن در خانه عموي مختار بستري شد، مختار به عموي خود پيشنهاد كرد كه امام حسن(ع) را به معاويه تحويل دهيم!

پاسخ اين اتهام آن است كه اولاً، سند روايت ضعيف است، چون مرسل است. ثانياً، در روايتي آمده مختار به اين وسيله مي‏خواسته عمويش را امتحان كند و اگر عمويش تصميم مي‏گرفت كه امام حسن(ع) را به معاويه تحويل دهد. اولين كسي كه با او برخورد مي‏كرد مختار بود.19

ثالثاً، ما قائل به عصمت مختار نيستيم، اگر فرضاً اين پيشنهاد از مختار صادر شده باشد، يك اشتباه و لغزش بزرگ در برهه‏اي از عمر اوست، و اين سبب نمي‏شود كه ما او را به كلّي ضد اهل بيت بدانيم و بر فرض اگر چنان پيشنهادي از او صادر شده باشد، عملكرد بعدي مختار توبه عملي اوست.

مي‏گويند : مختار ابتدا به خوارج اعتقاد داشت و بعد زيدي شد و سپس به شيعه گرايش پيدا كرد!!

اين نيز اتهامي بيش نيست، به ويژه آن كه زيديه سال ها بعد از مرگ مختار اعلان موجوديت كردند.

اينها برخي از اتهاماتي است كه به مختار زده مي‏شود ونسبت به شخصيتي كه كاري آن چنان بزرگ انجام داد، بايد انتظار اتهاماتي بيش از اين را هم داشت!!

ماهيت قيام مختار

آن چه از مجموع عملكرد قيام مختار استفاده مي‏شود، اين است كه او مي‏خواسته اقتدار پيدا كند تا در سايه آن انتقام خون قاتلين كربلا را بگيرد. او همكاري بسيار خوبي با حضرت مسلم بن عقيل سفير امام حسين(ع) داشت و در زمان وقوع حادثه عاشورا در زندان بود.

و مشاهده جنايات ابن زياد به ويژه بر نيزه كردن سرهاي شهدا انديشه انتقام را در وجود او زنده كرد و بالاخره اين انگيزه مقدّس رابه ظهور رساند و انتقام خوب و جانانه از جنايت كاران كربلا گرفت. آنها را كوچه به كوچه تعقيب كرد و از مخفي گاه ها به در آورد و به سزاي اعمالشان رساند. مختار مي‏كوشيد حتي الامكان مقابله به مثل كند و همان گونه كه جنايت كرده‏اند به سزاي اعمالشان برساند، آنها را كه اسب بر بدن عزيز خدا حسين تاخته بودند، او هم اسب بر بدنشان تاخت، قطعه، قطعه كرد و آن گاه آنها را سوزاند.20

نقل عملكرد مختار در مورد جنايتكاران كربلا به درازا مي‏كشد و از سبك اختصاري كه در اين مجموعه داريم بيرون است. ليكن شبهه‏اي كه در اين جا طرح مي‏شود اين است كه: مختار قاتلان امام حسين(ع)را «مثله» مي‏كرد، اعضايشان را مي‏بريد و اين كار حتي در جنگ با كفار ممنوع است. پيامبر اكرم (ص) فرمود: «اياكم والمثله و لو بالكلب العقور!21 از مثله كردن حتي نسبت به سگ هار بپرهيزيد.»

نيز از سفارش هاي پيوسته پيامبر(ص) به رزمندگان قبل از آغاز جنگ اين بود كه «لاتمثلوا» دشمن را مثله نكنيد.22

پاسخ به اين اشكال اين است كه : اولاً، همان گونه كه گفتيم دفاع از مختار هرگز به معناي مطلق كردن او و مهر تأييد بر همه كارهاي او نيست. چه بسا بتوان اين كار را از اشتباهات مختار حساب كرد.

ثانياً، نهي از «مثله» در روايات به صورت مطلق نيست، بلكه در شرايط عادي است، ولي اگر وضعيت به گونه‏اي شد كه چاره‏اي جز آن نبود، هم شرع و هم عقل اجازه چنين كاري را مي‏دهند.

خوشبختانه در روايتي هم كه نهي از مثله و برخي از امور ديگر آمد يك استثنا دارد: «الاّ ان تضطرّوا اليها؛ مگر به اينها اضطرار پيدا كنيد.»

چه مي‏دانيم شايد مختار در وضعيتي بود كه براي زهره چشم گرفتن از دشمنان اهل بيت بايد صاعقه وار عمل مي‏كرده و اين گونه عمل كند. و به گفته بعضي از محققان «امروز وقتي ما داستان كشتار مختار پسر ابي عبيده ثقفي را مي‏خوانيم اگر سري به كتاب هاي حقوقي زده باشيم، ممكن است چنان انتقامي را تا حدّي خشن بدانيم و بگوييم چرا چنان كردند؟ يكي را چون گوسفند سر بريدند. يكي را شكم پاره كردند. ديگري را كه تيري به فرزندي از فرزندان حسين افكنده و آن جوان دست را سپر ساخته و تير دست و پيشاني او را شكافته بود همان كيفر دادند، ديگري را در ديگ روغن جوشان افكندند، دست و پاي آن يكي را به زمين دوختند و اسبان را از روي او گذراندند، چنان كه نوشته‏اند در يك جا 248تن كه در قتل حسين و ياران او شريك بودند اين گونه كيفرها چشاندند.

مااين داستانها را مي‏خوانيم در آن نوعي قساوت مي‏بينيم، اما بايد دانست قضاوت مردم سيزده قرن بعد در باره كردار پيشينيان درست نيست. ديگر آن كه چون خشم انقلاب زبانه زد معيارها دگرگون مي‏شود، انقلاب معمولا با خشم و قساوت همراه است، بلكه اگر خشم با انقلاب همراه نباشد، انقلاب نيست....»23

ارتباط امام سجاد(ع) بااين قيام

نكته مهم و اساسي بحث ما اين است كه بدانيم آيا امام سجاد(ع) با اين قيام در ارتباط بوده يا خير؟

همان گونه كه در مباحث گذشته آورديم، انتظار اين كه بيان صريحي از امام سجاد(ع) به حمايت از قيام مختار در آن وضعيت خفقاني داشته باشيم انتظاري نابه جا و دور از واقعيت است. براين اساس ما بايد به دنبال شواهد و قرائن در مورد رضايت امام(ع) به اين قيام باشيم.

شواهد و قرائن نشان مي‏دهد كه امام از اين قيام راضي بوده است: اولاً، انقلابي هاي كوفه نزد محمدبن حنفيه آمدند و به او گفتند مختار قيام كرده است، نمي‏دانيم آيا اين قيام مورد تاييد است يا نه ؟ اگر مورد تاييد است ماهم وارد شويم. او گفت: «قوموا بنا الي امامي و امامكم علي بن الحسين؛ برخيزيد نزد امام من و امامتان علي بن الحسين برويم.» «فلما دخلوا عليه اخبر خبرهم الذي جاوءا لاجله؛ وقتي بر حضرت وارد شدند محمدبن حنفيه خدمت امام گزارش داد كه اينان با چه هدفي آمده‏اند».

حضرت فرمود: «يا عمّ لو ان عبداً زنجياتعصب لنا اهل البيت لوجب علي الناس موازرته و قد وليّتك هذا الامر فاصنع ماشئت؛ عموجان ! اگر برده سياهي به حمايت از ما برخاست بر مردم واجب است كه او را كمك كنند و من مسئوليت اين امر «ورود در قيام مختار را» به تو واگذار كردم هر گونه كه خواستي عمل كن.»24

از اين متن استفاده مي‏شود كه محمدبن حنفيه نماينده امام سجاد(ع) در اين قيام بوده است. ثانياً، پس از آن كه مختار سر ابن زياد را براي امام سجاد(ع) فرستاد و چشم امام به سر اين جنايتكار افتاد حضرت در حق مختار دعا كرد و فرمود: «الحمدلله الذي ادرك لي ثاري من اعدائي و جزي المختار خيراً؛ خدا را شكر كه خداوند انتقامم را از دشمنان گرفت، خداوند به مختار جزاي خير دهد.» شيخ حسن صاحب معالم، در كتاب «التحريرالطاوس» مي‏گويد: علما ترحيم امام بر كسي را دليل بر حسنش مي‏گيرند، تا چه رسد به امثال اين تعابير. با توجه به اين دو شاهد مي‏توان حمايت امام سجاد(ع) از اين قيام را فهميد و بر داشت كرد كه اين قيام با اذن امام(ع) بوده است. فقيه و رجالي بزرگ معاصر مرحوم آقاي خويي گويد:بقيه در صفحه 35

«و يظهر من بعض الروايات ان هذا كان باذن خاص من السجاد(ع)؛25از بعضي روايات استفاده مي‏شود كه اين قيام به اذن خاص امام سجاد(ع) بوده‏است.»

اين كوتاه سخني پيرامون امام سجاد(ع) و قيام توابين و مختار بود كه به مناسبت ايام محرم و صفر تحرير شد. به ياري خداوند در مقاله آينده دنباله بحث از سيره امام علي(ع) را پي خواهيم گرفت. انشاءا...

1 ) وسايل‏الشيعه، ج 15، ص 50 (چاپ آل البيت) كتاب الجهاد، ابواب جهاد الله و باب 13، حديث 1.

2 ) بحارالانوار، ج 45، ص 347.

3 ) اعيان الشيعه، ج 7، ص 299.

4 ) تاريخ طبري، ج 7، ص 497 و الفتوح، ابن‏اعثم، ج 6، ص 231.

5 ) بحارالانوار، ج 45، ص 362.

6 ) مروج الذهب، ج3، 74 .

7 ) تاريخ طبري، ج 7، ص 49

8 ) تشيع در مسير تاريخ، ص 286.

9 ) بيانات مقام معظم رهبري در 20/3/75 در جمع فرماندهان لشكر 27 حضرت رسول (نويسنده اين سطور توفيق يافت تا به شرح اين بيانات روشن‏گر بپردازد و مجموعه‏اي تحت عنوان «رسالت خواص» به چاپ رسيد).

10 ) كامل ابن اثير، ج 4، ص 239.

11 ) بحارالانوار، ج 45، ص 332و333.

12 ) تنقيح المقال ؛ رجال مامقاني، ج 3، كلمه مختار.

13 ) معجم رجال الحديث، ج 18، ص 96.

14 ) همان.

15 ) الغدير، ج 2، ص 343.

16 ) مسند احمد حنبل، ج 5، ص 223.

17 ) بحارالانوار، ج 42، ص 81.

18 ) سيدجعفرشهيدي، تاريخ تحليلي اسلام، ص 201.

19 ) معجم رجال الحديث، ج 18، ص 97.

20 ) بحارالانوار، ج 45، ص 332و ص 333.

21 ) بحارالانوار، ج 42، ص

257 ـ 288.

22 ) بحارالانوار، ج 19، ص 177.

23 ) قيام حسين، دكتر شهيدي، ص 193.

24 ) بحارالانوار، ج 45، ص 365.

25 ) معجم رجال الحديث، ج 18،ص 101.