بد نيست وظايفى را كه فاطمه (سلام الله عليها) در خانه على (عليه السلام) انجام مى داد از زبان خود مولى بشنويم:
«در ذخائر العقبى محب الدين طبرى از قول على (عليه السلام) آمده است:
عن على عليه السلام قال كانت فاطمة ابنة رسول الله صلى الله عليه و سلم اكرم اهله عليه و كانت زوجتى فجرت بالرحا حتى أثرت بيدها و استقت بالقربة حتى اثرت بنحرها و قمت البيت حتى اغبرت ثيابها و او قدت تحت القدر حتى دنست ثيابها و اصابها من ذلك ضرر فسمعنا ان رقيقا أتى بهم الى النبى صلى الله عليه (و آله) و سلم فقلت لو اتيت اباك فسئلته خادما يكفيك فاتته فوجدت عنده حداثا فاستحت فرجعت فغدا علينا و نحن فى لعافنا فجلس عند رأسها فادخلت رأسها فى اللفامتا حياء من ابيها فقال ما كان حاجتك الى آل محمد فسكتت مرتين فقلت انا و الله احدثك يا رسول الله انه هذه جرت عندى بالرحا حتى اثرت فى يدها و استقت بالقربة حتى اثرت فى نحرها و قمت البيت حتى اغبرت ثيابها و اوقدت القدر حتى دكنت ثيابها. و بلغنا انه اتاك رقيق و خدم فقلت لها سليه خادما. فقال الا ادلكما على خير مما سألتما.
اذا أخذتما مضاجعكما تكبرا اربعا و ثلاثين، و تسبحا ثلاثا و ثلاثينى، و تحمدا ثلاثا و ثلاثين فهو خير لكما من خادم يخدمكما». [ ذخاير العقبى، ص 50 و 51 و حلية الاولياء، ج 2، ص 41 و بخارى، باب خمس، فصل ان الخمس النوائب رسول الله. ] «از على (عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: مى خواهم ماجرايى از فاطمه برايت نقل كنم و آن اينكه فاطمه ى زهرا عزيزترين عزيزان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در خانه من بود، اين بانو آن قدر با آسياب آرد كرد تا دستهايش پينه بست و آن قدر از چاه آب كشيد كه اثر آن بر سينه اش باقى مانده بود و به اندازه اى خانه را روبيد تا اينكه لباسهايش غبارآلود شد. و آن قدر زير ديگ آتش بر افروخت تا لباسش كثيف و گردآلود گرديد و به همين علت به سختى و زحمت افتاد، روزى شنيديم غلام چندى خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) آوردند، به فاطمه گفتم: اگر وقتى خدمت پدر خود رفتى از وى خادمى را بخواه تا در كارها مددكار باشد و از اين همه رنج و محنت آسوده شوى.
پس فاطمه ى زهرا خدمت رسول خدا رفت، ملاحظه كرد كه گروهى با ايشان مشغول بحث و گفتگو هستند، لذا بدون اينكه با پدر سخنى بگويد به خاطر شرم و حيا بازگشت.على (عليه السلام) فرمود: چون رسول خدا مى دانست كه فاطمه ى زهرا براى حاجت نيازى مراجعه كرده است، لذا خود به منزل ما آمد، ما در بستر استراحت بوديم، وى بالاى سر فاطمه ى زهرا نشست و فاطمه از جهت شرم و حيا سر خود را زير لحاف كرد، حضرت فرمود: فاطمه جان براى چه منظورى به سوى من و آل محمد آمدى و دو مرتبه سؤال فرمود و فاطمه ساكت بود، على (عليه السلام) مى گويد: عرض كردم: اى رسول خدا من علت را براى شما ذكر مى نمايم. فاطمه آن قدر سنگ آسياب را چرخانده كه دستش پينه بسته و آن قدر آب كشيده كه بر سينه اش اثر آن باقى مانده و آن قدر خانه را جاروب كرده كه لباسش خاك آلود شده و آن قدر آتش در زير ديگ افروخته كه پيراهن او كثيف شده و بوى دود گرفته. شنيديم كه غلامان و خادمان چندى را خدمت شما آوردند، به وى گفتم: به سراغ پدر خود رفته از ايشان خدمت كارى بخواه تا ترا مساعدت نمايد.
رسول خدا فرمود: شما را از مطلبى آگاه كنم كه بهتر است براى شما از خادمى كه سؤال كرديد، وقتى از خواب برخاستيد (در بعضى روايات است وقتى به رختخواب رفتيد) سى و چهار بار الله اكبر و سى و سه بار سبحان الله و سى و سه بار الحمد لله بگوييد آن بهتر است براى شما از خادم كه خدمت شما را بكند.» و در بعضى روايات آمده است: بعد از سخنان پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فاطمه در اين هنگام سر خود را از زير لحاف بيرون آورده و فرمود: از خدا و رسول خدا راضى شدم و اين جمله را سه بار تكرار فرمود.» بخارى در كتاب بدء الخلق در باب مناقب على بن أبى طالب به نقل از او مى گويد:
«قال ان فاطمة سلام الله عليها شكت ما تلقى من اثر الرحى فاتى النبى صلى الله عليه (و آله) و سلم أخبرته عايشة بمجى ء فاطمة فجاء النبى صلى الله عليه (و آله) و سلم الينا و قد اخذنا مضاجعنا فذهبت لاقوم فقال: على مكانكما فقعد بيننا حتى وجدت برد قدمه على صدرى و قال: ألا اعلمكما خيرا مما سألتمانى؟ اذا أخذتما مضاجعكما تكبرا اربعا و ثلاثين و تسبحا ثلاث و ثلاثين و تحمدا ثلاثا و ثلاثين فهو خير لكما من خادم». [ صحيح البخارى، بات بدء الخلق، مناقب على (عليه السلام) و مسلم در صحيح خود در كتاب ذكر و دعا در باب تسبيح اول نهار و وقت خواب و ابوداود در صحيح خود در جلد 33 باب تسبيح عند النوم آورده اند. و اين حديث را بزرگان ما مثل صدوق در علل الشرايع و علامه در بحارالانوار نقل فرموده اند و ذخاير العقبى، ص 49 و تذكرة الخواص، ص 280 و قريب اين حديث را عسقلانى شافعى در الاصابة، ج 8، ص 159 حرف الفاء ذكر كرده است. ] «على (عليه السلام) فرمود: همانا فاطمه (سلام الله عليها) از اثر ناراحتى هايى كه به جهت آسيا برايش به وجود آمده بود خسته بود و شكايت داشت، خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و پيامبر را پيدا نكرد، عايشه را ديد و به وى خبر داد كه به چه منظورى آمده است. و قتى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد عايشه گفت: فاطمه آمده بود و جريان را به پيامبر خبر داد، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به منزل ما آمدند در حالى كه ما در بستر بوديم من خواستم بلند شوم پيامبر فرمود: بر جاى خود باشيد و بعد پيامبر بين ما نشست تا اينكه سردى پاهاى پيامبر را بر سينه ى خود احساس كردم. فرمود: آيا راهنمايى كنم شما را به بهتر از آن چيزى كه شما از من خواسته بوديد؟ زمانى كه به رختخوابتان رفتيد سى و چهار بار تكبير و سى و سه بار سبحان الله و سى و سه بار الحمد لله بگوييد و آن براى شما بهتر از خادم است كه خدمت شما را بكند».
اين حديث و موضوع درخواست خادم را عمر رضا كحاله در كتاب اعلام النساء، جلد چهار، چاپ موسسة الرسالة بيروت با مقدارى بيشتر بيان كرده است.
ابونعيم با سندى از زهرى روايت كرده است:
«قال لقد طحنت فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه (و آله) و سلم حتى مجلت يدها و ربا و أثر قطب فى يدها». [ حلية الاولياء، ج 2، ص 41 و مستدرك حاكم، ج 3، ص 152 و التخليص الذهبى در پاورقى مستدرك همان صفحه. ] «زهرى گفته است: هر آينه دختر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آسياب كرد تا اينكه دستهايش باد كرد و اثر چوب آسياب در دستهاى وى پيدا بود».
احمد بن حنبل با سندى از أنس بن مالك نقل كرده است:
«ان بلالا أبطأ عن صلاة الصبح فقال له النبى صلى الله عليه (و آله) و سلم: ما حسبك؟ فقال مررت بفاطمة عليها السلام و هى تطحن و الصبى يبكى فقلت لها: ان شئت كفيتك ارحى و كفيتنى الصبى، و ان شئت كفيتك الصبى و كفيتنى الرحى، فقالت: انا ارفق بابنى منك فذاك حسبنى قال: فرحمتها رحمك الله». [ مسند الامام احمد بن حنبل، ج 3، ص 150 ذخاير العقبى، ص 51 و وسيلة المآل، ص 175. ] «روزى بلال حبشى نماز صبح را مقدارى دير آمد، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: چه سبب شد كه براى نماز صبح دير آمدى؟ بلال عرض كرد: از كنار خانه ى فاطمه گذشتم، وى آسياب مى كرد، و بچه ايشان گريه مى كرد، به وى گفتم:اگر بخواهى شما آسياب را انجام بدهيد و من عهده دار بچه شوم و او را آرام مى كنم. و يا شما خود بچه را عهده دار بشويد و من آسياب را انجام مى دهم، فاطمه فرمود: من به نگهدارى فرزندم از تو واردترم و من اين كار را انجام مى دهم (و لذا يا رسول الله يك مقدار دير آمدم) پيامبر فرمود: تو به فاطمه مهربانى و كمك كردى خداوند تو را رحمت كند رحمت خدا شامل حال توست».
متقى هندى از جابر نقل كرده است:
«ان رسول الله صلى الله عليه (و آله) و سلم راى على فاطمه سلام الله عليها كساء من اوبار الابل و هى تطحن، فبكى و قال: يا فاطمه اصبرى على مراره الدنيا لنعم الاخره غدا و نزلت «و لسوف يعطيك ربك فترضى». [ كنز العمال، ج 6، ص 295 و اين حديث را ابن دلال و مردويه و ابن نجار و ديلمى هم ذكر كرده اند. ] «همانا رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بر فاطمه (سلام الله عليها) جامه اى از پشم شتر را ديد در حالى كه فاطمه به آسيا كردن مشغول بود، پيامبر گريه كرد و فرمود: اى فاطمه جان بر تلخى هاى دنيا براى نعمت هاى فرداى آخرت صبر كن و سپس اين آيه نازل شد: «پروردگار تو به زودى به تو چندان (مقام شفاعت) عطا كند كه تو راضى شوى».
باز هم متقى هندى مى گويد:
«اتقى الله يا فاطمة! و ادى فريضة ربك و اعملى عمل اهلك، و اذا اخذت مضجعك فسبحى ثلاثا و ثلاثين، و احمدى ثلاثا و ثلاثين، و كبراى اربعا و ثلاثين فتلك مأة، فهى خير لك من خادم». [ در كنز العمال، ج 15، باب چهارم معايش متفرقه، الفصل الاول فى النوم، ص 332 به ترتيب حديث هاى شماره 41268 و 41271 و 41272 آمده است و حديث اول را ابوداود در كتاب خراج در باب مواضع الخميس حديث 2988. و حديث دوم را مسلم در كتاب الذكر باب التسبيح اول النهار حديث 2028 و حديث سوم را مسلم در كتاب الذكر حديث 2027 ذكر كرده اند و باز هم متقى هندى در صفحه هاى 343 و 344 به شماره هاى 41309 و 41410 و 41312 از على (عليه السلام) و به شماره هاى 411311 و 41313 از انس و أبى هريره نقل كرده است. ] «اى فاطمه جان تقواى خدا را پيشه كن و فرايض پروردگارت را انجام بده و به عمل اهل خودت عمل كن و هر زمانى كه در بستر خوابت رفتى سى و سه مرتبه سبحان الله سى و سه مرتبه الحمد الله و سى و چهار بار الله اكبر بگو كه مجموع آن صد تا مى شود و آن بهتر است براى تو از خادمى كه خدمت تو را بكند.» باز هم مى گويد:
«الا ادلك على ما هو خير لك من خادم! تسبحين الله ثلاثين و تحمدين ثلاثين، و تكبرين اربعا و ثلاثين حين تأخذين مضجعك». [ در كنز العمال، ج 15، باب چهارم معايش متفرقه، الفصل الاول فى النوم، ص 332 به ترتيب حديث هاى شماره 41268 و 41271 و 41272 آمده است و حديث اول را ابوداود در كتاب خراج در باب مواضع الخميس حديث 2988. و حديث دوم را مسلم در كتاب الذكر باب التسبيح اول النهار حديث 2028 و حديث سوم را مسلم در كتاب الذكر حديث 2027 ذكر كرده اند و باز هم متقى هندى در صفحه هاى 343 و 344 به شماره هاى 41309 و 41410 و 41312 از على (عليه السلام) و به شماره هاى 411311 و 41313 از انس و أبى هريره نقل كرده است. ] از أبى هريره نقل كرده است.
«و تو را بر چيزى بهتر از خادم راهنمايى مى كنم! هنگامى كه در بستر خوابت بودى سى و سه بار سبحان الله و سى و سه بار الحمد لله و سى و چهار بار الله اكبر بگو كه بهتر از خادم است.» و نيز از على (عليه السلام) نقل كرده است:
«ألا ادلكما على خير مما سألتما! اذا أخذتما مضاجعكما فكبر الله اربعا و ثلاثين، و احمد الله ثلاثين و سبحا ثلاثا و ثلاثين، فان ذلك خير لكما من خادم ».
«آيا شما را بر بهتر از آن چيزى كه خواستيد راهنمايى بكنم؟ وقتى كه به رختخواب رفتيد سى و چهار بار الله اكبر و سى سه بار خدا را حمد و سى و سه بار خدا را تسبيح بگوييد همان براى شما بهتر از خادم است».
در رابطه با آيه ى شريفه ى «و لسوف يعطيك ربك فترضى» [ سوره ى ضحى، آيه ى 5. ] سيوطى مى گويد:
«اخرج العسكرى فى المواعظ و ابن مردويه و ابن لال و ابن النجار عن جابر بن عبدالله قال: «دخل رسول الله صلى الله عليه (و آله) و سلم على فاطمة و هى تطحن بالرخى و عليها كساء من حملة الابل فلما نظر اليها قال يا فاطمة تعجلى فتجرعى مرارة الدنيا لنعم الآخر: غدا فانزل الله و لسوف...» [ الدرالمنثور السيوطى، ج 6، ص 361. ] «رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بر فاطمه (سلام الله عليها) وارد شد در حالى كه او با دست خود آسياب مى كرد و لباسى از پشم شتر بر تن داشت، وقتى كه پيامبر به فاطمه (سلام الله عليها) نگاه كرد فرمود: اى فاطمه تلخى و سختى دنيا را پيشاپيش براى شيرينى آخرت بچش و تحمل كن كه خداوند نازل فرموده است:به زودى مقام شفاعت را به تو عطا خواهم كرد.» خواجه عبدالله انصارى در تفسير كشف الاسرار از جعفر بن محمد مى گويد:
«دخل رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم على فاطمة عليها السلام و عليها كساء من ثلة الابل و هى تطحن بيدها و ترضع ولدها فدمعت عينا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم لما ابصرها، فقال: «يا بنيتاه تعجلى مرارة الدنيا بحلاوة الآخرة فقد انزالله على و لسوف يعطيك ربك فترضى» [ كشف الاسرار، ج 10، ص 524 و عين همين روايت كشف الاسرار را الشيخ اسماعيل الحقى برسوى در تفسير روح البيان، ج 10 ، ص 455 آورده ولى سندى روايت را ذكر نكرده و فقط گفته است: روى ان رسول الله... الخ. ] «امام صادق (عليه السلام) فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بر فاطمه (سلام الله عليها) وارد شد در حالى كه بر وى لباسى از (نخستين پشم و مو و كرك) شتر بود و آسياب مى كرد و فرزندش را هم شير مى داد، رسول خدا وقتى كه فاطمه را به آن حالت ديد اشكهايش جارى شد و فرمود: اى دخترم مرارت ها و تلخى هاى دنيا را براى شيرينى و نعمت هاى سرشار آخرت بچش و به تحقيق خداوند بر من نازل فرموده است. «به زودى پروردگارت مقام شفاعت را به تو عطا كند تا راضى و خشنود شوى».
اين حديث را ثعلبى در تفسير خود ذكر كرده است و علامه مجلسى در جلد دهم بحارالانوار بيان كرده و اصل اين روايت با روايتى كه متقى هندى در كنز العمال سيوطى در درالمنثور و خواجه در كشف الاسرار و برسوئى در روح البيان ذكر كرده اند از نظر محتوى اختلاف ندارند ولى از نظر كلمات و الفاظ اختلاف اندكى وجود دارد.
خواننده ى گرامى از مجموع اين احاديث، منقول از كتب اهل سنت، دانستى كه سيده ى زنان عالم فاطمه ى زهرا (عليهاالسلام) نزديكترين انسان به رسول گرامى اسلام بود و اتصال ارتباط اين بزرگوار به پيامبر مكرم طبق قاعده ى منطقى ارتباط جزء به كل بود و يا اتصال جزئى از چيزى به جزء ديگر از همان چيز، لذا دوستى و علاقه ى اين دو وجود شريف و پاك و اين پدر و دختر نمونه، به حد اعلى و بالاترين درجه رسيده بود و به همين دليل است كه رسول خدا به دختر گرانقدرش بهترين و مقبولترين اعمال را مى آموزد و به بهترين رويه ها راهنمائى مى كند و كاملترين معارف را به وى ياد مى دهد.
محب الدين طبرى از أبى هريره نقل كرده است:
«قال جائت فاطمة الى رسول الله صلى الله عليه (و آله) و سلم تسأله خادما فقال لها قولى اللهم رب السموات السبع و رب الارضين السبع و رب العرش العظيم ربنا و رب كل شى ء خالق الحب و النوى منزل التوراة و الانجيل و الفرقان اعوذ بك من كل شيى ء انت آخذ بناصيته انت الاول فليس قبلك شيى ء و انت الآخر فليس بعدك شيى ء و انت الظاهر فليس فوقك شيى ء و انت الباطن فليس دونك شيى ء اقض عنا الدين و اعننا من الفقر.» [ ذخاير العقبى، ص 49 و 50 و مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 157 و المعرفة الصحابه، مناقب فاطمه و التلخيص الذهبى پاورقى مستدرك همن صفحه و كنز العمال، ج 15، ص 345 حديث 4131 و تذكرة الخواص، ص 280 و بخارى هم در صفحه ى خود بيان كرده است. ] «ابى هريره گفته است: فاطمه خدمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و از وى خادمى خواست، پيامبر به فاطمه فرمود: اين دعا را بخوان: بار خدايا تو پروردگار آسمان هاى هفتگانه و پروردگار هفت طبقه زمين و پروردگار عرش بزرگ هستى، پروردگار ما و پروردگار همه ى اشياء و شكافنده ى دانه از زمين و نازل كننده ى تورات و انجيل و فرقان هستى، پناه مى برم به تو از هر چيزى، تو صاحب اختيار همه ى اشياء هستى، تو اول هستى پيش از تو چيزى و شيئى نيست، آخر هستى و بعد از تو چيزى نيست، ظاهر و هويدا هستى، بالاتر از تو چيزى نيست و تو واقع هستى غير از تو چيزى نيست. دين ما و گرفتارى هاى ما را برطرف فرما و ما را از فقر و آزمندى بى نياز فرما». و اين حديث را مسلم و ترمذى در صحاح خود ذكر كرده اند. و نيز محب الدين طبرى از ام سلمه نقل كرده است:
«قالت جائت فاطمة تشتكى أثر الخدمه و تسأله خادما قالت يا رسول الله لقد مجلت يداى من الرحا اطحن مرة و اعجن مرة فقال لها ان يرزقك الله شيا سيأتيك و سأدلك على خير من ذالك.» [ ذخاير العقبى، ص 50 و تذكرة الخواص سبط ابن جوزى، ص 280 و مسند احمد بن حنبل و أسنى المطالب، الباب الخامس، ص 92 حديث 19. ] «ام سلمه گفته است: فاطمه نزد پيامبر آمد و از زحمات خود در منزل (بچه دارى كارهاى منزل و آسياب و آب كشيدن) شكايت كرد و از پيامبر اسلام خادمى را خواست و گفت: اى رسول خدا دست هايم از آسيا باد كرده است، روزى يك مرتبه آسياب و خمير مى كنم، پيامبر اسلام به وى فرمود: خدا چيزى را روزى و نصيب تو كند، تو را به چيزى كه بهتر از خادم است راهنمائى مى كنم» وقتى كه حضرت آمد دعايى را كه در روايت قبلى گذشت به حضرت فاطمه (سلام الله عليها) آموخت».
محب الدين طبرى از اسماء بنت عميس و از فاطمه (سلام الله عليها) نقل كرده است:
«ان رسول الله صلى الله عليه (و آله) و سلم اتاها يوما فقال اين ابنائى (يعنى حسنا و حسينا) قالت قلت اصبحنا و ليس فى بيتنا شى ء يذقه ذائق فقال على اذهب بهما فانى اتخوف ان يبكيا عليك و ليس عندك شيى ء فذهب بهما الى فلان اليهودى فوجه اليه رسول الله- صلى الله عليه (و آله) و سلم فوجدهما يلعبان فى مشربة بين ايديهما فضل من تمر فقال يا على الا تقلب ابنى قبل ان يشتد الحر عليهما قال فقال على اصبحنا و ليس فى بيتنا شى ء فلو جلست يا رسول الله حتى اجمع لفاطمة ثمرات فجلس رسول الله صلى الله عليه (و آله) و سلم. و هو ينزع لليهود كل دلو بتمرة حتى اجتمع له شى ء من تمر فجعله فى حجزته ثم اقبل فحمل رسول الله صلى الله عليه (و آله) و سلم احدهما و حمل على الآخر عليهم السلام». [ ذخاير العقبى، ص 49، باب ما كانت فيه من ضيق العيش و خدمه نفسها مع الصبر الجميل و مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 165 معرفة الصحابة، مناقب الحسن و الحسين (عليهماالسلام) و التلخيص پاورقى مستدرك در همان صفحه و الرياض النضرة، ج 2، ص 232، باب عيش على (عليه السلام) باز هم رياض النضرة،ج 2، ص 232 و دولابى در كتاب الذرية الطاهرة ذكر كرده اند. ] «فاطمه (سلام الله عليها) فرمود: روزى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به منزل ما آمد فرمود: كجاست فرزندان من (حسن و حسين)؟ فاطمه (سلام الله عليها) گفته است من گفتم: ما شب را صبح كرديم در حالى كه در منزل چيزى براى خوردن نبود بعد على (عليه السلام) گفت من اين دو تا (حسن و حسين) را بيرون مى برم مى ترسم آنان گريه كنند چون نزد ت و (فاطمه) غذا نيست. على با آن دو به باغ فلان يهودى رفتند!..
پس رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به طرف آن محل رفت، در آن جا فرزندان عزيزش را ديد در حالى كه بازى مى كردند و جلوى شان مقدارى خرما بود و بعد پيامبر خطاب به على (عليه السلام) فرمود: يا على آيا دو فرزند مرا پيش از آنكه آفتاب آنان را اذيت بكند برنمى گردانى؟ على (عليه السلام) در جواب پيامبر عرض كرد: ما صبح كرديم در حالى كه در خانه ى ما غذا نبود، پس شما اينجا بنشينيد تا من مقدارى خرما براى فاطمه (سلام الله عليها) تهيه بكنم، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نشست و على براى يهودى آب مى كشيد و براى هر دلو آب يك خرما مى گرفت تا اينكه مقدارى خرما جمع كرد و در كيسه (يا جيب) خود گذاشت بعد به طرف پيامبر آمد، سپس يكى از آندو را (حسن و حسين) پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بر دوش مبارك حمل نمود و ديگرى را على (عليهم السلام) حمل كرد و به منزل آمدند».
خواننده ى گرامى اينها بود نمونه هايى از خانه دارى و عبادت و راز و نياز فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) در خانه ى نور و نورانيت امامت و ولايت و خلافت بر حق على بن ابى طالب (عليهم السلام) كه نمونه و كامل ترين و والاترين زندگى زناشويى را به جهانيان نشان داده است و تاريخ نه قبل و نه بعد از آن را ثبت نكرده است.
فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) با آن همه زحمت و رنج در كارها و فعاليت هاى خانه، از عبادت و راز و نياز با معبود و مولاى خود غفلت نمى ورزد، از امام حسن مجتبى نقل شده است كه مادرم شب ها در حال عبادت براى مؤمنين دعا مى كرد و اسم آنها را مى برد، گفتم: مادر براى خودتان دعا نكرديد؟ فرمود: اول همسايه و بعد خويشتن.
از تمام احاديثى كه در اين فصل بيان شد به دست مى آيد كه سيده ى زنان عالم فاطمه زهرا (سلام الله عليها) با وجود جلالت و منزلت و قدر و شرافت، براى انجام اعمال و امور منزل خود اقدام مى فرمود و امور خانه را اداره مى نمود و على (عليه السلام) هم با ايشان در انجام امور همكارى و كمك مى فرمود.
در بعضى از روايات آمده است: «على (عليه السلام) فرمود: رسول خدا به منزل ما وارد