عالم صدف است و فاطمه گوهر اوست عالم صدف است و فاطمه گوهر اوست

گيتى عرض است و فاطمه جوهر اوست گيتى عرض است و فاطمه جوهر اوست

در قدر و شرافتش همين بس كه ز خلق در قدر و شرافتش همين بس كه ز خلق

احمد پدر است و مرتضى شوهر اوست احمد پدر است و مرتضى شوهر اوست

اين نيره آن كوكب ظلمت سوز است اين نيره آن كوكب ظلمت سوز است

كز پرتو او مهر جهان افروز است كز پرتو او مهر جهان افروز است

خورشيد منير حشر چون طلعت اوست خورشيد منير حشر چون طلعت اوست

فرموده محمد صلى الله عليه و آله و سلم كه قيامت روز است فرموده محمد صلى الله عليه و آله و سلم كه قيامت روز است

ايزد چو سرشت، طينت زهرا را ايزد چو سرشت، طينت زهرا را

پرورد، صفات دره ى بيضا را پرورد، صفات دره ى بيضا را

زان دره كه رنگ بيضا به جمال زان دره كه رنگ بيضا به جمال

آورد به جلوه لولوء حمرا را آورد به جلوه لولوء حمرا را

مريم از يك نسبت عيسى عزيز مريم از يك نسبت عيسى عزيز

از سه نسبت حضرت زهرا عزيز از سه نسبت حضرت زهرا عزيز

نور چشم رحمة للعالمين نور چشم رحمة للعالمين

آن امام اولين و آخرين آن امام اولين و آخرين

آنكه جان در پيكر گيتى دميد آنكه جان در پيكر گيتى دميد

روزگار تازه آيين آفريد روزگار تازه آيين آفريد

بانوى آن تاجدار هل اتى بانوى آن تاجدار هل اتى

مرتضى مشكل گشا شير خدا مرتضى مشكل گشا شير خدا

پادشاه و كلبه اى ايوان را پادشاه و كلبه اى ايوان را

يك حسام و يك زره سامان را يك حسام و يك زره سامان را

مادر آن مركز پرگار عشق مادر آن مركز پرگار عشق

مادر آن كاروان سالار عشق مادر آن كاروان سالار عشق

آن يكى شمع شبستان حرم آن يكى شمع شبستان حرم

حافظ جمعيت خير الاُمم حافظ جمعيت خير الاُمم

تا نشيند آتش پيكار و كين تا نشيند آتش پيكار و كين

پشت پا زد بر سر تاج و نگين پشت پا زد بر سر تاج و نگين

و آن دگر مولاى ابرار جهان و آن دگر مولاى ابرار جهان

قوت بازوى احرار جهان قوت بازوى احرار جهان

در نواى زندگى سوز از حسين در نواى زندگى سوز از حسين

اهل حق حريت آموز حسين اهل حق حريت آموز حسين

سيرت فرزندها از امهات سيرت فرزندها از امهات

جوهر صدق و صفا از امهات جوهر صدق و صفا از امهات

مزرع تسليم را حاصل، بتول مزرع تسليم را حاصل، بتول

مادران را اسوه ى كامل، بتول مادران را اسوه ى كامل، بتول

بهر محتاجى دلش آن گونه سوخت بهر محتاجى دلش آن گونه سوخت

با يهودى چادر خود را فروخت با يهودى چادر خود را فروخت

نورى و هم آتشى فرمان برش نورى و هم آتشى فرمان برش

گم رضايش در رضاى شوهرش گم رضايش در رضاى شوهرش

آن ادب پرورده ى صبر و رضا آن ادب پرورده ى صبر و رضا

آسيا گردان و لب فرمان سرا آسيا گردان و لب فرمان سرا

گريه هاى او ز بالين بى نياز گريه هاى او ز بالين بى نياز

گوهر افشاندى به دامان نماز گوهر افشاندى به دامان نماز

اشك او برچيد جبريل از زمين اشك او برچيد جبريل از زمين

همچو شبنم ريخت بر عرش برين همچو شبنم ريخت بر عرش برين

رشته آيين حق زنجير پاست رشته آيين حق زنجير پاست

پاس فرمان جناب مصطفى است پاس فرمان جناب مصطفى است

و ر نه گرد تربتش گرديدمى و ر نه گرد تربتش گرديدمى

سجده ها بر خاك او پاشيدمى [ كليات اشعار اقبال لاهورى، ص 103. ] سجده ها بر خاك او پاشيدمى [ كليات اشعار اقبال لاهورى، ص 103. ]

عفت آموز بشر، فاطمه زهراى بتول عفت آموز بشر، فاطمه زهراى بتول

گوهر گنج نبوت گل بستان رسول گوهر گنج نبوت گل بستان رسول

با طلوع رخ بهتر ز مهش گفت نبى با طلوع رخ بهتر ز مهش گفت نبى

اختر بخت مرا نيست دگر بيم افول اختر بخت مرا نيست دگر بيم افول

پدرى را كه بود فاطمه دختر، بى شك پدرى را كه بود فاطمه دختر، بى شك

رحمت واسعه درباره ى او شد مبذول رحمت واسعه درباره ى او شد مبذول

عصمتش مايه اعجاب ملك شد، آرى عصمتش مايه اعجاب ملك شد، آرى

سخت حسرت زده ى رتبت او هست عقول سخت حسرت زده ى رتبت او هست عقول

دست خلقت زن اگر آورد اينسان به وجود دست خلقت زن اگر آورد اينسان به وجود

علت غايى او شايد و مردان معلول علت غايى او شايد و مردان معلول

هر كه مشمول عنايات الهى گردد هر كه مشمول عنايات الهى گردد

همه كارش رسد از دولت تقوى به حصول همه كارش رسد از دولت تقوى به حصول

يك زن و شامل او اين همه لطف ازلى يك زن و شامل او اين همه لطف ازلى

بيش از او كيست دگر رحمت حق را مشمول؟ بيش از او كيست دگر رحمت حق را مشمول؟

پدرش بود پيمبر كه به راه توحيد پدرش بود پيمبر كه به راه توحيد

رهبرى كرد بشر را به فروع و به اصول رهبرى كرد بشر را به فروع و به اصول

روشنى بخش دل مردم عارف باشد روشنى بخش دل مردم عارف باشد

قول و فعلى كه ازو هست به هر جا منقول قول و فعلى كه ازو هست به هر جا منقول

همسرى همچو على سرور مردان خداى همسرى همچو على سرور مردان خداى

عدل مطلق عمل اوست شود گر معمول عدل مطلق عمل اوست شود گر معمول

پسرانش حسنينى كه به راه اسلام پسرانش حسنينى كه به راه اسلام

به رضا كرده مصايب همه مردانه قبول به رضا كرده مصايب همه مردانه قبول

نيمه شب آن يكى از زهر جفا شد مسموم نيمه شب آن يكى از زهر جفا شد مسموم

ظهر تف اين يك با تيغ اعادى مقتول ظهر تف اين يك با تيغ اعادى مقتول

با همه قدر كه آن راضيه مرضيه است با همه قدر كه آن راضيه مرضيه است

بنگر از جور زمان ديد چه زهراى بتول بنگر از جور زمان ديد چه زهراى بتول

دودمانش همه قربانى حق خرد و كلان دودمانش همه قربانى حق خرد و كلان

خضر دوران و گرفتار تبهكارى غول خضر دوران و گرفتار تبهكارى غول