زندگانی تحلیلی پیشوایان ما ائمه دوازده گانه (ع)

عادل ادیب

نسخه متنی -صفحه : 173/ 93
نمايش فراداده

نظر امت نسبت به امام باقر(ع)

آمدن امام(ع)مقدمه اى بود براى اقدام به وظايف دگرگونسازى امت.زيرا امت،او را فردى منحصر از فرزندان كسانى مى شناخت كه جان خود را فدا كردند تا موج انحراف كه نزديك بود معالم اسلام را از ميان ببردمتوقف گردد.پس،آنان ازينرو قربانى شدند تا مسلمانان بدانند كه حكامى كه به نام اسلام حكومت ميكنند،از تطبيق اسلام با واقعيت آن به اندازه اى دورند كه مفاهيم كتاب خدا و سنت رسول اكرم(ص)در يك طرف قرار داردو آن حاكمان منحرف در طرف ديگر.

وظيفه كشف سرپرست حاكمان و واقعيت منحرف آنان و نشاندادن دورى آنان از اسلام از وظايف پيشوايان مرحله نخستين بود و از خلال مساعى و فداكارى آنان،آن وظيفه انجام گرفت و آن مهم تحقق يافت.

اينك امام باقر(ع)بر آن شد تا آن معانى و مساعى را بارور گرداند و براى مسلمانان آشكار سازد كه چنان امورى كه تحقق يافته است و آن قربانيها و فداكاريهاى بزرگ،مجرد اعمال دلخواه نبود كه عده اى براى پيروزى اسلام به آن برخاسته باشند و غيرت و حميتى كه نسبت به اسلام داشته اند آنان رابرانگيخته باشد.بلكه آن فعاليتها،صورت منحصر فعاليتهائى است كه با آن مواجه شده اند تا بنيان توده اى آگاه را پى افكنند كه به اسلام،ايمان صحيح وآگاهانه داشته باشند.چنين توده اى را،معالم و منطق و شرايط مخصوصى است و بايد داراى ديدى متمايز باشند كه آن را در شئون گوناگون حيات اسلامى بكار برند.

اينجا امكان يافت كه كوششهاى امام باقر(ع)به فزونى روى گذاردتا آنچه نياكان گذشته او(ع) آغاز كردند،بنيان گذارد و از دستاوردهايى كه درين ميدان به آن صورت تحقق بخشيدند، فايده برد.

پس،خط تاريخى كه با فداكاريها و كوششهاى امامان مرحله نخستين تجسم يافته بود،براى امام باقر(ع)و نزد امت اسلام مكان و منزلتى والاايجاد كرد و ما اين منزلت و مقام را از خلال مسلمات بسيار تاريخ مى شناسيم.

هشام خليفه وقتى به امام(ع)اشارت ميكند و مى پرسد كه اين شخص كيست؟به او ميگويند او كسى است كه مردم كوفه شيفته و مفتون اويند.

اين شخص امام عراق است.

در روايت حبابة الوالبيه آمده است كه گفت:«در مكه مردى را ديدم كه بين «باب »و«حجر»بر بلندى ايستاده بود..مردم پيرامون وى انبوه شده بودند و در مشكلات خود ازو نظر ميخواستند و باب پرسشهاى دشوار را بر اوميگشودند و او را رها نكردند تا در هزار مساله را به آنان فتوى داد.آنگاه برخاست و ميخواست رهسپار شود كه يكى با آوائى آهسته بانك برآورد كه هان،اين نور درخشان...و جمعى نيز كه ميگفتند اين كيست؟جواب شنيدندكه او محمد بن على باقر،امام محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب عليهم السلام است. از ابرش روايت است كه وقتى هشام به امام باقر(ع)اشاره كرد و گفت اين كيست كه مردم عراق پيرامون او گرد آمده اند و ازو پرسش ميكنند؟گفت:

اين پيمبر كوفه و فرزند رسول الله و باقر العلوم است و مفسر قرآن.پس مساله اى را كه نميدانست از او پرسيد.

در موسم حج،از عراق و خراسان و ديگر شهرها هزاران مسلمان ازاو فتوى ميخواستند و از هر باب از معارف اسلام از او مى پرسيدند و اين امردليل آن بود كه او در دل توده هاى مردم جاى داشت.اين واقعه اندازه نفوذوسيع او را در قلوب توده هاى مردم نشان ميداد.

از سوى فقيهان بزرگ كه وابسته به حوزه هاى فكرى و علمى بودند،مسائل دشوار در محضر او مطرح و گفتگوهاى بسيار با امام(ع)بعمل آمد.

ازو پاسخ ميخواستند تا ويرا در تنگنا قرار دهند و در مقابل مردم به خاموشى وا دارند.كسانى بودند كه از شهرى به شهرى سفر ميكردند تا ازو(ع)پرسش كنند و در محضرش سؤالى طرح نمايند.همه اين امور به اين معنى اشارت ميكند كه در برنامه امام(ع)دقت بسيار به كار رفته بود و مردم او را دوست ميداشتند و او به مردم علاقمند بود و در امت نفوذى گسترده داشت و اين امردر بسيارى از شهرها واكنش پديد آورده بود.از پاره اى از نصوص چنين استنباط ميشود كه رهبرى مردمى او فراتر از جهان اسلام و تقسيمات گروهى و قبيله اى بود.نه اينكه رهبرى گروهى را بر عهده داشت و رهبرى برخى رانداشت.بلكه اگر گروههاى جديدى به اسلام ميگرويدند،آنان نيز به رهبرى او معترف بودند و روحا با وى پيوند داشتند .با وجود اين كه كشت و كشتارنژادى و قبيله اى در مدت خلافت امويان بين قبيله «مضر»و«حمير»شعله ور بود،با اينهمه مى بينم،اهل هر دو قبيله،ياران امام(ع)بودند.چندانكه شاعران رسمى شيعه از هر دو سوى مانند فرزدق تميمى مغيرى و كميت اسدى حميرى در دوستى امام(ع)و اهل بيت اتفاق داشتند. اين اندازه عاطفه توده اى و نفوذ وسيع،امام باقر(ع)را وارث كوششهاو فداكاريهائى كرده بود كه در اعمال پيشوايان مرحله نخستين تجسم يافته بود.

آن كوششها و فداكاريها،به پيشوايان آن مرحله فرصت داد تا به بيان و ارائه چهار چوب تفصيلى و واضح تشيع پردازند.