تأملاتی پیرامون مسأله تشکیک

علی شیروانی

نسخه متنی -صفحه : 14/ 2
نمايش فراداده

تأملاتي پيرامون مسأله تشكيك

علي شيرواني

چكيده

از آنجا كه بحث تشكيك ابتدا در منطق و اول باز توسط ارسطو مطرح شده و سپس به فلسفه راه يافته است، در اين مقاله با نگاهي گذرا به آنچه منطق دانان مسلمان در اين باره گفته‏اند و سهمي كه ارسطو در اين باره دارد، به بحث تشكيك ميان حكيمان مسلمان پرداخته شده، پس از بررسي اختلاف هاي عمده سه شرب فلسفي مشاء، اشراق و متعاليه در اين باره، آخرين دست آوردهاي فيلسوفان معاصر در مسأله تشكيك مورد ارزيابي قرار گرفته است.

تشكيك در منطق

در اينكه بحث تشكيك نخست در علم منطق طرح شده و از آن جا به فلسفه راه يافته است، شكي نيست. عصاره آنچه در منطق دراين باره مطرح شده، با روايتي ساده و روان چنين است: مفهوم بر دو قسم است: مفهوم كلي و مفهوم جزئي. جزئي مفهومي است كه صدق آن بر بيش از يك فرد محال است، و كلي مفهومي است كه انطباقش بر بيش از يك مفهوم ممكن و جايز. اما مفهوم كلي خود بر دو قسم است: متواطي و مشكك.

متواطي مفهومي است كه به نحو يكسان بر مصاديق خود حمل مي‏شود، و افراد آن در شدت و ضعف، تقدم و تأخر، اولويت و غير آن، اولويت و آخريت، كمال و نقص و ...اختلافي با يكديگر ندارند، مانند انسان، حيوان، طلا و نقره. متواطي از تواطوء به معناي توافق و تساوي است، و چون مصاديق چنين مفاهيمي در مصداق واقع شدن براي آن مفهوم يكسان و برابرند، و رجحاني براي برخي نسبت به برخي ديگر نيست، آن را كلي متواطي ناميده اند.

اما مشكك، بر خلاف، مفهومي است كه صدقش بر مصاديق خود، يكسان و برابر نيست بلكه صدقش بر يك فرد شديدتر از فرد ديگر، يا بيشتر يا مقدم و يا اولاي از فرد ديگر است، مانند سفيد، سياه، عدد و مقدار. چنين مفاهيمي را از آن رو مشكك مي‏نامند كه علي رغم آن كه يك معنا دارند، انسان را در اينكه متحد المعني هستند، به شك و ترديد مي‏اندازند؛ چرا كه وجود مصاديق مختلف و گونه گون، گمان معاني متعدد را تقويت مي‏كند.

علامه طباطبايي درباره تقدم طرح بحث تشكيك در منطق كلامي صريح دارد، آنجا كه مي‏گويد:

«انما ذكروا هذه المسألة اول ما ذكروها في مباحث الكلي و الجزيي من المنطق و هو قولهم ان الكلي ينقسم الي متواطي و مشكك.»1

بحث تشكيك را تقريبا با همان بيان و مضموني كه اشاره شد، بي هيچ اختلاف اساسي و مبنايي مي‏توان در كلمات بزرگاني چون فارابي، ابن سينا، ابن رشد2 و در كتابهاي عمده منطقي ملاحظه كرد، كه در ذيل نمونه اي از آنها را نقل مي كنيم.

سخن بهمنيار در باب تشكيك

بهمنيار در «التحصيل»، بخش منطق مي‏نويسد:

«و اما المشككة اسماءها فهي التي لها اسم واحد، و المفهوم من ذلك الاسم واحد، الّا انه ليس علي السواء في جميعها، بل لبعضه اولاً و يقع علي الثاني بسبب الاول، و لبعضها اشدُّ و اولي،و لبعضها اضعف و ليس بالاولي، مثل الوجود الواقع علي الجوهر اولاً و اولي، و علي العرض ثانيا و لا اولي؛ و الواحد الواقع اولاً علي ما لا ينقسم بوجه، ثم علي ما ليس بمنقسم بالفعل و المنقسم بالقوة مثل المقادير و ثالثا علي ما هو منقسم بالفعل و القوة و لكن لاجزائه وحده تضمها فتكون منها صوره الكل.»3

در كلام بهمنيار دونكته شايان توجه است، نخست مثال به وجود و وحدت است. اين دو مثال در غالب مواردي كه بحث تشكيك در منطق مطرح شده، بعينه آمده است، و جالب آن است كه در تشكيك فلسفي نيز محور بحث در درجه نخست، وجود و در مرتبه پس از آن بحث وحدت است، به اعتبار مساوق بودن آن با وجود.

نكته دوم آن است كه بهمنيار در دنباله كلام خود ياد آور مي‏شود كه متواطي بودن به ذاتيات اختصاص ندارد، بلكه مفاهيم عرضي نيز مي‏توانند، متواطي باشند:

«و الكليات كلها تقع علي الجزئيات التي تشترك فيها بالسوية علي التواطوء، لا الجنس و الفصل و النوع وحدها، لانّ التواطوء لم يكن تواطوءا بسبب كون المعني ذاتيا، بل بسبب كونه واحدا في المعني غير مختلف، و هذه الوحدة قد توجد فيما هو ذاتي و فيما هو عرضي .»4

اين كلام بنحوي نتيجه مي‏دهد كه مشكك بودن به مفاهيم عرضي اختصاص ندارد، و تشكيك در ذاتيات نيز امري ممكن است.