درسهايي از مكتب اسلام _شماره 4 (سال 77 )
امام صادق(ع) نظراتى پيرامون نور، مقدار شعاع،حركت نور، گردش افلاك ابراز داشته كه امروزه برخى از آنها به اثبات رسيده وبرخى ديگر همچنان در پرده ابهام باقى است. وى در اين راستا با دانشمندانفن نجوم به بحث و مذاكره پرداخته و به نواقصى كه سيستم و مدل هياتبطلميوسى داشته، اشاره كرده است. از جمله:
روزى يك دانشمند فلكى به نام «هشام» از عراق - ظاهرا از شهر واسط - برامام صادق(ع) وارد شده و در اين زمينه به گفتگو پرداخته است. امام صادق(ع) از او درباره منظومه شمسى، حركت، سيارات و... سوال كرده او پاسخ داده درعراق از من دانشمندتر به علم نجوم وجود ندارد.
امام(ع) مىپرسد گردش فلك نزد شما [عراقىها با توجه به سابقه ديرينهاى كهعلم نجوم در سرزمين عراق و بابل داشته] چگونه است؟
«هشام» گويد: كلاه خويش از سر بر گرفتم و به گردش درآوردم.
امام صادق(ع) مىفرمايد: اگر واقعا چرخش و گردش فلك اينگونه است كه توترسيم كردى، پس چرا بناتالنعش [ دب، ملاقه، خرس] و ستاره جدى [مشهور بهستاره قطبى] و فرقدان [دو ستاره روشن از مجموعه دب اصغر كه در بخش مقدم وسر بناتالنعش صغرى قرار گرفتهاند] در هيچ روز از روزگاران، در جانب و سمتقبله [جنوب] ديده نشده گردش كنند؟
گويد گفتم: سوگند به خدا من تاكنون چنين چيزى نشنيده و اهل حساب [منجمان وتقويمنگاران] آن را ذكر نكردهاند.
امام صادق(ع) از اين به بعد سوالهاى شگفتى به عمل آورده كه تا اين زمان وعصر ما هم بسيارى از آنها هنوز حل نشده است، از جمله:
آرايش «زهره» نسبتبه نور آن چند درجه است؟
گويد گفتم: به خدا سوگند نه من چنين ستارهاى شنيده و مىشناسم و نه از مردمشنيدهام درباره آن گفتگو كنند.
امام فرمود: سبحانالله بهطور كلى يك كوكب را از حساب ساقط كردهايد پسمحاسبات شما بر چه پايهاى است؟
سخن امام مىرساند كه تا آن زمان «زهره» را به عنوان يكى از سياراتخانواده منظومه شمسى به حساب نمىآوردهاند و يا حد اقل اين منجم از وجود آنبىخبر مانده و امام(ع) او را متذكر اين نكته زيبا ساخته است.
امام صادق(ع) سپس سوال مىكند، نور زهره نسبتبه نور ماه چند درجه است؟
گويد گفتم: چنين چيزى را جز خداى عزوجل كسى به آن آگاه نيست.
امام صادق(ع) مىفرمايد: نور ماه نسبتبه نور خورشيد چند درجه است؟
گويد: اين را هم نمىدانم. امام(ع) فرمود: راست گفتى.
گفتنى است كه امام صادق(ع) تاكنون درباره فيزيك نور ستارگان سيار و مقايسهنور آنها و تفاوت نور آنها، و سنجش نور آنها با خورشيد سخن مىراند. امروزهدر اين باره سخنها زياد گفته شده، و مباحث مفصلى پيرامون نور خورشيد وسيارهها به عمل آمده است كه از حوصله اين مقاله خارج است و بايد در جاىديگر به تفصيل بدان پرداخت ولى يك نكته جالب را بايد خاطرنشان كرد. و آناين كه تا آن زمان و حتى زمانهاى بعد كسى درباره سنجش و مقايسه نور،اينگونه سخن نرانده و توجه كافى مبذول نداشته استبا اين كه جدا در خورانديشه و تامل است. امام صادق(ع) در ادامه اين نشست روى سخن را متوجهاحكام نجوم كرده و به راوى حديث (هشام خفاف منجم) فهمانده است كه احكامنجوم از محدوده انديشه منجمان خارج است و آنان تنها از درصد اندكى از آنبهرهمندند و اين پيامبران و اهل بيت و پيشوايان معصوم دين هستند كه عالمبه علم نجوم و احكام نجوم مىباشند از اينرو سوال فرمود: دو لشگر با هم بهپيكار برخاسته در اين لشگر منجم به حساب پرداخته و نتيجه محاسباتش نشانداده پيروزى از آن اوست، در لشگر مقابل هم منجم به حساب نشسته و پيروزى رااز آن خود به حساب مىآورد، سپس به جنگ مىپردازند و در نتيجه، يكى از ايندو لشگر نيروى مقابل را درهم شكسته و وادار به فرار مىسازد، پس علم نجومچه شد و كجا رفت؟ گويد: گفتم به خدا قسم نمىدانم. فرمود: راست گفتى اصل وريشه حساب نجوم حق است [احكام نجوم صحيح است] ولى هيچكس جز آنان كه [اشارهبه پيامبر يا امام معصوم] مواليد و زايچههاى خلق را مىدانند از آن آگاهنيست [1] .
1 - دانشمند عراقى در توجيه گردش حركت افلاك و گنبد دواراز توانائى شايسته برخوردار نبوده است، زيرا كلاه خود را به عنوان ماكتگردش سپهر به گونهاى چرخانده است كه بر پايه آن طى يك دوره گردش لازم آمده«جدى» به جانب قبله چرخيده و ديده شود، از اينرو امام(ع) اشكال كرد كهچرا ما آن را در سمت قبله نمىبينيم؟ بديهى است عرض مدينه منوره يا زيستگاهامام صادق(ع) تقريبا در عرض 25 درجه شمالى واقع است و ستاره «جدى» - برفرض سيستم كلاه هيوى عراقى- بايد 25 درجه ازافق مدينه، ارتفاع به جانبقبله به خود بگيرد. هيوى عراقى اگر در توجيه حركت افلاك ماهر بود، بايد كلاهخويش را به گونهاى به چرخش مىآورد كه ستاره جدى در قطب قرار گيرد تا اشكالامام وارد نباشد و يا لااقل پاسخ دهد كه ستاره جدى در قطب عالم قرار گرفتهو نبايد به جانب قبله حركت كند تا ما آن را ببينيم.
2 - «زهره» يكى از بارزترين سيارات خانواده منظومه شمسى است و اطلاعنداشتن اين منجم از عضوى از اعضاى اين خانواده، سبب شگفتى امام صادق(ع) شدو فرمود: «سبحانالله فاسقطتم نجما باسره فعلى ما تحسبون» يك كوكب رابهطور كلى ساقط ساختيد پس پايه محاسبات شما بر چه چيزى استوار است؟ تعجبامام بيشتر به احكام نجوم ارتباط پيدا مىكند -نه در محاسبات هيوى روز وماه و سال شمسى و يا قمرى- و از ديرباز نزد احكاميان نجوم «زهره» نقشزيبا و بسيار تعيين كننده بر عهده داشته است، زيرا مىگويند: همه سرور،خوشى، دوستى، مهر، محبت، الفت، طرب و شادى به زهره منسوب است و منجمى پيدانمىشود كه او را از قلم بيندازد.
3 - منجم عراقى در بخش فيزيك كواكب بهويژه در زمينه نور و سنجش آن هيچ اطلاعى نداشته استبا اين كه از نقشسرنوشتساز درخشندگى كواكب و نور آنها كه امام بر آن تاكيد ورزيده، هرگزنمىتوان چشمپوشى كرد. دانشمندان فن هيات به ويژه غربىها سخن امام صادق(ع)را بهتر از مسلمانان پىگيرى كرده و به نتايجشنيدنى دستيازيدهاند ازجمله: درخشش سطحى خورشيد (رخشانكره) در مقايسه با ماه در حالتبدر، 398000 برابر است.
اما زهره «ناهيد» مقدار بزرگى از نورى كه از خورشيد مىگيرد، بازتابمىكند. يعنى 80%درصد نورى را كه از خورشيد دريافت مىكند، به فضا بازمىتابد، از اينرو روشنائى قابل توجهى نسبتبه ساير سيارات دارد،به ويژه كهناهيد هم به زمين نزديك است و هم به خورشيد و اين نزديكى، عامل ديگرى براىدرخشندگى اين سياره بامدادى شده است.
ماه از مقدار نورى كه از خورشيد دريافت مىكند، تنها هفت صدم07/0 آن را بهفضا بازتاب مىدهد و ما آن را به شكل مهتاب در شبها خواهيم ديد. افزون براين، ماه همه انرژى جذب شده از خورشيد را به فضا تشعشع مىنمايد.
يكى ديگر از ويژگيهاى نورى آن است كه با آن مىتوان فاصله سيارهها،ستارههاى دور و كهكشانهاى بسيار دور را به دست آورد، مثلا اگر يك علامتنورانى به ماه فرستاده شود و توسط سطح آن باز گردد، پس ازمدت زمانى كه نورنياز دارد تا دو برابر فاصله زمين و ماه را بپيمايد، به زمين مىرسد. درآزمايشى، انعكاس امواج «رادار» با طول موج 300 سانتيمتر پس از فاصلهزمانى تقريبى 56 2 ثانيه دريافت گرديد، بنابراين فاصله زمين تا ماه،فاصلهاى است كه نور با سرعت 105×3 ل ا (سيصدهزار) كليومتر در ثانيه در 1128 ثانيه طى كرده است. يعنى 310^51/28 ح 384000 بنابراين مىتوان گفتشناسايىخصيصههاى نور همان كارآمدى را دارد كه از روشهاى مثلثبندى جهت تعيين فاصلهسيارات استفاده مىشود.
مىدانيم امروزه اندازهگيرى ستارهها از طريق اختلافمنظر (پارالاكس) به وسيله مثلث، در فن هيات و نجوم از اهميت ويژهاىبرخوردار است. زيرا بدون دانستن فاصله ستارهها تنها اطلاعات بسيار اندكىدرباره روشنائى، اندازه و توزيع آنها در فضا مىتوان به دست آورد.
فاصله خطى (برحسب كيلومتر) ستارهاى را كه پارالاكس آن معلوم است، به سادگىمىتوان پيداكرد، چرا كه پارالاكس يك ستاره، زاويهاى است كه تحت آن «شعاعمدار زمين» از ستاره ديده مىشود، مثلا پارالاكس نزديكترين ستاره قنطورس(آلفا، سنتاورى Centauri ان) 751/0 قوسى است و چون واحد نجومى 1/510^8 (يكصد و پنجاه ميليون) كيلومتر است، فاصله ستاره مزبور از نسبت زير به دستمىآيد:
قنطورس Pa /(36006060 ) ح (1.5 1052) /na
كيلومتر (20.751 ح 4.1 10^13 /( 10^8 × 5.1 × 60 × 60 × 360درجه) a/a ح
همين روش مثلثبندى را وقتى درباره ماه بكار گيريم،نتيجه آن با رقم اول كه در اين باره داده شد، يكى است. يعنى انحرافزاويهاى P تصوير و فاصله A به وسيله رابطه
زمين ماه: R/ 2 na ل 360 درجه/ P به يكديگرمربوطند، چنانچه در اين عبارت اختلافنظر، (پارالاكس) زمين مركزى را 57دقيقهيا 95/0 درجه قرار داده و شعاع زمين را 6370 ل ثكيلومتر در نظر بگيريمخواهيم داشت:
درجه )/ 360 Ra درجه 360 ح Ra/2na درجه / P درجه
و اين نتيجه مستقيم، آگاهى از ويژگيهاى نور است كه امام صادق(ع) بر آنتاكيد ورزيده است.
يك دانشمند و منجم يمنى كه خود را از خاندانىمعرفى كرده كه در علم نجوم صاحبنظرند و خود او نيز از هركس ديگر به اينعلم داناتر به حساب مىرود با امام صادق(ع) ملاقاتى داشته است.
امام صادق(ع) نخست از نسبت درجات نور مشترى به ماه، نور مشترى به عطاردپرسش بعمل آورده و او در پاسخ گفته است: نمىدانم.
سپس فرموده است: آن كدام ستاره است كه وقتى طلوع كند شتران آماده جفتگيرىمىشوند؟ و آن كدام كوكبى است كه وقت طلوع، گاوان نيز بدان منظور آمادهمىشوند؟ و آن كدام ستاره است كه طلوع آن با هيجان جفتگيرى سگها ارتباطدارد؟ منجم يمنى در پاسخ اين پرسشها گفت: نمىدانم. امام صادق(ع) سپس ازامور شگفتآورى پرسيده است كه عقل هيچ بشرى به پاسخ آن راه نيافته و شرح وتفصيل آن از حوصله اين مقاله و از عهده اين نگارنده خارج است [2] .
اميد است در آينده دانش بشر تكامل يابد و از رمز و رموز اينگونه سخنانمعصومين پرده يا پردهها كنار رود، به اميد آن روز.
[1] - محمد بن يعقوب كلينى، روضه كافى، ص 351 - نشر آخوندى، تهران،بحار، 58، ص 243. [2] - بحارالانوار، ج58، ص219.