گفت و گو با استاد محسن قرائتی

محسن قرائتی

نسخه متنی
نمايش فراداده

نويسنده :محسن قرائتي

عنوان مقاله : انتظار: چگونه به فكر تشكيل بنياد فرهنگى حضرت مهدى موعود (عج) افتاديد. اين بنياد را در چه سالى و با چه هدفى تشكيل داديد؟

استاد قرائتى: بسم‏اللَّه الرحمن الرحيم. السلام عليك يا بقيةاللَّه يا مهدى (عج). به دليل اين‏كه از ده يازده سال پيش، ما صحبت ستاد اقامه‏ى نماز را كرديم و به هر حال، بالاى صد رساله‏ى دكترا و فوق ليسانس براى نماز نوشته شد، بالاى صد كتاب و جزوه براى نماز نوشته شد، بالاى صدو پنجاه مسجد در جاده‏ها ساخته شد، بالاى پنجاه هزار نماز جماعت در آموزش و پرورش راه افتاد، نماز ظهر عاشورا و نماز خواندن در پارك‏ها راه افتاد. يك حركتى درباره‏ى شعر نماز، سرود نماز، تبليغ نماز، بودجه براى نماز، قانون براى نماز، يك حركت خوبى را خدا لطف كرد به دست بنده‏ى ناچيز انجام شد. البته بخش بزرگش به دست همكاران عزيزمان بود. از آن به بعد، بسيارى از كارها را مى‏گويند به قرائتى بسپاريد.

مثلاً عده‏اى رفته بودند پيش مقام معظم رهبرى درباره‏ى زكات. يكى گفته بود: برويد سراغ قرائتى. درباره‏ى بنياد ازدواج، گفته بودند: برويد پهلوى قرائتى. يعنى ما تقريباً حالا يك كارمان خوب شده، فكر مى‏كنند باقى كارها را هم مى‏توانيم انجام بدهيم. و اما، فكر تشكيل بنياد فرهنگى مهدى موعود (عج) از آن‏جا شروع شد كه جوان 23 ساله‏اى كه ايشان را به خوبى مى‏شناسيم، در سفر عمره با ما بود. ديديم ايشان وقتى در مسجد شجره مُحرم شد، دعاى ابوحمزه را تا مكه از حفظ خواند و چه‏قدر گريه كرد. گريه‏هاى اين جوان 23 ساله، ما را تحت تأثير قرار داد. در محل استقرار نيز اتاق‏هامان پهلوى هم بود.

به هر حال آشنا شديم ذره ذره گفت كه ما چند نفر شريك هستيم و وضع مالى‏مان هم خوب است. شما بيا درباره‏ى امام زمان (عج) يك حركتى انجام بده. امام زمان (عج) غريب است. شما كه اين همه درباره‏ى ولايت فقيه بحث مى‏كنيد، لااقل كمى هم روى نسخه‏ى اصلى كار كنيد. ولايت فقيه، فتوكپى امام زمان (عج) است. شما اگر معرفت و محبت و عشق و نياز به امام زمان (عج) را در نسل جوان بيست ميليونى مطرح كنيد، ولايت فقيه ديگر خودش ثابت شده است. يعنى كسى كه اصلش را پذيرفت، قائم مقامش را هم مى‏پذيرد. اين را گفت و بعد هم ديديم كه پى‏گيرى مى‏كند. آمد خانه‏ى ما و گاهى گريه مى‏كرد. من گاهى از گريه‏هاى او منقلب مى‏شدم. مى‏سوخت و حرف مى‏زد مثل يك آدم عارف. به هر حال، من اين حرف را منتقل كردم به مقام معظم رهبرى كه جوانى آمده است و مى‏گويد شما كه اين همه درباره‏ى ولايت فقيه صحبت مى‏كنيد، روى نسخه‏ى اصل هم صحبت كنيد.

اگر انجمن حجتيه به خاطر برخى مسايل سياسى و مشكلات عقيدتى، منزوى و متلاشى شد، حقش بود به جاى آن خانه‏ى خشتى كه خراب شد، خانه‏ى آجرى درست كنيم، ولى ما چيزى به جايش درست نكرديم. الآن بايد يك كارى براى آقا بكنيم. كارمان و مخاطب‏مان، فقط محققان نباشند؛ چون حدود 1500 كتاب - با كم و زياد - درباره‏ى آقا در ابعاد مختلف نوشته شده، ولى مهم اين است كه به شبهه‏هاى اساسى و جديد پاسخ بگوييم. خرافه زدايى كنيم و سهل‏نويسى كنيم. يعنى انتخاب موضوع و آسان نويسى و تيراژ ميليونى دادن. بعد، اين بحث امام زمان (عج) را در كتاب‏هاى درسى دبيرستان و دانشگاه وارد كنيم. بعد اشعار و محتواى آن را عوض كنيم و به جاى خواب‏هايى كه مى‏گويند و به جاى ملاقات‏هايى كه مشكوك است، اين ملاقات‏ها را تبديل كنيم به توجه عميق به امام زمان (عج) و مفاهيمى كه درباره‏ى آن حضرت است. به هر حال، من به آقا گفتم كه مى‏خواهيم يك حركت بكنيم.

ايشان گفتند: ان شاءاللَّه مبارك است. افرادى را براى تشكيل بنياد فرهنگى حضرت مهدى موعود (عج) دعوت كرديم. جناب آقاى ابوترابى هم - كه رهبر آزادگان بود و خدا رحمتش كند - مدير عامل شد. بعد در اثر تصادف ايشان، آقاى ايرانى كانديدا شد. ايشان هم به علت اشتغال زياد، استعفا داد و اكنون يكى از برادران - حاج آقاى متوسل - كارها را انجام مى‏دهد. مكان اين بنياد در تهران، همان ساختمان قبلى ستاد اقامه‏ى نماز است كه از رهبر معظم انقلاب، اجازه‏ى آن را گرفتيم و در آن‏جا مستقر شديم. موضوع‏ها و كتاب‏هاى متعددى را به نويسندگان مختلف سفارش داديم و بعضى از كتاب‏هاى خوب مثل ((خورشيد مغرب)) محمدرضا حكيمى را در تيراژ دو ميليون به صورت بروشور چاپ كرديم. بعد يك بودجه‏اى و بانى‏هايى پيدا شدند كه ما بتوانيم يك محلى بخريم. يك باغى كنار جمكران خريدارى شد، براى اين نسل 20 ميليونى آموزش و پرورش، كه وقتى مى‏آيند در جمكران، در هواى داغ و آب شور اذيت نشوند و خاطره‏ى تلخى نداشته باشند. يك استراحت‏گاهى هم براى بچه‏ها باشد. الآن هم يك مقدارى طرح و برنامه داريم و آغاز كارمان است. از كارهاى شيرينى كه شده،برگزارى دوره‏ى تخصصى مهدويّت در قم بود كه حاج آقاى آقايى عهده‏دار آن شد و انصافاً، كار بسيار مهم و اساسى بود. به هر حال، در قم، دوره‏هاى تخصصى تفسير، فلسفه و قضاء وجود دارد.

در اين راستا، به وجود كسانى نيازمند هستيم كه بتوانند درباره‏ى حضرت مهدى (عج) به شيوه‏ى علمى، انقلابى، منطقى و استدلالى صحبت كنند؛ چون اين امام زمانى‏ها، بعضى‏هاشان خرافات مى‏گويند. بعضى‏هاشان يا ملاقات مى‏گويند؛ ملاقات‏هاى مشكوك يا حرف‏هايى مى‏زنند كه صادراتى يا منطقى نيست. به هر حال، يك سرى كارهايى در حال انجام شدن است كه بتوانيم حضرت مهدى (عج) را معرفى كنيم شبيه كتاب ((المراجعات)) و ((الغدير)) كه اميرالمؤمنين على‏عليه السلام را معرفى مى‏كند. البته درباره‏ى امام زمان (عج) كارهايى شده و مى‏شود؛ مثلاً آقاى آيت اللَّه امامى كاشانى تحقيق كرده‏اند. ايشان گفته‏اند دوازده جلد كتاب نوشتم و چه جاهايى رفته است. درباره‏ى كتاب‏هاى خطى و غير خطى، تحقيقاتى شده است. دفتر تبليغات هم در قم دفترى به نام مؤسسه‏ى انتظار نور دارند. سازمان تبليغات هم اجلاس دو سالانه دارد. افراد ديگرى هم هستند كه در اين زمينه به صورت پراكنده، كارهايى مى‏كنند. ولى ما مى‏خواهيم تربيت استاد داشته باشيم. در همين دوره‏ى اول حدود 25 نفر بودند كه زير نظر آقاى آقايى، كارشان را آغاز كرده‏اند.

حالا آغاز كارمان را فقط ثبت كرديم و مقام معظم رهبرى، بودجه‏اى را به اين امر اختصاص داده‏اند. چند نفر از افراد نيكوكار هم هستند كه به صورت ماهانه به اين بنياد كمك مى‏كنند. امام زمان (عج) به قدرى عاشق و مريد دارد كه اگر كسى بخواهد كارى انجام بدهد، تنها نمى‏ماند. ما در برخى امامانمان مانند امام حسين‏عليه السلام و حضرت اميرعليه السلام، و امام زمان (عج) و هم چنين در برخى امام زاده‏ها مانند ابوالفضل‏عليه السلام نيازى به تأمين اعتبار نداريم. فقط بايد طرحى پخته، روان، عميق و ميليونى براى نسل نو و صادراتى باشد. يعنى نمى‏خواهيم تحقيقاتى غير صادراتى بكنيم. آن‏چه تحقيق مى‏شود، بايد به صورت كاربردى باشد. حالا مثلاً يك آقايى روى منبر مى‏گفت: و جلس على صدر الحسين. يك سرى گريه كردند. بعد يك مرتبه گفت: در يك نسخه‏ى خطى دارد فجلس حالا و جلس يا فجلس. اين‏كه مشكلى را حل نمى‏كند. خيلى وقت‏ها تحقيقات، علّافى است. بعضى تحقيقات هم به گونه‏اى است كه اگر انجام نشود، ممكن است مردم نسبت به امام زمان (عج) شبهه دار بشوند. پس بايد تحقيقات، كليدى باشد. هم اكنون همه گونه امكاناتى از قبيل آنتن‏هاى تلويزيون در اختيار داريم. همه‏ى رييس شبكه‏ها آماده هستند. راديوها همه در اختيار ما هستند. شعرا همين‏طور. اگر ما بتوانيم به آن‏ها محتوا بدهيم و مسير شعرها را عوض كنيم. صاحبان مهديه‏ها را هم اگر بتوانيم در يك جلسه بسيج كنيم، الآن [نزديك نيمه شعبان‏] وقتش است. چون سوهان فروش‏ها مى‏گويند: هر چى فروختى، يك هفته به عيد فروختى، بعد ديگر سوهان‏ها روى دستت مى‏ماند. يعنى هر كارى، وقتى دارد. يك لباس احرام در ايام حج، فروش دارد. باقى‏اش همين طور بايد بنشينند، چرت بزنند.

و الآن كه ماه رجب شروع شده،و 45 روز به نيمه‏ى شعبان مانده، در اين مدت مى‏توانيم تمام نيروهامان را بسيج كنيم. الآن مى‏ارزد كه افرادى را دعوت كنيم. يك نامه به امام جمعه‏ها بنويسيم. براى امام جمعه‏ها كتاب بدهيم. به رؤساى شبكه‏ها و مطبوعات مطلب بدهيم. به هر حال، اين ايام، بنياد فرهنگى امام زمان (عج) مى‏تواند به همه‏ى مهديه‏ها، شبكه‏ها، راديوها و شعرا، خط بدهد. اگر خواستيم يك چراغانى در شهر بكنيم، مى‏توانيم با نيروهاى مردمى بسيج، صحبت كنيم. مى‏توانيم يك نامه از بنياد براى همه‏ى انجمن‏هاى اسلامى بفرستيم. به وزرا نامه بنويسيم. هر وزيرى را مى‏توانيم به او بگوييم كه يك بودجه براى امام زمان (عج) اختصاص بدهد. من با وزير نفت صحبت كردم و گفتم: يك كتاب درباره‏ى امام زمان (عج) است، خوب است همه‏ى كارمندهاى شركت نفت بخوانند. قبول كرد. گفت: من مى‏گويم صد هزار جلد كتاب مطالعه كنند. بودجه‏ى امتحان يك مسابقه را هم من مى‏دهم. يعنى يك طنابى، نخ نخ بكنيم و هر وزيرى و هر كسى، نخ خودش را پاره كند. يعنى ما مى‏توانيم تمام امت را به عشق حضرت مهدى (عج) بسيج كنيم. فقط اخلاص مى‏خواهد. امداد غيبى مى‏خواهد. يار مى‏خواهد. طرح مى‏خواهد، آدمى كه، شب را از روز نشناسد. فرق برايش نداشته باشد بنز و مينى بوس، شب و روز، پنج شنبه و جمعه. يعنى همين‏طور عاشقانه براى اين‏كه و لما راى اللَّه صدقنا انزل اللَّه علينا النصر.

انتظار: در زمينه‏هاى كاربردى و عملى، چه كارهايى انجام داده‏ايد و چه طرح‏هايى را پيشنهاد مى‏كنيد؟

استادقرائتى: من طرح عملى براى خودم ندارم. چيزى ياد مى‏گيرم، مى‏روم مى‏گويم. منتها در مسيرى كه مى‏رويم، اگر يك وقت، خدا لطف كرد، مثل يك جوى آبى كه به قول مرحوم آقاى شيخ على صفايى: ((جوى آب كه آب را به مزرعه مى‏برد، ممكن است يك وقتى هم يك علفى، كنار خودش سبز شود.)) يا مثلاً كسى كه لباس مى‏شويد، دست‏هاى خودش هم پاك مى شود. من الآن طرح عملى ندارم.

انتظار: براى معرفى حضرت بقيةاللَّه (عج) به جوانان و نوجوانان و بحث فرهنگ مهدويّت چه طرحى داريد و چه راه كارهايى را پيشنهاد مى‏فرماييد؟

استاد قرائتى: خدا به پيغمبرش مى‏فرمايد: و ما على الرسول الا البلاغ. ما كارمان، بلاغ است؛ يعنى ما مى‏توانيم ((عصيتك بجهلى)) را حل كنيم كه ديگر نگويد: من نمى‏دانستم. لئلا يكون للناس على اللَّه حجة بعد الرسل. ما كارمان همين است. يعنى واقعاً امام زمان (عج) را در سطوح مختلف معرفى كنيم و اين نقش مهمى هم دارد؛ يعنى اگر واقعاً انسان احساس كند و بچه‏هاى ما احساس كنند، كه امام زمان (عج)، پدرشان است: انا و على ابوا هذه الامة. يعنى بدانيم كه حضرت ابراهيم، پدر امت است. ملة أبيكم ابراهيم. اين‏كه مى‏گويد: من پدر شما هستم؛ حضرت ابراهيم، پدر شما است. هو سماكم المسلمين من قبل. يعنى دختران ما بدانند كه دختران امام زمان (عج) هستند. پسران ما بدانند كه پسران اسلام هستند. بايد يك مقدارى به اين‏ها شخصيت داد و يك مقدارى بايد لطف امام زمان (عج) را به اين‏ها معرفى كرد؛ چون اگر بنده آمدم و گفتم كه من خدمت آيت اللَّه خامنه‏اى بودم، ايشان اسم شما را برد و به شما سلام رساند؛ شما چه لذتى مى‏برى؟ خوب اين مهم است كه وقتى امام زمان (عج) مى‏فرمايند: و لاناسين لذكركم. خوب، همين مقدار را وقتى آدم مى‏فهمد، منقلب مى‏شود.

و اين كار هم اثر داشته؛ يعنى تبليغاتى كه شده، اين تبليغات و توسل‏ها نقش مهمى داشته است. منتها در اين مسأله، نقش اصلى امام زمان (عج)، مبارزه با ظلم است كه شعارش هم: يملأ الارض قسطاً و عدلاً است. خوب، مسأله‏ى قسط و عدل، يك كار حكومتى است. البته در جمهورى اسلامى، گام‏هايى برداشته شده. مثلاً به همان اندازه كه در شمال تهران، كار و فعاليت شده، به همان مقدار در جنوب تهران نيز انجام گرفته است. اين‏طور نيست كه شمال شهر، چمن و گل باشد و جنوب شهر، زباله. يا مثلاً الآن در شهرهاى كوچك و در بخش‏هاى ما، دانشگاه شعبه دارد. همين كه درِ كتاب‏خانه باز شده، درِ كلاس‏ها باز شده، درِ حوزه باز شده است، خودش خوب است. يعنى اگر كسى بخواهد طلبه بشود، تقريباً در همه‏ى شهرها، حوزه هست. بخواهد دانشجو بشود همين‏طور. يك گام‏هايى براى عدالت اجتماعى برداشته شده است.

هم‏چنين طرح مبحث مسأله‏ى انتظار كه آدم را از يأس نجات مى‏دهد، به آدم اميد و خوش بينى مى‏دهد و آدم را آماده مى‏كند؛ چون آدم به وضع موجود، قانع نيست. طرح اين مباحث داراى فوايد و آثار فراوان و خوبى در جامعه به ويژه در جوانان است. در مقابل اين طرح‏ها و طرح‏هايى كه فيلسوف‏ها و پروفسورها براى آينده‏ى جهان و دهكده‏ى جهانى مى‏دهند، بايد ما هم طرح و حرف داشته باشيم و حرف، به وحى وصل شود. به منطق وصل باشد. نمونه‏هاى عملى را بگوييم كه چه‏طور مى‏شود يك ولىّ خدا حاكم شود. مسأله‏ى حضرت سليمان، مسأله‏ى حضرت يوسف را بگوييم كه مى‏شود. ولىّ خدا، حاكم شود، خود امام خمينى قدس سره و انقلاب ما، دو سه تا پله‏ى جلوى پاى امام زمان (عج) را برداشته است.

مثلاً مى‏گفتند: چه‏طور مى‏شود طاغوت‏ها سرنگون شوند. وقتى يك شاه سرنگون شود، ده تايش هم سرنگون مى‏شود. خدا رحمت كند اموات را. به پدرم گفتم: مى‏خواهم بروم چراغانى. گفت: اين لامپ را ببين، آن‏جا هم صد تا مثل اين هست. وقتى يك طاغوت را برداشتند، صدتا طاغوت را هم مى‏شود برداشت. وقتى يك تير زدى به يك نفر، سى تا تير هم مى‏شود به يك نفر زد. تهتك العصم؛ يعنى آن اولى‏اش مهم است. يك سيگار كه كشيد، ده تا سيگار هم مى‏شود كشيد. يكى و ده تا مهم نيست. چه‏طور مى‏شود طاغوت‏ها عزل شوند؟ به همان دليلى كه طاغوت ايران حذف شد. چه‏طور مى‏شود مرد خدا حاكم شود؟ همان‏طورى كه امام خمينى‏قدس سره حاكم شد. چه‏طور مى‏شود نيروهاى شرق و غرب و نيروهاى مسلح، تسليم اين ولىّ خدا شوند؟ همان‏طورى كه خلبان‏هاى دوره ديده در امريكا كه همه آمده بودند، منجى امريكا و شاه شوند و محافظ منافع امريكا باشند، آمدند و اعلام هم‏بستگى كردند. الآن خود من در تهران، خانه‏ام را به خلبانى داده‏ام نشسته است كه يازده بار هواپيمايش را در جنگ زدند و سه مرتبه از هواپيما پايين پريده. چند مورد هم هواپيماى آسيب‏ديده‏اش را در فرودگاه نشانده و 75% جانباز است. اين خلبانى كه رفته امريكا، درس خوانده، اين‏طور عاشقانه آمده براى اسلام كار مى‏كند. به همان دليلى كه نيروهاى متخصص امريكايى به اسلام وصل شدند، طاغوت حذف شد و ولىّ خدا حاكم شد. مرّفهين ترسيدند، مستكبرين ترسيدند و مستضعفين شجاع شدند. از همين بچه‏هاى كوچه و بازار، بسيج درست كردند. از بسيج، سپاه درست كردند. سپاه، موشك درست كرد و الآن اسراييل از موشك ايران مى‏ترسد. پس اين كارها، مقدمه‏اى است كه امام زمان (عج) ظهور كند.

به هر حال، تبيين و تفهيم اين مسايل و پاسخ‏گويى به يك سرى شبهه‏ها، كار بسيار مهمى است. علاوه بر اين‏كه ما نان‏خور امام زمان (عج) هستيم. ما از وقتى عمامه سرگرفتيم، معنايش اين است كه اين لباس يونيفورم ماست. قرآن هم آيه‏اى دارد مبنى بر اين‏كه لباسى بپوشيد كه شناخته شويد. حتى يعرفن و لايؤذين. اين لباس يونيفورم‏مان است. از وقتى كه معمّم شديم؛ يعنى نوكر امام زمان (عج) هستيم. حالا نوكر بدى هستيم يا خوبى هستيم، ما خودمان را منتسب به آقا مى‏دانيم. پس بايد در مدارس علميه‏ى سراسر كشور، يك برنامه بنويسيم. ليست مديران حوزه را بگيريم. يك نامه‏ى مفصل بنويسيم به همه‏ى حوزه‏هاى علميه. خود طلبه‏ها، دعاى ندبه را جدّى بگيرند، دعاى عهد را جدّى بگيرند، اين سلامٌ على آل ياسين را جدّى بگيرند. سر و سامان بدهيم به اين جمعيتى كه به جمكران مى‏آيد. در اختيار يك مداح و محدود به خواب و اين‏ها نباشد. يعنى الآن آغاز كار است. من فكر مى‏كنم اگر خود امام زمان (عج) يك چشمكى به ما بزند، آن چشمك، همه‏ى اين لامپ‏هاى بى‏نور را به نور وصل مى‏كند.

انتظار: با توجه به اين‏كه در اين زمينه، كارهاى پراكنده و موازى بسيار انجام شده و ممكن است باز هم انجام شود، براى پيش‏گيرى از اين مشكل، چه طرح و برنامه‏اى داريد؟

استاد قرائتى: الآن كسى نيست كه مسأله‏ى امام زمان (عج) را به درون كتاب‏هاى درسى و روزنامه‏ها و صدا و سيما ببرد. يعنى سازمان تبليغات، متصدى اين كار نيست. دفتر تبليغات هم متصدى اين كار نيست. اين‏ها يك تحقيقاتى مى‏كنند، يك چيزهايى مى‏نويسند و به سؤالات، پاسخ مى‏دهند و خدمات علمى و فرهنگى ارايه مى‏دهند. اما گزينش اين‏كه اين برود در شبكه‏ى دو، اين برود در شبكه‏ى سه، اين برود راديو، اين برود سراسرى، اين فيلم شود، اين سناريو شود، اين شعر شود و... نيست. يعنى الآن مهديه‏هاى ايران، صاحب ندارد. الآن شعرا صاحب ندارند. اشعار سنجيده نيست. كتاب‏ها بازشناسى نشده. الآن مركز و مؤسسه‏اى وجود ندارد كه تشخيص دهد آيا اين حرف صادراتى است يا درست نيست يا اگر هم درست هست، الآن تحملش براى جامعه ميسر هست يا نيست. ما كار موازى نمى‏كنيم. كار موازى بيشتر كتاب نوشتن است؛ چون توى خانه مى‏نشينند و چند تا كتاب مى‏بينند و يك چيزى انتخاب مى‏كنند و مى‏نويسند. پس در كتاب‏نويسى، كارهاى موازى زياد انجام مى‏شود. اما الآن درباره‏ى امام زمان (عج)، هيچ شبكه‏اى، برنامه ندارد.

انتظار: به طور طبيعى، اگر بخواهيد اين كارها را انجام دهيد، به نيروى انسانى احتياج داريد. آيا در زمينه‏ى تربيت نيرو، كارى كرده‏ايد؟

استاد قرائتى: نه. ما به همان مقدارى كه نيرو داشته باشيم، كار خودمان را عرضه مى‏كنيم. يعنى اول نمى‏رويم شبكه را بگيريم، بعد بگوييم نيرو كجاست. اگر نيرو داشتيم، زنگ مى‏زنيم به شبكه.

انتظار: آيا مركز شما براى تربيت نيرو برنامه‏اى دارد؟

استاد قرائتى: در آغاز كارى كه خود شما انجام داديد - اين دوره - دوره‏ى مقدماتى است و بايد در دوره‏ى جديد مثل همين دوره‏ى اول توجه كنيم كه گزينش براساس معيارهايى همانند داشتن بيان قوى، اطلاعات قبلى و انگيزه‏ى درونى نسبت به مسأله‏ى مهدويّت باشد.

انتظار: ممكن است حوزه‏هاى علميه، دانشگاه‏ها و ديگر مراكز از شما، نيرو بخواهند. شما چه مى‏كنيد؟ آيا درباره‏ى تربيت نيروهاى كارشناس در اين زمينه، طرح و برنامه‏ى جدّى داريد؟

استاد قرائتى: بله. بنا داريم ان شاء اللَّه اين كار بشود. به دليل اين‏كه اين دوره‏اى كه گذاشته شد، دوستان من و بعضى كه صحبت كردم، راضى بودند. اساتيد فاضل و دانشمند و ملاّ بودند و كار، زمينه‏اش خالى است؛ يعنى كارى است كه از شاخه‏هاى كار كلام است. منتها تخصصىِ كلام مهدويّت. با توجه به اين‏كه بحث كلامى، بيشتر مال خواص است و در مقام احتجاجات و اين گونه چيزها، در حالى كه بحث ما بحثى است براى عوامِ عوام يعنى از خميرگير و جگر فروش گرفته تا استاد دانشگاه. هم استدلال مى‏خواهد، هم عاطفه.در حالى كه بحث هاى كلامى فقط استدلال مى‏خواهد. اين يك سروكارش با هنر و شعر است، با انس و عشق است. با بيعت و انتظار است. با آماده باش و طاغوت زدايى است.

بحث‏هاى كلامى با طاغوتها، كار ندارد. ممكن است طاغوت حكومت كند، اما علما مباحثه‏ى علمى داشته باشند. يعنى اين شاخه‏ى امام زمان (عج)، سروكارش با همه‏ى شاخه‏ها هست.

فقط شما با اين دوستان، يك بيعتى با خود آقا بكنيد و ان شاء اللَّه اين كار را خود شما دنبال كنيد. من هم به عنوان پا دو با شما خواهيم بود و هر چه به ما نيرو بدهيد، ما هم صادر مى‏كنيم.

انتظار: آيا به اندازه‏ى يك دانشگاه و مركزى كه مسؤول نيروسازى در اين زمينه باشد، براى اين قسمت، حساب باز مى‏كنيد؟

استاد قرائتى: من اول درباره‏ى كلمه‏ى دانشگاه و ترم و واحد و مدرك بگويم ما كه در اين فكرها نبوديم، چه شديم؟ حالا آن‏هايى كه از اول، براى ترم و واحد، درس بخوانند، چه خواهند شد؟ از اين‏كه يك مركزى به نام مكتب مهدويّت به اين معنا كه يك عده جمع شوند و تخصصى كار كنند مثل ياران امام صادق‏عليه السلام خوب است. چون ايشان مثلاً به جابربن حيان مى‏گفت: تو براى شيمى، و به آن يكى مى‏گفت: تو براى كلام. اصل كار خوب است، اما اين‏كه حالا بياييم مدرك و اين حرف‏ها را اصل بگيريم، نه. اصل كار را قبول دارم، اما اگر مدرك و ترم و واحد نباشد، مهم نيست. يعنى يك عده متخصص، جمع شوند و نيازهاى‏شان هم تا چند درصدى رفع شود، نه در رفاه كامل، بلكه به اندازه‏اى كه از اضطرار و فقر نجات پيدا كنند و فشار زندگى، اذيت‏شان نكند و به مقدارى كه فشار روى مغزشان نيايد، يك كمك مالى به اين‏ها بشود. و يك جمعى، شاخ و شانه بكشند و خود آن آدم‏ها هم چاه‏شان به آب خورده باشد. يعنى خودشان هم عاشق باشند. گاهى يواشكى يك جمكرانى بروند، گاهى يواشكى توى اتاق ((يا حجةبن الحسنى)) بگويند. چون اين يك كار چيزى است كه يك چيز ديگر هم مى‏خواهد. مثل اسكناس است، با باقى كاغذها فرق مى‏كند. يك نخ توى اسكناس است كه همان نخ، به آن ارزش مى‏دهد. بنابراين، يك نخى هم بايد باشد. يعنى واقعاً به گونه‏اى عاشق باشد كه اگر بچه دار شود، اسم بچه‏اش را مهدى بگذارد.بايد يك نوع ارتباط معنوى و عاشقى و عاطفى و عرفانى در گزينش داشته باشد. من كه به شدت معتقدم و هر رقم كارى كه در اين زمينه در توانم باشد، انجام مى‏دهم.

انتظار: ميزان استقبال مردم از برنامه‏هاى بنياد چگونه بوده است و گرايش به مهدويّت را در جامعه چگونه ارزيابى مى‏كنيد؟

استاد قرائتى: بنياد هنوز خودش راعرضه نكرده؛ چون كار جدّى نكرده است چند تا كتاب در تيراژ پنج هزار و ده هزار چاپ كرديم. چهار پنج تا جزوه چيزى نيست. يك بروشور چيزى نيست؛ چون ما هنوز نيرو نداريم. وقتى سوزن شيرجه مى‏رود، كه يك نخ به آن وصل باشد. وقتى ما نخى نداريم، كجا توى فاستونى فرو رويم. بنابراين ما هنوز جست و خيزى نداشتيم. ارزيابى هم نداشتيم. اما درباره‏ى ميزان عطش معنويت، كه من به شدت به آن معتقدم. يعنى ما جوان‏هايى داريم كه رگ مذهبى‏شان قوى است. اين‏ها را بايد اشباع كنيم. اگر اشباع نكنيم، سر از خانقاه و عرفان كاذب درمى‏آورند. مثلاً بنده چند وقت پيش، با دانشجوها در عمره بودم. در ميان آن‏ها دانشجوهايى وجود داشتند كه بيست و چهار ساعت توى حرم و يا پشت بقيع بودند. روزها به مسجدالنبى مى‏رفتند و شب‏ها تا صبح پشت بقيع بودند. غذا از هتل براى‏شان مى‏بردند. ما مى‏بينيم كه براى اعتكاف، ده‏ها هزار دانشجو معتكف مى‏شوند. به هر حال، ما يك مشت دانشجو داريم كه مذهبى‏اند، كه بايد اين‏ها را مذهبى و سالم تربيت كنيم و گرنه سر از انحراف در مى‏آورند. يك عده هم هستند كه بى تفاوتند، اما اگر خوب عرضه شود، به راه مى‏آيند. به قول امام رضاعليه السلام مى‏فرمايد: ان الناس لو عرفوا محاسن كلامنا لاتبعونا. يك مشت معاند داريم كه: و أن يروا آية يعرضوا و يقولوا سحر مستمرّ. (قمر، 27) حتى ماه دو نيمه شد، گفتند: سحر است. بنابراين، ما سه دسته داريم. عاشقان كم سواد، كه بايد به اين‏ها اطلاع رسانى كنيم. بى‏تفاوتان بى غرض، كه بايد آن‏ها را ارشاد كنيم. و دسته‏ى سوم، مغرضان لجوج كه قرآن مى‏گويد: فأن تولوا فاعرض عنهم.

انتظار: براى پر رنگ كردن مهدويّت در حوزه، چه راهى را پيشنهاد مى‏كنيد؟

استاد قرائتى: درباره‏ى حوزه بايد مدرسين جوان را ديد. مثلاً همين بنياد، خودش را معرفى كند. اولين كار خودم براى حوزه بود. سه هزار كتاب خريدم و الآن هم آماده است كه در اختيار بنياد بگذاريم. يك مسابقه‏ى ((منتخب الاثر)) قرار بدهيد براى طلبه‏هاى جوان بگوييد بعد به طلبه‏هاى جوان مى‏گوييم براى امام زمان (عج)، مقاله بنويسند و بعد به بهترين مقاله‏شان، جايزه بدهيد و مقاله‏هاى درجه‏ى يك را بدهيد به راديو بخوانند.

فعلاً ((منتخب الاثر)) كتابى است كه از نظر طلبه‏هاى لمعه به بالا در بورس است. يك سرى كتاب‏هاى ديگر هم معين كنيد. بعد از حوزه‏ى قم برويم سراغ حوزه‏هاى ديگر. حوزه‏ى كاشان هزار تا طلبه دارد. اصفهان سه هزار تا طلبه دارد. مشهد پنج هزار تا طلبه دارد. بنابراين، قانع نشويم كه چون پارسال يك مسابقه گذاشتيم، و هزار نفر شركت كردند، پس حالا بايستيم. منتها مشكل ما اين‏جاست كه ما آدم نداريم بدود. مثلاً از حوزه‏ى قم به كاشان و از كاشان به اصفهان و از آن‏جا به حوزه‏ى مشهد برود با اين استاد و با آن مدرّس صحبت كند. حتى مى‏شود در بعضى درس‏هاى خارج، وقت بگيريم. مثلاً پيش از درس آيت‏اللَّه وحيد خراسانى و قبل از اين‏كه ايشان بيايند، صدها طلبه نشسته‏اند. مى‏گوييم: بسم اللَّه الرحمن الرحيم. آقايان! تا جناب استاد تشريف مى‏آورند، من دو تا تذكر مى‏خواهم بدهم. يك، دو، سه. يك ولوله بياندازد. يك بروشور بدهد. اجمالاً ببينيد اين‏هايى كه مى‏خواهند مثلاً يك ماشين لباس‏شويى را تبليغ كنند، يك كاغذى به دست چهارتا بچه مى‏دهند. دم چهار راه تا يك ماشين ترمز مى‏كند، كاغذ را مى‏اندازند داخل ماشين، كه: آقا! ماشين رخت‏شويى است يا تعمير جاروبرقى است. يعنى ما در تبليغ‏مان عاجزيم، ضعيفيم. خلاصه، امام زمان (عج) ياورانى پر كار و فعال و به اصطلاح شاخ و شانه كش مى‏خواهد. يك پنج نفرى بايد داشته باشيم مال حوزه. پنج نفر داشته باشيم مال آموزش و پرورش. پنج نفر داشته باشيم مال نيروهاى مسلح. پنج نفر داشته باشيم مال شعرا. پنج نفر داشته باشيم مال مقاله‏ها. مثلاً اين‏جا مسابقه‏ى مقاله‏ها را انجام داد برود يك شهر ديگر مثلاً شيراز با مدير كل صحبت كند. با تربيت معلم صحبت كند. يك مصاحبه‏ى راديو، تلويزيونى بكند. بعد يك كتاب‏هايى را عرضه كند. بگويد از اين بيست تا كتاب، يك مقاله‏ى خوب بنويسيد، بيست تا سكه مى‏دهيم يا دو تا عمره مى‏بريم. بعد از آن‏جا هواپيما بگيرد براى تبريز. يعنى يك گروهى مى‏خواهيم، گروه نسل نو؛ گروه نيروهاى مسلح. مثلاً يك اتاق داشته باشيم فقط براى صدا و سيما. مثلاً بهترين حرف‏ها را فاكس كند به همه‏ى شبكه‏ها. يعنى ما بايد يك اتاق داشته باشيم مثل برج مراقبت، كه يك نفر داخل آن نشسته وبه هواپيماها مى‏گويد: تو برو روى آن باند بنشين و به هواپيمايى كه از اتريش مى‏آيد، مى‏گويد: اين‏جا بنشين و به هواپيمايى كه از شيراز مى‏آيد، مى‏گويد: آن‏جا بنشين. يعنى يك برج مراقبت از راه كامپيوتر به همه مى‏گويد: حركت كن، در چه ارتفاعاى پرواز كن، كجا ارتفاع را كم كن و.... ما اين‏جا بايد صدا و سيما، روزنامه‏ها و نسل نو رابسيج كنيم. كار، كار سنگينى است.

انتظار: آيا تصميم داريد كه مركزى را براى پاسخ گويى به شبهه‏ها برپا كنيد؟

استاد قرائتى: آدم نداريم. شما اول، ثبّت الارض ثم انقش. بايد در حوزه، نيروهاى متخصص در اين زمينه را داشته باشيم. بعد بگوييم: آقا! شما مال مازندران. هفته‏اى يك شب هم برو مازندران. اين هم پول، اين هم امكانات. بعد به استاندار، به ستاد نماز و تفسير اطلاع دهيم كه ايشان كه مى‏آيد، از ما هستند؛ كمكش كنيد. الآن يك كار نو شروع شده. اصل شروع كار، مال يك سال و دو ماه پيش است. و نه حزبى پشتيبانش است، نه بودجه‏اى آن چنانى دارد، نه طرحى دارد. همين طور مى‏رويم، يك چيزى به ذهن‏مان مى‏آيد و عمل مى‏كنيم. همين مقدار هم كه كار شده، خوب بوده است. حالا براى نمونه بگويم. همين ساختمان كه در آن نشستيم، ما يك خانه پشت اين ساختمان، براى ستاد نماز خريديم. معامله هم تمام شد و پول هم داده بوديم. آمديم اين‏جا. يكى از رفقا را ديدم. گفت: كجا بوديد؟ گفتيم: رفتيم يك خانه براى نهضت و ستاد اقامه‏ى نماز خريديم. گفت: كجا؟ گفتيم: آن‏جا. گفت: چرا آن‏جا خريدى؟ بيا اين‏جا؛ به خيابان نزديك‏تر است. بعد ديديم اين خيلى بهتر است. گفتيم: ولى ما معامله كرديم. مگر اين‏كه معامله را فسخ كنيم. رفتيم گفتيم: آقا! مى‏شود معامله را برگردانيم؟ گفت: بله. برگردانديم. بعد اين ساختمان فعلى كه بسيار مناسب بود، خريدارى شد. يعنى گاهى وقت‏ها، عنايت‏ها در ميانه‏ى راه و حركت به ما مى‏رسد. در همين قضيه، ما خانه را معامله كرديم و عازم رفتن بوديم كه در يك لحظه، آن بنده‏ى خدا از اتاق بيرون آمد و گفت: كجا بوديد؟ اگر ايشان نمى‏گفت كه كجا بوديد، ما اين جا را نداشتيم. در هر حال، اين‏ها يك سرى چيزها است كه: ثم‏السبيل يسره.

انتظار: آيا موضوع‏هايى را كه درباره‏ى امام زمان (عج) وجود دارد، اولويت‏بندى كرده‏ايد؟

استاد قرائتى: من اعتقادم اين است. خدمت آقاى آقايى هم گفتم كه اول تحقيقات ديگران را تلخيص كنيم، عرضه كنيم. اگر يك مسأله‏اى پيش آمد، بگوييم يك گروه محقق كار كنند. به عنوان مثال كتاب ((الغدير)) كه بهترين كتاب براى حضرت اميرعليه السلام است. ابتدا يك تعدادى بيايند و بحث‏هاى آن را جزوه جزوه كنند مثلاً زيارت در الغدير، شفاعت در الغدير و...ما هم در مورد امام زمان (عج) همين كار را بكنيم يعنى: ابتدا تحقيق بزرگان را عرضه كنيم. بعد اگر شبهه‏اى نو پيدا شد، مى‏گوييم عده‏اى از فضلا آن را پاسخ دهند. هم‏چنان كه به عنوان نمونه حضرت امام‏قدس سره مشغول درس فقه و اصول بود، يك مرتبه كسى پيدا شد و يك شبهاتى را در مورد دين و روحانيت مطرح كرد، امام راحل دو ماه درسش را تعطيل كرد و كتاب ((كشف الاسرار)) را در پاسخ به آن شبهه نوشت. ما الآن اصل، براى‏مان تحقيق نيست. اصل، براى‏مان تزريق است؛ يعنى تحقيقات را تلخيص كنيم، روان‏نويسى كنيم و شيك چاپ كنيم. ارزان، بروشورى، جيبى و شيرين. هدف اين بنياد، تزريقات است. منتها اگر يك شبهه‏اى جديد پيش آمد، مسؤولش ما هستيم. مى‏گوييم سه تا شبهه‏ى جديد، فلان شبكه‏ى اينترنت گفته است. اين سه تا را يا پروژه‏اى بدهيم به محققان. مثلاً تابستان است و فضلا فرصت دارند. مى‏گوييم: آقا! جواب‏هاى اين شبهه را تهيه كن. مشكل مالى هم داشته باشى، ما حل مى‏كنيم. يا يك باغ بزرگى بگيريم مثلاً در دماوند يا قمصر يا يكى از مدارس آموزش و پرورش را مى‏گيريم و تابستان به محققان مى‏گوييم: آقا! برويد آن‏جا. آب و هوا هم خنك است و اين شبهات را پاسخ دهيد. ما از اول، خودمان را نياندازيم در دست اندازهاو باز هم از آن 20 ميليون غافل شويم. الآن شبكه‏هاى تلويزيون دست ما است. الآن راديو و روزنامه دست ما هست. بنابراين، الآن بايد از تمام امكانات استفاده كنيم. يك وقتى زمان شاه، من تند تند مسافرت مى‏كردم. به آيت اللَّه مؤمن گفتم: آقا! من يك طرحى دارم براى خودم. تند تند شهرستان بروم و سخنرانى كنم. قصد دارم سخنرانى كنم، بعد مرا ممنوع المنبر مى‏كنند. ممنوع المنبر كه شدم مى‏نشينم و در قم درس مى‏خوانم و اگر تبعيد شدم، مى‏روم كتاب مى‏نويسم. يعنى آدم بايد حساب كند كه وقتى كه زبانش كار مى‏كند، ننشيند و بنويسد. تو الآن زبانت كار مى‏كند، با زبانت كار كن. بعد كه ممنوع المنبر شدى، بشين و بنويس. اگر جلوى قلمت را گرفتند، تدريس كن. الآن وقت اين است كه ما تحقيقات را زيبانويسى و ساده نويسى كنيم و تزريق كنيم. منتها اگر شبهه‏هاى جديد پيش آمد، آن را به چند تا فاضل بدهيم تا در مورد آن رساله‏اى عميق بنويسند و اگر خودمان را در دست انداز بياندازيم، 20 ميليون را از دست مى‏دهيم.

انتظار: اين‏كه مى‏فرماييد نيرو نداريم به اين دليل بوده كه در گذشته، آينده نگرى نبوده است. اكنون براى اين‏كه در آينده، به همين مشكل گرفتار نشويد، چه كارى را پيشنهاد مى‏كنيد؟

استاد قرائتى: من كه نمى‏توانم نيروسازى كنم. اين كار به عهده‏ى آقاى آقايى است. من به ايشان گفتم كه فردا شب بيايد در جلسه‏ى هيأت مديره و بگويد ما شاخه‏ى نيروسازى هستيم. هدف‏مان هم ايجاد مقاله، مجله و نيروسازى است. منتها نرويم در بُعد تحقيقىِ صرف و بعد يك نسل را از دست بدهيم.

انتظار: يعنى منظور شما تحقيقات غير كاربردى است؟

استاد قرائتى: بله. من يك سال نجف رفتم. به من گفتند: چرا نجف نماندى؟ در نجف دارند كتاب طهارت مى‏نويسند. 35 تا مجتهد دارند طهارت مى‏نويسند. حزب بعث هم دارد نيرو مى‏گيرد. بعد كه حزب بعث نيروهايش را گرفت، همه‏ى مراجع را با همه‏ى بحث‏هاى طهارت بيرون كرد. غافل نشويم: ودّ الذين كفروا لوتغفلون عن أسلحتكم و امتعتكم. متاع ما و سلاح ما، نسل نو است. اين را نبايد فراموش كنيم.

انتظار: يعنى نيرو سازى براى تبليغ نه تحقيقات غير كاربردى؟

استاد قرائتى: من مى‏ترسم باز برويد نيروسازى كنيد و اين فرصت‏ها را از دست بدهيد.

انتظار: اين دو يكديگر را نفى نمى‏كنند.

استاد قرائتى: من تبليغ را اصل مى‏دانم.

انتظار: اين در صورتى است كه شما نيروهايى متخصص به اندازه‏ى كافى داشته باشيد، در حالى كه نداريد و بر فرض كه داشته باشيد، آماده كردن آن‏ها براى تبليغ و تربيت نيروى متخصص با يكديگر تعارضى ندارند. مى‏توان اين هر دو را با هم داشت.

استاد قرائتى: البته، من هم به تربيت نيرو معتقدم، اما نه به صورتى كه شغل بشود. علاوه بر اين‏كه علما و محققان كه ثقل بيان دارند، كهولت سن دارند، آن‏ها مى‏توانند تربيت نيرو را انجام دهند. ولى اگر آقاى آقايى بخواهد در كتاب‏خانه باشد و دو تا كانال تلويزيون معطل بماند، غلط است. من مى‏توانم به آقاى آيت اللَّه معرفت بگويم كه شما اين تحقيق را براى ما بكن، اما آقاى آقايى فعلاً برود شبكه را انجام دهد.

انتظار: چون مسأله‏ى مهدويّت، مسأله‏اى جهانى است و امام زمان (عج) براى همه‏ى جهانيان است، شما براى گسترش فرهنگ مهدويّت در جهان، چه برنامه‏اى داريد؟

استاد قرائتى: من برنامه ندارم، ولى مى‏توانيم برنامه داشته باشيم. من خودم در نهضت سواد آموزى، تلويزيون، تفسير و نماز هستم و چند تا كار دارم. اما به لحاظ اهميت اين كار، هر كارى كه بتوانم انجام مى‏دهم.

انتظار: خود تلويزيون، برنامه‏هاى برون مرزى دارد. بهتر نيست كه از همين الآن به فكر باشيم؟

استاد قرائتى: بله، كاملاً موافقم.

انتظار: در پايان اگر صحبت خاصى داريد، بفرماييد.

استاد قرائتى: من فقط يك تقاضا دارم و آن اين‏كه اگر از من نامهربانى ديديد، مثلاً يك وقت پول كم آمد، ماشين نبود، يك چيزى خلاف انتظار شد، قهر نكنيد. چون يك وقت ممكن است ماشين تصادف كند و نيايد. رييس جمهور در اجلاس نماز به خاطر تأخير در پرواز، دو ساعت تأخير داشت. اگر قهر كنيم، كار انجام نمى‏گيرد. تصميم بگيريم كه قهر نكنيم. بلغ ما بلغ. اگر تصميم بگيريم كه قهر نكنيم: قالوا ربنا اللَّه ثم استقاموا؛ چون نه امام زمان (عج) مال من است، نه من معرفتم بيش از ديگران است. يك وقت ممكن است شما حرفى بزنيد و رأى نياوريد. مثلاً در جلسه پيشنهادى مى‏شود و كسى رأى نمى‏دهد. از اين رو، نبايد قهر كرد.

انتظار: از وقتى كه براى اين گفت‏وگو در اختيار ما قرار داديد، بسيار سپاس‏گزاريم. از شما و همه‏ى كسانى كه بى هيچ مزد و منت با همه‏ى توانايى خود تلاش مى‏كنند و بدون آن‏كه منتظر سپاس و تشكرى باشند، براى احياى ارزش‏هاى دينى، مخلصانه شب و روز نمى‏شناسند، ممنون و سپاس‏گزاريم. دعاى خير امام زمان (عج) بدرقه‏ى راه شما و همه‏ى همكاران و همراهان‏تان باد. اللهم عجل فى فرج مولينا صاحب الزمان و اجعلنا من اعوانه و انصاره. ان‏شاءاللَّه.