تاریخ عصر غیبت کبری (4)

سید منذر حکیم

نسخه متنی -صفحه : 14/ 14
نمايش فراداده

رفع يك اشكال

تمام اسباب و حكمت‏هاى ياد شده، به جز آخرين و سيزدهمين مورد، قابل جمع است. روشن است كه برخى از حكمت‏ها، به امام مهدى عليه السلام و برخى حكمت‏ها، به مسلمانان يا مردم جهان و برخى حكمت‏ها، به شيعيان، و برخى حكمت‏ها، به آيندگان و شرايط و امكانات لازم براى به وجود آمدن يك تحول عمومى، بر مى‏گردند.

آخرين مورد، با تمام موارد دوازده گانه، در تعارض است; زيرا، فهم سر غيب را ناممكن مى‏داند و زمان امكان فهم آن را پس از ظهور بيان مى‏كند.

آيا واقعا ميان اين مورد و ساير موارد، تعارض وجود دارد؟ يا به گونه‏اى است كه امكان جمع وجود دارد، و در فهم معناى حديث‏بايد تجديد نظر شود؟

از آن جايى كه در متن حديث، به طور همزمان، دو عبارت «وجه الحكمة لم يؤذن في كشفه لنا» و سپس بيان اسباب غيبت‏ساير انبيا با هم آمده‏اند، و تناقض آشكار در يك حديث، معنايى ندارد، بايد به گونه‏اى اين دو عبارت بيان شوند كه تناقضى پيش نيايد.

1- اگر ميان علت و حكمت، فرق بگذاريم و علت را علت تامه - كه وجود معلول، دائر مدار وجود آن است - بدانيم، و حكمت را به عنوان فايده و يا جزء لت‏ببينيم، اين تناقض رفع مى‏گردد و معناى حديث چنين مى‏شود:

«علت اصلى يا تمام العلة، قابل دست‏رسى نيست، مگر پس از ظهور امام عليه السلام در حالى كه جزء العلة و يا برخى فوائد، قابل فهم است.» .

2- هر چند كه عبارت «لم يؤذن لنا في كشفه لكم‏» بيان كننده‏ى عدم امكان فهم علت نيست، بلكه گوياى اين است كه اجازه‏ى بيان علت‏به امامان داده نشده است، هر چند كه قابل فهم براى برخى افراد باشد.

3- روشن شدن علت غيبت پس از ظهور، گوياى اين است كه تمام ابعاد علت‏يا تمام اجزاء علت‏يا علت واقعى و ريشه‏اى، زمانى مفهوم خواهد بود كه تجربه‏ى يبت‏سپرى شده باشد. روشن است كه برخى دانش‏ها، قبل از تجربه، در حد يك فرضيه يا نظريه خواهند بود، و زمانى كه تجربه‏ى كامل انجام گيرد، تمام واقعيت‏ها روشن مى‏شوند و فهم ما از آن پديده، فهمى عميق و بايسته خواهد بود. حضرت على عليه السلام فرموده است: «في التجربة علم مستانف; در تجربه، علمى جديد نهفته است كه بدون تجربه، امكان دست‏رسى به آن نيست.» . تجربه‏ى غيبت، و سپس ظهور پس از غيبت، تمام حقيقت غيبت را روشن خواهد كرد.

4- البته اشاره به علل يا علت غيبت‏هاى انبياى گذشته، مى‏تواند يك كد باشد; زيرا، كه ارجاع به تجربيات گذشتگان، معنايش نشان دادن راه فهم علت يبت‏با اشاره است كه در اين صورت، باعبارت «لم يؤذن لنا في كشفه‏» قابل جمع است; زيرا، صريحا، آن را كشف نكرده‏اند، هر چند كه راه كشف آن را مطرح كرده‏اند. انسان فهيم، خود بايد در پى كشف آن باشد. چه بسا، ايجاد انگيزه براى جست و جوى علت، يكى از علل يا علت اصلى عدم كشف آن باشد.

خلاصه‏ى بحث

1- غيبت طولانى و ممتد دوازدهمين و آخرين اختر معصوم و تاب‏ناك آسمان امامت و ولايت، حضرت مهدى آل محمد عليه السلام صرفا، يك پيش بينى نبوده، بلكه بر طبق سنت هاى جارى در جوامع بشرى و تحولات جوامع انسانى، امرى اجتناب‏ناپذير، و يك استراتژى براى تحقق اهداف كلان و آرمان‏هاى جهانى رسالت پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله است.

2- تحولات جزئى و مقطعى، مانع اصل غيبت نشده است و نمى‏شود.

3- احساس نياز عمومى و عميق و گسترده - در جهان اسلام و جهان بشريت - به يك مصلحى الهى و آسمانى، يك شرط اصلى براى تحقق يك اصلاح جهانى مى‏باشد.

4- اين احساس نياز، پس از يك سلسله تجربيات تلخ و طولانى، و شكست‏ها و ناكامى‏هاى تكان دهنده‏ى ناشى از حاكميت تمام مكتب‏ها و ايده‏هاى بشرى غير آسمانى، حاصل مى‏شود.

5- زمينه سازى براى تحقق اين غيبت كبرا، يك اصل مهم و حاكم بر تمام فعاليت‏هاى امام مهدى عليه السلام در دوران غيبت صغرا است. اين جا است كه بايد ببينيم در دوران غيبت صغرا، زمينه‏هاى لازم براى تحقق غيبت كبرا و رفع چالش‏هاى آن، چه گونه تحقق يافت.