بسيارى از آن چه كه تصور مىشود علايم ظهور بوده و محقق شده است، در واقع نشانه ظهور نيست. نشانههاى اصلى و حتمى ظهور تا كنون واقع نشده است. از طرفى ظهور را نبايد كاملاً با علايم مرتبط دانست؛ چه بسا مشيت الهى بر اين تعلق گيرد كه ظهور با مقدمات ديگرى صورت پذيرد كه ما از آن اطلاع نداريم. بنابراين، پيوسته فرهنگ انتظار را بايد تقويت كنيم؛ چرا كه مهمتر از علايم ظهور، شرايط ظهور است و بايستى زمينههاى ظهور ايجاد شود تا ظهور تحقق گيرد.
آن چه براى ما اهميت دارد و در روايات ما را به آن خواندهاند، اين است كه هر لحظه بايد منتظر ظهور باشيم؛ يعنى هر لحظه آماده باشيم و رفتار و كردار ما مناسب انتظار آن امام همام باشد.
مسئله جعل حديث به عنوان يك آفت بزرگ، مورد توجه علماى اسلام در طول تاريخ اسلام بوده و هست؛ به همين خاطر براى پالايش احاديث صحيح و دروغ علمى به عنوان رجال و درايه به وجود آمده است؛ با اين حال اين مسأله به گونهاى نيست كه مسائل اسلامى را مورد ترديد قرار دهد و يا بيشتر آن را زير سؤال ببرد، گرچه آسيبهايى را وارد ساخته است. در هنگام ظهور نيز، حضرت مهدى(عج) به عنوان مجرى برنامههاى پيامبر صلىاللهعليهوآله در قالب قرآن و سنت اقدام به برپايى حكومت مىكند و آيين مقدس اسلام را به مرحله تحقق و اجرا مىگذارد؛ نه اينكه خود، دين جديدى را براى مردم عرضه نمايد. بنابراين، آنچه در برخى روايات آمده است كه حضرت بعد از ظهور رويهاى غير از رويه معمول دارد و «يأتى بكتاب جديد» يا «امر جديد» يا در قضاء جديد و... به شيوه اجراى احكام دينى مربوط است كه با توجه به شرايط خاص بعد از ظهور، بسيارى از احكام اسلامى با شيوه و قالب عملى جديدى به اجرا در مىآيد. مانند اينكه مانع الزكاة را اعلام مىكند يا قضاوت بر اساس واقع انجام مىپذيرد؛ نه بر اساس بيّنه و ايمان و...، در برخى از امور تفسير نو و جديدى از اسلام عرضه مىشود كه بخاطر پيرايهها و انحرافات گذشته اين مسأله جديد تلقى مىشود؛ در حالىكه از نظر محتوا و خطوط كلى، سيره حضرت چيزى جز عمل به قرآن و سنت پيامبر صلىاللهعليهوآله نخواهد بود؛ زيرا حلال و حرام پيامبر صلىاللهعليهوآله ابدى و هميشگى است «حلالُ محمّد حلال الى يوم القيامه و حرامه حرام الى القيامه»
با اين حال، برداشت عمومى مردم و حتى برداشت خواص از احكام فقهى، سياسى و اخلاقى اسلام ـ در اثر گذشت زمان و فاصله گرفتن از منبع اصلى دين و به معصوم عليهمالسلام دسترسى نداشتن مردم ـ عدم حضور موجب مىشود كه آنان، شيوه حضرت در بيان اسلام را به عنوان يك برداشت جديد و نامأنوس به شمار آورند و حتى در برابر حضرت بايستند و حضرت را متهم به دورى از دين و سنت پيامبر صلىاللهعليهوآله نمايند! چنان چه در روايات متذكر شده است.
بنابراين، بايد توجه داشت كه جديد بودن اسلام در عصر ظهور، به معناى تجديد
حيات اسلام و سنت
پيامبر صلىاللهعليهوآله است و ظاهرا از نظر مردم، دين جديد به نظر مىآيد و
آنان مدعى مىشوند كه حضرت، اسلام، قرآن و سنت جديدى عرضه كرده است!
با توجه به آن چه ذكر شد، جديد بودن اسلام در عصر ظهور به معناى تجديد حيات و بازگشت به اسلام واقعى است؛ نه دين جديد آنچه عوض مىشود برخى قالبها و اسلوبهاى اجراى احكام اسلام است نه اينكه بيشتر مسائل اسلامى تغيير محتوايى داشته باشد. هم در روايات و هم در آيات قرآن، رسالت اصلى حضرت مهدى(عج) پياده نمودن اسلام در سطح جهان عنوان شده است نه چيز ديگر. در واقع حضرت مهدى قوه مجريه قوانين پيامبر اسلام است نه اينكه خود جعل قانون نمايد و شريعت مغاير با احكام پيامبر اسلام داشته باشد. او احياكننده شريعت است و بدعتها و تحريفها را از چهره اسلام پاك مىنمايد و نگرشهاى عموم را تعديل مىكند.