آرايش و عطر زدن براى زنان آنچنان ارزشمند است كه هم عبادت به حساب مى آيد و هم مايه ى گرمى و شادابى زندگى زناشويى است.
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به اينگونه ظرافت هاى زندگى كاملا توجه داشت كه به عمار ياسر ماموريت داد براى شب عروسى حضرت زهرا عليهاالسلام عطرهاى خوشبو تهيه نمايد.
عمار ياسر مى گويد: عطر خوبى تهيه كرده به منزل فاطمه عليهاالسلام بردم، فرمود:
حديث 98 قالت: يا ابا اليقظان ما هذا الطيب؟ (اى عمار ياسر! اين عطر چيست؟) گفتم: پدرت رسول خدا صلى الله عليه و آله مرا امر كرد، تا فراهم نمايم [ دلائل الامامة ص 26 و چاپ جديد ص 103 و كتاب عوالم ج 11 ص 334 باب 5. ]
در اين موضوع رجوع شود به موضوع ف- فضائل فاطمه عليهاالسلام، حديث 161 و ش- شادى و خشنودى فاطمه عليهاالسلام، حديث 99.
در اين موضوع رجوع شود به موضوع ف- فضائل فاطمه عليهاالسلام، حديث 162.
ساده زيستى ح 88 ساده پوش ح 89 و 90 سخن رانيهاى فاطمه عليهاالسلام خ خطبه ها سرور و شادى فاطمه عليهاالسلام ح 161 و 99 سكوت سياسى ح 151 سلام فرشتگان 197 و 198 و 196 سلام بر جبرئيل ح 122 سلام فاطمه عليهاالسلام بر فرزندانش ح 207 سياست و مبارزات سياسى م- مبارزات سياسى د- دفاع ش- شكوه ها و - وصيت نامه سياسى شادى فاطمه عليهاالسلام شادى فرشتگان شعرهاى فاطمه عليهاالسلام شكوه ها شفاعت فاطمه شيعيان فاطمه شهادت و شاهد
نزديكان پيامبر صلى الله عليه و آله ديده بودند كه در هنگامه ى وفات رسول خدا صلى الله عليه و آله صحبتهاى خصوصى و سرى بين آن حضرت و فاطمه عليهاالسلام صورت پذيرفت كه در ابتدا، زهرا عليهاالسلام گريست و در پايان صحبت آن حضرت، شاد و خندان، دانه هاى اشك را پاك مى كرد.
جاى سئوال بود كه علت گريه، و سبب خنده و شادى چه بود؟ پس از وفات پيامبر صلى الله عليه و آله از حضرت زهرا عليهاالسلام پرسيدند، جواب داد:
علت گريه ى نخستين اين بود كه:
حديث 99 قالت: اخبرنى ان جبرئيل كان يعارضه القران فى كل سنة مرة و انه عارضه الان مرتين و انى لارى الاجل قد اقترب فاتقى الله و اصبرى. فبكيت و : قال صلى الله عليه و آله يا بنية انه ليس احد من نساء المسلمين اعظم رزية منك فلاتكونى من ادنى امراة صب را فاخبرنى انى اول اهله لحوقا به فضحكت لذلك (در ابتدا رسول خدا صلى الله عليه و آله به من اطلاع داد كه جبرئيل هر سال يك بار قرآن را بمن عرضه مى فرمود ولى امسال و هم اكنون دو بار عرضه كرد. من مرگ و وفات خود را نزديك مى بينم. دخترم با تقوا باش و صبر پيشه كن. من با شنيدن اين خبر گريستم. سپس در ادامه ى سخن فرمود: دخترم هيچ زنى در مقام و منزلت مانند تو نيست پس در صبر و بردبارى مانند كمترين زنان نباش و اين را بدان كه تو نخستين كسى هستى كه به من ملحق خواهى شد. با شنيدن اين خبر خوشحال شدم و خنديدم.) [ امالى صدوق ص 595 و امالى طوسى ج 1 ص 191. ]
دو نفر از زنان مدينه در يك مساله دينى و عقيدتى اختلاف پيدا كردند، يكى از آنها از دوستان فاطمه عليهاالسلام و زنى مؤمن، و ديگرى از دشمنان اهل بيت عليهم السلام و فاسد بود، نزاع و خصومت را خدمت حضرت زهرا عليهاالسلام كشاندند.
آن حضرت پس از شنيدن ادعا و استدلال هر يك، با دليل و برهان قانع كننده نظر زن مؤمنه را اثبات كرد و ادعاى ديگر را باطل دانست، بگونه اى كه هر دو نفر پذيرفتند، پس از پايان يافتن اختلاف و نزاع، زن مؤمنه اظهار خوشحالى كرد كه حق پيروز شد و باطل محكوم گرديد، حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود:
حديث 100 قالت: ان فرح الملائكة باستظهارك عليها اشد من فرحك و ان حزن الشيطان و مردته بحزنها عنك اشد من حزنها:
(همانا شادى فرشتگان در غلبه ى تو بر آن زن فاسد بيش از شادى توست و اندوه و نگرانى شيطان و دوستان شيطان در اين شكست بيشتر و شديدتر از آن زن شكست خورده است.) [ احتجاج طبرسى ج 1 ص 18 و كتاب عوالم ج 11 ص 627. ]
حضرت زهرا عليهاالسلام در لحظه هاى آغازين زندگى، لب به ستايش شوهر نمونه اش گشود و به شناساندن آن بزرگمرد پرداخت و فرمود:
حديث 101
(1. افتخار و عزت والا، از آن ما شد و ما در ميان فرزندان «عدنان» سربلند شديم
2. تو به بزرگى و برترى رسيدى و از همه ى آفريده ها والاتر شدى و جن و انس از عظمت تو عقب ماندند
3. منظورم «على» است، بهترين كسى كه گام بر خاك نهاده است، بزرگوار و داراى احسان و نيكى
4. والاييهاى اخلاقى و بزرگى ها از آن اوست، تا آنگاه كه مرغان بر شاخه ها به ترنم مشغولند.)
حضرت زهرا عليهاالسلام آنگاه كه كودكان خود را به بازى مى گرفت، و به تربيت روحى و پرورش جسمى عزيزان خود مى پرداخت، در قالب زيباى اشعار اديبانه مى فرمود:
حديث 102
(1. حسن جان! مانند پدرت على عليه السلام باش و ريسمان را از گردن حق بردار
2. خداى احسان كننده را پرستش كن و با افراد دشمن و كينه توز دوستى مكن.) و آنگاه كه امام حسين عليه السلام را بر روى دست نوازش مى كرد، مى فرمود:
(حسين جان تو به پدرم رسول الله صلى الله عليه و آله شباهت دارى و به پدرت على عليه السلام شبيه نيستى.) امام على عليه السلام سخنان فاطمه عليهاالسلام را مى شنيد و لبخند مى زد. [ مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 389 و مسند احمد ج 6 ص 283. ]
روزى گرسنه اى درب منزل امام على عليه السلام را كوبيد و تقاضاى كمك كرد.
امام على عليه السلام در قالب شعرى زيبا، نيازمندى آن گرسنه ى بينوا را به حضرت زهرا عليهاالسلام بازگو فرمود و تذكر داد، اگر امكان دارد، كمك مناسبى شود، حضرت زهرا عليهاالسلام با شعر، چنين پاسخ داد:
حديث 103
[ مدارك اشعار 103 تا 105 مشترك است ] 1. فرمان تو را اى پسر عمو بيدرنگ اطاعت خواهم كرد، از طرف من تو را اين پيشنهاد نه سرزنش و نه ملامتى خواهد بود
2. هم اكنون اين گرسنه را طعام مى دهم و به ياد آينده خويش نخواهم افتاد و آرزو دارم با شكم گرسنه در راه خدا ايثار كنم پس از آنكه امام بار ديگر تاكيد در اطعام گرسنه فرمود، پاسخ داد:
1. بزودى به اين گرسنه طعام خواهم بخشيد و از گرسنگى خودم باكى ندارم. براى خدا او را بر فرزندان (گرسنه ام) مقدم مى دارم.
2. فرزندانم ديشب را گرسنه به روز آوردند، فرزندانى كه كوچكترين آنان «حسين»در ميدان جنگ كشته خواهد شد.
3. در كربلا فرزندم را با حيله و تزوير شهيد مى كنند واى بر قاتلان او كه عذاب دردناك و پستى و خوارى بر آنان باد.
4. آنها كه با اين جنايت به درجات پست آتش جهنم راه مى يابند، هر لحظه بر سقوط و خوارى آنها افزوده مى شود.
امام در برابر ايثارگرى حضرت زهرا عليهاالسلام او را ستود و تشكر كرد، پاسخ شنيد:
حديث 105
1. از آنچه در خانه ذخيره كرده بودم، جز به مقدار يك پيمانه باقى نمانده است. در حالى كه دست من «با آرد كردن گندم و گرداندن آسياب دستى» مجروح گرديده است
2. به خدا سوگند، فرزندانم هم اكنون گرسنه اند. خدايا! آنها را به حال خود وانگذار، كه از دست بروند.
3. پدرشان على عليه السلام در سخاوت و خوبيها بى نظير است، و آن چه دارد و به دست مى آورد با دستان بخشنده اش به ديگران مى بخشد.
4. همه ى غذاى موجود خانه را در حالى به گرسنه مى دهم كه مقنعه و چادر مناسبى بر سر ندارم مگر عباى ((چادر) كهنه اى) كه خودم بافته ام و (از فراوانى وصله،)اكنون در حال از بين رفتن است [ كتاب امالى ص 213 حديث 11 و كتاب عوالم ج 11 ص 588 و بحار ج 35 ص 238 الى 240. ]
آنگاه كه بياد پرواز ملكوتى خويش افتاد، خطاب به على عليه السلام فرمود:
حديث 106
[ ورقة بن عبدالله الازدى عن فضة امة فاطمه عليهاالسلام ] 1. اى همسر وفا دارم اگر خواستى گريه كنى بر من گريه كن، اى بهترين راهنما و اشكها را سرازير كن كه امروز روز جدايى است.
2. اى همدم بتول! وصيت مى كنم تو را به فرزندانم، كه همدم شوق و محبت شده اند.
3. بر من و يتيمان (من) گريه كن فراموش نكن كشته ى دشمنى ها را در سرزمين عراق. در حاليكه بخدا سوگند مى خورند آن روز، روز جدائى است.
4. آن جاماندگان در حالى صبح مى كنند كه يتيمان سرگردان (آن بيابانند)، [ بحارالانوار ج 43 ص 174 و 178. ] خداى را بر مى گزينند. آن روز، روز فراق و جدايى است.
پس از دفن جنازه ى پاك پيامبر صلى الله عليه و آله، حضرت زهرا عليهاالسلام جهان را پس از غروب آفتاب نبوت اين گونه معرفى مى فرمايد:
حديث 107
1. افق هاى آسمانها غبارآلود شد و خورشيد گرفت و صبح و عصر ما هر دو تاريك گشت.
2. و زمين پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله اسفناك و اندوهناك او است و سخت بر خود مى لرزد.
3. در غم رحلت پيامبر اسلام بايد شرق و غرب عالم بگريند و قبيله ى مضر و يَمان سزاوار است، كه اشك ريزد.
4. و سزاوار است كه آسمان كوه عظيم طور و خانه خدا كه داراى پرده ى كعبه و ركن ها است، (بر رسول خدا) بگريند.
5. اى خاتم پيامبران! كه روشنائى تو مبارك است! درود خداى فرستنده ى قرآن بر تو باد!. [ سيره ى نبوى ج 3 ص 364 و كتاب عوالم ج 11 ص 455. ] .
حديث 108 قالت:
1. بعد از تو خبرها و مسائل مختلف و بلاهاى در هم پيچيده اى پيش آمد كه اگر تو مى بودى آن چنان بزرگ جلوه نمى كرد.
2. ما تو را از دست داديم، مانند سرزمينى كه از باران محروم شود، و قوم تو مختل ماند بيا ببين آنها را كه (چگونه) از راه منحرف شدند.
3. هر خاندانى كه براى او نزد خدا قرب و منزلتى بود، نزد بيگانگان هم محترم بود (غير از ما كه حرمت ما را در هم شكستند).
4. مردانى چند از امت تو همين كه رفتى و پرده خاك ميان ما و تو فاصله انداخت اسرار سينه ها را آشكار كردند.
5. همين كه تو رفتى، مردانى ديگر به ما روترش كردند و ما را كوچك شمردند و زمينهاى ما غصب شد.
6. پدر! تو ماه شب چهارده ما و چراغ روشن زندگانى (ما) بودى و از جانب پروردگار بر تو فرامينى نازل مى شد.
7. جبرئيل با آيات قرآنى، مونس ما بود، ولى وقتى تو رفتى، همه ى خيرها پوشيده گرديد.
8. اى كاش كه پيش از تو مرده بوديم. آنگاه كه از ميان ما رفتى و خاك ترا در زير خود پنهان كرد (و پرده و حجابها بين ما فاصله انداخت) 9. به راستى ما بلاديدگان به مصيبتى گرفتار شديم كه هيچ بلا ديده اى نه در عجم و نه در عرب آن چنان مبتلا نگشته است.
10. آن كس كه به ستم كردن بر قبيله ما دست زده باشد روز قيامت خواهد دانست كه به كجا خواهد رفت!.
11. تا زنده ايم و چشم داريم، بر تو اشك مى ريزيم و مثل ابر بهار بر تو مى گرييم.
12. ما به رفتن كسى مصيبت زده ايم كه خلقت او بى آلايش، اخلاق او بى غل و غش، ريشه ى تبار او، والا و نسب او سرآمد انساب است.
13. پس تو (اى پدر) بهترين همه ى بندگان و در هنگام سخن گفتن راستگوترين مردم بودى.
14. جبرئيل امين، تا زنده بودى زيارت ما را ترك نمى كرد و چون رفتى سايه از ما برگرفت و هر خيرى از ما رو پوشانده است.
15. بعد از تو دنيا بر من تنگ شد، پس از آن كه گشاده بود و به دو نوه ات ستمى روا داشته شد كه براى من درد و رنج فراوان دارد. [ احقاق الحق ج 10 ص 433 و بحارالانوار ج 43 ص 196 و الغدير ج 7 ص 192 و 79. ]
حديث 109 قالت:
[ اخرج حافظ ابن عساكر من طريق طاهر بن يحيى الحسينى عن ابيه عن جده عن جعفر بن محمد الصادق عليه السلام عن على عليه السلام قال... ] .
1. آن كه بوى خوش تربت (خاك قبر) پيامبر صلى الله عليه و آله را بوييده است،چه مى شود، اگر در زمان طولانى بوى خوش ديگرى نبويد.
2. باران غم و اندوهى بر جانم ريخته كه اگر بر روزهاى روشن مى ريخت، آن روزها مانند (شب تيره و تار) مى گرديد
3. (پدر جان!) جانم با آن همه انده و غصه در سينه ام حبس شده است، اى كاش با همان اندوهها از بدنم خارج مى شد.
4. (پدر جان!) بعد از تو هيچ خير و نيكى در زندگى نيست، گريه مى كنم از بيم آن كه مبادا بعد از تو زياد زنده بمانم.
5. هر وقت اشتياقم به ديدار تو زياد مى شود گريان كنار قبر تو مى آيم، ناله و زارى مى كنم و شكوه مى نمايم، ولى جواب مرا نمى دهى.
6. اى كسى كه در دامن خاك آرميده اى! گريه را تو به من آموختى و ياد تو همه مصائب را از ياد من مى برد.
7. گر چه در دل خاك از من پنهان شده اى، ولى از قلب پر اندوه (من) پنهان نيستى. [ مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 242 و اعلام النساء ج 1 ص 1205. ]
فاطمه عليهاالسلام در سوگ آفتاب مى نالد و غربت اسلام را نيز با تلخى نظاره گر است، و خطاب به پدر مى فرمايد:
حديث 110 قالت:
1. صبر و تحمل من كوتاه و عزا و مصيبت من آشكار است، چون خاتم پيامبران را از دست داده ام.
2. ديده! اى اشك ببار، واى بر تو اگر سيل اشك را جارى نسازى!
3. اى رسول خدا! اى برگزيده ى حضرت حق! اى پناه يتيمان و مستضعفان!
4. كوهها و حيوانات و پرندگان بر تو مى گريند. زمين هم پس از گريه ى آسمان گريست.
5. آقاى من! شهر مكه و ركن و مشعر و سرزمين بطحاء اشكها مى بارند.
6. آسمان و محراب و محل درس قرآن بهنگام صبح و (شام) از فراق تو گريه دارند.
7. و اسلامى كه در ميان امت تو غريب و تنها مانده است، بر تو مى گريد.
8. (پدر جان) اگر منبر(ت) را بنگرى، خواهى ديد كه پس از نور و روشنائى، ظلمت و تاريكى بر آن بالا مى رود.
9. خدايا! مرگ مرا زود مقرر فرما. زيرا زندگى دنيا بر من تيره و تاريك شده است. [ احقاق الحق ج 19 ص 160 و كتاب عوالم ج 11 ص 487. ] .
حديث 111
1. هر كس كه بميرد يادش كم مى گردد، بجز پدرم رسول الله كه هر روز ياد او فزونى مى گيرد 2. بينديش، هنگامى كه غم و اندوه در جانت فراوان مى گردد آيا رسول خدا زنده است يا خاك قبر، او را از يادها برده است. [ رياحين الشريعه ج 1 ص 247 و بحارالانوار ج 36 ص 353 باب 41. ] .
حديث 112
1. بگو به آن كه در زير طبقات زمين پنهان است، آيا صداى ناله و فرياد مرا مى شنوى.
2. مصيبت هايى بر من باريدن گرفته كه اگر بر روزها مى باريد، (روزها) شب مى شد.
3. من در سايه ى محمد در حمايت و حفاظت بسر مى بردم و از هيچ دشمنى و كينه اى نمى ترسيدم و او جمال (و جلوه ى) من بود.
4. امروز در برابر فرومايگان خاضعم و باك دارم به من تعدى شود كه ظالم را با چادرم دفع مى كنم.
5. اگر قمرى، شب هنگام بر شاخه اى بگريد، من صبحگاهان مى گريم.
6. بعد از تو حزن و اندوه را مونس خود خواهم ساخت و اشك را اسلحه خود قرار خواهم داد.
7. چه باكى است بر كسى كه خاك قبر احمد را بوييده در تمام زندگى هيچ عطرى را نبويد. [ كتاب عوالم ج 11 ص 454 و مناقب. ج 1 ص 242. ]
حديث 113
1. (جدايى ات پيش من سنگين ترين چيزهاست و از دست دادنت، سنگين ترين بند است.
2. از روى حسرت و اندوه، گريه و نوحه خواهم كرد، بر آن محبوبى كه رفت و راهم را روشن ساخت.
3. الا! اى ديده! ياريم كن (تا بگريم،) چرا كه اندوهم پيوسته است و بر دوستم مى گريم). [ عوالم ج 1 ص 491. ]
پس از دفن پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله، يگانه دخت رسول خدا صلى الله عليه و آله در كنار قبر پدر از اندوه جانكاه، پايدار سخن گفت و فرمود:
حديث 114
1. (در اندوه سوگ تو، بخاطر اشك فراوان بر چهره ام نشانه و بر قلبم جراحت است. اى واى از مرگ تو!
2. شكيبايى در هر جا شايسته است، مگر بر تو كه صبرى نيست 3. بر اندوه من در سوگ تو ملامتى نيست، اگر گريه بر مردمك چشمم تداوم مى يافت)[ كتاب عوالم ج 11 ص 597 و احقاق الحق ج 10 ص 483. ] .
و رقة بن عبدالله ازدى از حضرت فضه نقل مى كند كه فاطمه ى زهرا عليهاالسلام روزى بر سر قبر پدر اندوهگين نشست، و اينگونه نوحه سر داد:
حديث 115
1. اندوه من (پيوسته) بر تو تازه است، و قلب من به خدا سوگند عاشقى سرسخت است
2. هر روز حزن و اندوه من (بر پدرم) تازه مى شود و نياز من براى تو هرگز از بين نمى رود
3. فاجعه ى از دست دادنت بسى بزرگ است و سوگوارى ام آشكار گشته (و تسلى و بردبارى از من دور شده) پس گريه ام هر دم تازه است
4. دلى كه در عزا و مصيبت تو صبور باشد، يا تسليت پذيرد، همانا بسيار شكيبا و پر طاقت است) [ بحارالانوار ج 43 ص 176 و كوكب الدرى جزء اول ص 240. ] .
از حضرت امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود:
حضرت فاطمه عليهاالسلام از امت ساكت و بى تفاوت، و از ابوبكر و عمر، در پيش پروردگار خود، شكوه ها مطرح مى كرد، و در حالى كه اشكهاى او جارى بود، مى فرمود: