سیری در سیره ائمه اطهار

مرتضی مطهری

نسخه متنی -صفحه : 144/ 15
نمايش فراداده

پيغمبر چنين جرأتي را به خود نمي داد كه به روي اينها شمشير بكشد ، ولي من كشيدم و افتخار مي كنم كه كشيدم مي گويد : بعد ان ماج غيهبها . [ چشم اين فتنه را در آوردم ] پس از آنكه درياي ظلمت داشت موج مي زد و موج تاريكي بالا گرفته بود ( 1 ) " و اشتد كلبها " اين جمله عجيب است : و كلبش داشت فزوني مي گرفت كلب يعني هاري . سگ وقتي كه هار مي شود و به اصطلاح عاميانه ديوانه مي شود ، بيماري خاصي پيدا مي كند . وقتي كه اين حيوان اين بيماري را پيدا مي كند ، ديگر آشنا و غير آشنا و صاحب و غير صاحب نمي شناسد ، به هر انساني يا حيواني كه مي رسد گاز مي گيرد و نيش خودش را در بدن او فرو مي كند و بعد ، از لعاب دهان او ميكروب اين بيماري وارد خون طرف مي شود ، و بعد از مدتي او هم هار مي شود . يعني يك سگ ها را گر يك اسب را بگزد ، آن اسب بعد از مدتي هار مي شود ، اگر يك انسان را هم بگزد ، آن انسان بعد از مدتي هار مي شود . علي ( ع ) مي گويد اين مقدس مابها به صورت يك سگ هار در آمده بودند و مانند

. 1 يعني بعد از اينكه اصلا اوضاع شبهه ناك و شك آميز و ترديد آور شده بود . ابن عباس هم كه مي رفت اينها را مي ديد شك مي كرد . فضا مه آلود بود . خودش فرمود افقها را مه گرفته است . وضع ، وضعي نبود كه يك سرباز مسلمان كه مي خواهد به نام اسلام به جنگ برود اطمينان داشته باشد كه به نفع اسلام كار مي كند . وقتي كه مقابل مي شد با يك عده اي كه مي ديد از خودش عابد و زاهدترند ، از خودش كمتر گناه مي كنند ، از خودش بيشتر نماز مي خوانند و آثار عبادت را در وجهه و چهره اينها مي ديد ، دست او تكان مي خورد ، اگر شمشيرش بالا مي رفت ، دستش مي لرزيد ، دلش مي لرزيد كه من چگونه به روي اينها شمشير بكشم ، و اگر علي و ركاب علي نبود و اگر آن افرادي كه در ركاب علي بودند اطمينانشان به علي نبود محال بود كه به روي اينها شمشير بكشند . اوضاع خيلي شبهه ناك بود وحق هم داشتند ، ما و شما هم اگر مي بوديم دستمان به آن طرف نمي رفت .