روزنه امید

حسین الهی نژاد

نسخه متنی
نمايش فراداده

روزنه اميد

فرجام نگرى يكى از مسائلى است كه از ديرباز در ميان جوامع بشرى مطرح بوده و پيشينه‏اى به وسعت تاريخ بشر دارد . انسانهاى نخستين و بدوى تا انسانهاى كنونى در قرن حاضر، همگى در نگاه به آينده خويش و داشتن دغدغه نسبت‏به آن اتفاق نظر دارند; اما در اين ميان، اختلافاتى نيز در نوع نگرش و باورها مطرح بوده كه باعث ديدگاه‏هاى متضاد درباره آينده بشر شده است كه از اين رهگذر، برخى نگاهى خوش بينانه داشته و عده‏اى نيز آينده تاريك و غبارآلودى را براى بشر در نظر گرفته‏اند .

بى‏ترديد در نگاه اوليه، قرائن و شواهد گواهى مى‏دهند كه دنيا به سوى فاجعه پيش مى‏رود، و ديدگاه كسانى درست است كه براى بشر آينده‏اى تاريك پيش بينى كرده‏اند . ترك عواطف، افزايش فاصله طبقاتى، ظهور اختلافات دولتها و ملتها، بروز ناهنجاريها و نابسامانيهاى اخلاقى و اجتماعى، ازدياد ظلم و ستم، شيوع تبعيض و نابرابرى، و مانند آن شواهدى براى اين ديدگاه است . آگاهان سياسى مى‏گويند: تنها بمبهاى هسته‏اى موجود در زرادخانه‏هاى بعضى از كشورها، براى نابود ساختن تمام شهرهاى كره زمين، نه يك بار بلكه هفت‏بار كافى است . اين سلاحها با آن هزينه سنگين، بى‏جهت‏ساخته نشده، بلكه براى مصرف، در يك جنگ اتمى وحشتناك فراهم گرديده است و در جهانى كه اين همه برخورد مرزى و تزاحم منافع و مناطق قابل انفجار وجود دارد، پيدا كردن بهانه براى شروع آن، كار مشكلى نيست . از طرف ديگر، در ميان سران خودكامه برخى كشورها، حس جاه‏طلبى و جنون قدرت نيز به اندازه كافى براى شروع چنين جنگى وجود دارد .

بنابراين در نگاه ابتدائى حق با كسانى است كه آينده را تيره و تار مى‏بينند و مى‏گويند: جهان در آينده نزديك با يك تنازع كلى و با يك جنگ فراگير، به ديار نيستى گام مى‏نهد و نظام زندگى و ساير موجودات زمينى، براى هميشه فرو مى‏ريزد .

اما كسانى كه آينده جهان را روشن ارزيابى مى‏كنند، با استناد به براهين عقلى و نقلى به انسانهاى خسته و ملول از فرهنگها و مكاتب پوچ گرا، نشاط و حيات دوباره را نويد مى‏دهند .

در راستاى اين ديدگاه كه آينده را مثبت ارزيابى مى‏كند و آن را روشن مى‏بيند، به بيان چند دليل مى‏پردازيم:

1 . برهان فطرى

فطرت انسان بر محور عدالت‏خواهى و ظلم ستيزى استوار است و بشر ذاتا از ظلم متنفر بوده و ستم را زشت مى‏شمارد . اين تنفر و بيزارى، اختصاص به فرد يا جمعيتى ندارد و به سرزمين و قلمرو خاصى محدود نيست . همه افراد بشر در هر تيره و رنگى و در هر سن و سالى كه باشند، به نداى فطرت خود پاسخ مى‏دهند و بى‏عدالتى را به هر شكل آن، برنمى‏تابند .

انسان بخاطر همين ويژگى فطرى، همواره براى رهايى از ظلم و ستم تلاش كرده و در نابودى آن مى‏كوشد تا به نتيجه برسد . از سوى ديگر، گرايش فطرى در وجود انسان يك گرايش واقعى است كه اگر موارد آن در خارج به وقوع نرسد، اصل اين گرايش، لغو و بيهوده خواهد بود، و اين با اصل حكيمانه بودن كارهاى خدا منافات دارد; پس بايد روزى برسد كه اين گرايش درونى انسان به منصه ظهور برسد تا بشر به اين ميل باطنى نايل آيد .

بر اساس آموزه‏هاى اسلامى، در دوران ظهور و حكومت واحد جهانى حضرت مهدى عليه السلام، بشر به اين خواسته فطرى و گرايش درونى خود مى‏رسد و عدالت پايدار توسط امام زمان عليه السلام در سراسر گيتى استقرار مى‏يابد . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درباره اين رخداد مهم مى‏فرمايد: «يخرج رجل من اهل بيتى يواطئ اسمه اسمى وخلقه خلقى فيملاها عدلا وقسطا كما ملئت ظلما وجورا; (1) مردى از اهل بيت من كه هم نام و هم خلق من است قيام مى‏كند و زمين را از عدل و داد پر مى‏سازد چنانكه از ظلم و ستم پر شده باشد .»

2 . اصل تكامل

هر موجودى براى رسيدن به كمال و ترقى تلاش و كوشش مى‏كند و نوع انسان نيز از اين قاعده مستثنى نيست . و چنانچه فرد براى رسيدن به كمال، مراحلى نظير غرايز و احساسات را طى كرده و به مرحله تعقل و شعور پا مى‏نهد كه اساسا اين دوره‏ها از يكديگر متفاوت هستند، اجتماع انسانى نيز خواه ناخواه براى رسيدن به كمال بايد اين سه دوره را طى كند .

آرى بشر يك روز كودك بود، و زندگى‏اش در پرتو حاكميت غرايز اداره مى‏شد، سپس به تدريج‏به دوره احساس رسيد; شرارتها، آدم كشيها، و زد و خوردهاى فراوان، محصول اين دوره است; ولى انسان، كم‏كم به دوره عقل و زندگى عقلانى نيز مى‏رسد، و همين زندگى عقلانى، مرحله كمال انسانيت است . البته جامعه انسانى هنوز تا رسيدن به دوره تكامل عقلى و زندگى عقلانى همراه با پياده شدن فرهنگ دينى، فاصله زيادى دارد . امروز بشريت در جهت ابزار و تكنولوژى به پله‏هاى كمال پا نهاده است، اما با رشد عقلانيت دينى، اخلاقى و بهره‏ورى درست از ابزار، بيگانه است; زيرا ترديدى نيست كه در كنار اين همه تكامل عقل ابزارى و علوم تجربى نابسامانى و ناهنجارى نيز رشد فزاينده‏اى داشته و انسان به رفاه و آسايش رسيده، هنوز در چالشهاى اجتماعى و تنازعات و تضادهاى زندگى، هر روز بيش از بيش تلخ كامى را تجربه مى‏كند .

البته با وجود همه چالشها و ناهنجاريها، نبايد نااميد شد; زيرا سير حركت‏بشر سير مترقى و به سوى كمال است و نغمه‏هاى دل‏نوازى كه حاكى از رويكرد روح جمعى بشر به سوى ترقى است، آينده روشن و نويد بخشى را فراسوى انسان ترسيم مى‏كند، نغمه‏هاى تازه و اميد بخشى نظير طرح موضوع «خلع سلاحهاى كشتار جمعى‏» و «همكاريهاى بين‏المللى‏» و «مسئله حقوق بشر» و نظاير اينها، همه مى‏تواند اميدوار كننده باشد و به عنوان نمودارهايى از رشد و بلوغ عقلى بشر هر چند در افق محدود قلمداد گردد . گرچه سردمداران استكبار از اين شعارها به عنوان ابزارى براى رسيدن به مقاصد خود بهره مى‏برند .

3 . هدايت عمومى

دانه گندمى كه در دل خاك با شرايط مناسبى قرار مى‏گيرد، شروع به رشد و نمو كرده و به شاهراه تحول مى‏افتد و هر لحظه صورت و حالت تازه‏اى به خود گرفته، با نظم و ترتيب مشخصى راهى را مى‏پيمايد تا بوته‏اى كامل شود

اگر هسته ميوه‏اى در مهد زمين قرار گيرد، سير مشخصى را مى‏پيمايد تا به صورت درختى برومند درآيد .

اگر نطفه حيوانى در رحم مادر قرار داده شود، با الگوى از پيش تعيين شده‏اى كه در ذات آن قرار دارد، رشد كرده و به فردى كامل از آن حيوان تبديل مى‏شود . اين راه مشخص و سير منظم در هر يك از انواع آفرينش كه در اين جهان مشهورند برقرار و حاكم است .

بديهى است كه نوع انسان نيز در اين نظام تكاملى كه بر هستى حكمفرماست، قرار دارد و نمى‏تواند خود را از آن قاعده مستثنى كند; البته اين هدايت در وجود انسان به دليل وجود برخى ويژگيها متفاوت است . انسان با دارا بودن عقل و خرد، علاوه بر هدايت تكوينى، از هدايت فطرى و تشريعى نيز بهره‏مند است . (2)

بارويكرد كلى به مفهوم هدايت در مورد انسان، هدايت را به سه گونه مى‏بينيم:

الف . هدايت تكوينى

از آنجا كه خداوند انسان را براى هدف خاصى آفريده، مقدمات وصول به اين هدف را در وجودش قرار داده و نيروهاى لازم را به او بخشيده است كه اين همان هدايت تكوينى است، چنانكه قرآن كريم مى‏فرمايد:

«الذى اعطى كل شى‏ء خلقه ثم هدى‏» ; (3)

«خدايى كه به هر چيزى، آفرينش ويژه‏اش را داده، سپس هدايت كرد .»

«الذى خلق فسوى والذى قدر فهدى‏» ; (4)

«همان كه آفريد و هماهنگى بخشيد و آنكه اندازه‏گيرى كرد و راه نمود .»

ب . هدايت فطرى

نيرو و گرايش ديگرى در وجود بشر قرار داده شده تا عشق و علاقه او به سوى هدف بيشتر شود و انسان را در راه رسيدن به تكامل مدد رساند، به اين گرايش و ميل باطنى، هدايت فطرى مى‏گويند .

چنانكه قرآن كريم مى‏فرمايد:

«فطرة الله التى فطر الناس عليها» ; (5) «فطرت الهى كه مردم را بر آن خلق كرد .»

«ونفس وما سويها فالهمها فجورها وتقويها» (6) ; «سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد، سپس پليدكارى و پرهيزكارى‏اش را به آن الهام كرد .»

ج . هدايت تشريعى

در راستاى هدايت تكوينى و فطرى، خداوند متعال، رهبران و انبياى بزرگ خويش را با پيام و تعاليم روشن، براى سعادت و رستگارى بشر، مبعوث كرد تا انسانها را به سوى هدف و رسيدن به كمال مطلوب راهنمايى كنند . اين نوع هدايت را، هدايت تشريعى مى‏نامند .

چنانكه قرآن كريم مى‏فرمايد:

«لقد ارسلنا رسلنا بالبينات وانزلنا معهم الكتاب والميزان‏» (7) ; «به راستى پيامبران خود را با دلايل آشكار فرستاديم و با آنها كتاب و ميزان را فرود آورديم .»

آرى انسان علاوه بر بهره‏مندى از هدايت تكوينى كه همه موجودات به نحوى از آن برخوردارند، داراى هدايت فطرى و تشريعى است، و وجود اين نوع هدايت، كه در قالب گرايش و كشش درونى و نيز در قالب تلاش و كوشش انبياء الهى تبلور يافته است، بدون ثمره و نتيجه نخواهد ماند .

قطعا روزى خواهد آمد كه فطرت هدايت طلب و هدايت‏خواه انسان به آرزوى ديرينه خود رسيده و تلاش و كوشش انبياء عليهم السلام و اولياى الهى به بار بنشيند . آن روز همان روز موعود است كه موعود جهانيان، حضرت مهدى عليه السلام، پاسخ‏گوى گرايشهاى اصيل بشر، و نتيجه بخش زحمات و تلاشهاى رسولان الهى خواهد آمد تا انسانها از نعمت هدايت عمومى بهره‏مند شوند .

بديهى است اگر عمر تاريخ بشر به سر آيد و گرايش و ميل راستين فطرى بشر بدون پاسخ گذاشته شود و نيز زحمات طاقت فرساى پيامبران عليهم السلام بدون نتيجه بماند، بيهوده و لغو بودن گرايشهاى فطرى بشر را در پى خواهد داشت و اين با حكيمانه بودن افعال الهى سازگارى ندارد .

پس ضرورى است كه روزى فرا رسد تا در آن روز هدايت الهى در سراسر جهان، كران تا كران، استقرار يابد و همه مردم در پرتو دين و مكتب واحد، هدف و غايت واحد، و نيز با رهبرى يگانه، به تعالى و تكامل مطلوب نايل آيند .

«اللهم انا نرغب اليك فى دولة كريمة تعز بها الاسلام واهله وتذل بها النفاق واهله .» (8)

1) منتخب الاثر، ص‏179 .

2) طباطبائى، سيد محمد حسين، شيعه در اسلام، ص‏134 .

3) طه/50 .

4) اعلى/2 و 3 .

5) تغابن/11 .

6) شمس/7 و 8 .

7) حديد/25 .

8) دعاى افتتاح .