سید محمد بن فلاح و اندیشه مهدویت

محمد علی رنجبر

نسخه متنی
نمايش فراداده

سيد محمد بن فلاح و انديشه مهدويت

محمد علي رنجبر

چكيده:

سيد محمد بن فلاح بن هبة الله (د 870 ق) از شاگردان شيخ احمد بن فهد حلي (د841 ق) بود كه نهضتي را در مناطق جنوب شرقي عراق و خوزستان رهبري كرد، و حكومت مستقل شيعه‏مذهب مشعشعيان را تشكيل داد. در حوزه مطالعاتي كه درباره مشعشعيان صورت گرفته، ديدگاهها و انديشه‏هاي سيد محمد بن فلاح از اهميت بسياري برخوردار است. هدف اين نوشتار بررسي آموزه مهدويت در انديشه‏هاي رهبر مشعشعيان است، موردي كه چون و چراهاي بسياري را در ميان نويسندگان منابع و پژوهشهاي نوين موجب شده است. براي رسيدن به اين مهم، سرچشمه آگاهيها به دو حوزه تقسيم شده‏اند: نخست، روايت منابع اصيل غير مشعشعي در خصوص دعوي مهدويت سيد محمد بن فلاح طرح شده، سپس تنها اثر به جا مانده از او، يعني كلام المهدي بررسي شده است. فرض بنيادي اين نوشتار، نشان دادن اختلاف روايت منابع غير مشعشعي با كلام المهدي است، كه در آن، سيد محمد بن فلاح از خود به عنوان نايب و حجاب امام غايب (ع) نام مي‏برد.

كليد واژه‏ها: سيد محمد بن فلاح، مشعشعيان، كلام المهدي، مهدويت، حجاب، نايب.

مقدمه

سيد محمد بن فلاح بن هبة‏الله رهبر نهضت مشعشعيان در سده نهم ق بود. با نگرشي كلي حيات مشعشعيان به دو دوره قابل تقسيم است:

1. دوره نهضت و حكومت (840 ق-914ق)

2. دوره والي گري و وابستگي آنها به حكومت صفوي (914 -1135ق)، كه پس از آن نيز كم و بيش و در شرايطي متفاوت تداوم يافت.

آغاز جدي تكاپوهاي سيد محمد بن فلاح و رهبري نهضت مشعشعيان به سال 840ق و در پي صدور فتواي قتل او از سوي شيخ احمد بن فهد حلي (د841 ق) بر مي‏گردد1(سيد علي خان، 12). او به زودي توانست به ياري قبايل عرب منطقه، حُويزه (هُويزه) را از حيطه تصرف حكومت جانشينان تيمور بيرون آورد (845 ق) و بتدريج شهرهايي چون شوشتر و دزفول را نيز بر قلمرو متصرفات خود بيفزايد. پس از وي نيز، پسرش سلطان محسن (د 905ق) بر قلمروي وسيع و باثبات حكومت كرد. مشعشعيان در دوران حكومت جانشينان او، يعني سيد علي و سيد ايوب (مقتول 914ق)، با تهاجم اسماعيل اول صفوي (حك·· 907 ق-930) روبرو شدند و در نهايت، استقلال خود را از دست دادند. امّا اين امر به معناي پايان حكومت مشعشعيان در منطقه نبود، زيرا ديگر فرمانروايان مشعشعي تحت تابعيت صفويان و با عنوان والي در بخشهايي از منطقه و با مركزيت حويزه به حكمراني خود ادامه دادند (كسروي، 73).

درباره انديشه‏هاي سيد محمد بن فلاح و به تبع آن ماهيت فكري مشعشعيان، در منابع گزارشهاي مختلفي ارائه شده است كه در مجموع، مبتني بر غالي‏گري آنهاست. در اين ميان، بيش از همه بر دو اصل دعوي مهدويت و الوهيت رهبران مشعشعي و بويژه سيد محمد بن فلاح تأكيد شده است. هدف اين نوشتار، تبيين مهدويت در انديشه رهبر مشعشعيان است و براي اين منظور، نخست روايات منابع اصيل غير مشعشعي در اين باره ذكر خواهد شد، سپس از منظر و محتواي تنها اثر به جا مانده از سيد محمد بن فلاح، يعني كلام المهدي به اين مهم اشاره مي‏رود. در واقع سعي خواهيم كرد با ارائه دو گزارش غير مشعشعي و مشعشعي از اصل مهدويت، امكان هم‏سنجي دو نگاه مختلف را به موضوع مورد بحث، فراهم كنيم.

انديشه مهدويت سيد محمد بن فلاح بر اساس منابع غير مشعشعي

منابع اصيل غير مشعشعي را در پيوند با موضوع فوق، و به لحاظ وابستگيهاي سياسي و... مي‏توان به سه دسته تفكيك كرد: الف. مجالس المؤمنين، ب. تاريخ كبير، ج. برخي از منابع دوره صفوي.

الف. مجالس المؤمنين، اين كتاب اثر قاضي نورالله شوشتري (مقتول 1010 ق) از عالمان ديني شيعه و از سلسله سادات مرعشي شوشتر است كه آثار مهمي در مقابله با ديدگاههاي عالمان اهل سنت به رشته تحرير درآورد و به دنبال همين فعاليتها سرانجام در هند به قتل رسيد (براي اطلاع بيشتر، نك·· : افندي، 5/ 266-268)2. اهميت مجالس المؤمنين، گذشته از نگارش آن از سوي عالمي ديني و خارج از تاريخ‏نگاري رسمي و درباري متداول، بيشتر از آن جهت است كه در آن از بخشي از اثر مهم «غياثي» كه اكنون در دسترس ما نيست استفاده شده است (شوشتري، 2/395). غياثي مؤلف تاريخ الغياثي از لحاظ زماني يكي از نزديكترين منابع تاريخي به دوره فعاليتهاي آغازين مشعشعيان است كه فصل مربوط به مشعشعيان از دو نسخه موجود آن افتاده است (نك·· : غياثي، 17).

قاضي نورالله از قول سيد محمد بن فلاح نقل مي‏كند، كه گفته است: «من ظهور خواهم كرد و مهدي موعود من خواهم بود». وي در ادامه، بر اين نكته مهم اشاره مي‏كند كه سيد محمد بن فلاح «جامع معقول و منقول بود و صوفي و صاحب رياضت و مكاشفه، و آنچه از ظهور خود خبر مي‏داد از روي مكاشفه بود»(شوشتري، 2/395 - 396). قاضي نورالله كوشش بيشتري در توصيف و تبيين آموزه مهدويت سيد محمد بن فلاح نمي‏كند، اما به هر روي، از سخنان او پيوند گرايشهاي متصوفانه سيد محمد بن فلاح و دعوي «ظهور» او كه مبتني بر «مكاشفه» بود، هويداست.

قابل ذكر است كه يكي از وقايع‏نگاران دوره مشعشعيان سيد علي بن سيد عبدالله بن سيد علي خان3 از اخلاف سيد محمد بن فلاح است كه براي مدتي نيز بر مسند والي‏گري مشعشعيان تكيه زده بود. وي در اثر خويش، تاريخ مشعشعيان مذكور از مجالس المؤمنين استفاده كرده و همچون قاضي نورالله از اظهار مهدويت سيد محمد بن فلاح خبر داده است و از آن تعبير به «مزخرفات» كرده است (سيد علي‏خان، 2، 5) و حتي از نيرنگ و حيله محمد بن فلاح در به دست آوردن كتاب ابن فهد حلي كه حاوي «علوم غريبه ... و كرامات مهيبه» بود سخن مي‏گويد. به گمان او همين كتاب، موجب تحول سيد محمد بن فلاح، و دسترسي او به قدرت و حكومت شد (همو، 2). در مجموع سيد علي‏خان نيز با وجود همدلي و تكريمي كه در برخي موارد نسبت به باني و آغازگر نهضت مشعشعيان نشان مي‏دهد، همچون قاضي نورالله، بدون كوششي در جهت ارائه چارچوب فكري سيد محمد بن فلاح، تنها از دعوي مهدويت او ياد مي‏كند و آن را سخت مردود مي‏شمارد.

ب. تاريخ كبير،4 اين كتاب اثر جعفر بن محمد بن حسن حسيني يزدي (جعفري) وقايع نگار دوره تيموري از معاصران سيد محمد بن فلاح است. وي حوادثي را كه تا سال 845ق رخ داده، در بر مي گيرد؛ يعني فقط پنج سال پس از ظهور سيدمحمد بن فلاح در آغاز قدرت گيري مشعشعيان كه حويزه و شوشتر در قلمرو تيموريان بود و سيد محمد بن فلاح با غلبه بر حاكمان تيموري، بر آنجا دست يافت. اما علي‏رغم دشمني مشعشعيان با تيموريان، جعفري با آنكه وقايع نگاري وابسته به تيموريان است، گزارشي از ماجراي سيد محمد بن فلاح، ارائه مي‏كند كه در قياس با ساير منابع، به آنچه در كلام المهدي آمده، نزديك‏تر است. او اين جمله را از قول سيد محمد نقل مي‏كند كه: «من پيشرو مهدي‏ام، امام در اين زودي بيرون مي‏آيد». جعفري نيز در داوري نهايي، سيد محمد بن فلاح را «شيعه غالي» قلمداد مي‏كند كه «بر مذهب فلاسفه و اسماعيليه» عمل مي‏كرد (تاريخ كبير، بدون صفحه شماري)، و توضيح بيشتري از چند و چون انديشه‏هاي او به دست نمي‏دهد.

ج. منابع دوره صفوي، ارزيابي نگرش اين منابع نسبت به مشعشعيان آسان است. صفويان در روزگار اسماعيل اول در سال 914 ق حكومت مستقل مشعشعيان را ساقط كردند، ولي به خاطر برخي ملاحظات سياسي و اجتماعي ناچار شدند آنها را در منصب والي‏گري از جانب و تحت نظر خود تحمل كنند (تاريخ عالم آراي صفوي، 136-137). بر اين اساس وقايع نگاران درباري و رسمي صفوي به موازات اقدام نظامي صفويان، راهي جز توجيه اعتقادي اين براندازي نداشتند و از اين روست كه تقريبا به طور يكسان از باورِ مشعشعيان به الوهيت علي (ع) سخن گفته‏اند و كمتر به چند و چون آن پرداخته‏اند. و افزون بر اين، قدرت گيري سيد محمد بن فلاح را نيز از «رهگذر [انجام [امور غريبه [در ميان] اجلاف اعراب» نشان داده‏اند كه موجب «اعتقاد غلطي»(الوهيت) درباره شخص سيد محمد بن فلاح نيز شد (غفاري قزويني، 92-93)5.

انديشه مهدويت سيد محمد بن فلاح بر اساس كلام المهدي

كلام المهدي6را مي‏توان بيانيه اعتقادي مفصل سيد محمد بن فلاح تلقي كرد كه در خلال آن پاره‏اي موضع‏گيري‏هاي سياسي و همچنين برخي حوادث مربوط به خيزش مشعشعيان نيز طرح مي‏شود، اما غالب رسايل و بخشهاي آن، در حوزه موضوعات اعتقادي است. به نظر مي‏رسد سيد محمد بن فلاح در جايگاه رهبري مشعشعيان به شدّت از سوي محافل سياسي و مذهبي در معرض نقد و تخطئه بوده، و از اين رو حجم قابل توجهي از متن 370 برگي اين اثر در توضيح اصول اعتقادي، با محوريت جايگاه نيابت وي در انديشه مهدويت است.

در ادامه اين نوشتار بر اساس متن كلام المهدي ابعاد آموزه مهدويت سيد محمد بن فلاح بررسي مي‏شود. كمال مطلوب در اين مطالعه، فراهم آوردن گزارشي منسجم و بر خوردار از نظم و منطق دروني از مجموعه گفتارهاي حجيم و پراكنده سيد محمد بن فلاح است، كه بتواند پاسخي بدين پرسش باشد كه آيا او ادّعاي مهدويت كرده بود؟ و اگر علي‏رغم صراحت منابع غير مشعشعي - كه به آنها اشاره شد - وي چنين ادعايي نكرده باشد، آنگاه جايگاه و موقعيّت او در آموزه مهدويت چگونه تبيين شدني است؟

امام غايب (ع)، غيبت و ظهور

سيد محمد بن فلاح بر اساس متن كلام المهدي، سرسختانه به نگرشي شيعي از روند تاريخ اسلام باور داشت و واقعه سقيفه بني ساعده و گزينش نخستين خليفه را پس از رحلت پيامبر اسلام (ص) آغاز انحرافي بزرگ و ستمي نابخشودني مي‏دانست كه پياپي بر سنگيني آن افزوده مي‏شد. اگرچه علي (ع) پس از وفات سه خليفه نخستين به حكومت رسيد اما شهادت او مانع از آن شد كه امور مسلمين در جهت صحيح قرار گيرد. از ديدگاه سيد محمد بن فلاح با شهادت ديگر پيشوايان شيعه، همچنان نافرماني از خدا در ميان مسلمين تداوم يافت تا اينكه زمان غيبت امام غايب (ع) فرا رسيد (كلام المهدي، برگ 119).

سيد محمد بن فلاح در موارد متعدد به زندگي امام غايب (ع) اشاره مي‏كند، كه از نرجس دختر قيصر روم در سال 215 ق زاده شد و تا سال 865 ق (زمان نگارش) مدت 610 سال از عمرش گذشته بوده است (برگ 111). حضرت مهدي حجة‏بن الحسن عسكري (ع) ديده نمي‏شود و هيچ يك از صاحبان قدرت قادر نيست او را لمس و يا دستگير كند اما او قادر است به هر مكاني كه مايل باشد حاضر شود، آرامگاه مقدسان را زيارت كند و حتي در صورت لزوم بر ظالمان حمله برد (برگ 112).

او با ذكر گفته پيامبر (ص) ديدگاه شيعه را درباره وجود و حضور امام غايب (ع) تأكيد مي‏كند و به ردّ نظر اهل سنت مي‏پردازد. جانشينان پيامبر(ص) مطابق فرموده آن حضرت به تعداد نقباي بني اسرائيل (دوازده تن) هستند و بنا بر روايتي ديگر، پيامبر(ص) به امام حسين (ع) مي‏فرمايد كه او امام، پسر امام، برادر امام و پدر نُه امام است كه نُهمين، قائم آنهاست و در برابر نظر اهل سنت كه عمر طولاني امام غايب (ع) را «بعيد» مي‏دانند، مي‏نويسد: «خداوند بر هر چيزي تواناست و او زمان حيات برخي از صالحين چون خضر، نوح و شعيب و هم چنين [برخي] از ظالمين [مانند] دجّال را طولاني كرده است... كه مي‏تواند از جمله معجزات باشد»(كلام المهدي، برگ 341-342).

سيد محمد بن فلاح غيبت امام را در شرايطي مي‏داند كه ظلم و ستم چيرگي داشت. ظهور او نيز براي پايان دادن به اين وضعيت است (برگ 126). ظهور مهدي (ع) «قيام حق» است كه «باطل» را نابود خواهد ساخت و اين در جهت رسالتي است كه جدّ او داشت، و حاصل قيام مهدي در زمين، نابودي دشمنان خواهد بود (برگ 120) و اين قيام در شرايطي صورت مي‏گيرد كه در بيشتر ممالك اسلامي شرب خمر مي‏شود، احكام اسلامي از سوي مسلمانان رعايت نمي‏گردد، رشوه خواري، ربا و زنا رواج دارد و از اسلام جز شكل ظاهر چيزي باقي نمانده است و بندگان صالح اندك‏اند7.

نظريه حجاب (نيابت)

اكنون كه مشخص شد سيد محمد بن فلاح، منكر غيبت و ظهور دوازدهمين امام شيعيان (ع) نيست، اين پرسش پيش مي‏آيد كه جايگاه و مرتبه خود او در اين ميان در كجاست؟

سيد محمد بن فلاح از خويش با عنوان‏هايي چون «مقام، حجاب، و نيابت» ياد مي‏كند كه رسالت زمينه‏سازي ظهور امام غايب(ع) را بر عهده دارد. او با دعوت مردم به قيام، مي‏كوشد صف مؤمنان و پرهيزكاران را از بي‏ايمانان به امام غايب(ع) جدا كند و با اين شيوه فرصتي براي آزمايش مردم فراهم سازد. از نظر سيد محمد بن فلاح، مهدي(ع) در زمان ظهور از چنان قدرتي برخوردار است كه هيچ كسي را ياراي مقابله با او نيست. در آن هنگام، خضر و عيسي (ع) همراه او هستند و به صورت اجتناب‏ناپذيري همه مردم تسليم او خواهند شد و اين اجبار، فرصتي جهت «آزمايش» صالحان از ناصالحان باقي نمي‏گذارد و در اين شرايط است كه وجود نايب مهدي (ع) ضرورت پيدا مي‏كند، شخصي كه از توانايي مهدي (ع) برخوردار نيست و براي پيروزي نياز به ياري دارد و در اين صورت فرصت انتخاب براي مردم فراهم مي‏شود كه: يا از جمله پرهيزكاران حامي قائم مقام امام غايب (ع) يعني سيد محمد بن فلاح باشند و يا اينكه از گروه عصيانگران:

«لَم يجد في‏الارض له مخالفا لِقُوة الشوكة المُبهرة اذ كيف يكون الاختبار ... يُسَلَّمُ اليه علي قوّته الخاص والعام فايهم التقيُّ يكون مِنَ العاص فلا يَجُوزُ ان يَخْتبِر اللّه الامة في كل زمان اِلاّ بضعيفٍ يَحتاج الي ناصر كما فعل بمحمّد عليه السلام و هو افضل الانبياء حتي مِن شدّة ضعفه هرب الي الغار، و ليس ذلك بعيارة منه بل امرهُ اللّه حتي يختبر به اهل ذلك الزمان ... فيجيب في الحكمة.... يَظهر حجابُه و مقامه في‏الارض بضعف يَعلوه و احتياج الي ناصر ينصره حتَّي يقع الاختيار و تَتَبَيَّنَ الاَحْرار من الاشرار واللّه يعلم و انتم لا تَعْلَمُون»(برگهاي 242-243).

مهدي(ع) همان طور كه در زمان غيبت توانايي انجام هر كاري را دارد در زمان ظهور نيز مانند «فرشته»اي است كه خداوند به سوي زمين مي‏فرستد تا روح انسانها را از كالبدشان جدا كند:

«اذما في الذّات لايزول و لا يتغير فلا يَسلب اللّهُ عنه ما البسه من كَرامة الاقتدار لاَسِيَّما اذا ظهر معه الخِضرُ مِن السياحة و عيسي من السماء، و في تلك الحالة ايُّ من دعاه اليه اجابه، فيلزم الجبر اذ يأتيه قويُّ الامة و ضعيفُها و لا يَصِحُّ في ذلك الاختيار لانَّ الاختيار لا يبلغ الالجاء والقهر، فَلا يُثاب المكلف الا بالفعل الاختياري»(برگهاي 111-112).

از نظر سيد محمد بن فلاح، قتل و شهادت ائمه (ع)، امري ظاهري است و آنها زنده‏اند و از اين جهت، تفاوتي ميان مهدي(ع) و ديگر ائمه نيست و او با «ظهور برتر نمي‏شود» و در هنگام ظهور، ائمه (ع) حضور دارند، از اين رو:

و اذا لم يمكن ظهوره من دونهم وجب علي اللّه ان يظهر لهم مقاما ضعيفا كما ظهر مُحَمَّدٌ الذَّي هرب الي الغار لضعفه و هذا السيد الذي ظهر بحسب النيابة عن ثاني عشر الائمّة بل و عَن كلّ واحد منهم و عن سائر الانبياء والاوصياء والصالحينَ فهو هم اذْ يد الوكيل هي يد الموكل»(برگ 232).

امام غايب(ع) مرتبه‏اي همچون عزرائيل دارد؛ زماني‏كه نازل مي‏شود تا روح را از بدن جدا كند هيچ يك از نزديكان مرده نمي‏تواند او را كنار بزند و يا حتي او را ببيند و اين «كرامتي» است كه از جانب خداوند به مهدي (ع) «اعطا» شده و «محال» است كه به هنگام ظهور، اين كرامت از او سلب شود، «زيرا آنچه در ذات است زوال ناپذير است».

همه كوشش سيد محمد بن فلاح براي اثبات تواناييهاي فراوان امام غايب (ع) به قصد اثبات ضرورت ظهور حجاب است تا امر آزمايش تحقق پذيرد. چون اگر آزمايش صورت نپذيرد «صالح امت از فاسدش قابل تشخيص» نخواهد بود و اين «قبيح» است و خداوند عمل «قبيح» انجام نمي‏دهد (برگ 349). وي با ردّ نظر كساني كه غيبت امام(ع) را به خاطر بسياريِ دشمنان و كمي ياران او دانسته‏اند، مي‏نويسد: چگونه امام(ع) كم‏ياور است در حالي كه خضر و عيسي با او هستند و او چون جبرئيل توانا است» و مي‏افزايد: «اگر ظهور درجه دوم را كه همان درجه نيابت است تأييد نكنيم اجتماع نقيضين مي‏شود»(برگ 350). او مرتبه نيابت خود را ناشي از خدا مي‏داند كه آن نيز به جهت «آزمايش مردم» است، تا امكاني باشد براي «خالص» شدن عده‏اي و «هلاكت» عده‏اي ديگر كه نافرماني اختيار كرده‏اند (برگ 28).

باري، پيشواي نهضت مشعشعيان امام مهدي (ع) «راز غايب» است و سيد محمد بن فلاح «حجاب و ابزار»ي براي اوست و هر كس كه در اين رسالت او را ياري كند و به فرياد او پاسخ دهد، در واقع در «حضور قائمِ پوشيده در غيب» مبارزه كرده است (برگ 229). به تعبيري ديگر سيد محمد بن فلاح، خود را «عالم رباني» مي‏پندارد كه آشكارا به حق دعوت مي‏كند و ضرورت دارد كه او را ياري كنند، زيرا فرمان خداوند است كه «ان تنصرواالله ينصركم و يثبت اقدامكم» و مدعي است كه به اجماع مفسران، ياري خداوند همان ياري پيامبر(ص) و ياري «ولي و عالم رباني» است و گرنه خداوند بي‏نياز از ياري مخلوقات است (برگ 44).

تعبير ديگر كه او درباره خود به كار مي‏برد «امام امت» است. و به نظر او كسي كه به «شريعت» عمل كند و در «طريقت» سير كند و به «حقيقت» نايل شود امام امت است و «رئيس بندگان». اين چنين شخصي، اگر ادعاي امامت كند پذيرفتني است و اگر اراده «امارت» كند در آن «اولي و احق» است و چنين فردي در زمان غيبت، از سوي «قائم آل محمد (ص)» نيابت دارد و در اين باره، حديث وارده را نقل مي‏كند كه: فقيه مورد اعتماد و اعلم اهل زمان از سوي قائم در ايام غيبت نيابت دارد و بر خلق واجب است كه با او قيام كنند و او را ياري رسانند تا حدود را برپا سازد8.

سيد محمد بن فلاح پس از ذكر مقدمه بالا، خود را همان فقيه مورد نظر مي‏نامد: «اين سيد، فقيه اهل بيت (ع) است و بر خلق واجب است كه او را ياري كنند تا حق شما را آشكار كند و باطل را نابود سازد»(برگ 72-73). سيد محمد بن فلاح با اثبات نقش نيابت خويش، انتظار دارد منتظران مهدي (ع) وي را ياري و همراهي كنند. وي با اشاره به اين موضوع كه در صدر اسلام، خداوند پيامبر (ص) را فرمان داد تا مؤمنان را چنان بر ضد كفار برانگيزند كه بيست تن از آنها در مقابل دويست تن از كفار بايستند، مي‏افزايد اين نسبت پس از قدرت‏گيري مسلمان تغيير كرد و به يك تن در مقابل دو تن كاسته شد، اما تأكيد شد كساني كه از مقابل دشمن فرار كنند مستحق آتش دوزخ خواهند بود. سپس ادامه مي دهد، مهدي (ع) از ذريه محمد (ص) است و ادامه دهنده راه آبا و اجدادش، پس فرض است بر پيروان و مدعيان ياري او كه مشمول فرمان خدا باشند و يك تن از آنها روياروي دو تن از كفار پايداري كند و فرار در مقابل اين تعداد از گناهان كبيره، و مجازاتش دوزخ خواهد بود (برگ 120-121).

ظاهرا سيد محمد بن فلاح، از كم‏شماري پيروانش در رويارويي با دشمنان آگاه است و از اين رو مي‏كوشد با ياد آوري شرايط دوران صدر اسلام، روحيه مبارزه و جنگ را در آنها بيدار سازد. به نظر مي‏رسد به او ايراد مي‏گرفتند كه اگر از جايگاه معنويِ مورد ادعا برخوردار، و به درستي در مقام نيابت باشد، پيروزي او بايد سهل الوصول باشد. از اين رودر خطاب به «اكراد كوهستان و ساير نادانان» كه مي‏گويند اگر مهدي (ع) ظهور كند زمين را طي هفت روز يا كمتر تسخير مي‏كند، گويد: «اين نفاق گوينده است و دروغ بر خدا و رسولش»، زيرا سرمشق مهدي (ع) پيامبر اسلام و ساير انبيا هستند و شرايط پيروزي آنها به اين سادگي نبود9:

او حتي بر اين نظر است كه شرايط زمان وي دشوارتر از پيشينيان است، زيرا «فريب دشمنان» بيشتر شده و اين ناشي از «ناداني» محض آنهاست. از سوي ديگر، يادآور مي‏شود كه در اين زمان «امتحان» بزرگي پيش روست. در زمان پيامبر(ص) دستور به تكليف شدگان اين بود كه «بتهاي حاضر را نابود سازند، و [قوم] يهود آنچه را از تورات تحريف كرده‏اند حذف كنند... و اين [فرمانها] براي شخص عاقل مشكل نبود، اما با ظهور وي كه نايب امام غايب (ع) در اين زمان است شرايط پيچيده‏تر و مشكل‏تر است و همه اينها، «به خاطر بزرگي آزمايش است، كه اين دوره، زمان آزمايش و تحقيق است... [و [مهدي (ع) فقط با كنار رفتن پرده‏ها و [در زمان] كمال يا دانش ظهور مي‏كند»(برگ 249) و گفته اخير از نادر مواردي است كه سيد محمد بن فلاح از شرايط لازم جهت ظهور مهدي(ع) ياد مي‏كند.

بنا بر آنچه گفته آمد، مي‏توان بر اين نكته تأكيد كرد كه انديشه مهدويت آن چنان كه از كلام سيد محمد بن فلاح بر مي‏آيد، با غالب گزارشهاي ساير منابع تاريخي در اين باره - كه از آنها ياد شد - تفاوتهاي آشكاري دارد. در منابع مذكور، دعوي مهدويت، اصلي‏ترين بعد تكاپوهاي سيد محمد بن فلاح عنوان شده بود. اما آنچه از كلام المهدي نقل شد، نشان داد كه بين آن و نظريه متداول شيعيان در اين باره هماننديهاي بسيار وجود دارد. براي نمونه امام صادق (ع) امام غايب (ع) را با يوسف قياس مي‏كند كه برادرانش نتوانستند او را بشناسند تا اينكه او خود را معرفي كرد. سپس مي‏افزايد، «چرا باور ندارند كه خداوند همان كاري را كه با يوسف كرد با حجّت خود بكند»؟ يعني امام زمان (ع) در ميان آنها رفت و آمد داشته باشد، در بازارهايشان راه برود و پا روي فرشهايشان بگذارد و آنان او را نشناسند(نعماني، 187 - 188) و در روايتي ديگر - مي‏فرمايد امام غايب(ع) در موسم حج حاضر مي‏شود، اما مردم او را نمي‏بينند (ص 203).

افزون بر اين، سيد محمد بن فلاح از موضوع مهم «آزمايش»سخن به ميان آورده بود و بدان وسيله جايگاه نيابت و ضرورت دعوت خود را موجّه مي‏نمود. ميان شيعيان نيز روايات متعددي هست كه هدف از غيبت را آزمايش مردم ذكر مي‏كند، چنانكه از امام صادق (ع) روايت شده «صاحب الامر نخواهد آمد مگر بعد از آنكه به كلي مأيوس شويد. نه به خدا نمي‏آيد مگر بعد از آنكه خوب و بد شما امتياز يابند... مگر موقعي كه پاك شويد... هنگامي كه آن كس كه شقي است شقاوتش آشكار گردد و آن كس كه سعادتمند است شناخته شود»(مجلسي، 877). آزمايش در شرايطي دشوار صورت مي‏گيرد، زماني كه امامي حاضر نيست كه هدايتگر باشد و نه «علمي» هست كه بعضي از مردم را از بعضي ديگر جدا سازد. در چنين وضعيتي است كه امام صادق مي‏گويد از هم تمييز داده و امتحان و غربال خواهيد شد و و بر اساس روايتي از امام رضا (ع) نيز تحقق وعده ظهور منجي در زماني است كه مردم «پاك» شوند و امتحان دهند و از هم امتياز پيدا كنند (همو، 880-881). سيد محمد بن فلاح نيز امتحان مردم و تفكيك و تميز آنها را هدف دعوت خود قلمداد مي‏كرد كه با ظهور امام غايب و با توجه به پيروزي جبري او امكان تشخيص صالحان از ناصالحان باقي نمي‏ماند. در اين مورد نيز از امام صادق (ع) روايت شده كه با ظهور مهدي (ع) در مشرق و مغرب كسي نمي‏ماند مگر آنكه از او بترسد. (نعماني، غيبت، 280)، و اساسا اين پيروزي حتمي است زيرا دين پيامبر (ص) است كه بر همه اديان پيروز خواهد شد (نعماني، غيبت، 224).

آنچه در موضوع مهدويت در انديشه سيد محمد بن فلاح طرح شد، متضمن اين برداشت است كه: او هيچ‏گاه مدعي مرتبه مهدي (ع) نبوده، بلكه خود را نايب و قائم مقام مي‏دانست و در اين مورد نيز، مدعي جايگاه ويژه و خاصّي در امر نيابت نبوده است. در واقع او به ضعف و ناتواني خود واقف است و رسالت نيابت خود را با شرط مذكور محقق مي‏بيند تا امكان آزمايش و تميز مردم فراهم گردد. وي در جايي خود را در زمره فقيهان زمان معرفي مي‏كند كه نيابت عام از امام غايب (ع) دارند، و آنجا كه خود را عالم رباني يا امام امت معرفي مي‏كند بلافاصله مي‏افزايد، اين مرتبه كسي است كه به شريعت عمل و در طريقت سير كند و به حقيقت نايل شود و چنين امري براي هر پوينده مستعدي ممكن است. در مجموع جايگاهي كه سيد محمد بن فلاح براي خود رقم مي‏زند از تحقق شرايطي حاصل مي‏شود كه اكتسابي است و به طور كلي ناشي از برخورداري از دانش ديني و سپس عمل به آن است (مرتبه علمي و معنوي). البتّه چنانكه در همين نوشتار از مجالس المؤمنين نقل شد، سيد محمد بن فلاح در نحوه عمل، «صوفي و صاحب رياضت و مكاشفه» بوده است، خصلتي كه مي‏تواند در شيوه انديشه و عمل او مؤثر باشد.

با اين اوصاف، اين پرسش باقي است كه چرا شيخ احمد بن فهد حلي، فقيه و عالم دين معروف آن زمان، با او به مخالفت پرداخت؟ شيبي يكي از عوامل اين امر را مخالفت ابن فهد با هرگونه قيام مسلحانه، بجز قيام امام غايب (ع) مي‏داند (شيبي، 288). البته افزون بر اين پاسخ بايد گفت كه ابعاد ديگري از انديشه و عمل سيد محمد بن فلاح مي‏توانست مورد مخالفت ابن فهد و ساير مراجع مذهبي و سياسي قرار گيرد كه در موضوع اين نوشتار قرار ندارد. افزون بر اين، لزوم وجود مقام نايب و حجاب با ضرورت آزمايش مردم توجيه مي‏شود. در واقع، ظهور و پيروزي مقّدر امام غايب (ع) پيشگامي حجاب و نايب او را براي آزمايش خلق موجب مي‏شود. افزون بر اين، ظهور نايب و حجاب، بستر تعالي و كمال مؤمنان را كه از شرايط ظهور امام غايب(ع) است فراهم مي‏سازد. ثالثا: از بعد رهبري يك جنبش اجتماعي، نيز بايد اذعان كرد كه سيد محمد بن فلاح، منسجم‏ترين اصول را جهت تحريك و ترغيب توده‏هاي باورمند مذهبي برگزيده بوده است.