فجر مقدس (05)

مجتبی الساده؛ ترجمه‏: محمود مطهری‏نیا

نسخه متنی
نمايش فراداده

فجر مقدس (قسمت پنجم)

حوادث بر طبق تقويم سال ظهور

اشاره:

در بخش‏هاى قبلى اين سلسله مقالات، با برخى نشانه‏هاى مخصوص سال ظهور امام عصر (عج) آشنا شديم و اينك به بررسى سلسله رويدادهايى مى‏پردازيم كه در آخرين ماه‏هاى پيش از ظهور آن حضرت رخ مى‏دهد .

جريانات و اتفاقات ماه رجب

در اين قسمت‏به اهم حوادثى كه در ماه رجب و در واقع پنج ماه پيش از ظهور حضرت اتفاق خواهد افتاد اشاره خواهيم كرد كه اين مطالب را از رواياتى كه در اين‏باره بوده‏اند استخراج نموده‏ايم .

1 - باران شديد و فراوان

در سالى كه بناست‏حضرت مهدى (ع) ظهور كنند قحطى به طور جدى شيوع يافته و در بيستم ماه جمادى‏الاول چنان بارانى مى‏بارد كه از زمان منزل گرفتن حضرت آدم در زمين بى‏سابقه است كه اين باران تا دهم ماه رجب ادامه مى‏يابد . از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمودند:

وقتى قيام قائم (ع) نزديك شود در ماه جمادى‏الثانى و ده روز از رجب بر مردم بارانى مى‏بارد كه خلائق همانند آن را نديده باشند (1) .

و شيخ مفيد در الارشاد چنين آورده است كه:

سپس به بيست و چهار باران ختم مى‏شود كه زمين را پس از مرگش زنده مى‏كند و بركاتش نمايان مى‏شود . (2)

همان‏گونه كه از اين روايات برمى‏آيد از علايم قريب‏الوقوع ظهور حضرت مهدى (ع) نزول باران‏هاى شديد و آب‏هاى فراوان آسمانى است كه به نوعى براى [عصر] ظهور زمينه چينى شود تا زمين‏ها براى زراعت و كشاورزى پربار و بابركت، پس از اين حالت فقر و خشكسالى كه داشته‏اند آماده شود .

بارش باران عادى چيز عجيب و خارق‏العاده‏اى نيست جز اينكه مدت يا ميزان آن بارش غريب باشد كه بنابر روايات موجود، تاكيد بر اين باران‏ها به جهت‏بيان و ابراز اعجازگونه بودن آنهاست . با توجه به آنچه گفته شد حقيقت صحبت اميرالمؤمنين (ع) را مى‏فهميم كه فرمودند:

شديدا از آنچه ميان ماه جمادى و رجب واقع مى‏شود در عجبم . (3)

نظريات مختلفى درباره مدت اين باران‏ها بيان شده است . حجة‏الاسلام على كورانى در كتاب خود مى‏نويسند:

بعيد نيست كه اين بارانى كه از جمادى تا رجب ادامه دارد پس از ظهور حضرت نازل شود; چرا كه تعدادى از علايم ظهور از باب توسع و گستردگى محدوده [عصر ظهور] به اين عنوان نامگذارى شده است (4) .

لكن نظر آيت‏الله سيد محمد صادق صدر كه آن را از نشانه‏هاى ظهور برمى‏شمرند قابل قبول‏تر به نظر مى‏رسد . ايشان چنين مى‏گويند:

با توجه به فراوانى آب و باران نازل شده بهتر است آن را پيش از ظهور بدانيم; چرا كه اگر پس از ظهور واقع شود مانع برخى از فعاليت‏ها و وعده‏هايى مى‏گردد كه بناست‏حضرت آنها را انجام دهند و بدان‏ها جامه عمل بپوشانند، پس مقدم دانستن آن بر ظهور هم فايده‏هاى متعارف باران را در بر خواهد داشت و هم با ديگر فوايد اثرى دو چندان مى‏توان براى آن تصور كرد . (5)

البته اين نكته را هم متذكر شويم كه احاديث و روايات به مكان و كيفيت‏بارش اين باران‏ها اشاره‏اى نكرده‏اند اما آنچه مهم است اين است كه اين باران‏ها را به عنوان نشانه و علامتى براى نزديك شدن زمان ظهور در نظر بگيريم حال چه نحوه باريدن آن با بقيه باران‏ها متفاوت باشد، چه مقدار و يا مكان آن .

2 - شورش سفيانى (از علايم حتمى ظهور)

مردى شورش مى‏كند كه به او سفيانى گفته مى‏شود (عثمان بن عنبسه از تبار ابوسفيان و از نسل يزيد بن معاويه) در وادى يابس (تنگه بى‏آب و علف) كه در محدوده شامات (دره دمشق) مى‏باشد نمايان مى‏گردد . او سمبل و نمونه آن دسته از حكام و فرمانروايان كشورهاى اسلامى است كه در عين انحرافاتشان با حق سر ستيز دارند كه بعد از وى چنين كسانى ديده نخواهند شد و پس از او نسل چنين سردمدارانى منقرض خواهد شد . زمان خروج و شورش او - طبق روايات معتبره - (6) در ماه رجب است و احتمالا در دهه آخر و روز جمعه باشد كه ميان ظهور حضرت در مكه مكرمه و شورش سفيانى تنها شش ماه فاصله است .

امام صادق (ع) مى‏فرمايند:

سفيانى از نشانه‏هاى حتمى است و [آغاز] شورش او در ماه رجب خواهد بود . بر نواحى و شهرهاى پنجگانه، نه ماه حكومت مى‏كند و [حكومتش] حتى يك روز هم بيش از 9 ماه طول نخواهد كشيد . (7)

امام باقر (ع) مى‏فرمايند:

سفيانى و قائم (ع) هر دو در يك سال [نمايان مى‏شوند] هستند . (8)

در حديث فرمودند:

خارج شدن سفيانى و يمنى و سيد خراسانى در يك سال و يك ماه و يك روز است . به همان ترتيب كه دانه‏هاى تسبيح به دنبال هم مى‏آيند، آنها هم پشت‏سر هم و بلافاصله نمايان مى‏شوند . (9)

در اين حديث هم چنين بيان كردند:

على‏بن‏ابى‏طالب (ع) به من فرمودند: درگيرى دو سپاه در شام با يكى از آيات الهى است .

از ايشان پرسيدند: چه آيه‏اى، يا اميرالمؤمنين؟

فرمودند: لرزشى شديد در شام به وجود مى‏آيد (شايد اشاره به زمين لرزه‏هاى مورد بحثمان باشد) و بيش از صد هزار نفر كشته مى‏شوند كه اين جريان را خداوند مايه رحمت و آرامش مؤمنين و عذاب كافران قرار مى‏دهد .

وقتى چنين شد به سوارانى بنگريد كه مركب‏هاى (يابو) سياه و سفيد و گوش و دم بريده و پرچم‏هاى زرد دارند .

هر كه را از مغرب تا شام كه در مسيرشان باشد مى‏كشند . اين جريان در زمان بى‏تابى و اندوه شديد و مرگ سرخ رخ مى‏دهد پس از آن منتظر فرو رفتن قريه و روستايى در دمشق باشيد كه به آن مرمرسا (10) گفته مى‏شود، و سپس پسر هند جگرخوار از وادى يابس (دره بى‏آب و علف) شورش مى‏كند تا اينكه بر منبر دمشق قرار بگيرد . وقتى چنين شد منتظر خروج و قيام مهدى (ع) باشيد . (11)

كه اين حديث آغاز حركت‏سفيانى را به خوبى ترسيم مى‏كند .

شايد بهترين تحليل و بيان از فعاليت‏هاى سفيانى و مصيبت‏ها و سختى‏هايى كه جامعه اسلامى را بدان مبتلا مى‏كند سيدجليل‏القدر علامه سيد محمد صادق صدر داشته باشد كه صحبت‏هاى ايشان را با اندكى دخل و تصرف در اينجا مى‏آوريم:

دمشق (شام) در آن زمان ميدان جنگ‏هاى داخلى و تنازعات مسلحانه ميان گروه‏هاى سه‏گانه (تحت فرمان ابقع، اصهب و سفيانى . . . كه مانند مركز ثقل نيروهاى سياسى و نظامى مى‏شود) خواهد شد . هر سه از صراط مستقيم حق منحرف گشته‏اند و هر كدام تاج و تخت و حكومت را براى خود مى‏طلبند - روايات تفكرات و عقايد آنها را براى ما به روشنى بيان كرده‏اند - ابقع و سپاهيانش با سفيانى مى‏جنگند كه منجر به پيروزى سفيانى و كشته شدن ابقع و يارانش مى‏شود .

در جنگ سفيانى با اصهب هم چنين اتفاقى تكرار مى‏شود . و فاتح نهايى جنگ‏ها سفيانى است . اين اتفاقات مصداق بارز اين آيه است كه:

فاختلف الاحزاب من بينهم فويل للذين كفروا من مشهد يوم عظيم (12) .

احزاب با هم بر سر آنچه در ميانشان بود اختلاف كردند پس واى بر آنها [از آنچه] در قيامت [بر سر آنها خواهد آمد]

مقر فرماندهى سفيانى در زمان حكومتش شام خواهد بود و اهالى آنجا از او پيروى خواهند كرد (به جز تعداد كمى) سفيانى در اين زمان بر مناطق پنجگانه دمشق، حمص، فلسطين و اردن و قنسرين حكومت مى‏كند .

وقتى كه تا اين حد مسير را براى خود هموار مى‏بيند به عراق هم طمع مى‏كند و به اين فكر مى‏افتد كه سپاهى را به آنجا گسيل دارد . لذا با سپاهى كه حداقل هشتاد هزار نفر نيرو دارد و خود فرماندهى آن را برعهده گرفته به آنجا مى‏رود . در ميان راه با سپاهى كه فرمانرواى عراق براى دفع و مقابله با آنها گسيل داشته مواجه مى‏شود . اين دو سپاه با هم در منطقه قرقيسيا (واقع در سوريه و در نزديكى عراق) مشغول پيكار مى‏شوند . ترك‏ها [روس‏ها] و روميان [اروپاييان و آمريكايى‏ها] هم به آتش جنگ دامن زده و خود هم در آن شركت مى‏كنند . جنگ طولانى و شديدى واقع مى‏شود و حدود 000/100 نفر از ستمكاران و جباران در آن كشته مى‏شوند كه مقصود از ستمكاران آن دسته از گنه‏پيشگان منحرفى است كه در آن زمان هلاك مى‏گردند . به اين جهت منطقه از شر عمده اين سپاهيان كه ممكن بود پس از ظهور حضرت مهدى (ع) در مقابل او جبهه بگيرند خلاص مى‏شود .

در اين كشت و كشتار بزرگ هم سفيانى پيروز مى‏شود و وارد عراق مى‏گردد . در آنجا در «ارض‏الجزيره‏» (بين‏النهرين عراق) به ناچار با يمنى روبرو مى‏شود كه بر او هم فايق آمده و آنچه را كه سپاهيان يمنى طى جنگ‏هاى خود در منطقه به دست آورده بودند تصاحب مى‏كند; سپس راهى كوفه شده و در آنجا دست‏به كشتار و اعدام و اسير كردن مردم مى‏زند . ياوران و ياريگران خاندان حضرت محمد (ص) را به همراه يكى از منسوبين به اهل بيت (ع) شهيد مى‏كند . سپس جارچى او در كوفه ندا مى‏دهد كه هر كس سر يكى از شيعيان على (ع) را بياورد هزار درهم (مژدگانى) مى‏گيرد . لذا همسايه به همسايه‏اش به اين بهانه كه در اسلام هم مذهب نيستند حمله كرده و مى‏گويد: «اين هم از آنهاست . گردنش را مى‏زند و سر او را به حكومت‏سفيانى تحويل داده و از آنها هزار درهم مى‏گيرد .»

جنبش‏هاى ضعيف و سرپيچى‏هاى كوچكى كه در كوفه توسط اهالى آن رخ مى‏دهد نمى‏توانند اين شهر را از سيطره سپاه سفيانى خلاص كنند بلكه سفيانى رهبر اين جنبش را مابين حيره و كوفه به شهادت مى‏رساند و پس از آن هم خون‏هاى زيادى بر زمين ريخته مى‏شود .

با هموار گشتن جريان حكومت وى در عراق به لشكركشى به ايران هم طمع كرده و راهى آنجا مى‏شود . حوالى شيراز (باب اصطخر) در كارزار و ميدان جنگى با سيد خراسانى روبرو مى‏شود .

سفيانى در عين حال به حكومت‏بر ديار حجاز هم طمع كرده و سپاهى را به فرماندهى خزيمه كه از بنى‏اميه است‏بدانجا اعزام مى‏كند (اكثر روايات بر اينكه خود سفيانى در اين سپاه نيست تاكيد مى‏كنند) . سپاه با تمام نيروها و امكاناتش به سمت مدينه حركت مى‏كند و اين در حالى است كه در اين ايام حضرت مهدى (ع) در آغازين روزهاى ظهور خويش در مكه به سر مى‏برند و پيگير اخبار سفيانى هستند . سفيانى سپاهى مجهز را به سمت مكه گسيل مى‏دارد تا به قتل و كشتار بى‏رحمانه آن حضرت و سپاهيانشان اقدام كنند . آن‏گونه كه از سياق روايات برمى‏آيد اين سپاه همان سپاهى است كه سه روز به غارت و كشتار مردم مدينه و تخريب مسجدالنبى (ص) مشغول بوده است .

از آنجا كه مكه حرم امن الهى است و كسى كه در آنجا ساكن شده است نبايد بر جان خويش خوفناك باشد و با توجه به اين كه حضرت مهدى (ع) رهبرى است كه براى روز موعود و هدايت‏بشريت و جهانيان ذخيره شده، ضرورت و مصلحت هر دو اقتضا مى‏كند كه اين سپاه از بين رفته و قضاى الهى بر آنها جارى گردد . با معجزه‏اى الهى بيابان اين سپاه را مى‏بلعد و جز دو نفر اثرى از بقيه نمى‏ماند (اين دو نفر كه به بشير و نذير ملقب مى‏شوند از قبيله جهينه‏اند و به همين جهت است كه مى‏گويند: «خبر يقينى را از جهينه بشنويد .» (13) اين دو نفر مردم را از آنچه بر سر رفقا و همراهانشان آمده خبر مى‏كنند .

على‏رغم اين كه بنابر تقدير الهى بخشى از سپاه سفيانى به زمين فرو مى‏روند از آنجا كه سوريه، عراق، اردن، فلسطين و منطقه وسيعى از شبه جزيره عربستان تحت‏سيطره سفيانى است، حكومتش در منطقه پابرجا مى‏ماند .

مدتى كوتاه پس از بلعيده شدن سپاه در بيابان حضرت مهدى (ع) حركت مى‏كند و او را با سپاهش به عراق بازمى‏گرداند . پس از آن با هم درگير شده و حضرت بر او فايق آمده و او را به هلاكت مى‏رساند . كه اين جريان در منطقه رمله اتفاق مى‏افتد . حضرت بر تمام منطقه‏اى كه سفيانى بر آن حكومت مى‏كرد تسلط مى‏يابند و از اين به بعد فرصت مناسبى براى پيروزى جهانى حضرت مهدى (ع) فراهم مى‏شود . (14)

در ادامه بعضى از احاديثى را كه بر حركت‏سفيانى تاكيد دارند - به قدرى كه با توجه به منابع حديثى براى ما مقدور است - بيان مى‏كنيم .

حضرت على (ع) فرمودند:

فرزند هند جگرخوار از وادى يابس (دره خشك وبى‏آب و علف) شورش مى‏كند . مردى است كه قامتش متوسط، چهره‏اش زشت و كريه‏منظر است، چهارشانه و درشت هيكل مى‏باشد و در صورتش آثار آبله ديده مى‏شود . ظاهرش يك چشم به نظر مى‏رسد نامش عثمان و فرزند عنبسه است و از فرزندان ابى‏سفيان، وارد شام شده و منبر آن را تصاحب مى‏كند . (15)

امام باقر (ع) در حديثى طولانى فرمودند:

ناچار بنى فلان حكومت را به دست‏خواهند گرفت و پس از آن دچار اختلافات شده و حكومتشان از هم مى‏پاشد و پراكنده مى‏شوند تا اينكه سيد خراسانى از مشرق و سفيانى از مغرب خروج مى‏كنند و هر كدام از منطقه خود به سمت كوفه مانند اسبان مسابقه مى‏شتابند تا اينكه بنى‏فلان به دست آنها هلاك مى‏شوند و از آنها حتى يك نفر باقى نخواهد ماند . (16)

جابر جعفى از آن حضرت طى حديث طولانى ديگرى نقل مى‏كند كه فرمودند:

. . . و منادى كه از آسمان ندا مى‏دهد (17) و صدايى از ناحيه دمشق حكايت از پيروزى مى‏كند [سر و صداها خبر از اجتماعات و برخوردهايى است كه در دمشق رخ مى‏دهد و بيانيه‏هايى كه پس از اين جريانات صادر مى‏شود] قريه‏اى در شام به نام جابيه محو و ناپديد مى‏شود (18) . بخشى از سمت راست مسجد دمشق فرو مى‏ريزد (مسجد اموى) و شورشيان مرتد از منطقه ترك‏ها خروج مى‏كنند و فتنه شام هم به دنبال آن مى‏آيد . سر و كله برادران ترك‏ها هم پيدا شده و در جزيره فرود مى‏آيند و شورشيان و از دين برگشتگان رومى مى‏آيند تا اينكه در رمله مستقر مى‏شوند . جابر! در آن سال درگيرى‏هاى زيادى در مغرب زمين رخ خواهد داد . ابتداى مغرب زمين كه شام است‏به فرمان سه پرچم [سپاه] اصهب و ابقع و سفيانى با هم درگير مى‏شوند . كه سفيانى با ابقع روبرو شده و با هم مى‏جنگند و نهايتا سفيانى او و لشكريانش را مى‏كشد . سپس اصهب را هم به هلاكت مى‏رساند . [سفيانى] در اين زمان تمام همش لشكركشى به عراق مى‏شود كه سپاهيانش در قرقيسيا درگير شده و [در اين جنگ] 000/100 نفر از جباران و ستمكاران هلاك مى‏شوند . سفيانى لشكرى هفتاد هزار نفرى را به سمت كوفه گسيل مى‏دارد و آنها هم به قتل و كشتار و اسير كردن مردم كوفه مى‏پردازند در اين زمان كه اينها به چنين اعمالى مشغولند پرچم‏هايى از سوى خراسان نمايان مى‏شود كه منازل را به سرعت پشت‏سر مى‏گذارند و در ميان آنها عده‏اى از ياوران حضرت مهدى (ع) وجود دارند . يكى از اهالى كوفه به همراه جمعيتى ضعيف قيام مى‏كند كه فرمانده لشكر سفيانى، او را در بين حيره و كوفه شهيد مى‏كند . سفيانى جمعيتى را به سوى مدينه اعزام مى‏كند و حضرت مهدى (ع) [به جهت‏خلاصى از شر آنها] به سمت مكه هجرت مى‏كند . خبر خروج ايشان به فرمانده سپاه سفيانى مى‏رسد او هم عده‏اى را به دنبال ايشان مى‏فرستد كه نمى‏توانند به آنها دست‏يابند تا اينكه حضرت همانند موسى بن عمران بيمناك وارد مكه مى‏شود .

حضرت در ادامه فرمودند:

پس از استقرار فرمانده سپاه سفيانى در بيداء (صحرا) ندايى از آسمان مى‏آيد كه: اى صحرا اين قوم را در كام خود فرو بر! دشت هم آنها را مى‏بلعد به جز سه نفر كه چهره ايشان به پشتشان برگشته نجات پيدا نمى‏كنند آنها از قبيله كلب هستند و در مورد آنها اين آيه نازل شده كه:

يا ايهاالذين اوتوا الكتاب آمنوا بما انزلنا مصدقا لما معكم من قبل ان نطمس وجوها فنردها على ادبارها (19) .

اى كسانى كه به شما كتاب داده شده در عين حال كه آنچه را كه در ميان شماست تصديق مى‏كنيد به چيزى كه آن را نازل كرديم ايمان بياوريد قبل از آنكه چهره‏هايى را محو كرده و آنها را به پشت‏برگردانيم . (20)

امام صادق (ع) فرمودند:

وقتى سفيانى بر مناطق پنجگانه مسلط شد، نه ماه بشمريد كه به زعم هشام آن مناطق پنجگانه دمشق، فلسطين، اردن، حمص و حلب هستند . (21)

اميرالمؤمنين (ع) فرمودند:

. . . سفيانى خروج مى‏كند و به اندازه مدت حمل يك زن يعنى نه ماه حكومت مى‏كند . از شام قيام مى‏كند و اهل شام به جز عده كمى از ساكنان آنجا كه اهل حقند بقيه مطيع او مى‏شوند با سپاهى درنده و خون‏آشام به مدينه مى‏آيد تا اينكه به صحراى مدينه مى‏رسد و خداوند آنها را در آن فرو مى‏برد . و اين است معناى اين آيه كه:

و لوترى اذ فزعوا فلافوت واخذوا من مكان قريب (22) .

در هنگام بيچارگى اگر آنها را ببينى بدون هيچ وقفه‏اى‏ازمكان‏نزديكى‏دچار [عذاب] مى‏شوند . (23)

و امام صادق (ع) فرمودند:

گويى سفيانى و ياران او را مى‏بينم كه بساطش را در محله‏هاى شما در كوفه پهن كرده و منادى او ندا مى‏دهد كه هر كس سر شيعه على را بياورد هزار درهم مى‏گيرد . (به دنبال اين حرف) همسايه به همسايه‏اش حمله مى‏كند و مى‏گويد اين از آنهاست و گردنش را مى‏زند و هزار درهم مى‏گيرد . و فرمانروايى بر شما در آن روز تنها از آن زنازادگان است . گويى من به صاحب برقع (روبند) مى‏نگرم .

راوى پرسيد: صاحب برقع كيست؟ فرمودند:

مردى كه خودتان خواهيد گفت او روبند زده است‏به سمت‏شما مى‏آيد، شما را مى‏شناسد و شما او را نخواهيد شناخت از تك‏تك شما عيب‏جويى خواهد كرد; چرا كه او زنازاده‏اى بيش نيست . (24)

پس از تبيين جنبش سفيانى با كمك روايات شريفه و با توجه به كثرت اشاره و مطالب راجع به آن و اينكه بعضى از آيات قرآن كريم در مورد اين جريان است تاكيد مى‏شود كه: سفيانى واضح‏ترين، محكم‏ترين و قابل اعتمادترين نشانه در روايات است كه نيرويش تا پيش از شنيدن شدن نداى آسمانى و فرو رفتن در بيابان كم نمى‏شود و همان‏طور كه در آينده نزديك خواهيم ديد برخى ديگر از نشانه‏ها مختص به اوست‏خصوصا بلعيده شدن در زمين كه مخصوص سپاهيان اوست . (25)

قول به حتمى بودن سفيانى در ميان نشانه‏ها مستدل و مورد قبول همه است . شكى نيست كه نمايان شدن سفيانى به بروز خسف و بلعيده شدن توسط زمين مى‏انجامد كه روايات صحيحه را اگر به روايات خسف و سفيانى ضميمه كنيم تواتر مطلب را مى‏رساند به علاوه كه بروز سفيانى نمايان شدن اصهب و ابقع و جريان قرقيسيا را به دنبال خواهد داشت و همين‏طور فتنه شام و فتنه‏هاى ديار عراق و حتى بخشى از حوادث مربوط به يمنى و سيد خراسانى و ديگر نشانه‏ها هم با سفيانى در ارتباط است و از اينروست كه تاكيد مى‏كنيم كه سفيانى از علايم حتمى است كه البته خداوند عالم واقعى به اشيا و حوادث است .

در پايان مى‏توان حديثى را كه شيخ طوسى در امالى و شيخ صدوق در معانى‏الاخبار آورده‏اند ذكر كرد . از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمودند:

ما و خاندان ابوسفيان دو خانواده‏ايم كه همواره به خاطر خدا درجنگيم; ما مى‏گوييم خدا راست است و راست گفته و آنها مى‏گويند دروغ است و دروغ گفته . ابوسفيان با رسول‏الله (ص) جنگيد، معاويه هم با على‏بن ابيطالب (ع) و يزيدبن معاويه با حسين بن على (ع) جنگيدند و (در نهايت هم) سفيانى با قائم‏آل‏محمد (ص) پيكار خواهد كرد . (26)

1 . بحارالانوار، ج‏52، ص‏337; الزام‏الناصب ج‏2، ص‏159; تاريخ مابعدالظهور ص‏137 .

2 . الارشاد، شيخ‏مفيد، ج‏2، ص‏370; تاريخ مابعدالظهور، ص‏137 .

3 . العجب كل العجب مابين جمادى و رجب .

4 . الممهدون للمهدى (ع)، ص‏40 .

5 . تاريخ مابعدالظهور، ص‏137 .

6 . السفيانى، محمدفقيه، ص‏118 .

7 . الغيبة، نعمانى، ص‏202 .

8 . همان، ص‏178 .

9 . همان، ص‏171; اعلام‏الورى، ص‏429; بحارالانوار، ج‏52، ص‏232 .

10 . «حرستا» در اكثر نسخ .

11 . الغيبة، نعمانى، 206; الغيبة، شيخ طوسى، ص 277; بحارالانوار ج‏502، ص‏253 .

12 . سوره مريم (19) ص‏37 .

13 . بشارة‏الاسلام، ص‏21; يوم‏الخلاص، كامل سليمان ص‏293 .

14 . تاريخ بعدالظهور، ص‏167 - 165 .

15 . كمال‏الدين، شيخ صدوق، ص‏651; بشارة‏الاسلام، ص‏46 .

16 . الغيبة، نعمانى 171; بحارالانوار، ج‏52، ص‏234; الزام‏الناصب، ج‏2، ص‏130 .

17 . اشاره است‏به سه ندايى كه در ماه رجب شنيده مى‏شود و به زودى به آن خواهيم پرداخت .

18 . احتمالا به خاطر جنگ‏هاى داخلى يا ميان كشورها باشد . سواى اينكه شكاف‏ها و گسله‏هاى طبيعى هم از جمله علل فرو رفتن در زمين و ناپديد شدن است اين احتمال با توجه به ظاهر روايتى است كه قبلا درباره معركه قرقيسيا پيش از رسيدن ترك‏ها و روميان بيان شد .

19 . سوره نساء (4) آيه‏47 .

20 . الغيبة، نعمانى، ص‏187; بحارالانوار ج‏52، ص‏238 .

21 . الغيبة، نعمانى، ص 205; الزام‏الناصب، ج‏2، ص‏116 .

22 . الغيبة، نعمانى، ص‏187; بحارالانوار، ج‏52، ص‏238 .

23 . سوره سبا (34) ص‏51 .

24 . الغيبة، شيخ طوسى، ص‏273; بحارالانوار، ج‏52، ص‏251; بشارة‏الاسلام ص‏124 .

25 . السفيانى، محمد فقيه، ص‏106 .

26 . بحارالانوار، ج‏52، ص‏190; الزام‏الناصب، ج‏2، ص‏131، السفيانى، فقيه; ص‏125; يوم‏الخلاص، ص‏694 .