چیستی هرمنوتیک

احمد واعظی

نسخه متنی -صفحه : 12/ 2
نمايش فراداده

چيستي هرمنوتيك

احمد واعظي

اشاره:

هرمنوتيك طي چند قرن اخير توانسته است به عنوان يك دانش يا فن مستقل، جايگاه ويژه‏اي در حوزه تفكر بشري پيدا كند و امروزه متفكّرين برجسته فراواني در اين خصوص به تأمّل و پژوهش، اشتغال دارند. افزون بر اينكه هرمنوتيك در قرن بيستم توانسته است دستاوردهاي خود را به ديگر حوزه‏هاي دانش همچون فلسفه، الهيات، نقد ادبي، علوم اجتماعي و فلسفه علم سرايت داده و پرسشها و بحثهاي نويني را در آن عرصه‏ها پي افكند.

اين مقاله با هدف ارائه تصويري اجمالي از ماهيت و قلمرو هرمنوتيك به مباحثي چون سير تاريخي، تعريف، اهداف و بررسي جايگاه هرمنوتيك در مقايسه با ديگر شاخه‏هاي معرفتي مي‏پردازد و در ادامه چالشهايي را كه هرمنوتيك معاصر در حوزه تفكر ديني ايجاد مي‏كند بررسي مي‏كند.

لازم به ذكر است اين مقاله بخشي از كتاب «درآمدي بر هرمنوتيك معاصر» است كه به زودي توسط پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي منتشر خواهد شد.

1ـ واژه‏شناسي هرمنوتيك

استعمال واژه هرمنوتيك از يونان باستان به طور متفرق تداول و رواج داشته است. ارسطو از اين لفظ براي عنوان رساله خويش درباب منطق قضايا از كتاب ارغنون خود استفاده كرد و آن را باري ارمنياس (Peri Hermeneias) به معناي «درباب تفسير» ناميد. وي در اين اثر به بررسي ساختار دستوري (grammatical) گفتار آدمي پرداخت. در گفتار آدمي كه در قالب قضايا بيان مي‏شود، موضوع و محمول متحد شده و بر هم حمل مي‏شوند تا خصوصيات اشياء را آشكار سازند. به رغم اين تداول استعمال، اصطلاح هرمنوتيك به مثابه شاخه‏اي از دانش (discpline)تا عصر رنسانس و اصلاح مذهبي يعني قرن شانزدهم ميلادي هنوز تحقق خارجي نيافته بود.1

تا قرن هفدهم ميلادي مباحثي منظم و مرتبط كه شاخه خاصي از دانش را تشكيل دهد و نام هرمنوتيك بر آن نهاده شده باشد، سراغ نداريم. معمولاً دان هاور (Donn Hauer) را نخستين كسي مي‏دانند كه از اين واژه به عنوان معرّف شاخه‏اي از دانش استفاده كرد. وي در سال 1654 ميلادي از اين كلمه براي عنوان كتابش مدد گرفت.2

دان هاور بر آن بود كه دالان و دهليز همه علوم، روش تفسير است و هر شاخه‏اي از معرفت بايد مشتمل بر علم تفسير باشد. سرّ اين نكته آن است كه در آن روزگار چنين گمان مي‏رفت كه همه شاخه‏هاي دانش مانند حقوق، الهيات، پزشكي و...، بايد به كمك تفسير و به ويژه تفسير متن، تغذيه و رشد يابند. پس بايد علمي كه عهده‏دار تنقيح و شناساندن چنين روشي است وجود داشته باشد.3

بنابراين مفهوم هرمنوتيك به عنوان شاخه‏اي از دانش، خاص پديده‏اي نوظهور و مربوط به دوران مدرنيته است. گرچه كلمه يوناني (hermeneutike) از زمان افلاطون به كار مي‏رفته است، معادل لاتيني آن يعني (hermeneutica)تنها از قرن هفدهم ميلادي به بعد به عنوان اصطلاحي خاص كه بيانگر شاخه‏اي خاص از معرفت بشري است، تداول و استعمال يافت. به همين دليل است كه بررسي تاريخچه هرمنوتيك را از قرن هفدهم آغاز مي‏كنند و دوران پيش از آن را پيش تاريخ (pre history) هرمنوتيك مي‏نامند.

هدف اصلي در اين فصل بررسي معناي اصطلاحي هرمنوتيك است، امّا مناسب است كه اشاره‏اي مختصر به ريشه لغوي آن داشته باشيم.

معمولاً در ريشه‏يابي لغوي و بيان وجه اشتقاق Etymology)) هرمنوتيك ربط روشني ميان اين واژه و هرمس (Hermes) خداي پيام‏رسان يونانيان برقرار مي‏كنند. كلمه هرمنوتيك مأخوذ از فعل يوناني (hermeneuin) به معناي «تفسير كردن» و معناي اسمي آن (hermeneia)به معناي تفسير است. اشكال مختلف اين كلمه، متضمن به فهم در آوردنِ چيزي يا موقعيتي است كه مبهم است. يونانيان كشف زبان و خط را به هرمس نسبت مي‏دهند. يعني دو وسيله‏اي كه فهم انسان براي درك معنا و انتقال آن به ديگران به كار مي‏برد. كار هرمس، فرايند به فهم در آوردن بوده است و در اين فرايند عنصر زبان نقش حساسي را بر عهده دارد.4

هرمس واسطه‏اي بود كه به عنوان مفسّر و شارح، پيام خدايان را قلب ماهيت كرده و محتواي آن را كه فراتر از فهم آدميان بود، براي آنها به گونه‏اي قابل فهم در مي‏آورد. برخي از محققين، ساختار سه ضلعي عمل تفسير را شاهد صدقي بر اين ريشه‏يابي و ارتباط كلمه هرمنوتيك با هرمس خداي پيام‏رسان يونانيان مي‏دانند. هر تفسير و شرحي مشتمل بر سه ضلع است:

1ـ نشانه، پيغام يا متن كه نيازمند فهم و تفسير است.

2ـ واسطه حصول فهم يا مفسر (هرمس).

3ـ رساندن پيام نشانه يا متن به مخاطبان.

اين ساختار بسيط آشكارا مشتمل بر اصلي‏ترين مباحث هرمنوتيك است. مباحثي نظير ماهيت متن، مقصود از فهم متن، چگونگي تأثيرپذيري فهم از پيش‏فرضها و باورها.5