الگوى تمدن يونانى - كه تمدن فعلىغرب بسط و گسترش آن است - باآرمان مدينه فاضله افلاطون آغازمىشود. به همين علت است كه سيرتاريخ و اجتماع نيز همچون افراد بشرمحتاج به قصور غايات يا آرمانهايىدر فراراه حركتخويش است تا آنجاكه در ميان عوام مردم نيز كه با فلسفهيونان و مسايل آن آشنايى ندارندمدينه فاضله به صورت يك تعبيررايج وجود دارد و هر كس در ذهنخويش از آن صورتى ساخته استبراى ما شيعيان معناى مدينه فاضلهبا حكومت جهانى عدل حضرتمهدى، عليهالسلام، انطباق دارد و اينآرمان با مدينه فاضله افلاطونى (1) زمين تا آسمان متفاوت است.
اتوپياى (2) افلاطونى، غايتحاكميت انسان - به تعبير غربى آن بر كره زمين است، حال آنكه حكومتجهانى عدل براى مسلمانان، آرمانىاست كه در حاكميت احكام خدا براجتماع بشر معنا پيدا مىكند. همين دوآرمان يا ايدهآل تاريخى است كه يكىبه تمدن غرب و سيطره شيطانى آندر جهت تمتع هر چه بيشتر از نعماتو لذايذ دنيايى مىانجامد و ديگرى بهانقلاب اسلامى ايران و برپايىحكومت جهانى اسلام.
بيان قرآن مجيد و روايات صراحتاناظر بدين معناست كه تاريخ حياتمعنوى انسان از توحيد آغاز مىشودو به انواع مختلف شرك مىگرايد ونهايتا بار ديگر، در آخرين مراحلحيات تكامل بشر به امت واحدهتوحيدى ختم مىشود. اين سير برخلاف فرضياتى است كه درجامعهشناسى اديان به عنواننظرياتى متقن ابراز مىشود.
دو كوهه آيا دوست دارى كهپادگان ياران امام مهدى، عليهالسلام،نيز باشى؟ پس منتظر باش!
همهمه حيات
اى دوست صداى پات را مىشنوم آهنگ خوش ثبات را مىشنوم تو آمدهاى به مردگان جان بخشى من همهمه حيات را مىشنوم
دل آسوده - سر شوريده
آسوده دل از بلاى عشقت دارم شوريده سرى به پاى عشقت دارم عشق تو اگر نبود جان نيز مباد كاين جان همه از براى عشقت دارم
سيد محمد حكاك
بهار ديگر
سحر از سينهام سوزت برآيه ز اشكم لاله خونين درآيه تو گفتى با بهار ديگر آيم نشينم تا بهار ديگر آيه
گل سرخ
نرگس نگران گلعذار گل سرخ آلاله هميشه داغدار گل سرخ صد قافله سينه سرخ پرپر زده است بر بام سحر به انتظار گل سرخ
كوچه باران
اى مشرق آفتاب پيشانى تو جان من و عالميست ارزانى تو من بوى ترا به هر سحر مىشنوم در خلوت كوچههاى بارانى تو
ابوالفضل فيروزى «نىنوا»
1. بهتر است گفته شود اتوپياى افلاطونى. مدينه فاضله Utopia.2 .